#باران
دلت که خوش باشد، هنگام بارش باران می روی کنار #باغچه و معاشقه گل ها و باران را به تماشا می نشینی و لذتش را می بری.
یا با یک لیوان #دمنوش در دست از پشت پنجره دو جداره و لم داده بر صندلی راحتی شیطنت قطرات باران را قضاوت می کنی.
یا سر بر شانه #یار در دشت و دمن شعر می سرایی و با حالی که داری به زمین و زمان فخر می فروش و با گرفتن چند عکس یهویی و آپلود آن در فضای مجازی چشم بقیه را از کاسه در میاوری...
اما برای کسی که سقف خانه اش #چکه می کند و مدام باید کاسه های پر شده از آب باران را ببرد در حیاط خالی کند که فرش نه بلکه موکت خانه اش را که دیگر شبیه کاغذ شده کمتر خیس بشود،
یا برای دستفروشی که چند جفت #جوراب کنار پیاده رو بساط کرده و می خواهد با فروش آنها لقمه نانی برای شام امشب مهیا کند،
یا برای #جوانی که روزگار کم کم دارد گرد پیری را به سر و صورتش می پاشد و پولی برای اختیار کردن یار و دلبری ندارد و باید با حسرت به دوست همسالش که چند سال است ازدواج کرده نگاه کند،
یا به #مستاجری که صاحب خانه بی انصاف دم عید اثاث خانه اش را توی کوچه ریخته و در به در دنبال چند متر پلاستیک می گردد تا روی وسایل خانه بکشد و آنها را از خیس شدن نجات بدهد،
یا برای ....
برای این دسته دوم باران اصلا رویایی و شاعرانه نیست. او نمی تواند به احترام باران از جا بر خیزد، چون روزگار کمرش را شکسته و زمینگیرش کرده.
آهای تویی که زیر باران خوش می رقصی، کمی کمتر دل بسوزان.
نمی گویم کسی را در شادیت #شریک کن،
اما شادی هایت را #هوار نزن،
کمی آن سوتر #مادری با هزار بدبختی بچه گرسنه اش را خوابانده.
جان دوست داشتنی هایت کمی آرام تر #قهقهه بزن.
#علی_جباری
۲۴ اسفند ۹۷
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh