eitaa logo
مجتمع فرهنگی امام رضا علیه السلام
5.9هزار دنبال‌کننده
30.6هزار عکس
7.4هزار ویدیو
257 فایل
✅کانال مجتمع فرهنگی آموزشی امام رضا علیه السلام @ircom_8 🔹آدرس : چیتگر- بلوار کوهک- خیابان نسیم 16 غربی- مجتمع امام رضا علیه السلام @ircom8admin ادمین کانال مجتمع ✅لینک کانال ها و لوکیشن مجتمع امام رضا(ع): https://takl.ink/ircom_8/
مشاهده در ایتا
دانلود
برگرفته از کتاب دختر شینا (قدم خیر محمدی کنعانی) () مادر صمد رفته بود و همه چیز را برای او تعریف کرده بود . چند روز بعد ، صمد آمد . کلاه سرش گذاشته بود تا بی مویی اش پیدا نباشد . یک ساک هم دستش بود تا من را دید ، مثل همیشه لبخند زد و ساک را داد دستم و گفت : قابلی ندارد . بدون اینکه حرفی بزنم ، ساک را گرفتم و دویدم طرف یکی از اتاق های زیرزمین . دنبالم آمد و صدایم کرد . ایستادم . دم در اتاق کاغذی از جیبش درآورد و گفت : قدم . تو را به خدا از من فرار نکن . ببین این برگه مرخصی ام است . به خاطر تو از پایگاه مرخصی گرفتم . آمده ام فقط تو را ببینم . به کاغذ نگاه کردم ، اما چون سواد خواندن و نوشتن نداشتم ، چیزی از آن سر در نیاوردم . انگار صمد هم فهمیده بود ، گفت : مرخصی ام است . یک روز بود ، ببین یک را کردم دو . تا یک روز بیشتر بمانم و تو را ببینم . خدا کند کسی نفهمد . @ircom_8
چگونه شاد باشیم() به واقع اگر انسان عينك بدبيني و منفي نگري را از جلوي چشمان خود برداشته و با ديدي وسيع تر و افقي بازتر به مسائل پيرامون خود بنگرد، به طور حتم بسياري از مشكلات زندگي و غم ها و افسردگي ها، تبديل به خوشي و شادي خواهد گرديد و شخص از بسياري از ناراحتي ها و افسردگي ها و كج خلقي ها و نيز رذائل اخلاقي همچون حسادت و تكبر و ... رهايي خواهد يافت. مولاي متقيان علي(ع) در سخني گهربار چنين فرمودند: « بر خَس و خاشاك چشم بپوش (و ناملايمات را ناديده بگير)، وگرنه هرگز خشنود نخواهي بود». غم زمانه نگردد به گِرد خاطر تو گر التفات به نيك و بد زمان نكني @ircom_8
برگرفته از کتاب دختر شینا (قدم خیر محمدی کنعانی) () ببین قدم جان . من تو را خیلی دوست دارم . اما تو هم باید من را دوست داشته باشی . عشق و علاقه باید دو طرفه باشد . من نمی خواهم از روی اجبار زن من بشوی . اگر دوستم نداری ، بگو . باور کن بدون اینکه مشکلی پیش بیاید ، همه چیز را تمام می کنم . همان طور سرپا ایستاده و تکیه ام را به رختخواب ها داده بودم . صمد رو به رویم بود . توی تاریکی محو می دیدمش . آهسته گفتم : من هیچ کسی را دوست ندارم . فقط فقط از شما خجالت می کشم . نفسی کشید و گفت : می دانم دختر نجیبی هستی . من این نجابت و حیایت را دوست دارم . اما اشکالی ندارد اگر با هم حرف بزنیم . اگر قسمت شود ، می خواهیم یک عمر با هم زندگی کنیم . دوستم داری یا نه . @ircom_8