eitaa logo
- إسـراء -
2.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
408 ویدیو
12 فایل
. ﷽ - - شرایط ꧇) - @isra_s https://daigo.ir/secret/5952053169 تیم اسراء پیام‌هایتان را دریافت می‌کنند♡ و فرهنگِ نشر و فورواردِ مطالب مذهبی را به جآ آورید . إسراء : درشب سیر کردن .
مشاهده در ایتا
دانلود
آروم بگیر.mp3
8.19M
آروم بگیر؛ علی بالام آروم بگیر . . دیگهـ بخواب آروم بگیر . . چتهـ بابا آروم بگیر . . اندڪے طَراوَٺ روح:))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- إسـراء -
#محرم | #شب_هفتم | #علی_اصغر و بالاخره امشب هم سر رسید . . امشب شبِ هفتم ماھِ محرم است روزے کهـ طف
| | نوبت بهـ خاندانِ بنی هاشم رسید . . ! علے اکبر بهـ میدان می‌رود همان کهـ شبیهـ ترین کس بهـ رسول الله است . . صدایش، رفتارش، نگاهش رجز می‌خواند و می‌جنگد . . ! در مقاتل می‌گویند : 44 تا 200 نفر بهـ دستانِ مبارڪِ حضرت علی اکبر بهـ درڪ واصل میشدند ⚔ رمقی برایش باقی نمانده ! بهـ سمت پدر راهی میشود . . - بابا ! تشنگی مرا کشتهـ سنگینی زرھ بی تابم کردھ آبی هست من بنوشم ؟ و چی سخت تر از آن است کهـ پدر نتواند اجابت کند خواستھ ی پسر را . . ؟ امام می‌گرید . . پسرم آب از کجا بیاورم ؟! اندکی بجنگ ! بزودے نزدِ جدت رسول الله سیراب خواهی شد . . انگشترش را در دهان علی قرار می‌دهد ! علی اکبر بهـ میدان برمیگردد مره بن منقذ حضرت را میبنید و می‌گوید : گناھِ عرب بر گردن منهـ اگر این جوان از کنار من بگذرد و من پدرش را بهـ عزایش ننشانم ! عَلۍٰ لعنت الله . . علی جانی در بدن ندارد مره ضربتی می‌زند و علی اکبر بی‌حال میشود معلون دست بر گردنِ اسبِ علی می‌ندازد و بهـ سمتِ سپاھِ دشمن حرکت می‌کند . . دورش حلقه می‌زنند مثلِ گلهـ ی کفتار ها ! علی ندا می‌دهد : پدر جان! خداحافظ . . این جدم رسول الله است کهـ تو را سلام می رساند و می گوید : زودتر بهـ ما ملحق شو . . ! علی فریادے میزند . . واے از دل مادرش . . علی اکبر سورہ رفت . . آیہ آیہ برگشت . . ارباً اربا شد !!! امام حسین بر بالینش می آید صورت بهـ صورت می‌گذارد و می‌گوید : خدا بکشد مردمی را تو را کشتند چقدر این مردم بر خدا و هتڪ حرمت رسول الله گستاخ و بی باڪ گشتهـ‌اند . . خاڪ بر سر دنیا . . زینب آمد؛ بر بالین برادرزادھ اش ! اشک ریخت پا بهـ پای برادرش . . میگن اگهـ زینب برادر را آرام نکردھ بود حسین[؏ جآن می‌داد . . حسین[؏ جآن می‌داد . . داغِ جوانی کهـ باهاش یک عمر زندگی کردے سخت است و سخت‌تر از آن اون جواب شبیهـ رسول‌الله باشد . . عَلیٰ لعنت اللہ علی القوم الظالمینْ ! نویسندھ : م.جعفرے [ https://eitaa.com/joinchat/2775515320Ce97d0e60f8 ] هر شب با روضھ هامون همراھ باشید ↻!
هدایت شده از - إسـراء -
بسمِ‌ربِ‌الحسین؏🌱! السلامُ‌علی‌الحسین؛ وعلی‌ٰ‌علی‌بن‌الحسین؛ وعلیٰ‌اولادِالحسین؛ وعلیٰ‌اصحاب‌الحسین؛
اے گلِ پر پرِ من؛ شبهـِ پیغمبرِ من پاشو پاشو اے علی اکبر من . . ! این جماعت با علی؏ ها دشمن اند !!
اشبهـ الناس پیامبر خُلقتم بیغمبرے گفتی علی؛ فرقی ندیدن اصغرے یا اکبرے دم ز حیدر میزدی وکینهـ داشتن حیدرے با نعرھ یا فاطمه کردے فلا را خیبرے خوندے اذان را با صداے اشهد ان علی نورِ خدا بود و خودت بودے علی را مظهرے نویسندھ : بنت‌الزهراء | ➜•🌿 「 Eitaa.Com/Isra_F
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- إسـراء -
#محرم | #شب_هشتم | #علی_اکبر نوبت بهـ خاندانِ بنی هاشم رسید . . ! علے اکبر بهـ میدان می‌رود همان ک
| | دورِ خیمهـ ها قدم میزد آرامشی کهـ در دلش طوفانی از غم بود کنارِ خیمهـ ها می‌زد قدم یادش می‌آمد روزگارِ کودکی را مادرش ام‌البنین شانهـ بهـ مویش می‌کشید زیر لب می‌گفت : اولادم فدایِ مادرِ سادات آنچنان با عذت و با عظمت کنار خیمهـ ها قدم میزد کهـ مبادا نسیمی بی‌اجازھ رد شود از لا بهـ لاے خیمھ ناموس آل اللهـ ناگھان از لا بهـ لای لشکر کوفهـ کسی آمد در کنار خیمه ها نعره کشان فریاد زد : شمرم ولی نامه ای دارم براے زاده‌ی ام‌البنین . . نامهـ رو گزاشتن تو دسته علمدار تا آمد بخواند دردانه ای ناز از سوے خیمہ بهـ سویش دوید . گفت : عمو جونم - جونِ عمو نفسِ عمو بیا بغلم ببینم سکینهـ خاتون گفت : عمو آجی ها یهـ چیزی می‌گفتن من نمی فهمیدم . . 😭 گفتن کهـ قراره بری عمو تو کهـ نمیخوای ما رو تنها بزاری فرمودند : نه عمو من همیشه پیشتم سکینه وقتی خیالش راحت شد گفت پس عمو میشہ یدونه بوست کنم💔 تا کودک لب هایش به گونه عمو برخورد کرد عمو عباس شروع کرد بهـ گریهـ کردن😭 آخر خجالت میکشید برادر زاده‌اش چگونهـ لب هایش خشک است و تشنهـ ی اندکی اب 💦 حضرت سکینه تا خواست بره برگشت باز اومد گفت : راستی عمو یادتهـ دیشب بهم گفتی نمیزاری اب تو دلمون تکون بخوره..🥀 - اره عمو جون پس میشه فقط یهـ کم فقط یکم برامون اب بیاری اخهـ خیلی تشنمونهـ 😭 فرمودند : باشهـ عمو فدات شهـ برو بهـ ابجی هاتم بگو من میرم براتون اب میارم 💔😭 بهـ میدان می‌رود با چند مشڪ خالی تا بهـ اب می‌رسد فورا دو دست را پر از می‌کند . . تا می‌خواهد بخورد یاد کودکان تشنهـ لب میوفتد آب کف دست را خالی میکند 😞 بچه هاے حرم تشنہ... برادرم تشنہ.. علی اصغرم تشنہ . .😭 بہ دوشـش مشک آب و رو بهـ رویش لشڪر بی تاب و . . در انبوھ نخلستان کمان داران کمین کردند . . 🏹 با چهـ سرعتی آقـا دویدند ...😔 و بـا یک ضربهـ ے شمشـیر دست افتاد و . .😭😭😭💔 دست دیگرش در راه اربابـش افتاد 😔 مشکش را بہ دندان میگیرد ..💔 زیر چشمے بھ خیمـہ هـا نگـاه میکند .. امـــا واے ... وای😭 امام حسین اومد به سمت علـقمہ زهـراے اطھر مادرش در حال گریه کردن دیدن داره آقامون امام حسین میاد .. چجوری داره میاد ....💔 رسـید کنار سقا ... گفت :عباسم...😭💔 صـدام میلرزھ .... اینجورے دیدم تو رو دست و پام میلرزه ... میون خیمہ تن بچہ هـا میلرزه ... داداش کـے ریخته جسم پاکتو بھم..؟ کـے نـظم چشمتو بهم زده ...؟ انگار از این تنی که مونده بود لشکری روی تو قدم زده😭 کـجا میرے تنهـا سپـاه من ... کجا میرے تنها پناه منــ ..💔 داداشم نخواب 😭 منو تنها نزار ... عـــــباسم به خواهرت رحـم کن ..😭😭 بلند شو ببینم به حرف برادرت گوش بده 💔💔 وای آقام ابوالفضل... کـجا داری داداش ... سکینه و رقیہ منتظرتن ..😞💔 آقـا عباشون رو انداختن رو آقـــا ابوالفضل عباس (س) ...😭 نویسندھ : م.جعفرے [ https://eitaa.com/joinchat/2775515320Ce97d0e60f8 ] هر شب با روضھ هامون همراھ باشید ↻!
هدایت شده از - إسـراء -
بسمِ‌ربِ‌الحسین؏🌱! السلامُ‌علی‌الحسین؛ وعلی‌ٰ‌علی‌بن‌الحسین؛ وعلیٰ‌اولادِالحسین؛ وعلیٰ‌اصحاب‌الحسین؛
Majid Banifatemeh - Ey Ahle Haram Miro Alamdar Nayamad (128)-۱.mp3
3.21M
اے اهلِ حرم میر و علمدار نیامد؛ سقاے حسین سید و سالار نیامد؛ علمدار نیامد؛ علمدار نیامد؛ حسین ! اندکے طَراوَٺ روح:))