دختری از جنس خاک…(:
و لقد ذَکرتُك في السجودِ بدعوةٍ حتی نسیتُ بـأننـي المهموم…(:
- و تورا با دعایی در سجده یاد کردم،
تا اینکه فراموش کردم آنکه غمگین است منم..(:
من از اون دخترام که؛
دلبری بلد نیست، دور دور کردن باهرکسی رو بلد نیست، تفریحاتش تو سولار خوابیدن و برنز شدن نیست، آخر هفتهها هم مهمونی نمیره..!
تو اتاقش میمونه؛ یه کتاب باز میکنه و همزمان با لذت بردن از صدای بارون؛ قهوه به دست کتابشو میخونه، بعدش هم میخوابه…
من اینم؛ همینقدر ساده وکمی هم شیطون!(:
اما سادگی مدتهاست که برای آدمها جذابیت نداره…
بعضی وقتها گریه نمیشه؛
بغض میشه گیر میکنه تو گلوت وخفهات میکنه
جوری که احساس کنی داغ شدی و راهی برای تنفس نداری…(:
گاهی احساس میکنی یه سری حرفها انگار قلبتو میچلونن و میندازنش زمین و زیر پا لهش میکنن…
آدم باهرکسی میتونه بگه و بخنده ولی فقط به یه نفر میتونه بگه دارم نابود میشم، بغلم کن!(:
گر تو داماد شوی جای من در مراسمت خالیست
ولی تو به مراسمم بیا حتما !
طعمِ حلوای مادرم عالیست…!(:
موهایمان که در جوانی سفید شد
گفتند ارثی است، راست میگفتند؛
ما وارثان اضطراب در تاریخ بودیم
دختری از جنس خاک…(:
به امام رضا میگم حرفامو…
آخه بهتر میدونه دردامو…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا با یه بغل همه چیو حل کنیم هوم؟!🥲🫂
من همیشه به همه میگفتم آدم نمیمیره که، تحمل کن اینم تموم میشه.
ولی اشتباه میکردم؛ آدم میمیره، هربار یه کوچولو میمیره…
من اینجوریم که اونقدری صبر میکنم تا یکی به حدی ناراحتم کنه که بتونم راحت ازش دل بکنم…
اگه بخوای ازم بپرسی حال دلم چطوره؟!
قطعا بهت میگم خوبم یا الحمدلله؛
ولی این دل داره آتیش میگیره داره میسوزه، اصلا خوب نیست، اصلا…(: