eitaa logo
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
1.8هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
36 فایل
#کپی_مطالب_آزاد 🙂 ارتباط بامشاورین تنهامسیری @MoshaverTM پیشنهادات وانتقادات ونظرات 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) #جلسه_بیست_ودوم #بخش__10 ✴️ مدیریتِ مخال
⇦سلسله مباحث :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) 🔻اِنقدر حرفای انقلابی تو جامعه ی ما سالهاست غریبِ!!! ☄یه مدتی از غربت در اومد بیرون، دوباره رفت تو غربت! تو سیاست بازی! نمی‌دونیم چی شد؟ 🚫یه چند نفر اومدن، حرف انقلابی زدن، بعد دیگه نزدن! نمیدونیم کی ساکت شون کرد؟! ❌خدا، پیغمبر، ولی خدا که ساکتِ شون نکرده، مردم که ساکتِ شون نکرده، کی نفوذ کرد، ساکت کرد؟ نمی‌دونیم!!! ☄پدر سیاست بسوزد، چه بازی‌هایی داره!اینقدر غریبه که حرف انقلابی بزنه عجیب، غریب جلوه میکنه. 😕بابا ما دنبال رفاه و آبادی و آزادی و راحتی خودمونیم. برای همین که بتونیم راحت زندگی کنیم، باید مقابلِ مدیریتِ استکبار جهانی بایستیم. 🔻با او مذاکره هم نمیشه کرد.مگر اینکه به شدت مقابل ما ذلیل بشه.و او آناً پرو میشه تا ببینه ما اهل کوتاه اومدنیم.ما حتما باید تکه تکه بشیم!!! ☄ما وقتی باید با غربی‌ها مذاکره کنیم که روی میز وقتی محکم مشتمون رو کوبیدیم و گفتیم که: تروریست‌ها رو از سوریه بکشید بیرون تا باهاتون حرف بزنیم بگن: چشم، غلط کردیم. @IslamLifeStyles_fars
😎 فقط در موضع قدرت میشه با اونا حرف زد.واِلا در موضع ضعف باهاشون حرف بزنیم! اونا رو میز می‌کوبن! میگن: یالّا برو بچه‌های حزب الهی و شیعه ی سوریه رو تسلیم ما بکنید، گردن بزنید!!! ‼️حالا اونا میگن!!!تو باید انتخاب کنی! حرف اولشون اینه! سالهاست حرف اول شون اینه! 🤨بزارید حزب الله لبنان اونجا دفاع نکنن از خودشون تا اسرائیل بیاد اونجا رو اِسفالت کنه؟ زندان خیام راه بندازه؟ مگر سالها اینو از ما نمی‌خوان؟! 🤨ما باید حتی برسی کنیم ببینیم اروپا چی جوری شده، جرأت کرده شاخه ی نظامی حزب الله لبنان رو جزء تروریست‌ها قرار بده.به چه اجازه‌ای؟! کی بهشون اجازه داده؟ کیا کوتاه اومدن؟ ⁉️کیا در مقابل گرگ‌ها کوتاه اومدن، که گرگها دندون نشون میدن؟! 🔻یه ذره کوتاه بخوای بیای فردا باید از تروریست‌هایی که تو سوریه هستن، در کشور خودت پذیرایی کنی!اونا آدم بشو هستن؟؟ ⚠️مدیریت مخالفت با هوای نفس خودت رو به ولی خداندی...مدیریت مخالفت با هوای نفس تو به دست عدو خدا می افته! و اون دیگه رحم نداره. ⚡️ادامه دارد... @IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
#علمدار_عشق قسمت 8⃣3⃣ به سمت خونه‌ی پسرداییم راه افتادیم سیدرسول سه سال بود با مائده سادات ازدو
قسمت 9⃣3⃣ # راوی مرتضی دنبال نرگس رفتم تو راهرو خیلی سریع دیدم از حال رفته، نشستم کنارش + نرگس، ساداتم مجتبی داداش، مجتبی ~~ بله داداش، ای وای زن داداش چی شده؟ +فکرکنم فشارش افتاده، بدو زنگ بزن به زهرا بگو مرتضی داره نرگس میبره بیمارستان، تندی خودش برسونه ~~ باشه داداش زهرا سر کوچست من برم ماشین بیارم شما و زهرا نرگس خانم بیارید تو ماشین + بدو مجتبی اصلا فکر نمی‌کردم عمق ناراحتیش انقدر باشه اومدم بلندش کنم که زهرا وارد شد •• خاک توسرم داداش چی شده؟ + فعلا کمک کن ببرمیش بیمارستان بعدا برات میگم فقط مراقب حجابش باش زهرا رسیدیم بیمارستان به نرگس سرم زدن دکتر از اتاق اومد بیرون رو به من و مجتبی گفت: کدومتون همسرش هستید؟ + من خانم دکتر دکتر: لطفا بامن بیاید + بله بفرمایید خانم دکتر خانمم چیزیش شده؟ مشکلی داره؟ دکتر: چقدر هولی پسرم، بشین بهت میگم چیزی جدی نیست ببین پسرم نورون های عصبی خانمت خیلی حساسه، شوک عصبی براش ضرر داره، باید مراقبش باشی + بله ممنونم خانم دکتر خواهش می‌کنم، الانم سرمش تموم شد می‌تونی ببریش، بهش یه آرامش بخش قوی میزنم که‌فعلا استراحت کنه + ممنونم خانم دکتر خواهش می‌کنم پسرم از اتاق دکتر اومدم بیرون زهرا اومد سمتم: داداش نرگس بهوش اومده، برو پیشش + باشه رفتم تواتاق، داشت گریه می‌کرد اشکاش پاک کردم گفتم: چرا خودتو اذیتت می‌کنی - دست خودم نیست مرتضی، نمی‌تونم بذارم بری رسیدیم خونه به زهرا گفتم زهراجان کمک کن نرگس استراحت کنه ~~ چشم داداش زهرا کمک کرد نرگس بخوابه مادر: مرتضی مادر، حال نرگس چرا بد شده بود؟ + مادر ماجرای سوریه بهش گفتم مادر: صبر می‌کردی پسرم + مادر ۲۵ روز دیگه اعزامه من نمی‌دونم چرا نرگس اینطوری کرد؟ مگه همین زهرا نمی‌خواد شوهرش بره تازه علی تازه دامادم میشه مادر: هر کس اختیار زندگی خودش داره مرتضی، اگه راضی نشد حق نداری بری + متوسل میشم به آقا امام حسین آقا خودش دلش نرم می‌کنه من برم پایگاه، کلاس دارم مادر : برو پسرم تو راهرو داشتم کفشامو میپوشیدم + زهراجان خواهر ~~ جانم داداش + نرگس بیدارشد زنگ بزن سریع خودم میرسونم ~~ چشم داداش وارد حیاط حوزه شدم، پایگاه ما پایگاه مرکزی حوزه حضرت ابوالفضل بود از دور سیدهادی دیدم، بخاطر مراسمای سید رسول اومده بود قزوین اعزام من و علی دامادمون و سیدهادی باهم بود سیدهادی: سلام شوهرعمه + سلام هادی حوصله شوخی ندارما سیدهادی: چی شده مرتضی + امروز به عمت جریان اعزام گفتم خیلی بهم ریخت، گفت یا من یا سوریه سیدهادی: نرگس سادات چنین حرفی زد؟ + آره سیدهادی: جدی نگیر بخاطر شهادت رسول بهم ریخته آروم میشه + تو چیکارکردی؟ سیدهادی: هیچی بابا فنقل ما تا اعزام دنیا اومده اجازه گرفتم إه علی هم اومد سیدهادی: علی خیلی شادیا علی: آره بابا ۵ روز دیگه عروسیمه ۲۰ روز دیگه هم که اعزامم مرتضی توچی به نرگس خانم گفتی؟ + آره، فقط خود امام حسین کمک کنه نرگس راضی بشه علی: نگران نباش داداش، ان شاالله اجازه میده + من برم کلاس الان شروع میشه برای دعای کمیل میام بریم مزارشهدا تو پایگاه من مربی جودو بودم تو دعای کمیل خیلی حالم بد بود از خود آقا امام حسین خواستم لیاقت دفاع از حرم دختر و خواهرشو بهم بده به سمت خونه رفتم + زهراجان نرگس بیدارنشده زهرا: نه داداش + پس من برم استراحت کنم مادر: شام نمی‌خوری مرتضی + نه میل ندارم مادر: خودت ناراحت نکن، توکل کن به خود خانم حضرت زینب + باشه یاعلی 🕊
قسمت 0⃣4⃣ نرگس سادات با استرس از خواب پریدم به ساعت تو اتاق نگاه کردم، یه ربع مونده به اذان صبح از خوابی که دیده بودم استرس داشتم رفتم سمت مرتضی منتظر موندم سجده آخر نمازش بره مرتضی + جانم چرا گریه می‌کنی خانمم - ببخشید منو، خیلی بد رفتار کردم + نه جانم، من بهت حق میدم سرم کشید تو آغوشش + چی شده ساداتم، چرا بهم ریختی؟ - مرتضی، یه خواب دیدم + چه خوابی؟ - خواب دیدم تو یه صف طولانی وایستادم نفری یه دونه هم پرونده دستمون بود یه آقای خیلی نورانی نشسته بود پرونده‌ها رو نگاه می‌کرد بعدش امضا می‌زد. اما من نه تنها به آقا نزدیک نمیشدم بلکه هی دور میشدم یهو یه نفر گفت: خانم حضرت زینب داره با یارانش میاد مرتضی، توام تو جمع یاران خانم بودی اما یه دستت نبود، اومدی سمتم گفتی صبرکن میرسی اول صف، بعدش رفتی اما اون آقای نورانی انگار ازمن ناراحت بود + ان شاالله خیره، فردا صبح برو پیش استاد احدی تعبیر خوابتو بپرس - حتما + پاشو نماز بخونیم ساعت ۷ صبح بود از خواب پاشدم مرتضی نبود چادر و روسریمو سر کردم رفت تو پذیرایی - سلام مادرجون مادر: سلام عروس گلم صبحت بخیر - ممنون مادر مرتضی کجاست؟ مادر: رفته دعای ندبه دخترم، گفت بیدارشدی بری پیش حاج آقا احدی حتما - آره دارم میرم همون جا مادر: بیا سوئیچ گذاشته بدم بهت ماشین روشن کردم تا گرم بشه، شماره استاد احدی گرفتم استاد: الو بفرمایید - سلام استاد استاد: سلام دخترم خوبی؟ پدر خوبن؟ آقامرتضی خوبن؟ - همه خوبن سلام میرسونن خدمتون، استاد شرمنده مزاحمتون شدم استاد: مراحمی، کاری داشتی؟ ،- بله استاد یه خواب دیدم، می‌خواستم بیام پیشتون استاد: بیا چهار انبیا، من جلسه ام یه نیم ساعت طول می‌کشه، باید منتظر بمونی - اشکال نداره، میرسم خدمتون استاد: یاعلی جلسه استاد تموم شد - سلام استاد استاد: سلام دخترم، چی شده؟ انگار خیلی ملتهبی ،-استاد یه خواب دیدم شروع کردم به تعریف وقتی حرفم تموم شد استاد گفت: ما سینه زدیم و بی صدا باریدند از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس، شهدا را چیدند دورشدنت برای اینکه گفتی بین منو سوریه باید یه دونه انتخاب کنی آقاهم به احتمال زیاد آقاسیدالشهدا بوده با حال آشفته‌ای رفتم سمت خونه مرتضی اینا، تمام راه گریه می‌کردم خدایا چرا معرفتم انقدر نصبت به اهل بیت پایین بود خود مرتضی درو باز کرد + نرگس از بس گریه کردی؟ چشمات قرمز شده استاد احدی چی گفتن -مرتضی + جانم - برو برو، من راضیم، برو مدافع عمه جانم شو، فقط باید قبلش منو ببری حرم خانم حضرت معصومه + به روی چشم، نوکرتم نرگسم فرداشب عروسی زهراست علی شوهرش ۲۰ روز بعداز عروسیشون اعزام میشه سوریه عروسیشون به خیر خوشی تموم شد تو ماشین نشسته بودیم به سمت قم در حرکتیم رسیدیم قم وارد صحن شدیم من رفتم قسمت خواهران زیارت - یا حضرت معصومه خانم جان صبر و قراربود که دوری همسرمو تمام زندگیم تحمل کنم خانم جان شما را به جان برادرتون امام رضا قسم میدم مراقب مرتضی من باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 صفحه 228 🔅 امیرالمؤمنین عليه السلام: ✍️ الشَّرُّ كامِنٌ في طَبيعَةِ كُلِّ أحَدٍ، فَإِن غَلَبَهُ صاحِبُهُ بَطَنَ، وإن لَم يَغلِبهُ ظَهَرَ 🔴 بدى، در سرشت هر كسى نهفته است. اگر صاحبش بر آن چيره شود، پنهان مى‌گردد و اگر بر آن چيره نشود، آشكار مى‌گردد. 📚 غررالحكم حدیث ۲۱۹۰ 🌺 @IslamLifeStyles_fars
*یوسف زهرائی* 💫✨✨✨💫 📖در زیارت نامه حضرت زهرا «سلام‌الله علیها» می خوانیم: 🔹..السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ.. 🔸..سلام بر تو اى بانوی *بسیار راستگو* که شهید گشتی.. (۱) 💫پیامبر اکرم «صلی‌الله علیه وآله» می‌فرمایند: « صاحب‌ پرچم محمّدی و بنیانگذار دولت احمدی، ظهور می‌كند؛‌ در حالی‌ كه‌ شمشیر در دست دارد، *راستگو در گفتار* است، زمین‌ را مهد زندگی‌ سازد و احكام‌ اسلام‌ را زنده‌ گرداند." (۲) ✨✨✨✨✨ *سلام* بانوی من فاطمه جان، ای آینه‌ی صدق و راستگویی و *سلام* بر فرزند برومندتان مهدی موعود، تنها منجی راستگوی عالم 📌 *به راستی چقدر شبیه مادرید..* 📚 ۱) زیارت حضرت زهرا «سلام‌الله علیها»، مفاتیح الجنان 📚 ۲) روزگار رهایی، ج‌۲، ۶۰۹، 🍃@IslamLifeStyles_fars
شادی روح مطهر شهدا و در گذشتگان 🌷 آیت الله بهجت می‌فرماید: – سوره حمد یک مرتبه – چهار قل هر کدام یک مرتبه (سوره‌های توحید، کافرون، ناس و فلق) – سوره قدر هفت مرتبه – آیت الکرسی سه مرتبه 👈سپس آیت الله بهجت می‌فرماید: هرکس برای میتی این‌گونه فاتحه بخواند، هم رفع گرفتاری از خودش می‌شود و هم گنجی است برای میت.✨ ━⊰✾ 🦋 ✾⊱━━━━─━ 🌺 @IslamLifeStyles_fars ━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد ‌‌ 📝 «نقش سلبریتی‌ها در گذر زمان» 📥 لینک دانلود سخنرانی کلیپ👇 🌐 t.me/Masafbox/3686 📥لینک دانلود با کیفیت‌های مختلف 👇 🌐 aparat.com/v/1a9UW @IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| |• 🌿 ✍ می‌خواهم عوض بشوم همه زندگی‌ام را عوض بکنم! می‌خواهم آن کسی باشم که دوست دارم نه آن چیزی که یک ذهن مریض از من ساخته است! هرگز از تاخیر و دیر شدن به آرزوهایم نمی‌شوم زیرا به اندازه است! ˹ @Islamlifestyles_fars ˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) #جلسه_بیست_ودوم #بخش__11 🔻اِنقدر حرفای ا
⇦سلسله مباحث :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) ✴️روز قدس یعنی اینکه میری فریاد میزنی که مدیریت مخالفت با هوای نفست دست عدو خدا نیفته، دست ولی خدا باشه. همین؛ یک معادله است... 🤲 خدایا مدیریت مخالفت با هوای نفس ما رو به دست ولی خدا حفظ کن. 🤲خدایا به ما توفیق بده مدیریت مخالفت( چون مخالفت با هوای نفس سرشت و سرنوشت انسانِ ) مدیریت مخالفت با هوای نفس آدم‌ها رو خدایا به وسیله ما از دست دشمنان خودت بگیر. ✨اونوقت از دست دشمنان گرفته بشه! امام زمان ظهور خواهد فرمود. 🔻مردمی که در کوفه گفتن: گرمه، سرده، سخته، زوده، دیره، دشواره از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) تبعیت نکردن که برن جنگ! ⁉️ می‌دونی چی شدن؟ داستان مردم کوفه‌ی امیرالمؤمنین رو می‌دونید به کجا رسید؟ 😔به اشاره یزید ابن معاویه سگ باز و شرابخوار به صورت علنی رفتن سیدالشهدا اباعبدالله حسین رو کشتن با هزار کشته که دادن! ♨️تفریح هم نکردن در اون جنگ. مگه عباس گذاشت کسی تفریح کنه! کم کشته ندادن! کم امام حسین ازشون قتل عام نکرد! @IslamLifeStyles_fars
⚡️اینا قرار بود، شهید بشن پای رکاب امیرالمؤمنین در نبرد با معاویه!خودشون رو حفظ کردن؟ خب حالا ببین تبدیل شدن به لاشه‌های ابدی تاریخ و مُردارهای جهنم. 🔻پای رکاب علی ابن ابیطالب نیامدن، رفتن پای رکاب یزید.از حق دفاع نکردن، از باطل رفتن دفاع کردن. 😔من نمی‌تونم اصلا یادآوری کنم برای شما، ایرانی‌های عزتمند، غیور، مسلمان انقلابی، بسیجی بگم! اصلا ناراحت میشید.. ⁉️می‌دونید یک زمانی آمریکا از سربازهای ایران استفاده می‌کرد برای سرکوب قیام‌های منطقه؟! 🤔ما چه وضعی داشتیم؟! امام ما رو به کجا رسوند؟!جوان‌های اون زمان، آی به غیرتشون بر می‌خورد..... 😡می‌گفتن: حالا ما سربازهامون میریم به کشتن میدیم برای اینکه آمریکا در منطقه به خواسته‌های خودش برسه؟! ‼️ببین به کجا رسیده بود کار؟!قبل از اون برای کشور هندوستان، انگلیسی‌ها این کار رو کرده بودن.. ‼️می‌اومدن به ایران حمله کنن، سرباز انگلیسی که نمی‌آوردن، سرباز هندی می‌آوردن. ⚡️ادامه دارد... @IslamLifeStyles_fars
لا تَکرَهوا الفِتنَه فِی الآخرالزمان... در آخر الزمان از فتنه بدتان نیاید! خاصیت خوبش این است، که قرار است را رُسوا کند... 📚 میزان الحکمه حدیث ۱۵۷۴۸ 🔴 بصیرت لازمه زندگی منتظرانه 🔹 بصیرت به معنای بینایی قلب و درک صحیح مسائل و جریانات است. 🔹 در عصر غیبت حضرت ولی عصر(عج) که فتنه های زیادی وجود دارد و مسیر حق و حقیقت غبار آلود می‌باشد؛ برخورداری از بصیرت یکی از ضروریات زندگی منتظرانه است. 🔹 با شناخت بهتر امام زمان و ارتباط معنوی با آن حضرت است که می‌توان بصیرانه زندگی کرد و از فتنه‌های مهلک عصر غیبت نجات یافت. طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی 🆔 eitaa.com/emame_zaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
#علمدار_عشق قسمت 0⃣4⃣ #راوی نرگس سادات با استرس از خواب پریدم به ساعت تو اتاق نگاه کردم، یه ربع
قسمت 1⃣4⃣ هیچکس نپرسید چطوری آروم شدی نمیخواستم کسی بدونه، ماجرای رضایت دادن من شد یه راز بین منو مرتضی تو کاروانی که اعزام بودن، علی آقاو سید هادی و مرتضی باهم میرن خیلی از بچه‌های پایگاهشون می‌رفتن برای همین مرتضی و علی آقا خواستن همین جا تو خونه خداحافظی کنیم مرتضی ازهمه خداحافظی کرد اومد سمتم دستمو گرفت، گفت: بااجازتون میخوام نرگس سادات سربندمو ببنده برای همین بریم تو اتاق تو اتاق مرتضی بودیم اومد سمتم گفت: ساداتم بشین به حرفهام گوش بده -بگو عزیزم نرگس اینطوری رضایت دادی؟ - رضایت دادم، اما حق دارم گریه کنم، مرتضی داره تمام زندگیم میره به جنگ حرمله، شاید شهید بشه عزیزم من فدات بشم، نرگس ببین دوست دارم، وقتی رفتم مثل یه شیرزن رفتار کنی، دوست ندارم گریه کنی نرگس اگه من شهید شدم، جوانی، دوباره ازدواج کن - نگوووووو.... نگووووو.... مرتضی زشته جیغ نزن اگه میخوای گریه نکنم، جیغ نزنم، حرف ازشهادت نزن چشم، اما نرگس ببین بقول خودت جنگه، بذار حرفهام بگم مرتضی منو علی تصمیم گرفتیم نذاریم خانمهامون بیان پیش پایگاه مارا بدرقه کنن از نرگس خواستم سربندمون اون ببنده شاید درخواست ظالمانه ای بود اما دلم می‌خواست رفتنمو باور کنه با عمق جان حس کنه مادرم قرآن به دست جلوی در ایستاده بود علی تازه داماد بود، همش ۲۰ روز بود که ازدواج کرده بودن، با زهرا دست داد و خداحافظی کرد از زیر قرآن رد شد رفت بالاکوچه میدونستم از عمد اینکار می‌کنه تا نرگس مؤذب نشه رفتم سمت نرگس، دستش گرفتم تو دستم فشارش دادم، مراقب اون چشمای قشنگت باش رو به خواهرم گفتم: زهراجان مراقب هم باشید رسیدیم پایگاه، بچه‌ها تقریبا اومده بودن کاروان ما همه رفیق بودیم، از بچگی باهم بزرگ شده بودیم قرار شد از پایگاه با اتوبوس بریم فرودگاه امام خمینی از اونجا ان شاالله به سمت مقصد عاشقی تو کاروان همه جوان بودن، چندنفر نامزدبودن مثل من، چندنفر تازه داماد بودن مثل علی، چندنفر هم تازه پدرشده بودن مثل سیدهادی یکی از رفقا می‌گفت: دیشب دخترم شدید مهمون نوازی کرد تا بخوابه ۱۰۰ بار گفت بابا... نه ماهشه قرار براین شد توجیه اصلی عملیات معقر حضرت عباس تو سوریه باشه.
قسمت 2⃣4⃣ هواپیما اوج گرفت ۳ ساعت بعد تو دمشق به زمین نشست چه هوای غریبی داره، وقتی خیلی بچه بودم با پدر اومدیم سوریه اون موقع همه جا خیلی آباد بود اما حرمله زمان داعش چه کرد اما شیر بچه‌های حیدری اومدن انتقام بگیرن رسیدیم معقر، ساکها رو گذاشتیم و به سمت حرم بی بی حضرت زینب حرکت کردیم تا اولین زیارتمون کنیم مسافت بین معقر تا حرم طولانی بود طوری تدارک شده بود این شپشوها خنگ ( داعش) توانایی شناسایی نداشته باشن بااتوبوس به سمت حرم راه افتادیم یکی از بچه‌ها که مداح بود شروع کرد به مداحی و همه همراهیش کردیم منو یکم ببین سینه زنیمو هم ببین ببین که خیس شدم عرق نوکریه این دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه چقدر شهید دارن میارن از تو سوریه منم باید برم اره برم سرم بره نزارم هیچ حرومی به طرف حرم بره یه روزی هم بیاد نفس آخرم بره حسین اقام،اقام حسین اقام،اقام،اقام یه دست گل دارم برای این حرم میدم گلم که چیزی نیست برا حرم سرم میدم برای قربانی اسماعیل میدم با عشق خودم با بچه هام فدای بانوی دمشق منم یه مادرم پسرمو دوسش دارم ولی جوونمو به دست بی بی میسپارم بی بی قبول کنه بشه مدافع حرم حسین اقام،اقام حسین اقام اقام رسیدیم حرم بعداز قرائت زیارت عاشورا به سمت معقر حرکت کردیم قراربراین بود یک ساعتی استراحت کنیم بعد فرمانده بیاد برای توجیح و شناسایی یک ساعت گذشت فرمانده اومد و شروع کرد به صحبت کردن بسم رب الشهدا و الصدقین رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي برادران عزیز بزرگترین لیاقت دنیا و آخرت نصبتون شده مدافع حرم ناموس حسین شدید بزرگواران هدف ما باز پس گیری شهر حمص از دشمن حسین است در قالب تیپ ۱۷صاحب الزمان متشکل از سه تیپ عملیات از روز شنبه هفته آینده شروع میشه فردا تمامی افراد میتونن با خانواده هاشون تماس بگیرن اما برادران لازم بذکر است هیچگونه اطلاعات از خودتون در تماس اعلام نکنید فقط خانواده از صحت سلامتی خود باخبر کنید یاعلی نرگس سادات خونه مادرشوهرم اینا بودم، زهرا نمیذاشت برم خونه خودمون می‌گفت تنهایی میشنی فکر و خیال میکنی... واقعا راست می‌گفت دومین شبی که مرتضی من اعزام شده سوریه.... یعنی الان داره چیکار می‌کنه غذا خورده... چادرم سر کردم، رفتم تو حیاط، اشکام جاری شد -مرتضی من کجایی؟ عزیزدلم... خدایا خودت مراقبش باش، یا امام رضا خودت حفظش کن صدای زهرا اومد، مامان نرگس سادات کو؟ تو اتاق داداش نبود مادر: زهرا خیلی نگرانشم، خیلی بی تابی می‌کنه، برو پیشش تو حیاط زهرا: نرگس... نرگس دستش نشست رو شانه ام، کجایی آجی؟ - جسمم اینجا تو این زندان، اما روحم سوریه پیش مرتضی زهرا: نرگس آجی، عزیزم توروخدا بی تابی نکن، بخدا داداشم راضی نیست - زهرا خیییییلی سخته زهرا: میدونم، شوهرمنم رفته، تازه دامادم، نرگس ببین اگه زبانم لال علی شهید بشه، یکی ازم بپرسه از زندگی مشترکتون چه خاطره‌ای داری، باید بگم همش ۲۰ روز کنارش بودم نرگس آجی، من درحالی لباس عروس پوشیدم که میدونستم شاید مردم که راهی میدان جنگ شد هیچ‌وقت برنگرده یا عروستون اون مگه آدم نیست همش ۹ روزه مادرشده الان اوج زمانیکه ب همسرش نیاز داره اما مردش تو جنگه، شایدم شهید بشه ان شاالله فردا داداش زنگ می‌زنه تو از دلواپسی درمیای، پاشو بریم بخوابیم زهرا و مادرجون رفته بودن خونه مادرشوهر زهرا، من خونه تنها بودم که تلفن خونه زنگ زد - الو بفرمایید + الو ساداتم - وایییییی مرتضی خودتی؟ + سلام خانمم خوبی؟نمیتونستم زودتر زنگ بزنم، دلم برات تنگ شده عزیزم مراقب خودت باش، خیلی دوست دارم به زهراهم بگو عصری حول حوش ساعت ۴-۵ گوش به زنگ باشه نرگس اینجا نمیشه زیاد زنگ زد با تعداد نفرات بالا حرف زد پس مراقب خودت باشه - منم دوست دارم، مراقب خودت باش + خداحافظ عزیزم گوشی که قطع شد، زدم زیر گریه، های های گریه کردم به گذر زمان توجه نمی‌کردم یه ساعت گذشت با تکونهای زهرا به خودم اومدم نرگس... نرگس... چی شده، چرا گریه می‌کنی - مرتضی زنگ زد، گفت عصر حول و حوش ساعت ۴-۵ خونه باشی علی آقا زنگ می‌زنه رفتم سمت چادرمشکیم زهرا: نرگس سادات کجا میری؟ - میخوام برم مزارشهدا زهرا: صبرکن باهم بریم، تنهایی می‌ترسم بری، حالت بد بشه - باشه بریم
4_5938268130441693465.mp3
14.76M
🔊 خونمون 👤کربلایی محمد ▪️ ایام شهادت ؛ 😔 📌 هوایت نکنم می‌میرم 🏴@IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 صفحه 229 🔅 امیرالمؤمنین عليه السلام: ✍️ بَادِرُوا الْعَمَلَ وَ خَافُوا بَغْتَةَ الْأَجَلِ فَإِنَّهُ لَا يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ الْعُمُرِ مَا يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ الرِّزْقِ مَا فَاتَ الْيَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِيَ غَداً زِيَادَتُهُ وَ مَا فَاتَ أَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ الْيَوْمَ رَجْعَتُهُ 🔴 در اعمال نيكو شتاب كنيد و از فرارسيدن مرگ ناگهانى بترسيد، زيرا آنچه از روزى كه از دست رفته، اميد بازگشت آن وجود دارد، اما عمر گذشته را نمى‌شود باز گرداند، آنچه را امروز از بهره دنيا كم شده مى‌توان فردا به دست آورد امّا آنچه ديروز از عمر گذشته، اميد به بازگشت آن نيست. 📚 نهج البلاغه، از خطبه ۱۱۴ @IslamLifeStyles_fars