#راهزن
روزگاریست در کشاکش آن
همه را در فرار می بینم
خبر اختلاس را هر روز
در یمین و یسار می بینم
آن قدر شد درشت ارقامش
صفر را بی شمار می بینم
مختلس می رود به کانادا
مرد و زن در هوار می بینم
دزدها را به خنده و نشئه
دیگران را خمار می بینم
مردمان را پیاده در برزن
مختلس را سوار می بینم
حال مرجان خوش است البته
حال خود را نزار می بینم
ای دو صد لعنت و خدو بر او
کشورم در فشار می بینم
او به دستش گرفته وُتکا را
من فقط زهرمار می بینم
می خورد مال ما به لیل و نهار
گاو در سبزه زار می بینم
گرگ ها در لباس میش شدند
میش را در شکار می بینم
نیست مرجان چو رهزن ناشی
رهزنی کهنه کار می بینم
آن قدر هوش رفته از سر من
موز را چون خیار می بینم
سنگ های سیاه را هر جا
سنگ قبر و مزار می بینم
زهدان سکته کرده و مردند
دزد را برقرار می بینم
سهم ما گاری و درشکه شده
سهم او را قطار می بینم
روی ما شد سیاه از غصه
روی او چون بهار می بینم
سیرمانی ندارد این مرجان
شکمش را تغار می بینم
من به نان و پنیر محتاجم
قوت او خاویار می بینم
بند تنبان ما ز جا در رفت
مال او دکمه دار می بینم
آن قدر پول ما شده نالان
شب به خوابم دلار می بینم
عدل در این زمانه چون کشک است
همه را من شعار می بینم
گفت عدلیه کار او زار است
قول او خنده دار می بینم
یک کلام ار بپرسی علت را
ریشه در انحصار می بینم
باشد امید ما به روز جزا
در زمستان بهار می بینم
کار قاضی آخرت عالیست
دزد را شرمسار می بینم
#علی_جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh