بله درسته، آدم اگه وارد زندگی با یه فرد نظامی میشه هم باید آگاهانه وارد بشه، نه با خیالپردازی.
ترفند خاصی نداره؛ ولی کلا راهش اینه که مستقیم نپرسید. مثلا نگید «آیا شما دغدغهمند هستید یا نه»، درباره اهداف و زندگی ایدئالش بپرسید. یا مثلا ببینید غیر از درس و کار، چه فعالیتهایی داره. اگه توی یه مجموعه فرهنگی یا بسیج فعاله، دقیقا چکار میکنه و چرا فعاله؟(صرفا برای سرگرمی و امتیاز یا دغدغه؟)
فانتزیهای ناشی از گاندو که اصلا شرحش نگفتنیه😐
2.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 میلاد چهارمین خورشید آسمان ولایت حضرت سجاد، زین العابدین علیه السلام مبارک باد✨
#میلاد_امام_سجاد علیه السلام
مهشکن🇵🇸🇮🇷
امروز رفتم مدرک گواهی موقت کارشناسی رو به دانشگاه تحویل دادم؛ چون که: برای ثبتنام ارشد، دانشگاه از
از عجایب دانشگاه اصفهان اینه که من دیروز درحالی انتخاب واحد کردم که هنوز نمره سه تا درس از پنج تا درس ترم قبلیم اعلام نشده و درحالی که ترم بعد داره شروع میشه، اساتید خیلی تصمیمی برای اعلام نمره ترم قبل ندارن😕😐
حس میکنم یادشون رفته ازمون امتحان گرفتن🙄
پ.ن: دیوونه منم که دارم توی این دیوونهخونه درس میخونم😐😂
یادم رفت یادآواری کنم ولی امیدوارم توی این دهه فجر، سردر خونه تون پرچم ایران زده باشید😅🇮🇷
قشنگترین رنگها برای تزیین شهر توی این جشن بزرگ، پرچم کشورمونه.
زدن این پرچم سردر خونه، ظاهرا کار کوچیکیه، ولی یه قدم بزرگ برای اعلام حمایت از انقلابه... یه شمع که نور امید رو روشن نگه میداره.
#دهه_فجر
امروز تپسی گرفته بودم، راننده تپسی که خانم هم بود، یکم معطل شد، چون یه ماشین دیگه درست جلوی کوچهای که من مبدا رو زده بودم پارک کرده بود و راننده تپسی مجبور شده بود بره جلوتر و من ندیده بودمش.
سر ظهر هم بود و بنده خدا اعصابش هم خورد بود. از قبل این که سوار بشم شروع کرده بود به غرغر کردن با صدای بلند و اینا...(شال هم سرش بود و افتاده بود؛ ولی شاید تا دید من چادریام حجابش رو رعایت کرد؛ شایدم شالش واقعا اتفاقی افتاده بود).
تا سوار شدم، وسط غرغر کردنش معذرت خواهی کردم و حلالیت خواستم بابت این که معطلش کردم. چندین بار.
موقع پیاده شدن هم بازم تشکر کردم و معذرت خواهی.
و دقیقا این معذرت خواهی و این که حق رو بهش دادم(البته واقعا حق باهاش بود و معطل شده بود) خیلی آرومش کرد، خشمش زود فروکش کرد و موقع خداحافظی هم صمیمانهتر برخورد کرد.
چی میخوام بگم؟
اوضاع اقتصادی اصلا خوب نیست(بخاطر عوامل خارجی و داخلی و خائنهای در لباس دوست!).
رسانههای دشمن هم دارن دم به دقیقه روی مخ مردم میرن تا ناامید و عصبی شون کنن؛
هدف دشمن اینه که در نهایت جامعه ایران بشه یه جامعه خموده و ناراحت که فقط به فکر نون شبه و نه تنها به انقلاب و ارزشهای متعالیتر بیتفاوته، بلکه متنفر هم هست و دیگه نمیتونه دهه فجر رو جشن بگیره.
راه مقابله با این کار دشمن چیه؟
یه راه خیلی ساده اینه که با هم مهربون باشیم.
اینطوری به هم یادآوری میکنیم که توی شرایط سخت هم میشه خوشحال بود، میشه امیدوار بود، میشه تحمل کرد.
شاید یکی از دلایل عمده این که ایران توی جنگ پیروز شد، همین بود که با وجود شرایط سخت جنگ(دیگه شرایط الان از شرایط جنگی اون موقع که بدتر نیست!) مردم با هم مهربون بودن. این مهربونی و همبستگی شرایط رو قابل تحمل میکرد.
بیاید برای اون راننده اسنپ، کاسب، فروشنده، راننده اتوبوس، پیک، منشی ، رهگذر و...، به هرکسی که داره توی شرایط سخت اقتصادی، سعی میکنه با سختی درآمد داشته باشه، یه روزنه امید باشیم، کسی باشیم که شرایط سخت کارشو یکم قابل تحمل میکنه.
مهربون و مودبانه برخورد کنیم. اگه عصبانیه آرومش کنیم. مخصوصا ماهایی که چادری و مذهبی به نظر میایم.
این چیزیه که جامعه ما الان بهش نیاز داره: امید، همبستگی، مهارت گفتوگو.
درباره مهارت گفتوگو بعدا مفصل حرف میزنم؛ چیزی که نبودش باعث شده شکافهای فرهنگی ایجاد بشه.
ولی فعلا، بیاید به مناسبت جشن انقلاب، امید رو توی دل مردم زنده کنیم.
این خودش یه انقلابه!
#دهه_فجر