#نحوه_شهادت .
هرکاروان راهیان نوری که وارد منطقه جنوب(اهواز) میشد؛
هر محدوده بین یادمان ها یک تیم بچه های خادم الشهدا همراه با راوی آن منطقه برای روایت گری و هم راه بلد منطقه و هماهنگ کننده به کاروان ها ملحق میشدن؛
اقا حجت هم یکی از همون خادم الشهدا بوده که به همراه تیمشون با یکی از همین کاروان ها همراه میشن.
حجت یکی از کسانی بود که اتوبوس هارو چک می کرد🚌
جلوی درب خروجی پادگان دژ در حال دویدن بود که پاهاش گیر میکنه و در جلوی یکی از اتوبوس ها به زمین میخوره
راننده هم که تازه به حرکت افتاده بوده اونو نمیبینه،
شهید حجت الله هم هرچی سعی میکنه از زیر اتوبوس بیاد بیرون نمیتونه و لاستیکهای اتوبوس با اون همه وزن از روی بدن ضعیف و ظریفش رد میشه
.
با فریاد بچه های ستاد شهید صیاد شیرازی راننده فکر میکنه الآن روی کسی هست برای همین اشتباها دنده عقب میگیره و دوباره به روی پیکر شهید حجت الله میاد و همینطور ایست میکنه،
راننده میاد پایین ووقتی با این صحنه مواجه میشه شوکه میشه
و به سرعت سوار اتوبوس میشه و اتوبوس رو از روی پیکر شهید برمیداره ولی خیلی خیلی دیر شده بود
.
حجت صبح روز پنجشنبه ۱۸ اسفندماه سال ۱۳۹۰ تو پادگان دژ شهرستان خرمشهر هنگام انجام ماموریت،
به آرزوی همیشگیش رسید❤️
. 🌷خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک #صلوات🌷
#شهید_حجت_الله_رحیمی
⇝jõiñ↓
➩➩➩
http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4 ⇜
#سیره_شهدا
#شهید_بهنام_محمدی
بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوهای از دست آنان می گریخت.
برای فریب عراقی ها می زد زیر گریه و می گفت: “من دنبال مامانم می گردم گمش کردم” او با بهره گیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.
این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش می کرد. گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان میکرد که به سختی می توانست راه برود.علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونه ای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچهها میخواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.
بهنام محمدی نوجوان ۱۲_۱۳سالهای بود که در تمام روزهای مقاومت از ۳۱ شهریور تا ۲۸ مهر در خرمشهر ماند.
و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۲۸مهر ۵۹ پر کشید.
بهنام بارها خواب مادرش آمد که قبرم را آب گرفته،در سال ۱۳۸۹ طی یک مراسم باشکوه، مزار مطهر این شهید بزرگ بدون شکافته شدن قبر یکجا به قطعه شهدای گمنام در ورودی شهر مسجد سلیمان انتقال یافت.
#نحوه_شهادت
خمپارهها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود. مثل همیشه بهنام سر رسید، اما نارحتی بچهها دیگر تأثیری نداشت؛ او کار خودش را میکرد. کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود؛ ناگهان بچهها متوجه شدند که بهنام گوشهای افتاده است و از سر و سینهاش خون میجوشید. پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود. چند روز قبل از سقوط خرمشهر، شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۲۸/مهر/۱۳۵۹ پر کشید و امروز آشیانه بهنام، این کبوتر خونین بال، در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است.
#وصیتنامه بهنام محمدی
من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ماخیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم , هر لحظه در انتظار شهادت هستم . پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند.
به خدا توکل کنند . پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورید.
☘️🍃🌻🌱🌿🌾🥀🌹🍀
سلام و صلوات هدیه به امام و شهدا
💐شادی روح پرفتوح شهید صلوات و قرائت فاتحه💐
💐الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین💐
🤲دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❣#جوانان_انقلابی
#شهدا_گاهی_نگاهی
#ربیع_الاول
#پرچم_ایران_بالاست
#ایران_قوی
http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈