eitaa logo
ایستگاه
65 دنبال‌کننده
13 عکس
1 ویدیو
1 فایل
ارتباط با من: @Zahrafatemi91
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حُفره
می‌دانی بعد تو شبیه چه شده‌ایم؟ یک آدم تصادف کرده که تا ابد لنگ می‌زند. یک پایش از آن یکی کوتاه‌تر شده. زندگی نمی‌کند؟ نفس نمی‌کشد؟ چرا چرا! اما لنگ می‌زند. هروقت هم که ماشین می‌بیند دوباره ترس و غم دنبالش می‌کند. امشب آلارم گوشی‌ام همان ماشین شد که از چند سانتی‌ام عبور کرد. تکانم داد. تن و بدنم لرزید. نشستم وسط خیابان و زار زدم بابت پای لنگم. بابت تو. بابت دل خوشم وقتی پارسال این موقع برای سال بعد یادآوری گذاشتم. برای اینکه به جای هدیه تولد و سورپرایز کردنت باید دنبال شادی روحت باشم. خدای من! روح؟ شادی روح تو؟ چرا نمی‌چسبد به تو؟ تو سرسخت بودی. آه و ناله دوست نداشتی. من هم تمام این چند ماه با پای شَل جنگیدم و زندگی کردم اما بگذار یک امشبی ناله کنم. عزیزم تولدت مبارک! دیدارمان به قیامت. با چراغی همه‌جا گشتم و گشتم در شهر هیچ‌کس هیچ‌کس اینجا به تو مانند نشد @hofreee
✨ 💔 امشب شب تولد دوست و همکارم میثاق رحمانی عزیز و صبور است که ۹ ماه پیش جسمش را زمین گذاشت و روحش را به آسمان برد... لطف می‌کنید اگر دسته گل صلواتی مهمانش کنید💐 💔 @mesle_maadari
هدایت شده از /زعتر/
ــــــــــــــ روزهای آخر سال است و سالی جدید، در راه. همه، دنبال آجیل شب عیدند و چیدن سفره هفت‌سین. ما اما دلمان توی دستمان است؛ هر تماس و پیامکی، حالمان را زیرورو می‌کند. همسرِ خواهرم سه چهار سالی است با سرطان دست‌وپنجه نرم می‌کند. سنی ندارد اما نیمی از موهایش سفید شده. زیر چشم‌ها، گود افتاده. پوستش به استخوان چسبیده و مچاله شده روی تخت بیمارستان. پلاکتش پایین است. آلبومین، پایین. کلیه، درست کار نمی‌کند. سرطان پخش شده در تمام بدنش. خودش در رنج است و ما بیشتر. پسر چهارساله‌اش دنبال شفای باباست. سرم و آنژیوکت و بندوبساطِ هر روزهٔ پدر را می‌شناسد. حتما دوست دارد دم عیدی بروند این‌ور و آن‌ور. هروقت حرف می‌زنیم دنبال محمد و حسین است. دنبال چند دقیقه بازی با پسرخاله‌ها. روزهای آخر سال، همه کِیفشان کوک است و دلشان خوش، به سال نویی که در راه است. ما اما پشت تلفن، فقط صدای هق‌هق هم را می‌شنویم و کارمان دعاست. توسل به خاندانی که کارشان شفاست. چنگ زدن به هر چیزی که حال مریضمان را خوب کند. @zaatar
ایستگاه
ــــــــــــــ روزهای آخر سال است و سالی جدید، در راه. همه، دنبال آجیل شب عیدند و چیدن سفره هفت‌سین.
🍃 فرازی از مناجات راغبین : « اِلهى اِسْتَشْفَعْتُ بِکَ اِلَیْکَ، وَ اسْتَجَرْتُ بِکَ مِنْکَ، اَتَیْتُکَ طامِعاً فى اِحْسانِکَ، راغِباً فِى امتنانک... : خدای من! تو را نزد خودت شفیع قرار دادم و به خودت از (عذاب) خودت پناه آوردم. با امید به احسان تو به سویت آمده‌ام و با اشتیاق به بخشش و نعمت‌های تو...» ____ دست چپم زیر سرش خواب رفته و با دست راست، موهای خرمایی محمدحسین را از روی پیشانی کوتاه تب‌دار و عرق‌کرده‌اش کنار می‌زنم. پسرک با چاشنی بالا و پایین کردن چشم و ابرو، مدام حرف می‌زند. توی فکر رفته و پیشانی‌ام را نگاه می‌کند. بعد از چند ثانیه سکوت، آرام‌تر می‌گوید: «من دلم برای بابا خیلی تنگ شده، دیگه نمیاد خونمون؟!» به لکنت افتاده‌ام و دنبال راه تازه‌ای می‌گردم که مسیر گفتگو‌ را عوض کنم. ______ 🙏 این روزها و شب‌ها که دست به دامن پدرمان امیرالمؤمنین(ع) داریم و زمین و آسمان به هم نزدیک‌تر شده؛ لطفاً برای شفای پدری عزیز و بیمار از نزدیکان ما هم دعا کنید.
ایستگاه
این بهار قصد جونمون رو کرده .. سفر‌ت به‌ خیر فاطمه.. یعنی حالا دیگه باید برات فاتحه بخونیم؟ برای ت
بهارها انگار ماری شده و نیش زهرآلودش را هر سال یک‌طوری به رخ‌ ما می‌کشد... . یک سالی هست که یک جانمان کم شده فاطمه جان... لطف می‌کنید اگر عزیزمان را به فاتحه‌ای مهمان کنید.
«حسینیه مــبــــــنا»✨ توسل دسته جمعی برای پیروزی جبهه حق همراه با مراسم یادبود شهیدان خاکی🥀 🕰 امشب، ساعت ۲۱ 👤 سخنران: استاد جوان آراسته 📌 آدرس خیمه مجازی: https://skyroom.online/ch/mrarasteh/hosseiniehmabna | @mabnaschoole |
ایستگاه
«حسینیه مــبــــــنا»✨ توسل دسته جمعی برای پیروزی جبهه حق همراه با مراسم یادبود شهیدان خاکی🥀 🕰 امش
. زینب جانم اولین باری که صدای محکم و جمله‌های پخته و خوش‌آهنگت را توی کارگاهمان شنیدم و با هم از نوشتن حرف زدیم یا روزهایی که از مهم‌ترین پشتیبان در راه نویسندگی یعنی بابای بی‌نظیرت برایم گفتی، آن‌قدر تکلیف تو با همه چیز روشن بود و تصویر بی‌غبار و شفافی از آینده با ریز جزئیات به من نشان دادی، که باورم نمی‌شد با یک دختر هجده ساله صحبت می‌کنم. خبر را فقط چند ساعت بعد از آن اتفاق بزرگ با دست‌های رنج‌کشیده و کلمه‌هایی متعلق به زبان خودت، برایم توی کپشن بلندی نوشته بودی. استقامت و ایمان تو، خونی شده بود و راه افتاده بود توی رگ‌ واژه‌ها؛ پیامت یک‌دست قرمز شفاف و گرم بود. جرأت نمی‌کردم گوشی را دستم بگیرم و با تو صحبت کنم. شماره را که می‌گرفتم، دست‌های من می‌لرزید اما صدای تو نه. بدون تعارف ضربه فنی شده بودم. زینب خاکی قبل از حمله اسرائیل هم، توی قلب من رشید و بلند‌مرتبه بود اما آن روز و بعد از آن با هر جمله که می‌گفتی، همین‌طور قد می‌کشیدی و از تناسبات پیش‌فرض در ذهن من برای دختر و خواهری داغ‌دیده و جوان بلندتر می‌شدی. من آدم بزرگ و گمنامی را مقابل خودم شناختم که حالا پرچم تازه‌ای هم توی دست‌های هنرمند و پرتوان خودش گرفته است. می‌دانم که نیازی به کمک‌ امثال من نداری و مسیری نورانی در پیش گرفته‌ای، اما بدان به‌عنوان خواهری کوچک‌تر و ناقابل همیشه کنارت هستم و افتخار می‌دهی اگر روی رفقای مبنایی خودت حساب کنی. می‌گویند هر اسمی، تناسبی با صاحب خودش دارد و یا در طول زمان آن را پیدا می‌کند؛ حالا من شهادت می‌دهم جز زینب هیچ نامی این‌طور به‌قاعده به جان تو نمی‌نشست خواهرم. روایت کربلای این روزهای ایران چشم به قلم لطیف و بیان با‌صلابت شما دوخته تا با کلمه‌های سرخ و داغ، خون حماسه را در رگ‌های‌ ما جان تازه بدهی عزیز دلم @helma6618 ـــــــــــــــــــــــــ امشب حسینیه مجازی داریم به یاد نورچشمی‌های تازه شهیدمان پدر و برادر زینب جانم اگر توانستید تشریف بیاورید
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین محرم بدون سید مقاومت شهید سیدحسن نصرالله: ▪️ حسین علیه‌السلام به‌خوبی می‌دانست کجا باید بایستد و چه راهی را باید انتخاب کند. ▪️ ایشان به ما آموخت که بگوییم: «به خدا سوگند، مرگ را جز سعادت نمی‌بینم و زندگی با ستمگران را جز ننگ و ملال.» ▪️ اگر ما بدانیم که کشته می‌شویم، سپس سوزانده می‌شویم و خاکسترمان به هوا پراکنده می‌شود، سپس دوباره زنده می‌شویم و دوباره کشته و سوزانده می‌شویم و خاکسترمان به هوا می‌رود و این کار هزار بار با ما انجام شود باز هم تو را رها نخواهیم کرد، ای حسین! ــــــــــــــــــــــــــــــــ . اگر روزی بر ایران رسید که جای دیگری جز زیر پرچم سرخ اباعبدالله سینه می‌زدیم، درباره تسلیم و شکست با ما صحبت کنند. . غیر از این، جهاد یا شهادت برای شیعه یکی از دیگری شیرین‌تر خواهد بود. (توبه/۵۲) . تا روز آخر جنگ و ان‌شاءالله بعد از پیروزی جز سمت ایران و سمت اسرائیل، این طرفی‌ها و آن طرفی‌های دیگری در هیچ تقسیم‌بندی‌ معنی‌دار نیست. همه یک طرفیم در سپاه حسین علیه‌السلام ان‌شاءالله .
Meisam motiee~ UpMusicMeisam motiee - Miad Khateratam(320) (1).mp3
زمان: حجم: 23.9M
حسین (ع) آقام... همه می‌رن تو می‌مونی برام...