📸 #گزارشتصویری || جوانهها انقلاب❤️
▫️رقم زدن روزی متفاوت برای بیش از ۵هزار دانشآموزان عزیز ساکن در محلات حاشیه نشین استان خراسان شمالی توسط دانشجویان لبخندآفرین امام حسنی و جهادگر پویش ملی «لبخندایران🇮🇷» با برگزاری جشنهای باشکوه و هدفمند به مناسبت مبعث رسول اکرم (ص) و دهه مبارک فجر با کلی اتفاقات قشنگ و به یاد ماندنی🍃
دانشجو+دانشگاه+حاشیهشهر
...حالخوبتدلیللبخندمن❤️...
.: #لبخندایران🇮🇷 : #خراسانشمالی :.
┄┄┄❅✾❅┄┄┄
•••ماهمه یک خانوادهایم 🌺
🔻جمعیتامامحسنعلیهالسلام🔻
🆘 ble.ir/join/ZTgwYzdlZj
🆘 https://eitaa.com/j_imamhasan
#بخوانیدولذتببرید || روایتلبخندآفرینایران🇮🇷
💭 روایت سیزدهم:
آمدیم سمت بالای تپه که خانهی نیمه کاره را تمام کنیم.
میان کار، از دور احمد🧑💼 را دیدم که به سمت ما می دوید.
رسید نزدیک و با آن لهجه ی شیرین گفت، سلام عمو🧒.
سلام کردم.
به سمت بقیه آمد.
گفت چه کار می کنید؟
برایش که توضیح دادیم در حالی که نفس نفس می زد و با هر نفس، محبت قلب پاکش را در فضای آنجا پخش می کرد گفت منم میشه کمک کنم؟
احمد روزهای قبل هم برای کمک آمده بود. پشت سرش را نگاه کردیم.
از دور دیدم بقیه دوستانش هم به سمت ما آمدند.
حاجی که جمعیت را دید در گوشم گفت برو داخل ساک بزرگه، طناب بیاور.
طناب را گرفت و روی زمین از این سر آسمان تا آن سر آسمان، دراز کرد.
بعد آمد وسطش ایستاد و گفت «بیایید. بچه ها اینور، عموها هم اینور.
ببینیم چه کسی زورش بیشتر است و بیشتر می تواند در ساختن این خانه کمک کند.» بچهها به سمتش دویدند.
حاجی بین عموها گشت و مهربان ترین را انتخاب کرد و یک سر طناب گذاشت.
بچه ها را ردیف، کنار هم گذاشت، دستی به سر آنها کشید و گفت حتما می برید، بعد آمد وسط ایستاد و دستش را بالا برد.
بچه ها می خندیدند و می کشیدند.
عمو، واقعی یا الکی داشت می باخت.
یک عموی دیگر از آنطرف گفت، سید نان نخوردی، بکش دیگر.
صدای پرنده ها🕊 با صدای خنده ی بچه ها، مخلوط شد، آن هم یک سر طناب را گرفت و به سمت آسمان بالا رفت.🍃
🔅شمارو دعوت می کنیم به خواندن
تعدادی دیگر از این روایات 👇
📲 صفحهروایتلبخندآفرینانایران
.......حالخوبتدلیللبخندمن❤️.......
.:#لبخندایران🇮🇷 : #لبخندآفرینانایران:.
🆘 https://eitaa.com/j_imamhasan