اَرغوان شاخهیِ همخون جدا ماندهی من . .
آسمان تو چه رنگ است امروز ؟ آفتابیست هوا ؟
یا گرفته است هنوز ؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است , آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست , آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه آنچنان نزدیک است که چو بر میکِشم از سینه نفس , نفسم را بر میگرداند , ره
چنان بسته که پرواز نگه , در همین یک قدمی میماند.