eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
631 ویدیو
80 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
 ✹ ✿ ﷽ ✿✹ 🌹امام سجاد علیه السلام: ✅ کسی که در زمان غیبت "قائم" ما بر ما استوار باشد، خداوند پاداش "هزار شهید" از شهدای جنگ بدر و احد را به او خواهد داد. 👌 📙{بحارالانوار / ج 52 ص 125} علیه‌السلام تسلیت باد🏴
۞"🌿- - - - - - ⎙ به نیت تسلّای دل صاحب عزای کربلا... . . ▪️این شب و روزها قدم‌به‌قدم، کاروان غمدیده کربلا را با اشک‌هایت بدرقه می‌کنی. صحرا به صحرا، همراه آنها می‌روی و درد می‌کشی.. ᷉ ᷉ ᷉ ᷉ ᷉ کوچه به کوچه... همراه عمه جانت، سنگینی نگاه‌ها و طعنه‌ها را بر شانه‌هایت حس می‌کنی... ᷉ ᷉ ᷉ ᷉ ᷉ این همه داغ کمرشکن، آن هم برای دل مهربان و پر عاطفه شما! مولاجان! از کجای داغ اسارت بگویم که واژه‌ها تاب بیاورند؟! از چه بنویسم که چشمانت، خون گریه نکند؟! از چه بگویم که ناله‌ات به آسمان نرود؟! ᷉ ᷉ ᷉ ᷉ ᷉ خودت بگو جز اینکه آمدنت را آرزو کنم مرهمی هست؟! ⟐ ⟐ ⟐ ↲ 🤲 الهی بحقّ الحسین علیه السلام ... ↳ 🖤¦ 🕯¦ علیه السلام تسلیت باد
18.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهادت امام سجّاد (علیه السلام) ▪️ امام سجّاد (علیه السلام) پیام عاشوراء را با اشک چشم به گوش تاریخ رساند. 👤 حجةالإسلام عالی «ع» تسلیت باد. http://eitaa.com/istadegi
پلک بر‌ هم میزدی کرب ‌و بلا می‌شد مرور مـقتلى کامل‌تر از چشمت در این عالم نبود (ع) تسلیت باد...🥀 http://eitaa.com/istadegi
🥀 ⁉️سخت‌ترین شرایط بین همه اهل بیت(ع) را کدام امام معصوم داشتند؟! (ع) http://eitaa.com/istadegi
📚 «در روز جمعه‌‏ای در شام نماز جمعه است. ناچار خود یزید باید شرکت کند، و شاید امامت نماز را هم خود او به عهده داشت؛ این را الآن یقین ندارم. اول آن خطیبی که به اصطلاح دستوری بود، رفت و هرچه قبلاً به او گفته بودند گفت؛ تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبی در دنیا بود برای اینها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ کردن و دشنام دادن علی علیه السلام و امام حسین به عنوان اینکه اینها- العیاذبالله- از دین خدا خارج شدند، چنین کردند، چنان کردند. زین‌العابدین از پای منبر نهیب زد: «ایهَا الْخَطیبُ! اشْتَرَیتَ مَرْضاةَ الَمخْلوقِ بِسَخَطِ الْخالِق» تو برای رضای یک مخلوق، سخط پروردگار را برای خودت خریدی. بعد خطاب کرد به یزید که آیا به من اجازه می‌دهی از این چوبها بالا بروم؟ (نفرمود منبر. خیلی عجیب است! به قدری اهل بیت پیغمبر مراقب و مواظب این چیزها بودند! مثلاً در مجلس یزید، نمی‌گوید: یا امیرالمؤمنین! یا ایها الخلیفة! یا حتی به کنیه هم نمی‌گوید: یا اباخالد! می‌گوید: یا یزید! هم زین‌العابدین و هم زینب. در اینجا هم نفرمود که اجازه می‌دهی من بروم روی این منبر؟ یعنی این که منبر نیست؛ این چوبه‌ای سه پله‌‏ای که در اینجا هست که چنین خطیبی می‌رود بالای آن و چنین سخنانی می‌گوید، ما این را منبر نمی‌دانیم. این چهارتا چوب است.) اجازه می‌دهی من بروم بالای این چوبها دو کلمه حرف بزنم؟ یزید اجازه نداد. آنهایی که اطراف بودند، از باب اینکه علی بن حسین، حجازی است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شیرین و لطیف است، برای اینکه به اصطلاح سخنرانی‌‏اش را ببینند، گفتند: اجازه بدهید، مانعی ندارد. ولی یزید امتناع کرد. پسرش آمد و به او گفت: پدرجان! اجازه بدهید، ما می‌خواهیم ببینیم این جوان حجازی چگونه سخنرانی می‌کند. گفت: من از اینها می‌‏ترسم. این قدر فشار آوردند تا مجبور شد؛ یعنی دید دیگر بیش از این، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد. ببینید این زین‌العابدین که در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیماری نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمی‌کرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتی بالای منبر رفت چه کرد! چه ولوله‌‏ای ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الآن مردم می‏ریزند و مرا می‌کشند. دست به حیله‌‏ای زد. ظهر بود، یکدفعه به مؤذّن گفت: اذان! وقت نماز دیر می‌شود. صدای مؤذّن بلند شد. زین‌العابدین خاموش شد. مؤذّن گفت: «اللهُ اکبَرُ، اللهُ اکبَرُ»، امام حکایت کرد: «اللهُ اکبَرُ، اللهُ اکبَرُ». مؤذّن گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللهُ، اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللهُ»، باز امام حکایت کرد، تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم. تا به اینجا رسید، زین‌العابدین فریاد زد: مؤذّن! سکوت کن. رو کرد به یزید و فرمود: یزید! این که اینجا اسمش برده می‌شود و گواهی به رسالت او می‌دهید کیست؟ ایهاالناس! ما را که به اسارت آورده‌اید کیستیم؟ پدر مرا که شهید کردید که بود؟ و این کیست که شما به رسالت او شهادت می‌دهید؟ تا آن وقت اصلاً مردم درست آگاه نبودند که چه کرده‌اند. آن وقت شما می‏‌شنوید که یزید بعدها اهل بیت پیغمبر را از آن خرابه بیرون آورد و بعد دستور داد که آنها را با احترام ببرند. نعمان بن بشیر را که آدم نرم‌تر و ملایم‌تری بود، ملازم قرار داد و گفت: حداکثر مهربانی را با اینها از شام تا مدینه بکن. این برای چه بود؟ آیا یزید نجیب شده بود؟ روحیه یزید فرق کرد؟ ابداً. دنیا و محیط یزید عوض شد. شما می‏‌شنوید که یزید، بعد دیگر پسر زیاد را لعنت می‌کرد و می‌گفت: تمام، گناه او بود. اصلاً منکر شد و گفت من چنین دستوری ندادم، ابن زیاد از پیش خود چنین کاری کرد. چرا؟ چون زین‌العابدین و زینب اوضاع و احوال را برگرداندند. علیه‌السلام تسلیت باد🥀