فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸پشیمانی سردار اورتاچ خواننده سلبریتی ترکیهای از زندگی لوکس و اشرافی و بریز و بپاش و بیبند و باری
🔹تا دنبال خدا نری هرگز خوشحال نخواهی شد.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
👨🏼🦳نجار پیری بود که میخواست بازنشسته شود. او به کار فرمایش گفت که میخواهد ساختن خانه را رها کند و از زندگی بی دغدغه در کنار همسر و خانوادهاش لذت ببرد.
👨🏻کارفرما از این که دید کارگرش میخواهد کار را ترک کند ناراحت شد. او از نجار پیر خواست که به عنوان آخرین کار، تنها یک خانه دیگر بسازد.
نجار پیر قبول کرد، اما کاملاً مشخص بود که دلش به این کار راضی نیست. او برای ساختن این خانه، از مصالح بسیار نامرغوبی استفاده کرد و با بیحوصلگی، به ساختن خانه ادامه داد.
🏠 وقتی کار ساختن خانه به پایان رسید، کارفرما برای وارسی خانه آمد. او کلید خانه را به نجار داد و گفت : «این خانه متعلق به توست. این هدیهای است از طرف من برای تو ».
😦 نجار شوکه شده بود. مایه تأسف بود! اگر میدانست که دارد خانهای برای خودش میسازد، مسلماً به گونهای دیگر کارش را انجام میداد.
▌│█║▌║▌║ 💌 ║▌║▌║█│▌
✅ همیشه همونطور که برای خودمون میپسندیم،
برای دیگران کار کنیم، حرف بزنیم، رفتار کنیم.
🌏 زمین گرده و هر جور باشیم به خودمون میرسه.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تلنگر
🔸میگفت مدتی بود از دوستم بیخبر بودم. جمعه دلم براش تنگ شد، رفتم در خونهشون که با هم بریم بیرون و چرخی بزنیم که یه دفعه دنیا روی سرم خراب شد.
▪️دیدم اعلامیه فوت رفیقم روی در خونهشونه و بنرهای تسلیت روی دیوارشون.
رفیقی که ۳۰ سال با هم بودیم و چقدر خاطرات قشنگ داشتیم.
😔اما چند روز بی خبری باعث شد حتی روم نشه برم به خانوادهاش تسلیت بگم.
خانوادهای که بچههاش به من عمو میگفتن حالا برم بگم کجا بودم که حتی مراسم ختم رفیقمو هم خبردار نشدم.
🔵 گاهی خبری از هم بگیریم که اگر به ختم نرسیدیم لااقل به چهلم برسیم.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
💞پیرمردی در حالی که کودکی را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: خواهش می کنم به داد این بچه برسید.
بچه ماشین بهش زد و فرار کرد.
پرستار: این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.
پیرمرد: اما من پولی ندارم و پدر و مادر این بچه را هم نمی شناسم.
خواهش می کنم عملش کنید من پولو تا شب براتون میارم.
پرستار: با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت:
این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.
صبح روز بعد…
همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید.⁉️😔
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تلنگر
یه ﻭﻗﺘﺎیی ﻻﺯمه ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺨﻮﺭی
ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﮐﯿﺎ ﭘﺸﺘﺘﻦ ...
ﮐﯿﺎ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺷﺪﺗﻦ ...
ﮐﯿﺎ ﻣﯿﺮﻥ ...
ﮐﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺭﻩ میمونن!!!
ﮔﺎﻫﯽ ﻻﺯمه ﺟﻮﺭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺨﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﺸﯽ ...
ﺯﺧﻤﺎﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﺑﺰﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﯽ ...
ﮐﯿﺎ ﻧﻤﮏ میپاﺷﻦ ...
ﮐﯿﺎ ﻣﺮﻫﻢ میزﺍﺭﻥ ...
ﮐﯿﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭﺩﻥ ...
ﮐﯿﺎ ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺩﻥ ...
هیچوﻗﺖ ﺗﺎ ﺯﺧﻤﯽ ﻧﺸﯽ نمیتوﻧﯽ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﮐﯽ ﭼﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ میکنه!!!
ﺩﺳﺖ ﯾﻪ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﻧﻤﮏ میبینی ﮐﻪ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﻗﺴﻢ میخوﺭﺩﯼ ...
ﻭ ﯾﻪ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﻣﺮﻫﻢ میزﺍﺭﻥ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﯾﺎﺩﺷﻮﻥ نمیکرﺩﯼ ...
ﺯﻣﯿﻦ ﮐﻪ میخوری میبینی:
ﮐﯿﺎ ﺧﻮﺩﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﮐﯿﺎ نخودی هستند
کیا بیخودی هستند.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تک_بیت
مدتی است مشغول مطالعه و بررسی کتاب ناسخ التواریخ سپهر هستم.
در یکی از بخشهای کتاب آمده که محمد شاه قاجار در مسیر بازگشت از جنگ هرات ده روز به زیارت امام رضا ع رفت و هنگام ورود به حرم یک بیت شعر خواند که خیلی به دل من نشست و تقدیمتان میکنم:
در مجلسی که خورشید اندر شمار ذره است
خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد
📚ناسخ التواریخ ج ۲ ص ۳۳۰.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
هدایت شده از جبارنامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹مداحی شهادت امام صادق ع
🔸با صدای: حاج مهدی رسولی
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
هدایت شده از جبارنامه
وفا کردیم.mp3
5.36M
▫️ ضمانت بهشت توسط امام صادق (ع)
👤 حجةالإسلام عالی
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
روزے حضرت داوود نبے (ع) از یڪ آبادے میگذشت.
پیرزنے را دید بر سر قبرے ضجه زنان ، نالان و گریان.
پرسید: مادر چرا گریه مےڪنے؟
پیرزن گفت: فرزندم در این سن ڪم از دنیا رفت.
داوود نبے (ع) گفت: مگر چند سال عمر ڪرد؟
پیرزن جواب داد:350 سال!!
داوود نبے(ع) گفت: مادر ناراحت نباش.
پیرزن گفت: چرا؟
پیامبر فرمود: بعد از ما گروهے بدنیا مےآیند ڪه بیش از صد سال عمر نمےڪنند.
پیرزن حالش دگرگون شد و از داوود نبے (ع) پرسید: آنها براے خودشان خانه هم میسازند، آیا وقت خانه درست ڪردن دارند؟
حضرت داوود نبے (ع) فرمود: بله آنها در این فرصت ڪم با هم در خانه سازے رقابت مےڪنند. پیرزن تعجب ڪرد و گفت: اگر جاے آنها بودم تمام صد سال را به سجده خدا میپرداختم.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تک_بیت
ناز کن اما کمی کمتر کمی آهستهتر
لطف کن اما کمی بهتر کمی پیوستهتر
در میان دوستانم از همه خوبان سَری
تو بمان اما کمی سر تر کمی دلبستهتر
#علی_جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
28.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 نظر پروفسور اندرو هوبرمن عصبشناس مشهور، درباره «دعا کردن» و ارتباط با خدا.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
💠قال الصادق(ع):
🌼مَن زارَها عارفاً بِحَقّها فَلَهُ الْجَنّة.
🍃کسى که حضرت[معصومه] را زیارت کند در حالى که آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت مى رود.
📚بحار ج ۴٨ ص ٣٠٧
ولادت کریمه اهل بیت حضرت معصومه س و روز دختر مبارک.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
ﻋﺘﯿﻘﻪﻓﺮﻭﺷﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﻋﯿﺘﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ.
ﺩﯾﺪ ﻛﺎﺳﻪﺍﯼ ﻧﻔﯿﺲ ﻭ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪﺍﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﺮﺑﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺏ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ.
ﺩﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﻗﯿﻤﺖ ﻛﺎﺳﻪ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ ﺭﻋﯿﺖ ﻣﻠﺘﻔﺖ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻣﯽﻧﻬﺪ.
ﻟﺬﺍ ﮔﻔﺖ: ﻋﻤﻮﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﮔﺮﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺁﯾﺎ ﺣﺎﺿﺮﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ؟
ﺭﻋﯿﺖ ﮔﻔﺖ: ﭼﻨﺪ ﻣﯽﺧﺮﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﯾﻚ ﺩﺭﻫﻢ .
ﺭﻋﯿﺖ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺵﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺧﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ.
ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺵ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﮔﻔﺖ: ﻋﻤﻮﺟﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﺑﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﺸﻨﻪﺍﺵ ﺷﻮﺩ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﺎﺳﻪ ﺁﺏ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ.
ﺭﻋﯿﺖ ﮔﻔﺖ: ﻗﺮﺑﺎﻥ، ﻣﻦ با این كاسه ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ پنجاه ﮔﺮﺑﻪ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪﺍﻡ، ﻛﺎﺳﻪ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻧﯿﺴﺖ، عتیقه است.
ﻫﺮﮔﺰ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ احمقند.😉😁
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
پرسش ⁉️
دنیا دار مکافات هست یعنی چه ⁉️
پاسخ 👇👇👇
تاوان برخی از گناهان سنگین را باید در همین دنیا پس داد؛ این جریان بر اساس قانونی است که خداوند در آفرینش قرار داده است؛ عمل و بازتاب عمل یا عکس العمل مثل پژواکی است که از صدای انسان به صخره می رسد و بر می گردد؛ گناهان انسان اثر وضعی دارد چنانکه کارهای خوب انسان در همین دنیا آثار وضعی دارد.
بر اساس این قوانین حاکم بر عالم بخشی از کیفر کردارها را باید در همین دنیا دید .
توضیح بیشتر را با مثالها پی می گیریم:
💎_ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾهمان ﺭﺍ ﺩﺯﺩ ﺯﺩ
ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍین بود ﻋﺪﺍﻟﺘﺖ؟!
ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮی ﻣﺤﺘﺎﺝ آخه؟!
ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭘﻮﻝ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﺯ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭفتن ﻫﻤﺴﺮ قبلیشه.
_ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺭ ﻭ ﭘﻨﺠﺮﻩﺳﺎﺯ ﻣﺤﻠﻮ ﺩﺯﺩ ﺯﺩ
ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺳﻨﮕﻪ، ﻣﺎل ﭘﺎﯼ ﻟﻨﮕﻪ؟
ﺩﺍﺷﺖ ﺟَﻬﺎﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﺷﻮ ﺟﻮﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ.
ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﻣﺘﺮ ﭘﻨﺠﺮﻩﺳﺎﺯ 15ﺳﺎﻧﺖ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺩﺍﺭﻩ.
_ﮐﺎﺑﻞ ﺑﺮﻕ ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺭﻭ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﻣﺴﺎﻓﺮﮐﺶ ﻣﺤﻞ، ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﺗﻮ ﮐﻪ ﻇﺎﻟﻢ ﻧﺒﻮﺩﯼ!
ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺪبخت ﺯﺣﻤﺖﮐﺶ؟
ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭘﻮﻝ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﺭﺛﯿﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺯﺍﺩﻩﻫﺎﯼ ﯾﺘﻤﯿﺶ ﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ.
_ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺭﭼﻪﻓﺮﻭﺵ ﻣﺤﻞ ﻧﺎﻗﺺُﺍﻟﺨﻠﻘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪ، ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻇﺎﻟﻤﯽ ﺗﻮ؟!
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻮﻣﻦ ﻭ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻐﺎﺯﻩ به زنها چه خیانتی کرده...
_ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺭو ﺑﭽﻪﻫﺎﺵ ﺑﻪ خانه سالمندان ﺳﭙﺮﺩﻥ، ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟! ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺘﺖ ﮐﻮ؟ ﺁﺧﻪ ﺩﺭﺳﺘﻪ؟ ﭼﺮﺍ ﺳﺎﮐﺘﯽ؟
ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺗﻮ ﺟﻮﻭﻧﯽ ﭘﺪﺭ و ﻣﺎﺩﺭﺷﻮ ﺯﯾﺮ ﻣﺸﺖ ﻭ ﻟﮕﺪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
_ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺳﺖ ﺭﻭ ﻫﺮ ﺩﺧﺘﺮﯼ میگذﺍﺭﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ، ﻃﺮﻑ مشکل دار ﺍﺯ ﺁﺏ ﺩﺭﻣﯿﺎﺩ! ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍ ﺍﺯَﺕ ﺭﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﻪ...
ﺷﺎﯾﺪ ﻃﻠﺴﻢ ﺷﺪﯼ ﺑﺮﻭ ﯾﻪ باﻃﻞ ﺟﺎﺩﻭ بگیر.
ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭنستم 10ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ، ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﺵ ﺗﻬﻤﺖ ﺯﺩ ﻭ ﮐﺘﮑﺶ ﺯﺩ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ 2 ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺮﺗﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ.
ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻬﻤﺖ ﺑﯽﻋﺪﺍﻟﺘﯽ ﻭ ﻇﺎﻟﻤﯽ ﺯﺩﻥ ﺧﯿﻠﯽﻫﺎ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﻪ ﺑﯽﻭﺟﺪﺍﻧﯽ، ﺑﯽﻋﺪﺍﻟﺘﯽ ﻭ ﻇﻠﻢ به ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﮏ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ.
ﺍﯾﻨﻬﺎﺭو ﻧﮕﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺩﯾﺪﯼ، ﺩلت ﺑﺮﺍش ﻧﺴﻮﺯﻩ ﻭ ﮐﻤﮑﺶ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻋﻤﻞ ﮐﻦ.
ﺩﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯼ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﮕﯿﺮ، ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻭ ﻧﻈﻢ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺧﺮﺩﻩ ﻧﮕﯿﺮ ﻭ ﺷﮏ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺧﻠﻮﺕ بیشتر ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ (حتی من و شما) داستانهایی داره که ما ازش بی خبریم. ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻭ صحبتهاﺷﻮﻥ ﻧﺸﻨﺎﺱ. ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩﺷﻮﻥ ﺑﺸﻨﺎﺱ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺣﺮﻑ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍﺳﺖ!!!
قانون کارما در کائنات رو همیشه یادت باشه:
رفتارت چه خوب چه بد انقدر میگرده تا یک روز عواقب یا برکتش بهت برسه .
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تلنگر
نقل است گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد.
عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند
اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.
گوزن چون گرفتار شد با خود گفت:
دریغ پاهایم که از آنها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها میبالیدم گرفتارم کردند!
چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گلهمندیم، پله صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه سقوطمان باشد!
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 آثار شگفت انگیز نماز در یکشنبههای ماه ذیقعده و کیفیت خواندن آن.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
💠 آثار شگفت انگیز نماز در یکشنبههای ماه ذیقعده و کیفیت خواندن آن.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#برگی_از_تاریخ
⏳بخشی از معاهده ایران با فرانسه و ایتالیا که در دوره فتحعلی شاه قاجار در سال 1222 ق نوشته شده را بخوانید و ببینید فارسی حتی اداری امروز ما چقدر متفاوته با فارسی اون روزگار و چقدر زیبا بعضی از کلمات را در متن معاهده استفاده کردن:
چون در اين اوان سعادت نشان و زمان ميمنت اقتران خديو فلك جاه و سلطنت دستگاه، ايمپراطور ممالك فرانسه و پادشاه ايتاليا، بناى الفت و اتّحاد با اعليحضرت قدر قدرت، قضا بسطت، خورشيد رايت شاهنشاه صاحبقران و خسرو گيتى ستان، پادشاه انجم سپاه، آفتاب علم، وارث تختگاه كسرى و جم، فرمانفرماى ممالك فسيحة المسالك ايران و عجم، السّلطان بن السّلطان و الخاقان بن الخاقان ابو المظفر فتحعلى شاه خلد اللّه ملكه گذاشته به جهت تشييد مبانى الفت و وفاق دولتين علّيّتين و تجديد عهد مودّت و اتّفاق سلطنتين بهيّتين از دو جانب با رخصت كامله تعيين رخصت گزار فرموده، از طرف جناب ايمپراطور فرانسه و پادشاه ايطاليا وزير اعظم و كاتب سر ايمپراطورى صاحب حمايل همايون و نشانهاى دولت، موسيو هوگ مأمور گرديد و بناى عهد و شرط با بندۀ آستان فلك بنيان پادشاهى و چاكر درگاه سپهر انتباه شاهنشاهى سفير دولت جاويد قرار ابد قرين ميرزا محمد رضا وزير قزوين گذاشته به مقتضاى صلاح دولتين علّيّتين با يكديگر مكالمه و محاوره و مجاهده نمودند. از قرار شروح مسطورۀ ذيل مواد مرقومه بناگذارى نموده كه من بعد امناى دو دولت كبرى و اولياى دو سلطنت عظمى رضانامۀ آنها را قلمى و به مهر همايون مزيّن ساخته تسليم يكديگر نمايند.
📚 ناسخ التواریخ ج 2 ص 344
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظات فروش انگشتر اهدایی رهبر انقلاب به نیم میلیارد تومان ...
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
💠 در مسجد مقدس جمکران دعاگوی همه دوستان اهلبیت ع هستیم.
#امام_زمان
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تلنگر
#مهربانی_از_این_زاویه
💠 اتومبیل جلویی خیلی آهسته پیش میرفت و با اینکه مدام بوق میزدم، به من راه نمیداد. داشتم خونسردیام را از دست میدادم که ناگهان چشمم به نوشته کوچکی روی شیشه عقبش افتاد:
👈"راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید!"👉
💠 مشاهده این نوشته همه چیز را تغییر داد! بلافاصله آرام گرفتم، سرعتم را کم کرده و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم.
💠 ناگهان با خودم زمزمه کردم: آیا اگر آن نوشته پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج میدادم؟
💠 راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به یک نوشته نیاز داریم!؟ اگر مردم، نوشتههایی به پیشانی خود بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان خواهیم بود؟ نوشتههایی همچون:
🔸"کارم را از دست دادهام"
🔸"در حال مبارزه با سرطان هستم"
🔸"در مراحل طلاق، گیر افتادهام"
🔸"عزیزی را از دست دادهام"
🔸"احساس بی ارزشی و حقارت میکنم"
🔸"در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم"
🔸“بعد از سالها درس خواندن، هنوز بیکارم”
🔸“در خانه مریض دارم”
🔸و صدها نوشتهی دیگر شبیه اینها.
💠 همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آنها بیخبریم.
🌹با مهربانی به یکدیگر احترام بگذاریم چون همه چیز را نمیشود فریاد زد!
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#تک_بیت
بی خبرم ز حال او، بی خبر او ز حال من
گفته خوش است حال او، وای به روز و حال من
#علی_جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#داستان_کوتاه
⚠️حق الناس ریز و درشت ندارد!!
بعد از سکته مغزی، آزادانه از فضای بیمارستان خارج شدم. خیلی حس خوبی داشت. به آسمانها رفتم و باغی را دیدم که شبیه آن در دنیا وجود نداشت. نمیدانم چگونه زیبایی و طراوت آنجا را بیان کنم. هنگام ورود دو نفر مأمور با مهربانی مرا تحویل گرفتند. به من گفتند: برای ورود به اینجا ابتدا نمازهایت را بررسی میکنیم، بعد گفتند: خیلی مورد تأیید نیست زیرا در نمازت حضور قلب لازم را نداشتی. با نگرانی به آنها نگاه کردم! یکی از آنها گفت: بخاطر امیدت به رحمت خدا، نمازهایت را قبول میکنیم، اما با حق الناس چه کنیم؟! من خوشحال بودم که به گمان خودم خیلی به حق الناس توجه داشتهام، اما طوماری را در مقابل من قرار دادند. نفس در سینه ام حبس شد! چیزهایی در نامه اعمال من نوشته شده بود که اصلاً فکر نمی کردم حق الناس باشد!!
مثلاً یک مورد عجیبی که خوب به یادم مانده مربوط به مکالمه با موبایل بود؛ یک بار به دوستم گفتم گوشی همراهت را بده تا به خانه زنگ بزنم یک دقیقه کار دارم. گوشی را گرفتم و از آنها دور شدم و زنگ زدم اما به جای یک دقیقه چهار دقیقه صحبت کردم. بعد هم گوشی را به او پس دادم. به من گفتند: چرا به دوست خودت نگفتی که سه دقیقه بیشتر حرف زدی؟! موارد اینگونه بسیار زیاد بود. به آن دو مامور گفتم: چه کنم؟ اگر اینگونه باشد خیلی گرفتار خواهم بود. اما یکباره پیاده روی اربعین را نشانم دادند، به من گفتند: آقا اباعبدالله تو را شفاعت کردند نه اینکه حق الناس تو بخشیده شده، بلکه عمر دوباره به تو میدهیم تا این موارد را جبران کنی، درست در همین لحظات بود که به بدنم برگشتم.
📕کتاب تقاص. اثر گروه شهید هادی
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh