eitaa logo
تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
484 دنبال‌کننده
312 عکس
82 ویدیو
26 فایل
💠 امیرالمومنین علیه السلام در نامه ای به امام حسن علیه السلام: 📜 اعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِین! تاریخ گذشتگان را به او(نفست) ارائه کن تا ببیند که در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است! 💠 پیامگیر: @amdabir
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ رضایت به اعمال کفار 🔸صفوان بن مهران جمال گوید: روزی به خدمت ابوالحسن اول (امام کاظم) رسیدم، فرمود: صفوان! همه چیز تو خوب است، مگر یک چیز. گفتم: فدایت شوم، آن کدام است؟ ! 🔸فرمود: آن که شتران خود را به کرایه می‌دهی، گفتم: به خدا قسم من برای تکبر، افتخار، شکار و لهو کرایه نمی‌دهم، بلکه فقط برای سفر مکه کرایه می‌دهم، وانگهی خودم با شتران نمی‌روم، بعضی از غلامان خود را می‌فرستم. 🔸فرمود: یا صفوان! آیا پول کرایه را مقروض می‌مانند یا در اول می‌دهند؟ گفتم: بعد از عمل حج می‌دهند. فرمود: دوست داری زنده بمانند تا کرایه تو را بدهند؟ گفتم: آری. 🔸فرمود: هر که بقا آنها را دوست دارد، با آنهاست و هر که با آنها باشد اهل آتش است. 🔸صفوان گوید: رفتم همه شتران را فروختم، هارون چون از این کار مطلع شد، مرا خواست و گفت: گزارش رسید که شتران خود را فروخته‌ای، گفتم: آری، گفت: چرا؟ گفتم: خودم پیر شده‌ام، غلامان نیز درست کار نمی‌کنند. 🔸گفت: هیهات هیهات، می‌دانم کدام کس به این کار دلالت کرده است، موسی بن جعفر به این عمل اشاره کرده است. گفتم: مرا با موسی بن جعفر چه کار؟ گفت: ساکت باش، به خدا اگر حسن مصاحبتت نبود تو را می‌کشتم.(۱) 📚منبع ۱‌. رجال كشی: (صفوان) . 🆔 @islam_history
📌 رضایت به اعمال دشمنان ✍ جمال گوید: روزی به خدمت اول (امام کاظم) علیه السلام رسیدم. 🔸فرمود: صفوان! همه چیز تو خوب است، مگر یک چیز. 🔹گفتم: فدایت شوم، آن کدام است؟ ! 🔸فرمود: آن که شتران خود را به کرایه می‌دهی. 🔹گفتم: به خدا قسم من برای ، افتخار، شکار و لهو کرایه نمی‌دهم، بلکه فقط برای سفر کرایه می‌دهم، وانگهی خودم با شتران نمی‌روم، بعضی از غلامان خود را می‌فرستم. 🔸فرمود: یا صفوان! پول کرایه را مقروض می‌مانند یا در همان اول می‌دهند؟ 🔹گفتم: بعد از عمل می‌دهند. 🔸فرمود: دوست داری زنده بمانند تا کرایه تو را بدهند؟ 🔹گفتم: آری. 🔸فرمود: هر که بقا آنها را دوست دارد، با آنهاست و هر که با آنها باشد اهل آتش است. 🔹صفوان گوید: رفتم همه شتران را فروختم. 🔰 چون از این کار مطلع شد، مرا خواست و گفت: گزارش رسید که شتران خود را فروخته‌ای، گفتم: آری. گفت: چرا؟ گفتم: خودم پیر شده‌ام، غلامان نیز درست کار نمی‌کنند. 🔹گفت: هیهات هیهات، می‌دانم کدام کس به این کار دلالت کرده است، به این عمل اشاره کرده است. 🔸گفتم: مرا با موسی بن جعفر چه کار؟ 🔹گفت: ساکت باش، به خدا اگر حسن مصاحبتت نبود تو را می‌کشتم. 📚 رجال كشی: (صفوان) . 🆔 @islam_history
📌 حرص و طمع پیرمرد ✍ در تاریخ نقل شده در سال ۱۷۰ ق، که خلیفه بود، دوست داشت بدون واسطه سخنی را از صلی الله علیه و آله به وسیله شخصی بشنود. 🔰اطرافیان او هرچه تفحص کردند، کسی را جز یک پیرمرد لاغر و ضعیف نیافتند که قوای جسمی و طبیعی خود را در اثر کهولت و پیری از دست داده و از حال رفته و فتور و ضعف او را گرفته بود. وی را در زنبیلی گذاردند و با نهایت مراقبت و احتیاط به دربار خلیفه بودند. 👤هارون بسیار مسرور شد که به آرزوی خود رسیده است و به پیرمرد گفت: ای پیرمرد، تو خودت پیامبر را دیده ای؟ 🔹گفت: وقتی کودکی بودم، پدرم دست مرا گرفت و به خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله برد و من بعد از آن دیگر خدمت آن حضرت نرسیدم، تا رحلت فرمود. 🔹هارون گفت: بگو ببینم در آن روز از رسول خدا سخنی شنیدی یا نه؟ 🔰گفت: بلی، آن روز از حضرت شنیدم که می فرمود: «یشیب ابن آدم و یشبّ فیه خصلتان: الحرص و طول الامل؛ فرزند آدم در حالی که به تدریج پیر می شود، دو صفت در او جوان می شود: یکی حرص و دیگری آرزوی طولانی». 🔰هارون دستور داد یک کیسه زر به او دادند. همین که پیرمرد را از صحن دربار بیرون بردند، ناله ضعیف خود را بلند کرد که مرا نزد هارون برگردانید، با او سخنی دارم. گفتند نمی شود. گفت کار لازمی دارم. وی را دوباره به دربار برگرداندند. 🔹هارون گفت: چه خبر است؟ 🔰پیرمرد گفت: حضرت سلطان بفرمایید این عطایی که امروز به من داشتید، فقط برای امسال است یا هرساله عنایت خواهید کرد؟ 🔰هارون الرشید صدای خنده اش بلند شد و از روی تعجب گفت: صدق رسول الله یشیب ابن آدم و یشبّ فیه خصلتان: الحرص و طول الامل. این پیرمرد رمق ندارد و گمان نمی رود تا دربار زنده بماند، حالا می گوید آیا این عطا اختصاص به این سال دارد. حرص ازدیاد مال و آرزوی طولانی، حتی پیرمرد را به جایی می رساند که باز هم برای خود عمری پیش بینی می کند و در صدد اخذ اعطای دیگر است. 📚 ، ج۷۰، ص۲۲. 🆔 @islam_history