•| #پیاممهدوی |•
🌿 #استادمعاونیان
✍ جوانها! به محض اینکه میبینید خیابانی،
جایی گرفتارِ #گناه میخواهید شوید،
بگویید #امامزمان(عجلاللهتعالیالله تعالیفرجهالشریف) به حقِ مادرت نگهم دار!
#یافاطمهالزهرا
#یاصاحبالزمانادرکنی
˹ @Islamlifestyles_fars ˼
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#علمدار_عشق قسمت 2⃣4⃣ هواپیما اوج گرفت ۳ ساعت بعد تو دمشق به زمین نشست چه هوای غریبی داره، وقتی خ
#علمدار_عشق
قسمت 3⃣4⃣
زهرا به اصرار بامن راهی مزارشهدا شد
وقتی قدم به مزارشهدا گذاشتم
یاد چندهفته پیش افتادم که پیکرپاک سیدرسول پسرداییم روی دست مردم تواین مزار برای همیشه آرام خوابید
به رسم احترام و ادب اول رفتیم مزارسیدرسول، یک ردیف بعداز مزارسیدرسول، مزارشهدای گمنام مدافع حرم بود
-زهرا میشه تنهام بذاری
میخوام با این گمنام ها تنها باشم
زهرا: باشه آجی
نشستم کنار مزارشهیدگمنام مدافع حرم
چرا اینجا خوابیدی؟ مادرت چشم انتظارت نیست؟ زن داشتی؟ یا مثل مرتضی من عقدکرده بودی؟ میدونم عاشق بودی....
میدونم یه عشق زمینی داشتی
میدونی شهدا منو تا اینجا کشوندن
من اصلا محجبه نبودم، من فقط یه نخبه علمی بودم، شما چادربهم دادید، شما مرتضی به من دادید
خیلی انتظار سخته....
من میدونم لیاقت میخواد زن شهیدشدن
اومدم بگم این لیاقت اگه قسمتم شد
اگه مرتضی من آسمانی شد، فقط فقط صبرش بهم بدید
فاتحه خوندم پاشدم برم پیش زهرا
چندقدم مونده به زهرا، چشمام سیاه شد و از حال رفتم
چشمامو که باز کردم دیدم تو بیمارستانم
مامانم و بابام، مادر مرتضی، زهرا... پیشم بودن
عزیزجون: مادر فدات بشه چرا خودتو عذاب میدی انقدر، یه ذره محکم باش
یه ذره صبر زینبی داشته باش
- مامان خیلی سخته.... خیلی...
بعداز اتمام سرم دکتر اجازه مرخصی داد
مادرم اصرارداشت برم خونهی خودمون اما من نمیخواستم از جایی که بوی مرتضی میده دور بشم
امروز بایدمیرفتم دانشگاه حلقه صالحین داشتم، مربی حلقه بودم، همه دانشگاه خبرداشتن مرتضی من و علی آقا بعنوان مدافع حرم رفتن سوریه
وارد حسینه دانشگاه شدم، بچهها اومده بودن
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از تلاوت چند آیه از قرآن
دخترا امروز میخوایم در مورد دفاع از حرم صحبت کنیم
نظرتون آزادانه درمورد دفاع از حرم و مدافعین حرم بگید
*برای چی میرن؟ بخاطر پول از زن و بچه شون میگذرن؟
&اصلا به ما چه مگه تو کشور ما جنگه؟
√عربها چه به ما
خودمون فداشون کنیم
££اگه اونا نرن برای دفاع داعش الان تو نمک آبرود آفتاب گرفته بود
بچهها شما نظرتون گفتید همه
حالا حرفای منو گوش کنید
بچهها ما از بچگی با عشق به امام حسین (ع) بزرگ شدیم
همش میگفتیم اگه کربلا بودیم فلان میکردیم
خب الان دشمن یه سری آدم ازخدا بیخبر جمع کرده که هدفشون خَشن نشون دادن چهره اسلام هست
بچهها بدون رودرواسی چندتاتون ماهواره دارید؟
سامره شما بگو... تو چندتا فیلم از رسانههای غربی آدم بده سریال اسمش از ائمه بوده، آدم خوبه عایشه، عثمان و عمر .....
سامره: همه
نرگس: خب بچهها ببینید اینطوری که دارن چهره ائمه تو ذهن اونور آبی ها خراب میکنن. الان یه سری جمع کردند علناً اسلام وخشن نشون بدن
لپ تابم روشن کردم، بچهها ۳ تا فیلم بهتون نشون میدم توضیحشم زیرش هست
ازم توضیح نخواید که بی حیا هست گفتنش
فیلم اولی فروش بانوان سوری بعنوان برده است
فیلم دوم جهاد نکاح
فیلم سوم شهادت یه مدافع ایرانی
بچهها بنظرتون اینجور پریدن به سوی معشوق و گفتن ذکر یاحسین با پول میشه؟
بچهها شما همتون منو میشناسید از عشقم به آقای کرمی هم باخبرید
از مریضی این مدتم باخبرید، ازوضع مالی عالی خانواده من و آقای کرمی همینطور
صدام لرزید بچهها به جدم قسم هیچکدوم از مدافعین پول نمیگیرن
ناموس شیعه درخطره، کربلا به پاست
مردامون نرن حضرت زینب دوباره اسیر میشن
بچهها سالهای بین ۵۹-۶۸ نیرو بعث به کشور ما حمله کرد
هیچ کشوری به ما کمک نکرد
۹۰خورده ای کشور
نیروی بعث تا بن دندان مسلح کردن
بچههامون شهید شدن، خرابی ها بار اومد
بچهها ما شیعه ایم باید پشت هم باشیم
ما مزه جنگ کشیدیم، بعداز جنگ مزه آرامش به لطف امام زمان و از لطف رهبری سیدعلی داریم
ما وظیمونه به سوریه کمک کنیم
امیدوارم قانع شده باشید
چرا مدافعین حرم میرن
با صلوات بر محمد و آل محمد پایان جلسه
اللهم صلی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
#ادامہ_دارد
#علمدار_عشق
قسمت 4⃣4⃣
ماشین روشن کردم به سمت خونه مرتضی اینا حرکت کردم آویز توماشین عکس مرتضی بود، دستمو بردم سمت عکس گفتم: مرتضی دلم برات یه ذره شده. نکنه خیلی عاشق حرم بشی بپری مرتضی میدونم آره زهرا خواهرت مائده سادات عروس برادرم شریطشون خیلی سخترازمن هستش اما مرتضی همه نمیتونن بشن حضرت زینب یک دفعه صدات تو ماشین میپیچه
ساداتم مثل حضرت زینب چیه؟ بوی خانم حضرت زینب که میشه گرفت؟روزای سختی در پیش داری
بعد بوی حضرت زینب بگیر یهو زدم رو ترمز خوب بود کمربند بستم واگرنه صددرصد سرم میشکست
زدم زیر گریه یا حضرت زینب خود ذره ای از صبرت بهم بده
رسیدم خونه مرتضی اینا
-سلام مامان زهرا کجاست؟
سلام عزیز مادر زهرا گفت این در و دیوار بهش فشار میاره رفت خونه خودش
-مامان اگه اجازه میدید من یه سر برم به زن و بچه سیدهادی بزنم
برو عزیزمادر
نرگس سادات
-بله مامان
تو واقعا راضی هستی که شوهرت رفته دفاع از دختر أمیرالمومنین؟
-آره مامان با عمق جان راضیم
الان برای سرانجام این اعزام راضیم به راضی خدا. من برم وارد کوچه سیدهادی اینا شدم سیدهادی برادرزاده ام ۴سال از منو نرجس سادات بزرگتره چندروزی قبل از اعزامش دخترش دنیا آمد اسمش گذاشت زینب سادات اما رفت سوریه دنیا اومدن زینب پاگیرش نکرد همونطور که بی تابی من مرتضی زمین گیر نکرد زنگ زدم مائده در باز کرد
*سلام عمه جان خوبید؟خوش اومدید؟
-ممنون عزیز عمه تو خوبی؟ سادات کوچلو خوبه؟
وارد خونه شدیم
*اونم خوبه خوابیده بچم
-مائده جان عزیزم کم کسری ندارید که در نبود هادی
*نه عمه از اول عقدمون تا الان هرماه یه مبلغی میریختیم به صاحب مشترکمون. الان اون حساب است
-خب خداشکر
*عمه میخوام از طرف بسیج محلات بهم یه پروژه پیشنهاد شده اگه شما و زهرا هم میخواید اسمتون بدم
-چه پروژه ای عزیز عمه؟
*پروژه مصاحبه مدافعین حرم
-یعنی چی؟
لیست رزمندها وجانبازان میدن باهشون مصاحبه میکنیم سپاه نمیخواد مثل دوران بعد از جنگ تحملی میشه تازه بعداز۳۰سال یاد جمع آوری خاطرات جبهه و جنگ افتادن و متاسفانه عده ای زیادی از رزمنده ها و جانبازان شهید شدن و اینکه میخوان از خانواده شهدا DNA بگیرن برای شهدای گمنام مدافع حرم حالا اگه میخواید اسم شماها بدم
-آره عزیزم بده
همین حین صدای گریه زینب سادات بلندشد مادرش رفت سمت اتاق خواب..
دخمل مامان عشق مامان چرا گریه میکنی؟
بیا بریم ببین مهمون داریم
زینب گرفتم بغلم. سلام خانم گل
وای مائده چقدر شبیه هادی شده
یه نیم ساعتی دیگه هم نشستم
خب مائده جان من برم عزیزم
*عمه ناهار پیش ما باشید
-نه عزیزم برم یه سرم خونه خودمون دلم برای آقاجون تنگ شده. ماشین پارک کردم. زن عموم دیدم
این زن عموم دو سال پیش خیلی اومد خواستگاریم برای پسرش اما من گفتم نه. بعدش رفت دخترخاله ام بعنوان عروس انتخاب کرد،الان خدا بخیر کنه میخواد چه زخم زبانی بزنه رفتم سمتش -سلام زن عموخوب هستید؟ پسرعمو وعروس عمو خوبن؟
زن عمو:سلام الحمدالله
نرگس جان بدت نیادا اما خداشاکرم عروسم نشدی چون بخاطر۱۰۰میلیون پول شوهرت راهی سوریه کردی سرم انداختم پایین و هیچی نگفتم قطرات درشت اشک از چشمام راهی صورتم شد
زن عمو: خوب کاری نداری دخترم
زنگ در زدم مامانم تا منو دید گفت خاک توسرمـ...نرگس چی شده؟
چراگریه میکنی؟
-مامان چرا مردم فکر میکنند پول میدن
اصلا کدوم زنی حاضر تو اوج جوانی تنها بشه برای پول اصلا حال خوش بچههای مدافع موقع شهادت به پول گرفتن میخوره
عزیزجون: نرگس دخترم برو استراحت امروز پیش خودمون بمون دلمون برات تنگ شده
-چشم
عزیزجون: بی بلا..
خودم تو یه بیابان بی آب و علف دیدم
هیچکس نبودشروع کردم به دادزدن.. کســــــــــــی اینجانیست؟
کســــــــی اینجا نیست؟ لباس عربی با نقاب و چادر عربی سرم بودشروع کردم به راه رفتن تو بیابان صدای طبلهای جنگی و شیع های اسبا و شیپور ازفاصله نزدیکی میومدچند مترکه رفتم جلو یه آقا دیدم صداش کردم ببخشید برادر روش برگردون طرفم دیدم مرتضی است دویدم سمتش اون لباس جنگی تنش بود زره و شمشیر
-مرتضی اینجا کجاست؟چرا ما اینطوری لباس تنمون
+اینجا کربلاست بیا بریم پیش. آقاامام حسین
رفتیم جلودیدم آقامون امام حسین، حضرت عباس وخیلی ازافراد حاضر درکربلا اونجا بودن یهویه خانم نورانی رفت پیش امام حسین
حسین برادرم یاران من آمده اند تا دررکابت باشند اذن میدانش بده برادر جنگ شروع شد سرها بریده شد مرتضی.اومد پیشم. نرگس زینب وار رفتار کن به وسط میدان رفت
نیزه بالارفت تا در قفسه سینه اش ماندگار بشودکه دادزدم نــــــــــــــــــه یا امام رضا خودت کمکش کن نرگس نرگس بابا از خواب بیدارشو نرگس عزیز بابا پاشو سرم گذاشتم روسینه آقاجون بابا خیلی سخته خیلی سخته
هشت روز ازرفتن مرتضی میگذشت که مائده سادات زنگ زد...
#ادامہ_دارد
🔅 #هر_روز_با_قرآن
صفحه 230
🔅 امیرالمؤمنین #امام_علی عليه السلام:
✍️ بِبَذلِ النِّعمَةِ تُستَدامُ النِّعمَةُ
🔴 نعمت با بخشش، تداوم يابد.
📚 غررالحكم حدیث ۴۳۴۴
#حدیث_روز
*یوسف زهرائی*
🍏💫🍏💫🍏💫
☘️ امام صادق علیه السلام :
« ... جبرئیل «علیهالسّلام» سیب بهشتی را از طرف خداوند به رسم هدیه برای پیامبر آورد و عرضكرد: بخور اینسیب را. پیامبر سیب را دو نیمكرد؛ نوری ساطع شد.
سؤال فرمودند: این نور چیست؟
جبرئیل عرض كرد:
این نور منصوره در آسمان و فاطمه در زمین است... »(۱)
☘️حضرتمیفرماید :
خداوند مهدی را منصور نامیده همان طور كه «پیامبر را» احمد و محمد و محمود نامید و همانگونه که عیسی«علیهالسلام» را مسیح نامید. (۲)
✨✨✨✨✨
*سلام* بر فاطمه، منصورهی آسمانی
و
*سلام* بر امام منصور،
مهدی آل محمد« صلوات الله علیه و آله»
📌 *به راستی چقدر شبیه مادرید..*
📚۱)تفسیر البرهان، ج ۳، ص۲۵۸ ، ح۶
📚 ۲)بحار، ج ۵۱، ص ۳۰
🕊🍃@IslamLifeStyles_fars
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(6).mp3
4.91M
🔈 ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷تقدیم به روح پاک و مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس
🔷 سهم روز صد و پنجاه و چهارم : خطبه ۱۰۹
#نهج_البلاغه
┄┄┅┅✿🌷❀🌷✿┅┅┄┄
•| #سخــــنبــــزرگان |•
🌿 #علامهطباطبایی(ره)
✍ گردش #زبان ، #دل را به گردش آورد ؛ اگر زبان به #ذکرخدا مترنم گردد ، دل نیز در حرم خدا حرکت می کند. و اگر زبان به #گناه حرکت کند ، دل نیز در این مرتع #شیطان جولان می کند.
👌 یک علت مهم آشوب دل ها همانا تکثیر در کلامهاست ؛ به روایت عامه #حضرترسول(صلیالله علیه و آله) فرمودند :
☘️ اگر نبود تشویش و #اضطراب در قلوب و زیاده سخن گفتن شما، قطعاً میدیدید آنچه را من میبینم و میشنیدید آنچه را من میشنوم.
📖 المیزان ، ج۵ ، ص۲۷۰
@Islamlifestyles_fars
تنهامسیریهایاستانفارس💕
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) #جلسه_بیست_ودوم #بخش__12 ✴️روز قدس یعنی
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)
#جلسه_بیست و دوم
#بخش__13
‼️ببین، تو چشم بگی در مقابل استکبار! ازت سرباز میگیره در خدمت خودش میکُشه!یک قرون، دو زار که نمیری جلو که! تا آخر باید بری.....
🚫اونا که چشم گفتن الان ببین، تروریستهاشون دارن دونه، دونه کشته میشن تو سوریه!
❌نمیگه که فقط بهت سخت بگذره که!!!
میگه بیا برای من کشته بشو
⁉️من سرباز خودم حیفه که بفرستم جلو! چیکار میکنه؟!
⚡️حالا من این حرفا رو میزنم واقعا فکر نکنید، که نتیجهی این حرفای من اینه که بگیم یالّا جنگ جنگ راه بندازیم جنگ رو! نه!!! روحیهی جهادی داشته باشیم.
🔰مثلا سگِ هار رو نمیخواد بزنی!
فرار نکن از مقابلش... سنگ رو برداری، اون سرِ جاش نشسته، زوزه میکشه بلافاصله!
💠من امتحان کردم! مثل یه سگی که سنگ خورده زوزه میکشه.محکم باش فقط....
♨️سیاست مدارهای ما یکی از یکی بهتر باید شعارهای محکم مقابلِ این گرگهای پست فطرت بِدن.
❗️ببین کیا مقابل این بی شرم ها وا میایستن؟هر کی مقابل این بی شَرمها، بی حیثیتها یه ذره کوتاه بیاد، ذلت بعدی مال خود اونه.
💫خدا اسبابش رو فراهم میکنه. تا حالا کرده مِن بعد هم خواهد کرد.
@IslamLifeStyles_fars
✳️یا ابا عبدالله.....کار امام حسین(علیه السلام)به جایی رسید، اونایی که دعوت امیرالمؤمنین رو لبیک نگفتن برای جهاد!
⁉️امام حسین بهشون میفرماید: حالا چرا من رو میکُشید؟ شما که اهل جهاد و جنگ نیستید! برید خونههاتون...
⚡️دیگه، نه!!! ما باید حتما تو رو بُکُشیم.
عه!آقا شما اگه پای جنگ بودید، پای رکاب بابام امیرالمؤمنین میجنگیدید
شما اینکاره نیستی نا!!!
🤨نه! ما باید قربه الی الله تو رو بُکُشیم!اونایی که جنگیدن، زیاد دل آدم رو خون نمی کنن!
اونایی که اسلحه نداشتن، رفتن، دامن ها شون رو پر از سنگ کردن و آوردن،
✨گفتن: ما قربه الی الله به دستور امیرالمؤمنین یزید، چون اسلحه نداریم «جاهدوا به اموالهم »سنگ جمع میکنیم سنگ به پیشانی حسین فاطمه بزنیم.
🔱آخرش هم اولین چیزی که حسین رو از پا در آورد، یکی از اون سنگها بود .....
⁉️خدا چی طراحی کرده تو کربلا... بعدش حرملهی نامرد تیر به سینهی ابا عبدالله الحسین زد .......
‼️اول اون سنگِ، اول اون سنگ.....آدم میخواد نقش اینا رو تو تاریخ ثبت کنه، ننگ شون رو!
✳️یا ابا عبدالله ما از شما مدد میگیریم.
ما که آینده رو خیلی نورانی میبینیم....
💫یعنی میشه، زودتر بشه ظهور آقامون! بیاییم کربلا پای رکاب آقا سرمون رو بالا بگیریم؟!!!!!اونجا برامون روضه بخونه کسی!
😭تو اونجا برای ما، تعریف کنی.....
آقا یابن الحسن، توئی که دیدی!
🔸تو کربلا بین الحرمین بایستی بگی: اینجا حسین ما به زمین افتاد....اینجا حسین ما فریاد غریبی سر داد.
تو روضه بخونی .... یا ابا عبدالله
♨️ اَلا لَعنَتُ اللّه علی القَومِ الظالِمین
⚡️پایان جلسه بیست و دوم
@IslamLifeStyles_fars
1400-10-11(gharaati).mp3
11.75M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_قرائتی
📚 موضوع: ویژگی های شهید حاج قاسم سلیمانی
🗓 شنبه یازدهم دی ماه ۱۴۰۰
💠 @IslamLifeStyles_fars
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#علمدار_عشق قسمت 4⃣4⃣ ماشین روشن کردم به سمت خونه مرتضی اینا حرکت کردم آویز توماشین عکس مرتضی بود،
#علمدار_عشق
قسمت 5⃣4⃣
-الو سلام مائده جان خوبی عزیزم؟
مائده: ممنونم عمه شما خوبی؟
عمه جان پس فردا یه مهمون ویژه داریم
صدام لرزید مهمون کیه؟
مائده سادات: عمه نترسید فعلا ما لایق نشدیم یه شهید مدافع حرم بعداز سه ماه پیکرش برگشته عقب چندروزه اومده شهرما اما اصالتا شیرازیه، حالا پس فردا خانواده اش دارن میان قزوین
ما داریم میریم معراج الشهدا آماده کنیم
حالا میخواستم ببینم شما و زهرا خانم میاید کمک؟
- آره عزیزمـ ماهم میایم
به زهرا زنگ زدم قرارشد برم دنبالش
آقا مجتبی هم قرارشد باما بیاد
به مادرجون گفتیم که این دوروز اصلا نمیایم خونه
همه معراج ابتدا سیاه پوش کردیم
بعد چون نزدیک محرم بود، یه صحنه از عاشورا درست کردیم
دوروز مثل برق و باد گذشت خانواده شهید ساعت ۹ صبح رسیدن معراج الشهدا
یه بچه سه -چهارماهه همراهشون بود
گویا زمان اعزام شهید همسرش ماههای آخر بارداری طی میکرده
بعداز گفتگوی مادر، همسرش نزدیکش شد...
محمدجانم، ببین آقا علی آوردم
بی وفا چه زود ازپیشم رفتی
رجعت مبارک آقا، باباشدنت مبارک بی وفا، محمد یادت نرها گفتی اینجا فقط یه سال کنارت بودم، اون دنیا همیشه کنارت میمونم، میدونم حرفت همیشه حرفه
محمد من پسرتو یه شیر مرد بزرگ میکنم، تا اونم فدای حضرت زینب بشه
کارای انتقال اون شهید بزرگوار به زادگاهش انجام شد
یازده روز از اعزام مرتضی میگذشت
و من فقط یه بار صداشو شنیده بودم
خونه مادرجون بودم، زهرا تو اتاقش بود داشت رو تحقیقش کار میکرد
مادرجون هم تو آشپزخونه مشغول آشپزی بود، تلفن زنگ خورد،
مادرجون: نرگس سادات دخترم لطفا تلفن جواب بده
#راوی مرتضی
امروز روز آخر حضورما تو معقر حضرت ابوالفضل هست، قرارساعت ۹ شب فرمانده بیاد برای توجیه عملیات
فردا صبح تاظهر اعضا با خانوادهاشون تماس بگیرن ظهر بریم حرم بی بی خداحافظی وحرکت کنیم به سمت حمص
به سمت سیدحسن و سیدحسین رفتم
این برادرا دوقلو بودن سیدحسن ۶ دقیقه از سید حسین بزرگتر بود
+ سیدحسن میگم چطورشد حاج خانم اجازه داد شما هردوتون باهم بیاید سوریه؟
سیدحسن: از اول قرارمون همین بود
آخه یه قراری بین ما و عمه جانمون هست
+ چه قراری؟
سیدحسن: قراره هردومون غریب بمونیم
داداش مرتضی
+ جانم سیدحسن
سیدحسن: یادت نره اسم منو داداشم زنده نگهداری
+ یعنی چی؟
سیدحسن: پدرشدی پسراتو به اسم ما بذار
رفقا حاضر باشید فرمانده داره میاد
فرمانده
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شهــدا
آن مهــدے باوران و یاوران
ڪہ"لبیڪ"گفتند بہ نائب المهدے
و مهدے نیز"ادرڪنـے"شان را خریدار شد
اے ڪاش"ادرڪنـےِ"ما جاماندگان
با"لبیڪِ"شهدا اجابت گردد
و شهید شویم!
رفقا امشب شب وداع باهم است شاید فرداشب خیلی هامون دیگه تو این جهان نباشیم وصیت نامه هاتون بنویسید
از هم حلالیت بگیرید درهای بهشت باز شده
آقا حضرت عباس ماه منیر بنی هاشم
و آقاسیدالشهدا منتظر شمان... آغوش باز کردند تا شمارو در آغوش بگیرن هرکسی پرید سلام سایرین به حضرت زهرا برساند
و بگویید تا شیر بچههای حیدرکراراست
حرم دخترش بی بی حضرت زینب امن میماند
رفقا یادمان باشد اسارت و جانبازی بطور حتم کمتر از شهادت نیست
بقول شهید باقری فرمانده دلها
آنان که رفتن کار حسینی کردن
آنها که میمانند کار زینبی بکند
رفقا ما قراراست این خط از دشمن پس بگیریم در دو خط آتش جدا
فردا با خانواده ها تماس بگیرید
بگید شاید تا ۱۵ روز باهشون تماس نگیرید
بگید قراره منتقل بشید یه معقر دیگر
در اولین فرصت صددرصد تماس میگرید
شماره خونمون گرفتم باز خداشکر سادات برداشت
+ الو سلام
- الو مرتضی خودتی؟
+ آره خانم گل
- مرتضی کی میای؟
+ سادات وقت نیست، زنگ زدم بگم داریم میریم یه جایی دیگه شاید دیگه زنگ نزنم، حلال کن اگه تو این ۶-۷ ماه بدی دیدی، خیلی دوست دارم خداحافظ
به سمت حرم بی بی حضرت زینب به راه افتادیم
۵۰-۶۰ متری به حرم خانم مونده بود
من و سید هادی داشتیم حرف میزدیم
که صدای خمپاره اومد
#ادامہ_دارد
#علمدار_عشق
قسمت 6⃣4⃣
همه سریع خودشون به نقطه انفجار رسوندن چیزی که میدیدیم اصلا قابل باور نبود انفجار تو نطقه ای بود که سیدحسن و سیدحسین بودند
یکیشون که اصلا محو شده بود
انگار نبود دیگری هم سرش نبود
هیچ پلاک و کد شناسایی هم نبود
ثانیه ثانیه های سختی بود
باید میرفتیم حمص در حالی که نمیدونستیم این شهید سید حسن یا حسین
فرمانده بیسیم زد عقب
حسین حسین عباس
عباس جان بگوشی
عباسم
حسین جان بگو
دوتا پرستو بدون بال پریدن یکیشون تو لانه ماندگارشد یکیشون بال نداره
پرستو باید برگرده کلا آشیونه
یه چندساعتی طول کشید تا اومدن شهید ببرن
بعنوان شهیدگمنام ما مجبوریم محکم باشیم تو حرم از خانم شهادت خواستم
اما چرا بقیه مخصوصا سیدهادی بوی خدایی میده نوربالا میزد
بالاخره سوار اتوبوس شدیم
همه سرشون به شیشه بود
شاید بعضی گریه میکردند
که یک دفعه سیدهادی، وسط اتوبوس ایستاد کیستم رهبرمن پور ابیطالب است
پیرو هر بی پدری نیستم
علویم پسر کرارم
رگ ناموس پرستی ز ابوالفضل دارم
من به جنت نروم خرده حسابی باشد
تا عمر نزنم پا به جنان نگذارم
ای داعش
بی سبب که از شام به عراق آمده اید
شما کمتر از آنید که حسین تیغ بکشد
وعلمدار علم بردارد
ماجوانان بنی فاطمه اربابیم
بیحیا عمه عمه ما مالک اشتر دارد
ایل ما ایل عجمهاست
یک کودک ما جگری برابربا شیر دارد
اینکه مادست به شمشیر و زهره ایستادیم
سبب این است که این طایفه رهبر دارد
کشور ضامن آهوست بزرگتر دارد
وای اگر گرد و حرم عمه ما بنشیند
تیغ ما آن زمان شوق سر افکندن دارد باید شام به آرامش بگردد.
چونکه شب جعمه حرم روضه مادر دارد
دوران معاویه صفتها به سرآید
این پرچم شیعه است که برقله دنیاست هرکس زعلی دم بزند هموطن ماست
یاحیدر کرار زند به زودی
نقش بر پرچم عربستان سعودی
ما منتظر حمله ی از سوی حجازیم
تا مابین بقیع حرمی ناب بسازیم
مکه بشود مرکز شیعه چه قشنگ است کلنا عباسک یا زینب
مداحی سید که تموم شد
رفتم سمت عباس تنها مدافع ترک تو کاروان ما، اصالتا ترک بود اما قزوین زمین گیر شده بود عاشق یه دختر قزوینی شده بود و ماندگار شهرما بود خودش میگفت شب اعزام فهمیده پدر شده اما اومده. فارسی میفهمید اما نمیتونست جواب بده
رفتم سمش زدم رو شانه اش
عباس جانا قارداش(جانم داداش)
برامون مداحی ترکی بخون
اخی من مداحیه ترکی اوخوسام سسیز که بولمییجاخسوز
آخه من مداحی ترکی بخونم شما نمیفهمید که.
اشکال نداره یه تیکه خیلی کوتاه بخون
من غم عشقه گرفتار اولموشام
اهل عشقه یار و غمخوار اولموشام
دلبریم باب الحوائج دور منیم
عاشق دست علمدار اولموشام
یا ابوالفضل یا ابوالفضل یا حسین
( من دچارغم وگرفتارعشق شدم
اهل عشق یاروغم خواریارشدم
کسی که دلبرمنه ودلم برده باب الحوائج
عاشق دست علمدارشدم
یاابولفضل
رو به سیدهادی کرد و گفت
حضرت ابوالفضلیدن ایستریم که اوزی تک شهید اولام .قوللاریم بدنیمنن ایریلا و بدنم تکه تکه اولا
( از حضرت عباس خاستم مثل آقا شهید بشم بدنم شرحه شرحه)
عباس به سیدهادی میگفت سیدهادی هم برای ما ترجمه میکرد
رسیدیم حمص. منتظردستورفرمانده بودیم فرمانده به جمع ما پیوست
بسم الله الرحمن الرحیم
برادراخط آتش قبلی خیلی شهیدداده واکثرا گمنام هستن به چهره ها نگاه کنید
اگه کسی شناختیداعلام کنید
اخوی هاببینیدخانمی که شمامدافع حرمش شدید زینب کبری است تو کربلا شهادت ۱۸عزیزش دیده سر ۷۲ نفر روی نیزه دیداما رسالتش انجام دادما آمدیم تاحرامی پابه حرم نذاره پس محکم باشید
خیلی دقیق به چهره شهدا نگاه میکردیم یهو گفتم یاحسین بن علی
این استاد مرعشی نیست
علی: چراخودشه
حاج حسین این شهیداستادماتودانشگاه بودن اسم فامیلشون هم علی مرعشی هست. حاج حسین: عباس
عباس. اخوی بیااینجااین شهیدهویتش معلوم شد ما به خط آتش تزریق شدیم اوضاع به نفع مابود داعش عقب رفت وارد منطقه مسکونی حمص شد
-حاجی چیکار کنیم حاج حسین: دست نگه دارید
بعدازنیم ساعت سیدهادی و عباس. آماده باشید باید برید تو خط دشمن برای شناسایی
هادی اومد سمتم: مرتضی جان مابریم اون سمت صددرصدشهید برمیگردیم این انگشتر بده ب مائده سادات بگو وقتی زینبم بزرگ شدبگه باباخیلی دوست داشت
بهش بگوزینب من حتما چادرمادرسرش کنه هادی تو سالم برمیگردی
ثانیهها به ما سال میگذشت. چندساعت بعد داشتم دیدبانی میدادم
حاجی حاجی بچهها اسیر داعش شدن. فرمانده داعش حاج حسین علمدار ببین چه میکنن بانیروهاش عباس بستن به درخت ونارنجک سراسربدنش کارگذاشتن و درچشم بهم زدنی عباس شهیدشد موهای هادی گرفت رو. پلاکش نوشته سیدهادی حاجی
ببین این عجم عربنما چی کارش میکنن سرهادی برید و پرت کرد سمت ما، بدن بیجانش گلوله باران کردن بعددستورحمله شدید به خط آتش ما داد، یه گلوله توپ بین منوعلی خورد
#ادامہ_دارد
🔅 #هر_روز_با_قرآن
صفحه 231
🌷 امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام:
❇️ كسى كه با دست كوتاه ببخشد با دست بلند به او بخشيده مىشود.
📚 حکمت ۲۳۲ نهج البلاغه
🌷 @IslamLifeStyles_fars
*یوسف زهرائی*
💫☘️🤲🤲☘️💫
*سلام* بر شما دو غمخوار امت پیامبر «صلواتالله علیهوآله»
حضرت مادر و فرزند برومندش امام مهربان ، مهدی امّت
مولا جان!
📌 *به راستی ، چقدر شبیه مادرید ..*
☘️💫🤲🤲💫☘️
☘️ *« اَلجٰار ثُمَّ الدّٰار »*
«اول همسایه، سپس خانه.»
غمخواری فاطمه سلام الله علیها را در دعاگویی او برای امت می یابیم، و در کلام نورانیش که خطاب به پدر بزرگوارش عرض کرد :
*ای پدر، چه کسی پس از تو از فقرا حمایت میکند، و چه کسی هدایت کننده این امت تا قیامت خواهد بود؟*(۱)
☘️ حضرت مهدی «عجلالله تعالی فرجه» نیز غمخوار همگان، به ویژه شیعیان است. ایشان در یکی از توقیعات شریفشان میفرمایند:
«... به من رسیده است که گروهی از شما، در دین، به تردید افتادهاید..
این، مایه غم و اندوه ما شد...و درباره شما ناراحت شدم نه دربارهی خودمان.... (٢)
📚١)بحار الأنوار،ج ۴۳، ص ۸۱
📚۲) احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۷
🍃@IslamLifeStyles_fars
▫️بخشی از پیام #رهبرمعظمانقلاباسلامی در پی #شهادت سردار بزرگ و پرافتخار #حاجقاسمسلیمانی و همراهان او:
✍《او نمونهی برجستهای از تربیتشدگان #اسلام و مکتب #امامخمینی بود، او همهی عمر خود را به #جهاد در راه خدا گذرانید. #شهادت پاداش تلاش بیوقفهی او در همهی این سالیان بود.》
#حٰاجقٰاسِمسُلِیمٰانی
#مردمیدان
@Islamlifestyles_fars
🔰 #قهرمان
#رهبرمعظمانقلاب:
🔹 #شهادت سلیمانی در تاریخ ثبت شد به عنوان یک نقطهی روشن. و #شهیدسلیمانی، هم #قهرمان ملّت ایران شد و هم قهرمان امّت اسلامی شد. ۱۳۹۹/۰۹/۲۶
@Islamlifestyles_fars