eitaa logo
داستان کوتاه و مثل ها
194 دنبال‌کننده
373 عکس
397 ویدیو
1 فایل
به کانال داستان ها و مثل ها خوش آمدید . در این کانال حکایت ها ، مثل ها ، شعر ها ، زندگی نامه ، معرفی مشاهیر و .... را بصورت خلاصه برای شما به اشتراک می گذاریم. تماس با ادمین اسپیدمهر @Ishahr_com
مشاهده در ایتا
دانلود
زمین مملو از آدم‌هایی است که ارزش هم‌صحبتی ندارند؛ به نظرت واقعاً عاقلانه است که ما نظرات چنین آدم‌هایی را جدی بگیریم؟ چرا اجازه دهیم که قضاوت‌هایشان تعیین کند که ما چگونه آدمی باشیم؟ 🖌️ آلن دوباتن 📓اضطراب موقعیت 🇮🇷 @ishahr
🌱 🌷امام صادق عليه السلام: سه چيز پشيمانى در پى دارد: به خود باليدن، فخر فروشى، و چيره جويى بر ديگران ثَلاثَةٌ تُعقِبُ النَّدامَةَ : المُباهاةُ ، و المُفاخَرَةُ ، و المُعازَّةُ 📚تحف العقول صفحه 320 🇮🇷 @ishahr
🌱 ای ساحت بهشت خداوند، جایتان 🔹به‌یاد شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان در چهارمین سالگرد گرامیداشت شهادت «حاج‌قاسم سلیمانی» 🇮🇷 @ishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌 🎥 تمام راه حل مشکلات، نماز است! ۱۶ دی ماه روز بزرگداشت گرامیباد💐 🇮🇷 @ishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خلاصه ای از داستان ضرب المثل حکایت شده که در دوران شاه عباس صفوی، مرد ولگردی را مظنون به جاسوسی بود، در اطراف قصر دستگیر کرده و نزد شاه می برند. شاه از او می پرسد: برای چه کسی کار می کنی؟ چه کسی تو را فرستاده تا جاسوسی ما را کنی و در محدوده حکومت ما پرسه زنی؟! مردک ساده لوح که روحش هم از این ماجرا خبر نداشت، یک چیزهای مبهمی سر هم کرد و گفت! پادشاه که دید وضعیت او آشفته تر از این حرف هاست، پرسید: رقاصی هم بلدی؟ ولگرد در جواب گفت: قربانتان شوم اتفاق برای همین کار آمده بودم اصفهان! شما هم اگر برای من یک عباسی خرج کنید، تا شب برایتان می رقصم!! از این رو وقتی کسی برای رفع نیازهایش به هرکار پستی رو می کند، این ضرب المثل را برایش به کار می برند. 🇮🇷 @ishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️نبرد فیل با کرگدن! 🔹باید بهش قبلا می‌گفتن بچه‌جون با هم قد خودت دعوا کن! 🇮🇷 @ishahr
✅خیانت از جایی شروع میشه که: ↜خودتو گول میزنی و میگی به خودم اطمینان دارم و قصد خیانت ندارم! ↜دقیقاً مثل آدم معتادی که هیچ وقت فکر نمیکنه درگیر اعتیاد بشه! ↜خیانت از یه دردِ دل ساده شروع میشه! ↜طرف مقابلت می‌تونه همکارت، همسرِ دوستت، پسر خالت یا هرجنس مخالفی باشه! ↜اولش فکر می‌کنی چقدر خوب درکت می‌کنه و چه آدم مهربون و باشعوریه ↜و کم کم دلت میخواد بیشتر باهاش حرف بزنی ↜و اینجوری با یه درددل ساده زندگیتو نابود میگی... مراقب باشید لطفا ‌ 🇮🇷 @ishahr
تاریخچه: وقتی که به زحمات و فداکاریهای افراد توجه نشود و خوب و بد و زشت و زیبا در یک کفه قرار گیرد به ضرب المثل بالا استشهاد و تمثیل می کنند و یا به عبارت دیگر می گویند: "دوغ و دوشاب پیشش یکی است."  دوغ که متفرع از ماست است و پس از گرفتن کره از ماست باقی می ماند در محیط گله داری بیشتر به مصرف تغذیۀ سگان گله می رسید. دوشاب همان شیره است که با پختن آب انگور به دست می آید.  اما وجه تناسب دوغ و دوشاب و توجه به اهمیت یکی بر دیگری را در سرزمین لرستان باید جستجو کرد زیرا به قرار تحقیق لرهای گله دار برای دوغ که کره آن گرفته شده ارزش و اهمیتی قابل نبوده اند و غالباً آن را به دور می ریختند.  دوشاب که به اصطلاح دیگر آن را شیره می گویند چون مواد اولیه و وسایل تهیه و تدارک آن برای گله دارها فراهم نبود بدون تردید عزت و اهمیت بیشتر داشت و هرگز دوغ بی خاصیت در نزد لرها نمی توانست جای دوشاب را بگیرد.  لرهای گله دار و به طور کلی طبقۀ حشم دار، دوشاب را به سبب شیرینی و حلاوتش دوست دارند زیرا علاوه بر آنکه ذائقه را شیرین می کند در سرمای سخت زمستان در کوهستانها بر میزان کالری و حرارت بدن می افزاید.  🇮🇷 @ishahr
روزی مردی به خدمت فیلسوف بزرگ افلاطون آمد و نشست و از هر جایی سخن می‌گفت. در میان سخن گفت: امروز فلان مرد از تو بسیار خوب می‌گفت، که افلاطون عجب بزرگوار مردی است و هرگز کسی چون او نبوده است. افلاطون چون این سخن بشنید، سر فرود برد و سخت دلتنگ شد. آن مرد گفت: ای حکیم! از من تو را چه رنج آمد که چنین دلتنگ شدی؟ افلاطون پاسخ داد: ای خواجه! مرا از تو رنجی نرسید. ولی مصیبت بالاتر از این چه باشد که جاهلی مرا ستایش کند و کار من او را پسندیده آید؟ ندانم کدام کار جاهلانه کرده‌ام که او خوشش آمده و مرا به خاطر آن ستوده است. 🇮🇷 @ishahr
🌸🍃🌸🍃 هر وقت کسی از روی نابلدی به کاری دست بزند و باعث خرابی و نابودی آن کارشود، مثل فوق را درباره اش می گویند. بیطاری بود که کارش بیشتر معالجه چشم خر بود. هرگاه خری مبتلا به چشم درد می شد و از چشمش آب می ریخت، او را پیش بیطار می بردند. او هم بلافاصله میلی در چشم خر می کشید و به صاحبش وعده خوب شدنش را می داد و از این راه مبلغ هنگفتی می گرفت. نتیجه چی بود؟ خر بیچاره را کور کردن. یک روز یک آدم بیچاره که از درد چشم رنج می برد، آوازه شهرت بیطار را از فرسنگها راه دور شنید به راه افتاد تا خود را به محکمه او برساند. چشم بیطار که به مریض افتاد طمع براو غالب شد که پول زیادی از طرف بگیرد. مرد را به داخل محکمه تاریک خود برد و به خیال اینکه چشم آدم هم حکم چشم خر را دارد همان میلی را که در چشم خرها می کشید توی چشم آن مرد بیچاره هم کشید، که ناگهان مرد از درد شروع به ناله کرد: « آی به دادم برسید، کور شدم!» و گریان و نالان چشمش را گرفت و به طرف آبادی خود به راه افتاد در بین راه چند نفر به او رسیدند پرسیدند: « کجا بودی؟ پیش چه حکیمی رفته ای؟» وقتی آن مرد بدبخت نام و نشونی حکیم را داد فهمیدند حکیم از خدا بی خبر همان میلی را که در چشم خرها می کشید توی چشم این بابا هم کشیده و باعث کوری اوشده. گفتند: « بابا، مگر او را نمی شناختی؟ یارو بیطاری از خر کور یاد گرفته.» 🇮🇷 @ishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا