سیاست زدگی، نسیان اسلام ناب و اسلام آمریکایی
برشی از گفت و گوی #روزنامه_فرهیختگان با #مجتبی_نامخواه
ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی دو بحث جدی دارد؛ جوهره این ایده قابلتلخیص به این دو بحث است که نهفقط قابلارجاع به اندیشه فلسفی و عرفانی امام است بلکه مستقیما از آنجا گرفته شده است.
نخستین مسالهاش این است که از منظر فلسفی و اجتماعی، ایده اسلام ناب و اسلام آمریکایی یک ایده یا نظریه است که کاشف از یک اتخاذ معنا و مبنا در زمینه تضاد و تغییر اجتماعی است. براساس حکمت صدرایی تضاد زمینه جاری شدن فیض در عالم است. براساس حکمت متعالیه این تضاد است که امکان سریان فیض در عالم ممکنات را فراهم میکند. این تضاد است که حدوث حادثها و دوام فیض و کون و فساد و حرکت را محقق میکند. این ریشه فلسفی و این دیدگاه درباره تغییر و تضاد، نظریهپردازی اجتماعیِ امام و اندیشه اجتماعی او را به سمت این میبرد که وقتی میخواهد جامعه و تغییرات اجتماعی را بفهمد، تضادهای اجتماعی برایش مهم باشند و آنها را صورتبندی کند. تضادی که در حکمت صدرایی در مقام کون و فساد مطرح است و خاستگاه حرکت و تغییر قرار میگیرد و حرکت جوهری که لحظه به لحظه در جریان است، مستلزم برجسته کردن یک یا یک سلسله تضاد است.
بحث عرفانی آن هم مفصل است و فضای فکری امام هم کاملا متاثر از این مبحث عرفانی است. مثلا کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل، یک نقطهتلاقی است که امام نظریه اعتدال ارسطویی و نظریه حکمت اسلامی در زمینه اخلاق و ادبیات اخلاقی و روایی را با هم جمع میکند و کل فضایل اخلاقی را محصول تضاد میان دو فطرت اولیه و ثانویه انسان میداند. به تعبیر مرحوم مطهری تضاد در فلسفه اسلامی یک اصل است. میتوانیم بگوییم ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی، بازتاب این اصل فلسفی در سطح و درک اجتماعی است. بنابراین جوهره نخستین ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی ارجاع دادن به این تضاد است.
دومین نکته اصلیای که در ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی مطرح میشود، این است که صورت اصلی تضاد، امروز تضاد اسلام علیه اسلام است. دو سوی تضاد اصلی اسلام ایستاده است وحتی دعوای حق و باطل و اسلام و کفر، درصورت اسلام علیه اسلام محقق میشود. از نظر این ایده انقلاب اسلامی هم همین ماهیت را دارد: تضاد اسلام علیه اسلام. حالا چون بحث به درازا کشید، جمعبندی میکنم فقط اجمالا عرض کنم نگاه عرفانی امام به اصل توحید هم دقیقا بهگونهای است که توحید بدون تضاد، محقق نمیشود «حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر شود.»
یکشنبه، ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
نگاه
بخشی از گفتوگوی #روزنامه_فرهیختگان با #علی_ذوعلم
انتساب انقلاب به دیدگاه #صدرایی، منطقی ندارد
#انقلاب_اسلامی با هیچکدام از چهارچوبهای جامعهشناختی انقلاب، سازگار نیست
پس به نظر شما حتی #تفسیر_صدرایی از انقلاب اسلامی هم درست نیست؟!
دوستانی که انقلاب را به دیدگاه صدرایی منتسب میکنند هیچ استدلالی ندارند، یعنی اصلا اینگونه نیست که بگوییم فلسفه صدرایی خود به خود تفکر انقلابی ایجاد میکند، حتی گاهی در آثار ملاصدرا نکاتی میبینیم که میتواند نسبت به حرکات انقلابی که ما از آن برداشت میکنیم نوعی نگاه منفی هم ایجاد کند.
حضرت امام(ره) در بعد فلسفه، صدرایی بودند؛ ولی بسیاری از چهرههای برجسته فیلسوف صدرایی ما در همان زمان که امام(ره) بودند با حرکات انقلابی امام(ره) موافق نبودند و بعضی از چهرههای فلسفه صدرایی قبل از انقلاب با عضویت در انجمن شاهنشاهی فلسفه در دست رژیم پهلوی قرار داشتند که انقلاب اینها را نجات داد. اگر انقلاب در سال 57 به پیروزی نمیرسید معلوم نبود توسط همان انجمن فلسفه شاهنشاهی و کسانی مثل دکتر نصر، واقعا چه بر سر فلسفه صدرایی میآمد.
به نظرم آن نقشی که دکتر سیدحسین نصر باید برای رژیم پهلوی ایفا میکرد، ناتمام ماند. روی این موضوع تحقیق نشده اما مساله بسیار پیچیدهتر از این حرفهاست. میتوان گفت امام(ره)، فلسفه صدرایی را هم از چنگال رژیم پهلوی نجات داد. نهتنها اسلام بلکه حوزه، فقه، فقاهت، جوانان، جامعه و امت اسلامی را از چنگال سلطه آمریکا و غرب نجات داد. بنابراین، نقش امام(ره) نقش بیبدیلی است. امام(ره) همواره میگفت من در انقلاب کارهای نبودم. امام(ره) برخلاف رهبران دیگر انقلابها هیچگاه به نقش خودش افتخار نکرد یا اصلا نقشی برای خود قائل نبود. امام(ره) بارها در آشکار و در پنهان گفته بود این انقلاب یک امر الهی است، یک موضوع الهی است و نه من در این انقلاب کارهای هستم نه شما کارهای هستید. خدا دل مردم را متحول کرد و این انقلاب را به ما هدیه داد.
منبع: روزنامه فرهیختگان، 23بهمن1400
4_5938079297909557742.pdf
1.07M
گفتوگو با آیتالله حسن رمضانی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با موضوع «سرشت قدسی دولت متعالیه در پرتو ابتنای حکمت عملی بر حکمت نظری»
سیاست و اقتصاد ما نه غربی است و نه اسلامی- ایرانی
همانطور که مستحضر هستید از زمانهای قدیم و همچنین دورههای جدید، حکمت را به دو قسم نظری و عملی تقسیم کردهاند. حکمت نظری ناظر به هستها و نیستها و بهعبارتی بودها و نبودهاست. این قسم از حکمت متاثر از نظام آفرینش، عالم هستی و انعکاس آن در دل و فکر است. حکمت عملی ناظر به بُعد عمل انسان است، یعنی آشنایی با بایدها و نبایدها.
#کنگره_حکمت_سیاسی_متعالیه
#روزنامه_فرهیختگان، چهارشنبه، هفدهم فروردین1401
4_5992289322852682787.pdf
477.6K
تفسیری انسانی، برای زندگی
گفت و گوی روزنامه فرهیختگان با #شریف_لک_زایی درباره #تفسیر_قرآن #امام_موسی_صدر (بخش نخست)
#روزنامه_فرهیختگان، دوشنبه پنجم اردیبهشت 1401
مطابق با 23 ماه مبارک رمضان
رضا غلامی در نشست «امام خمینی، انقلاب اسلامی و فلسفه صدرایی» مطرح کرد
آرای مردم در مشروعیت قانون دخالت دارد
عمده انتقادات درمورد ملاصدرا ناشی از برداشتهای ناصواب است
متن پیش رو مشروح سخنرانی رضا غلامی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نشست امام خمینی، انقلاب اسلامی و فلسفه صدرایی است که در ادامه میخوانید.
#روزنامه_فرهیختگان، ششم مهر ۱۴۰۱