eitaa logo
متن‌ْآگاهی‌|جعفرعلیان‌نژادی
362 دنبال‌کننده
282 عکس
8 ویدیو
5 فایل
تلاش‌گری در ابتدای راه آگاهی و ایستادگی ارتباط با نویسنده: @Matnagahi
مشاهده در ایتا
دانلود
الگوی رفتاری ایران در تحولات بین‌المللی (بخش اول) ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸دو موضوع خارجی برجسته، این روزها تبدیل به سوژه و دستاویز رسانه‌های معارض داخلی و خارجی شده است. موضوع اظهارات مظلوم‌نمایانه زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین خطاب به مردم ایران و تنش محدود مرزی بین ایران و طالبان. نگارنده در این یادداشت دو قسمتی الگوی رفتاری جمهوری اسلامی در تحولات بین‌المللی را مبتنی بر نگاه رهبری تحلیل کرده است. سوژه یادداشت به‌طور ویژه متوجه وضعیت فعلی اوکراین است. اصل این یادداشت سال گذشته در خبرگزاری تسنیم منتشر شده بود، اما تکمله‌ای با هدف بروزرسانی به آن اضافه شد. 🔺اول. بررسی دقیق و عمیق مواضع رهبر انقلاب اسلامی در موضوع اوکراین، نشان می‌دهد، رفتار جمهوری اسلامی در قبال تحولات بین‌المللی دارای یک الگوی عقلانی قوی و منطق محکم پیشرو است. می‌توان این عقلانیت معیار و نمونه را به زبانی ساده و در قالب جمله‌ای کوتاه چنین توصیف کرد؛ «جمهوری اسلامی در مسیر تاثیرگذاری روی تحولات منطقه‌ای طی طریق کرده است.» ▫️این الگو که بدیل نسخه تاثیرپذیری از تحولات بین المللی است، همان منطقی است که مواضع نظام را در قبال مساله اوکراین معنادار می‌کند. نگارنده در این یادداشت قصد دارد، با این نگاه، معنای مواضع رهبرانقلاب در موضوع اوکراین را تبیین کند. وضعیت فعلی اوکراین و سرنوشت محتوم آن، نتیجه تاثیرپذیری بالای این کشور از تحولات بین‌المللی است. چنین وضعیتی باعث شده این کشور نسبت به تحولات پیرامونی خود بی‌اثر بوده و سررشته تغییرات منطقه‌ای در اختیار جریانات قدرتمند دیگری باشد. 🔺دوم. سوابق تاریخی نشان می‌دهد سررشته تحولات منفی بین‌المللی در این منطقه در اختیار صهیونیست‌ها و شبکه سرمایه‌داران بین‌المللی بوده است. شبکه‌ای که با ایجاد تحولات دلخواه زمینه را برای رسیدن به اهداف مالی و سلطه سیاسی خود فراهم می‌کرده است. در واقع این شبکه با کسب قدرت سیاسی در کشورها و دولت‌های اروپایی به مهم‌ترین اهداف خود نظیر کسب درآمد مالی، جذب سرمایه‌های عظیم، راه‌اندازی کارتلها و تراست‌ها می‌رسیده است. ▫️برای این منظور اگر شرایط اقتضاء می‌کرد، با لشگری از امکانات فرهنگی و رسانه‌ای و ژورنالیستی، اقدام به تخریب اخلاق جنسی ملتها، ترویج مصرف‌گرایی و بی‌اعتنایی به هویت‌های ملی و مبانی فرهنگی کشورهای میزبان می‌نمود. به بیانی دیگر در کنار پیمان ناتوی نظامی که آمریکاییها در اروپا برای مقابله با شوروی سابق ایجاد کردند تا هر صدای معارض در منطقه خاورمیانه و آسیا را خفه کنند، یک ناتوی فرهنگی نیز ایجاد کردند. در واقع در پی این بودند که سررشته تحولات جوامع را در دست بگیرند. ▫️ نمونه این اتفاق در گرجستان واقع شد، یعنی یک سرمایه‌دار آمریکایی و صهیونیست یهودی صراحتا اعلام کرد من ده میلیون دلار در این کشور خرج کردم و تحول سیاسی ایجاد کردم، در اوکراین هم همین کار را کردند. حتی در کشورهای آسیای شرقی نظیر مالزی، اندونزی، و تایلند همین سرمایه‌داران صهیونیسیتی و سرمایه‌داران دیگر با بازیهای بانکی و پولی توانسته بودند چند کشور را به ورشکستگی بکشانند. بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول هم بخشی از این پازل بزرگ بودند که در اختیار این شبکه قرار داشت. 🔺سوم. بعد از فروپاشی نظام دوقطبی، این شبکه که عمدتا در آمریکا و دولت‌های غربی مستقر بود، با اعلام "بوش پدر"، مدعی نظم تک قطبی به سروری آمریکا در جهان شد. موضوعی که البته بیشتر یک اشتباه محاسباتی بود و گذران زمان نشان داد، فقط در حد یک ادعا بوده است و در واقع دنیا در آستانه یک نظم جدید قرار گرفته بود. این نظم جدید همزمان با ضعیف‌تر شدن آمریکا در سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد و امنیت، خود را نشان داد. ▫️نمونه بارز ضعف آمریکا، عدول از دعاوی مدیریت تک قطبی و رهبری جهانی، به بحران‌سازی در گوشه و کنار دنیا بود. یعنی آمریکایی‌ها مجبور بودند برای پوشاندن ضعف خود به بحران‌سازی روی آورده و از بحران تغذیه و ارتزاق کند. این مساله ناشی از مافیایی بودن رژیم سیاسی آمریکا بود. یعنی مافیای سیاسی، اقتصادی و اسلحه‌سازی در آمریکا، سیاست‌های این کشور را در دست داشته، هدایت و کنترل کرده و روسای جمهور را یکی پس از دیگری بالا می‌آورد. ▫️طبیعتا این رژیم مافیایی احتیاج داشت در اطراف دنیا بحران‌هایی وجود داشته باشد، لذا کانون‌های بحران را خلق می‌کرد. بر همین اساس در منطقه غرب آسیا بحران‌سازی‌های زیادی نظیر حمله نظامی به عراق، افغانستان و ایجاد داعش کرد. اوکراین نیز قربانی همین سیاست شد. در واقع آمریکا با ورود به مسائل داخلی این کشور، راه انداختن اجتماعات علیه دولت، حرکت مخملی بوجود آوردن، کودتای رنگی درست کردن، نفوذ دادن سناتورهای خود در تجمعات اعتراضی، برداشتن این دولت و گذاشتن آن دولت، اوکراین را به این وضعیت کشاند. (بخش دوم👇) @jafaraliyan
الگوی رفتاری ایران در تحولات بین‌المللی (بخش دوم) ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔺چهارم. جنگ اوکراین در چنین فضایی حادث شد، بنابراین باید با منطق نظم جدید و به نحو عمیق‌تری درک می‌شد. در واقع جنگ اوکراین صرفا حمله نظامی به یک کشور نبود، این حرکت ریشه‌های عمیقی داشت و نشان می‌داد آینده پیچیدهِ دشواری، پیش‌رو وجود دارد. منطق انفعال و تاثیرپذیری از تحولات بین‌المللی، کشور اوکراین را عرصه تاخت و تاز جریان ناتو کرده و دولت غیرمردمی و دست‌نشانده را بر عرصه نشانده بود. از طرف دیگر همسایگی این کشور با روسیه، طمع بحران‌آفرینی و بحران‌سازی را در سر دولت‌های غربی و آمریکا انداخته بود، تحولات پیش آمده حکایت از ماجراجویی و تحریک آمریکایی‌ها حول شبه‌جزیره کریمه داشت. اوکراین ناخواسته بدلیل عدم توانایی در مدیریت تحولات و اثرگذاری بین المللی، به وضعیت جنگی در آمده بود. وقوع جنگ ناگزیر بود، بررسی مواضع هیئت حاکمه آمریکایی‌ها در روزهای پیش از جنگ، نشانه آشکاری بر تحریک و تهییج دولت اوکراین در شروع جنگ بود. رخداد جنگ ناگزیر بود، مانده بود کدام طرف ابتکار عمل را در دست بگیرد. جنگ تحمیل شده بود نه از سوی روسیه از سوی ریشه بحران اوکراین یعنی سیاست‌های آمریکا و غربی‌ها. مساله اوکراین را اینگونه باید شناخت و مورد قضاوت و احیانا اقدام قرار داد. 🔺پنجم. رهبر معظم انقلاب بر این اساس در قضیه اوکراین مشکل اصلی را، قصد غربی‌ها برای توسعه ناتو در این کشور می‌داند و معتقد است، آنها تا هرجایی که بتوانند برای گسترش نفوذ خود تأمل نخواهند کرد. با این حال به بیان ایشان، جمهوری اسلامی با جنگ و تخریب زیربناها و کشتار مردم مخالف بوده و طرفدار توقف جنگ است، هرچند علاج واقعی بحران را در حل ریشه‌ای آن می‌داند. ▫️در واقع بحران اوکراین دو درس مهم برای ما و دنیا داشت: یکی اینکه پشتیبانی قدرتهای غربی از کشورها و دولتهای دست نشانده سراب است و واقعیت ندارد. وضع امروز اوکراین و دیروز افغانستان گویای این موضوع است. دوم اینکه مردم، پشتوانه دولتها هستند. اگر مردم اوکراین وارد میدان می‌شدند وضع دولت و مردم اوکراین این نبود. مردم وارد میدان نشدند، چون دولت را قبول نداشتند. 🔺ششم. حوادث اوکراین نشان‌دهنده حقانیت و انتخاب درست ملت ایران در مبارزه با استکبار بود. در مقابل اوکراین به عنوان یک کشور تاثیرپذیر، جمهوری اسلامی ایران قرار دارد که با فهم قرار داشتن جهان در آستانه نظم نوین جهانی که توام با تضعیف آمریکا در همه ساحت‌های استکباری است، به منطق تاثیرگذاری روی تحولات بین المللی روی آورده است. ▫️در آستانه این نظم جدید، لازم است همه کشورها و از جمله ایران به شکلی حضور سخت افزاری و نرم افزاری داشته باشند که بتوانند امنیت، منافع کشور و ملت را تامین کند. دقیقا بر خلاف اوکراین که منشا تحولات سرزمینی این کشور دخالت قدرت‌های خارجی است، جمهوری اسلامی نسخه تحول ملت ها را در درون خود جست و جو می کند. ▫️بنابراین اگر نسخه تحول ملت‌ها با خودشان باشد می‌تواند ملتی اثرگذار در تحولات بین‌المللی باشد. یعنی تحولی که به مبارزه با فقر، تبعیض، بیماری، جهل، ناامنی، بی‌قانونی پرداخته و موجب ارتقای رفتار انضباطی شهروندان، ارتقای علمی مدیران، رشد امنیت، رشد ثروت ملی، رشد علم، رشداقتدار ملی، رشد اخلاق و رشد عزت ملی شود. ▫️این کشور محل رجوع قدرت‌های منطقه‌ای و محور تصمیم‌سازی‌های بین المللی می‌شود: «صاحب ابتکار صلح منطقی بشرط حل ریشه‌ای بحران اوکراین»، «صاحب ایده گفتگوهای چهارجانبه ایران، روسیه، ترکیه و سوریه»، «عامل تحمیل منطق خود در قضایای ارمنستان به ترکیه» و در نهایت «فاعل اخراج کامل آمریکا از منطقه (شرق فرات)». 🔸تکمله: در مقابل این منطق تأثیرگذاری، اوکراین مجددا تجربه تلخ وابستگی را تکرار کرد و اکنون زلسنکی ناامید از بازدارندگی ابزار نظامی ناتو، مردم ایران را خطاب قرار می‌دهد که نگذارید پهپادهایتان به دست طرف روسی بیفتد. ▫️این ادبیات زلسنکی هم ریشه در عادت وابستگی دارد و هم پایه در تبار نژادی(صهیونیستی) او که هر گاه قافیه را می‌بازد، دست به مظلوم‌نمایی و خودزنی می‌زند. این گفتار با هدف جلب توجه بین‌المللی و حفظ حمایت ناتو از دولت او صورت می‌گیرد. ▫️رضایت مردم ایالت‌های خواهان استقلال نسبت به جداشدن، ناشی از بحران هویت ملی در این کشور است، چیزی که زلنسکی را ناامید از مردم خود نموده و دستش را طرف دیگر ملت‌ها دراز کرده است. او فهمیده آبی از دولت‌های سلطه‌گر گرم نمی‌شود، به دنبال همراه‌سازی دیگر ملت‌ها است. این پیام، خطاب به مردم ایران نبود، خطاب به مردم کشورهای جریان سلطه بود تا دولت‌های‌شان را برای تداوم حمایت نظامی از دولت اوکراین مجاب نمایند. @jafaraliyan mshrgh.ir/1494124
استبداد خواهیِ جوجه‌فُکُلی‌ها ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸آثار و برکات دعوت عمومی و گفتار همه‌خواهانه امام خمینی(ره)، حتی شامل حال گروهی از جامعه ماقبل انقلاب اسلامی شد که معروف به فُکُلی‌ها بودند. در این یادداشت کوتاه می‌خواهم بگویم، چرا نطق جریان روشنفکری بعد از انقلاب اسلامی باز شد. 🔸 اول. فخرالدین‌شادمان در کتاب «تسخیرتمدن‌غربی» که مربوط به نقد خلق و خوی جریان روشنفکری قبل از انقلاب اسلامی است، از این طیف با عنوان کلی «فُکُلی‌ها» یاد می‌کند. به زعم او منش جوجه فکلی‌ها یا روشنفکران غرب‌زده در سه شخصیت غرب‌خوانده‌ها، آخوندهای غرب‌زده و توده غرب‌گرا، متجلی می‌شود. 🔸دوم. غلامحسین ساعدی در نمایشنامه آی با کلاه و آی بی‌کلاه (قبل از انقلاب) نیز به نقد همین جریان روشنفکری می‌پردازد. او روشنفکر را آقای بالای ایوان یا بالکن می‌داند که تنها حرف می‌زند، نسبت به مسائل زندگی روزمره مردم بی تفاوت و خنثی است و هیچ خیری از او به خلق‌الله غیر از حرافی و غرولند نمی‌رسد. 🔸سوم. مرحوم جلال آل احمد نیز در کتاب خدمت و خیانت روشنفکران (قبل از انقلاب) به نوعی منتقد همین خلق و خو و رفتار غلط روشنفکری است. 🔺هر سه این افراد خود به نوعی روشنفکر محسوب می‌شدند، اما نکته‌ای که می‌خواهم بگویم و از این سه مصداق نتیجه بگیرم آن است که گفتار این جریان بجای آنکه مانند جریانات روشنفکری آن زمان در کشورهای غربی، متوجه سیاست‌های حاکمیت و نقد روال‌های ظالمانه آن علیه مردم باشد، متوجه خود نهاد روشنفکری بود.‌ یعنی فضای سیاسی تا حدی بسته بود که جریان روشنفکری دچار خودانتقادی شده بود و نه دیگرانتقادی و فشار به حکومت. 🔺تغییر رفتار روشنفکری از فاز خودزنی در قبل از انقلاب به فاز انتقاد از حاکمیت بعد از انقلاب، بارزترین مصداق آزادی بیان بود و هرچه از عمر انقلاب می‌گذشت این آزادی بیشتر می‌شد. این فضای باز و آزاد تا حدی بود که حتی آنان را در درک مفهوم آزادی دچار اشکال کرد. آنها بصورت غریری دچار حس استبداد شدند.‌ آنها باید شرایط را استبدادی فرض می‌کردند تا بتوانند علیه آن نقد داشته‌ باشند، و گرنه‌ در شرایط عادی اساسا گفتارشان بی‌معنا می‌شد. 🔺گفتار فعلی نهاد روشنفکری و جریان نقد دینی علیه جمهوری اسلامی، ریشه در همین استبداد فرضی دارد. آنها باید از حاکمیت دشمن فرضی بسازند تا بتوانند ادامه حیات پیدا کنند. سنت روشنفکری ایرانی عادت به آزادی ندارد، استبدادخواه است و با مدیران مستبد بهتر کنار می‌آید، همان‌گونه که از رضاخان حمایت کردند و جرأت انتقاد به محمدرضا را نداشتند. اما با امام(ره) و مقام معظم رهبری کنار نمی‌آیند، هرچند آزادی گفتار و رفتار خود را مدیون آنان هستند. 🔸آدرس کانال: @jafaraliyan http://fna.ir/3cx5e5 mshrgh.ir/1494877
چرا امام، روح جمهوری اسلامی است؟ ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸«امام بزرگوار، روح جمهوری اسلامی است». این جمله طلایی سال گذشته رهبر انقلاب در مراسم ارتحال حضرت امام خمینی(ره) بود.‌ تقریباً تمام آن سخنرانی مهم در همین یک جمله جمع شده بود و همه آن بیانات در توضیح معنای این جمله ایراد شد. این جمله چند معنای اساسی دارد که در این یادداشت به آن می‌پردازیم 🔺اول. روح یک نظام سیاسی، دلیل حرکت آن نظام است. طبیعی است جسم بی‌روح متوقف و بی‌حرکت است. اما روح جمهوری اسلامی او را به حرکت می‌اندازد. امام روح جمهوری‌اسلامی است، هم جمهورِ مردم را به حرکت درآورد، هم دلیل حرکت‌های اسلامی مابعد خود‌ است. 🔺دوم. روح یک نظام سیاسی، عامل پایداری و استقامت آن است.‌ معنای دیگر آنکه امام روح جمهوری‌اسلامی است، یعنی پایداری و استقامت نظام، به تداوم راه و خط امام(ره) بستگی دارد. همه جریاناتی که خواسته و ناخواسته پروژه «امام فراموشی» را جلو می‌برند، ضربه به پایداری و استقامت نظام زده‌اند. 🔺سوم. روح یک نظام سیاسی، او را جهت‌مند و هدف‌دار می‌کند. معنای دیگر آنکه امام(ره) روح جمهوری‌اسلامی است آن است که هم جهت این نظام را مشخص کرده است و هم هدف آن را معلوم ساخته است. جهت «قیام‌لله» است و هدف آن، «اقامه حق»، «اقامه عدل و قسط» و «ترویج معنویت» است. 🔺چهارم.‌ روح یک نظام سیاسی، عامل افق‌‌داری و افق‌گشایی آن است. امام روح جمهوری‌اسلامی است چون هم با ترسیم افق انقلاب، راه حفظ امید مردم را نشان داد، هم با تعیین میادین مبارزه، راه افق‌گشایی، مأیوس و ناامید‌نشدن را معلوم ساخت. 🔺پنجم. روح یک نظام سیاسی عامل اصلی تمایز آن با دیگر نظام‌های سیاسی است. امام، دلیل تمایز جمهوری اسلامی با دیگر جمهوری‌ها و دیگر جمهوری‌های اسلامی است. جمهوری‌اسلامی ِامام، از دل تجربه عملی و اجتهاد نظری او بیرون آمد. انتخاب مردم به عنوان حاکمان اصلی سرنوشت خود، مبتنی بر یک ژست سیاسی، یا ضرورت و اجبار زمانه نبود، او هم ذاتاً مردم‌دار بود و هم از پشتوانه نظری اسلام ناب در مردم‌گرایی بهره می‌برد. کلمه جمهوریت امام ریشه در اسلام ناب داشت و این مهم‌ترین ضمانت مردمی ماندن نظام بود. 🔺ششم. روح یک نظام سیاسی میل به گسترش و فراروی از درون خود دارد. امام اصلی‌ترین عامل صدور انقلاب بود. گسترش انقلاب به جبهه مقاومت و نگرانی بیش از حد جریان سلطه از الگومندی جمهوری اسلامی در منطقه، از برکات روحی امام بود. چنین تأثیر روحی تا حدی است که «این انقلاب بی نام خمینی (ره) در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست.» 🔺هفتم. روح یک نظام سیاسی عامل هم‌وندی، پیوند و هم‌جهتی کلی اعضای آن است. نمی‌شود یک روح واحد باشد، اما چندساز متخالف کوک شود. امام(ره)، هم عامل وحدت کلمه است، هم عامل همسازی بسیاری‌ از دوگانه‌های مفهومی اختلاف ساز؛ دوگانه امورمعنوی و امور‌مردمی، دوگانه قانون و مصلحت، دوگانه عدالت و تولید ثروت، دوگانه اقتصاد و امنیت، دوگانه وحدت ملی و تکثر آرا، دوگانه تعهد و تخصص. 🔺هشتم. امام روح جمهوری اسلامی و انقلاب بود، چون عامل حرکت، جهت‌داری، هدف‌مندی، افق‌داری، افق‌گشایی، پایداری، تمایز، یکپارچگی و صدور این نظام انقلابی بود. عصاره روح امام(ره) اما، نظریه «ولایت فقیه» بود. همان که گفت، پشتیبانش باشید تا مملکتتان آسیبی نبیند. روح امام با این «شجره‌طیبه» امتداد یافت. «ولی فقیه» آن نهال نوپایی که امام کاشت را تبدیل به «درختی تناور» کرد. ولی فقیه حافظ روح انقلاب و نظام است، همان که نگذاشت نام امام، یاد امام، رسم امام و خط امام، «مخدوش»، «فراموش»، «منحرف» و «مقلوب» شود. آدرس کانال: @jafaraliyan http://fna.ir/3cxzy3 mshrgh.ir/1496310
یادداشت صد(۲۵): امید دلیل ایمان، ایمان دلیل امید ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸گفتار رهبری در ۱۴ خرداد امسال، باز کننده یک گره مفهومی از دو موضوع امید و ایمان بود. رهبری در این سخنرانی نشان داد، هم «ایمان با دلیل» است، هم «امید با خوش‌بینی» است. متأسفانه سال‌هاست گفتار روشنفکری در حال تئوریزه کردن مفهوم «ایمان بی دلیل» و «امید بدون خوش‌بینی» است. 🔺ولی‌فقیه اما در این سخنرانی به نحو عینی نشان داد چرا هم ایمان دلیل دارد و هم امید خوش‌بینی می‌آورد. گره کار را باز کرد. ایشان به ما یاد دادند، «سنجه ایمان در میزان امیدواری است» و «سنجه امید در میزان ایمان است». باید هر دو این مفاهیم را در نسبت با هم در نظر گرفت. درست بر عکس کاری که روشنفکری ما با کرده است و در تلاش برای اثبات بی‌ربطی این دو مفهوم یا درک مجزای آنان بوده است. امید دلیل ایمان است، و ایمان مایه امید خوش‌بینانه است. 🔺با ایمان است که امید واهی تبدیل به امید واقعی می‌شود. ایمان بدون حرکت ممکن نیست، بنابراین امید عنصر مؤمن توأم با حرکت است نه سکون. همین امید با حرکت، بر ایمان می‌افزاید. و این تأثیر و تأثر مثبت دلیل تداوم و پایداری حرکت است. حرکت بی‌وقفه اثر عملی امیدوایمان است‌. امید و ایمان به بیان رهبری نرم‌افزار غلبه بر مسائل و مشکلات، اصلاح مشکلات معیشتی و اقتصادی، تامین منافع ملی، مقاومت در برابر دشمنان لجوج و عنود، هدف داری و درک هوشمندانه جبهه‌بندی‌های جریان استکبار و سلطه است. mshrgh.ir/1496713
آیا «جواد ظریف» انقلابی مانده است؟ ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸پاسخ این سوال شاید در وهله اول آسان به‌نظر رسیده و ما را زود به قضاوت برساند، اما اجازه دهید به این موضوع با دقت بیشتری بپردازیم. قضاوت را هم بعد از این تحلیل به عهده مخاطب بگذاریم. واقعیت آن است که نگارنده برداشت کلی‌‌ای که از یادداشت و حرف‌های چند روز اخیر دکتر ظریف در اینستاگرام و کلاب‌هاوس کرده، مبتنی بر «موقعیت‌نشناسی» ایشان بوده است. 🔺به گمان نگارنده، ظرف تحلیل دکتر ظریف، مربوط به موقعیت و مقطع فعلی نیست. ظریف ناخواسته پذیرنده جو و فضایی غیرواقعی شده که قدرت درک منطق موقعیت را از او سلب کرده است. بنابراین اگر بخواهیم آن سوال ابتدای یادداشت را منقح‌تر نماییم، باید بپرسیم آیا جواد ظریف در موقعیت و فضای انقلاب اسلامی چنین تحلیلی را ارائه کرده است؟ برای پاسخ به این سوال باید ببینیم شاخص‌های یک انسان موقعیت‌شناس در فضای انقلاب اسلامی چیست. 🔺برای بدست آوردن چنین سنجه‌ای، بهترین راهنما مرور شاخص‌های انقلابی‌ماندن است که رهبر انقلاب در ۲۷مین سالگرد رحلت امام(ره) ارائه دادند. طبیعی است بسته به میزان نزدیکی یا دوری ظریف از این شاخص‌ها می‌توان در خصوص کیفیت انقلابی ماندن ایشان قضاوت کرد. 🔺ملاکی که رهبری ارائه کردند، معطوف به کندی و شدت حرکت انقلابی افراد نیست، بلکه معطوف به تطبیق شاخص‌های انقلابی‌گری با افراد است، چه کسانی که جدیت و شدت دارند، چه کسانی که از آن شدت و جدیت برخوردار نیستند. به بیان رهبری باید این شاخص‌ها را هم درون خود «ایجاد» کرده و هم آنها را «حفظ» کنیم. 🔹شاخص اول، پایبندی به مبانی و ارزش‌های اسلامی: مبنای اول پایبندی به اسلام ناب در برابر اسلام‌ آمریکایی است. مبنای دوم، اعتقاد واقعی به محور بودن مردم. مبنای سوم، اعتقاد به پیشرفت، تحول، تکامل و تعامل با محیط با پرهیز از انحرافات و خطاهای این راه. مبنای چهارم، حمایت از محرومان و مظلومان در هر نقطه از جهان، اگر کسی یا جریانی نسبت به محرمان و مظلومان بی‌تفاوت باشد این مبنا در او وجود ندارد. در مقابل پایبندی به این ارزش‌ها و استقامت روی آنها، عمل‌گرایی افراطی یعنی هر روزی به یک‌طرف رفتن و هر حادثه‌ای انسان را به یک طرف کشاندن قرار دارد. 🔹شاخص دوم: همت بلند برای رسیدن به آرمان‌ها، صرف نظرنکردن از آرمان‌ها و منصرف نشدن از هدف‌های بزرگ. نقطه مقابل این، تنبلی، محافظه‌کاری و ناامیدی است. تسلیم نشدن در برابر فشارهای دشمن، عدم رضایت به وضع موجود و رفتن به سمت تحولات مثبت و بی وقفه از دیگر مبانی این شاخص است. 🔹شاخص سوم: پایبندی به استقلال، مبانی آن عبارت است از؛ استقلال داخلی، منطقه‌ای، جهانی و بین‌المللی و حفظ استقلال کشور در همه مسائل؛ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی. استقلال سیاسی به معنای فریب دشمن را نخوردن، فریب تملق او را نخوردن، اسیر وسوسه همکاری با او برای حل مسائل بین‌المللی نشدن، گول ظاهرسازی و نامه‌نگاری‌های دیپلماتیک او را نخوردن، نیفتادن در طرح‌ و نقشه دشمن یا میدان بازی تعریف شده او‌ و در نهایت تکمیل نکردن پازل او. استقلال فرهنگی به معنای عدم تقلید از بیگانه در سبک زندگی و سلب سلطه دشمن بر ابزار فرهنگی. استقلال اقتصادی به معنای هضم نشدن در هاضمه اقتصاد جهانی، فهم نقشه تصرف منابع مالی دنیا توسط سرمایه‌داران صهیونیستی و غیر صهیونیستی، پیشه کردن اقتصاد مقاومتی و اصل نکردن سرمایه گذاری خارجی. 🔹شاخص چهارم: حساسیت دربرابر دشمن، مبانی آن عبارت است از: شناخت دقیق و عمیق دشمن، اظهارات و تحرکات و مواضع او، مقابله با برچسب توهم توطئه به خودی‌ها، فهم دشمنی عمیق و دیرین آمریکا، انگلیس و نظام سلطه با ایران، عدم اعتماد به آمریکا و سیلی خوردن از او در صورت اعتماد حتی در بعد تاکتیکی و عدم تبعیت از دشمن. 🔹شاخص پنجم: تقوای دینی و سیاسی، مبانی آن عبارت است از: تقوای اجتماعی‌ به معنای تلاش برای تحقق مطالبات اسلام(عدالت اجتماعی،حمایت از مظلومین و محرومین و تقابل با ظالم و مستکبر). تقوای سیاسی به معنای پرهیز از لغزش‌گاه‌های مورد سوءاستفاده دشمن. 🔸نتیجه: یادداشت ظریف و گفتار او، یک نمونه و مصداق خوب برای مطالعه از جهت تطبیق گزاره‌های آن، با این شاخص ها و مبانی است. از طرف دیگر با این شاخص‌ها می‌توان پاسخ‌های درستی به بسیاری از سوالات و شبهات ایجاد شده توسط ظریف داد. می‌توان ادعای آرزواندیشی بدون توجه به امکانات و تایید تلویحی رفتار ایران در ترکمنچای در آن یادداشت را با شاخص‌ها و مبانی دوم و چهارم سنجید‌. 🔺ادعاهای دیگر در گفتار کلاب‌هاوسی نظیر منوط کردن همه رفتارهای سیاست خارجی خود به رهبری را نیز با این شاخص‌ها می‌توان راستی‌آزمایی کرد. آیا رهبری آنطور که ظریف تحلیل می‌کند(اجبار و محدودیت و اجازه‌ندادن)، رفتار می‌کرده یا مبتنی بر مبانی و شاخص‌های انقلابی‌گری.‌ ادامه یادداشت: 👇
🔺واقعیت آن است که ظریف در این دو اظهار نظر نه تنها رعایت حق و امانت در حق رهبر انقلاب نکرده، بلکه اتهاماتی روا داشته که او را از مدار انصاف و عدالت خارج ساخته است. بدترین حرف ظریف، ادعای رعایت تام و تمام شروط نه‌گانه رهبری در مذاکرات است. عمل دستگاه سیاست خارجی در مذاکرات علی رغم این ادعا، هم با نص بیان رهبری در آن دوران مخالف است و هم با شاخص‌های انقلابی گری که معظم‌له ارائه کرده ناسازگاری تمام دارد. در پایان باید گفت، تنها مخاطبین منصف می‌توانند با یک تطابق‌سنجی ساده، پاسخ سوال اصلی این یادداشت را بیابند، تنها آنها هستند که می‌توانند قضاوت کنند آیا ظریف انقلابی مانده یا زمانه او را با خود برده است؟ آدرس کانال: @jafaraliyan http://fna.ir/3cyv4n mshrgh.ir/1497224
صنعت هسته‌ای نشانه چیست؟ ✍جعفرعلیان‌نژادی 🔸سخنرانی امروز مقام معظم رهبری در جمع کارگزاران و دانشمندان هسته‌ای کشور، بهترین پاسخ ممکن به پرسش این یادداشت است. نگارنده اگر بخواهد مبتنی بر همین گفتار یک پاسخ جمع و جور و اجمالی بدهد، می‌نویسد، "صنعت هسته‌ای نشانه استعلای مردم،کشور و نظام سیاسی است". ولی فقیه در این گفتار، صنعت هسته‌ای را از بُعد پیشرفت و توانایی‌های کشور در بخش‌های فنی، اقتصادی و سلامت، از لحاظ وزن سیاسی جهانی و بین المللی برای کشور و از منظر ایجاد روحیه اعتماد به نفس، دارای اهمیت دانسته است. به بیان دیگر صنعت هسته ای همزمان نشانه "قدرت کشور"، "اعتبار نظام" و "عزت ملی" است. اهمیت صنعت هسته‌ای و نقش آن در استعلای این سه خصیصه، منجر به واکنش‌های بی‌وقفه و سخت خارجی شده و به تبع آن گفتارهای غیر اصولی داخلی را ایجاد کرده است. 🔺عموما تلاش دشمن متمرکز بر هزینه‌دار‌کردن دست‌یابی مردم و نظام به این صنعت بوده و انواع و اقسام فشارهای تحریمی را بر کشور وارده آوده است. تلاش جریانات معارض داخلی نیز ایجاد انگاره بی‌فایدگی دست‌یابی به این صنعت با انواع و اقسام روش های تحلیلی بوده است. یکی از این تحلیل‌های پربسامد، برجسته کردن و خبرپراکنی زیاد پیرامون عبور دنیا از صنعت هسته‌ای به انرژی‌های جایگزین و امثالهم است. بیان رهبری دقیقا در مقابل با این ادبیات، قرار می‌گیرد. 🔺گفتار ایشان در پی شکستن چنین انگاره های غلطی است. انگاره غلط اول هزینه‌دار بودن مقاومت، پیش‌روی و توسعه صنعت هسته‌ای است. انگاره غلط دوم، انصراف دنیا از انرژی هسته‌ای یا عدم بصرفه‌بودن توسعه این صنعت در دنیا. ایشان در مقابل صنعت هسته‌ای را هم مایه آبروی کشور و هم بهتر شدن زندگی مردم (کاهش هزینه‌ها، بهبود وضعیت) دانسته‌اند. 🔺اما پرسش این جاست، چنین استعلا، رشد و فراروی چگونه حاصل شد؟ صنعت هسته‌ای، مجسم‌کننده و عینیت‌یافته چه میل یا حس عمومی در کشور ما بوده است؟ خروج از وضعیت استضعاف به استعلا که خود را در باور "ما می‌توانیم" متجلی ساخت. در واقع صنعت هسته‌ای بهترین مصداق خارجی و عینیت یافته این باور بود. مقام معظم رهبری در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن که پیاده سازی سخنان پنجاه سال ایشان است، با بهره‌گیری از معارف قرآنی، معنای استضعاف را روشن می‌کند. بیان مجدد این کلیدواژه توسط ایشان در سخنرانی امروز، با عبارت "استضعاف فرهنگی ملت ایران در زمان طاغوت" ارجاعی به همان دریافت قرآنی است که منجر به نوعی آگاهی محیطی و فهم وضعیت، چند سال قبل از وقوع انقلاب اسلامی شده بود. 🔺در واقع به بیان ایشان استضعاف، وضعیت نهادینه توده یا مردم، در دوران ولایت طاغوت است. از این جهت "مستضعفین گروهی در جامعه هستند که اختیار جامعه دست آنها نیست. در خط و مشی جامعه و در رفتنش، در حرکتش، در سکونش، در جهت گیری اش، در فعالیتش هیچ اختیاری ندارند... کسانی که خبری از جریانات جامعه ندارند، نمی‌دانند چی به کجاست، نمی فهمند کجا دارند می‌روند، و از این جا که دارند می روند به کجا خواهند رسید و چه کسی دارد اینها را می‌برد و چگونه می‌شود نرفت و حالا که نرفتیم، بعد چه کار باید بکنیم، اصلا نمی‌فهمند و ملتفت نیستند" 🔺در این وضعیت هم ملت عقب نگاه داشته شده و جلوی رشد و شکوفایی‌اش گرفته می شود، هم باور به اینکه نمی‌تواند رشد کرده و تعالی بجوید در آن نهادینه می‌شود. در واقع آن ظلم ساختاری، به چنان جهل جمعی می‌انجامد. این باور جاهلانه که "ما نمی‌توانیم". به بیان بهتر مستضعفین در وضعیت استضعاف هم از بیرون حس تکریم نمی‌یابند، هم در درون دچار حس تحقیر‌شدگی درونی می‌شوند. 🔺در مقابل، خروج واقعی از وضعیت استضعاف با ایجاد یک آگاهی صادقانه ممکن است تا جمعی را به این تصمیم برساند که از ولایت طاغوت به ولایت الله خروج کنند. امام خمینی(ره) در مقابل چنین وضعیتی که باور به تحقیر شدگی را نهادینه می‌کرد و در تقابل با سه گفتار قویِ درباری، استعماری و روشنفکری، گفتاری کریمانه ارائه کرد. گفتاری که در تعارض با آن سه دستگاه ایجاد آگاهی کاذب ، طرف مردم را گرفت. 🔺این گفتار ابتدا یک انقلاب درونی را در جمع مردم مستضعف موجب شد، یعنی باور ما می‌توانیم را در آنان زنده ساخت و با این باور انقلاب را رقم زد. در واقع "این مردم بودند که انقلاب را انجام دادند، ولی امام آن را بوجود آورد". انقلاب امام، هم در مردم آگاهی به وضعیت استضعاف ایجاد کرد،هم راه خروج به آنان را نشان داد، هم آگاهی به وضعیت جدید را در قالب باور "ما می توانیم" هدیه کرد. 🔸همین باور "ما می توانیم"، منجر به "قدرت و قوت درونی کشور"،"اعتبار و آبروی منطقه ای و جهانی نظام" و "اعتماد به نفس، خود باوری و عزت ملی" شد.از این جهت است که صنعت هسته‌ای یکی از مهم‌ترین نشانه‌های استعلای "ایران، مردم و جمهوری اسلامی است. آدرس کانال: @jafaraliyan https://tn.ai/2909414
اصلاحات در موقعیت سیگنال‌‌یابی ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸این روزها از مجموع یادداشت‌ها و تولیدات مطبوعاتی، رسانه‌ای و مجازی اصلاح‌طلبان‌ می‌توان به این دریافت رسید که آنان مترصد جذب کوچک‌ترین سیگنال‌های بازگشت به عرصه قدرت رسمی هستند.‌ 🔺سیگنال‌یاب‌‌های ماهر اصلاح‌طلب به انحاء مختلف، در حال فلسفه‌بافی برای بی‌منت کردن حضور خود در انتخابات آتی هستند. سیاست آنها در مقطع فعلی، با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن است. نمونه این رفتار، فعال شدن بی‌هوای ظریف است. 🔺کارکرد این رفتار همچون شوکی به منظور احیای بدنه افسرده جریان اصلاح‌طلب بود، هر چند ظریف بعداً اعلام کرد تعهد محضری می‌دهد در هیچ انتخاباتی شرکت نخواهد کرد. نمونه دیگر خروج خاتمی از پیله سکوت و انزوا با موضع‌گیری‌های گاه و بیگاه در مسائل مختلف سیاسی و غیرسیاسی است‌. 🔺نمونه دیگر، مطالب یادداشت‌نویس‌های روزنامه‌های اصلاح‌طلب است که هم خوب بلندند از کاه کوه ساخته و از آب کره بگیرند هم رساله توجیه‌المسائل حرفه‌ای دارند. مثلاً احمد غلامی ستون نویس روزنامه شرق با زبان بی‌زبانی نوشته، اگر ما را به رسمیت نمی‌شناسید لااقل قبول کنید که متفاوتیم و به احترام شناسایی تفاوت‌ها ما را هم بازی دهید. 🔺نمونه دیگر از میان دانشگاهیان اصلاح‌طلب، دکتر محمودشفیعی استاد دانشگاه غیرانتفاعی مفید است، ایشان هم به نوعی بلیه دوری از قدرت اصلاحات را به مسلط بودن گفتار «ما می‌توانیم» و مثبت اندیشی نظام نسبت داده و با زبان بی‌زبانی گفته به ما هم مثبت نگاه کنید. 🔺نمونه دیگر از قشر مابین دانشگاه و ژورنالیسم اصطلاحات، احمدزیدآبادی است، روش کار او قدری متفاوت‌تر است. سیگنال‌‌یابی او مبتنی بر سیاست یک سوزن به خود یک جوال‌دوز به نظام است. او هم به اصلاح‌طلبان می‌تازد که دل‌خوش به کندی تیغ نظارت شورای نگهبان نکنند، هم به نظام تاخته که با بازکردن صحنه و تسامح بیشتر شورای نگهبان، نمی‌تواند مشارکت را بالا ببرد. پیام این گفتار او نیز در نهایت مطالبه بازگشت اصلاحات به قدرت است، او نیز مانند سایر اصلاح‌طلبان با دست پس می‌زند و با پا پیش می‌کشد‌‌. 🔸نتیجه: این چنین تلاش و تقلای غریزی برای بازگشت به قدرت را باید در خاطر مردم نگاه داشت تا در آستانه انتخابات فریب تحریم‌بازی احتمالی این طیف برای رای‌گیری از مردم و امتیازگیری از نظام را نخوریم. 🔺اکنون که غریزه قدرت‌خواهی آنان بر اراده آگاهانه‌شان می‌چربد، باید هوشیار بود و به خاطر سپرد تا در آن زمان به رویشان بیاوریم در چه وضعیت التماسی قرار داشتند و وضعیت طلب‌کاری آنان در ایام انتخابات واقعی نیست. 🔺با این حال راه‌حل اصلاحات، بازی در چارچوب منافع ملی، بازگشت به چارچوب قانون، التزام به آن و احترام به حقوق مردم است. آنان باید متوجه شده باشند، مردم دیگر کمتر اسیر هیجانات سیاسی یا دوقطبی‌های غیرواقعی‌شان می‌شوند، آنان برنامه متین و کارنامه خوب می‌خواهند. آدرس کانال: @jafaraliyan mshrgh.ir/1499120
ویرایش شهاب حائری با شعار خود ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸فرقه فقه خوارجی باید به خود ببالد که فردی مانند شهاب الدین حائری شیرازی را در دامان خود پرورانده است. من پیشتر در خصوص خصیصه خودویرانگری اهالی فقه خوارجی نوشته بودم، در آنجا گفته بودم چرا این افراد، دچار زمان پریشی و بی قراری مکانی شده اند. هم دچار خصلت عقب ماندگی زمانی شده اند هم از درک موقعیت و وضعیت خود عاجزند، بدتر از همه آن است که فراموش کرده اند چه از قبل گفته اند و چه اکنون می گویند. 🔺 هیچ چیز ترسناک تر از آن نیست که زمانی برسد، افرادی متوجه شوند، پشت این ژست های روشنفکری و نقد دینی، چه اغراض شخصی و غیر شخصی خوابیده است. هیچ اضطرابی هم بدتر از این نیست که مواظب باشم حرفی نزنم که با گفته های قبلیم در تعارض و تضاد باشد. آقای شهاب حائری، این عبارت را به عنوان شعار کانال شخصی خود قرار داده است: "در برابر ضعف ها توجیه حماقت است، تضعیف جنایت است و تکمیل رسالت ما". 🔺شعاری بسیار خوب که هر چه گرد زمان بر آن می نشیند، بی محتوا و بی معناتر می شود. شهاب حائری به عنوان یک روشنفکر حوزوی یا روشنفکر دینی، رسالت خود را در دیدن واقعیت های منفی و اصلاح و تکمیل آنها دیده است، در عین حال بیان کرده اگر این رویکرد منجر به تضعیف یک نقطه قوت شود، جنایت مرتکب شده است. در واقع شناسایی ضعف ها و تبدیل آن به نقطه قوت از نظر حائری وظیفه جریان روشنفکری دینی و حوزوی است. 🔺 ناگفته پیداست، ادبیاتی هم که باید برای انجام این رسالت دنبال شود باید به زعم ایشان ملاحظه عدم ارتکاب جنایت را هم داشته باشد. هر مخاطب منصفی که اگر نوشتارهای ایشان را از چند سال پیش تا کنون ملاحظه کند، متوجه می شود چقدر شهاب حائری از رسالت خویش و شعار مبنایی اش فاصله گرفته است. 🔺 با همان ادبیات حائری می توان گفت، او نه یک روشن اندیش، که تبدیل به جنایت اندیش شده است. او ضعف را تهدید و آسیب ها را جنایت می بیند. بر همین مبنا اقلیت ها را اکثریت، جزئیات را کلی، افراد تکین را جامعه و خود را همه می پندارد. حائری همین تصور محدب و کاریکاتوری شده، ساحت سیاست و حکمرانی را ملاحظه می کند. از اشتباه سیاستگذار به نفی ساختار می رسد. از قصور یک مسئول پایین رده به مقصرنمایی از بالاترین مقام مملکتی می رسد. از انحرافات تاکتیکی دولت های مختلف به خطابودن سیاست های کلان انقلاب اسلامی می رسد. 🔺 واقعیت تلخ ماجرا آن جاست که جنایت اندیشی، به باور قضاوت های غلط و کاریکاتوری می انجامد. او می خواسته در ابتدا یک ضعفی را ترمیم و تکمیل کند، اکنون اما در حصار همان ضعف باقی مانده است، او ضعف را جنایت می بیند و طبیعتا جنایت اندیشی راهی برای عبور از آن ضعف باقی نمی گذارد، تنها راه فراروی برای او برائت از آن جنایت خودساخته است. اکنون ادبیات حائری را نمی توان یک گفتار روشنفکرانه و استدلالی محسوب کرد. 🔺این ادبیات به دلیل جنایت اندیشی ماهیت عقده گشایی پیدا کرده است. او می خواهد از این جنایت ها تبری جوید، اما نمی داند که این تبری جویی و عقده گشایی، منجر به خودویرانگی او می شود. باید به یاد او آورد که این ضعف ها را خودش تبدیل به جنایت کرده است. جنایت اندیشی منجر به جنایت علیه خود می شود. 🔺ادبیات هجوآمیز، استهزاءگون علیه دیگری، قبل از انتساب به دیگری، به خود فرد منتسب می شود. راه حل همان است که اول گفتیم، حائری باید به زمان طرح شعارش بازگردد تا بتواند موقعیت کنونی اش را بازشناسد. در موقعیت فقه خوارجی، اضطرار و بغی و خروج اصالت می یابد. او باید آرامش، رسالت و روشن اندیشی اش را بازیابد. حائری باید تا ویران تر نشده هرچه زودتر خود را ویرایش کند. آدرس کانال: @jafaraliyan http://fna.ir/3czptw
آیا بدگویی از نظام خوش‌‌نامی می‌آورد؟ ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸معمولاً در گفت‌وگوهای صمیمانه تجربه کرده‌ایم، دوستان واقعی نه در میان جمع که در یک جای خلوت، نکات غلط رفتاری یا اشتباهات‌مان را به ما تذکر داده و می‌گویند ما بد شما را نمی‌خواهیم، از ما ناراحت نشوید.‌ ما هم عموماً ناراحت نشده و احتمالاً از او تشکر می‌کنیم. 🔺در مقابل اگر او همین تذکر به اشتباهات را در میان جمع به رخ ما بکشد و بگوید من بد شما را نمی‌خواهم، معلوم است که صادق نبوده و ما هم احتمالاً ناراحت شده و از او رنجیده خواهیم شد. 🔺با این دو مثال قصد داشتم فرق بین نقد دلسوزانه با بدگویی را روشن سازم. اکنون بانظر به این دو مثال می‌توان به تحلیل تفاوت‌های نقد و بدگویی پرداخت. ▫️نقد دلسوزانه با ملاحظه حفظ آبروی سوژه نقد، صورت می‌گیرد. بدگویی اما بدون چنین ملاحظه‌ای یا بی توجه به آن، انجام می‌شود. ▫️نقد دلسوزانه موجب همدلی نقدشونده با نقدکننده می‌شود، اما بدگویی موجب بددلی نقدشونده نسبت به نقدکننده می‌شود. ▫️حاصل نقد دلسوزانه، اصلاح مؤثر‌ آسیب یا اشتباه نقدشونده می‌شود، اما بدگویی منجر به تقابل نقدشونده و عدم اقناع او می‌شود. ▫️نقد دلسوزانه متوجه کارکردها و رفتارهای سوژه نقد است، اما بدگویی متوجه شخصیت و هویت نقدشونده است. ▫️منتقد دلسوز، حتی اگر آسیب یا زیانی از سوی سوژه نقد به او رسیده باشد، انتقام‌جویی نمی‌کند. بدگو اما اگر چنین آسیبی دیده باشید، انتقام‌جویی و عقده گشایی می‌کند. ▫️منتقد دلسوز آسیب و اشکال سوژه نقد را واقعی و به اندازه می‌بیند، بدگو اما آن آسیب و اشکال را جنایت و بحران می‌بیند. ▫️منتقد دلسوز نزد نقدشونده محبوب می‌شود اما بدگو هم نزد نقدشونده و هم نزد کسانی که حرف‌هایش او را شنیده‌اند، بدنام می‌شود. 🔸برخی افراد گمان می‌برند، بدگویی از نظام، منجر به خوش‌‌نامی آنان‌ نزد مردم می‌شود. فارغ از آنکه مردم فطرتاً از آدم بدگو و هتاک، بدشان می‌آید. مسلماً این عده عادت به بدگویی را با انگیزه بدنامی دنبال نمی‌کنند، اما غافلند از آن که همین بددهنی منجر به «بدبینی» آنها شده است. 🔺 آنها واقعیت‌ها را بد و خراب می‌بینند، آنها اقلیت کوچک دور و بر خود و جمعی رسانه‌ای بلندگو به دست را، برآیند افکار عمومی و مردم می‌پندارند. آنها این اقلیت‌ها را اکثریت می‌پندارند و گمان می‌کنند، با خوش‌داشت این عده، خوش‌نام هم می‌شوند. این فقط زمان است که به آنان نشان خواهد هیچ بدگو و هتاکی، خوش‌‌نام نخواهد ماند. آدرس کانال: @jafaraliyan mshrgh.ir/1499091
ابطال مستمر یا پاسخ نقطه‌ای ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸یکی از موضوعاتی که ممکن است موجب کاهش انگیزه نیروهای تبیین‌گر در مقابله با شبهات و سوألات ظالمانه جریانات معارض، شود، عزم جدی نیروهای شبهه‌ساز بر تولید ادبیات پرحجم و بی‌وقفه، ولو تکراری و سطحی است. 🔺ممکن است در ذهن عنصر تبیین‌گر این پندار ایجاد شده باشد که او یکبار برای همیشه و به بهترین شکل ممکن پاسخ فلان شبهه را داده و یا نوشته‌ای ایجابی تولید کرده که مخاطب می‌تواند با رجوع به آن پاسخ شبهه جدید را پیدا کرد. 🔺پندار دیگری که ممکن است در ذهن تبیین‌گر وجود داشته باشد آن است که فلان شبهه پرداز به قدری در کار خود مصر و جدی است که روزانه شبهه‌سازی کرده و دست بردار هم نیست. او اگر بخواهد به هر شبهه این فرد جواب بدهد، دچار دور باطل و بی‌حاصلی می‌شود. 🔺پندار دیگر ممکن است آن باشد که اگر فلان شبهه‌ساز را رها کنیم، خودش به تدریج خودش را خراب می‌کند، اما اگر ما به او بپردازیم موجب اعتبار و اهمیت آن فرد شده‌ایم و جلوی زوال تدریجی او را می‌گیریم.‌ 🔺پندار دیگر ممکن است آن باشد که شبهات این شبهه‌ساز مگر چقدر بازتاب و بازنمایی دارد، یا دیده می‌شود. مگر چند درصد از جامعه به‌ این شبهات توجه می‌کنند.‌ دخالت ما ممکن است موجب بیشتر دیده شدن آن شبهه شود. بنابراین سیاست بایکوت و بی‌توجهی به او بهترین راه ممکن است. 🔸برای ابطال هر کدام از این پندارها و مفروضات، دلایل محکم بسیار است و ذکر آن چیز جدید به مخاطب و عنصر تبیین گر اضافه نمی‌کند. اما شاید بهترین دلیل اثبات کننده این پندارهای نه‌چندان صحیح و توجیهات غلط، «عدم کاهش انگیزه شبهه‌سازان»، «مصمم‌تر شدن آنان» و «پرحجم‌تر شدن این دست از محتواسازی‌ها»، «شبکه‌ و عُصبه‌شدن آن‌ها»، «حمایت‌گری همزمان شبهه‌سازان و پوشش‌دهی به‌لحظه آنان از یکدیگر» و در نهایت «تبعیت آنان از منطق فعالیت جبهه‌ای» باشد. 🔺به‌نظرم تالی تلو پندارهای غلط برخی عناصر تبیین‌گر، کردارهای پرحجم عناصر شبهه‌ساز است. ما نیاز به اتخاذ نوعی راهبرد با هدف کاهش انگیزه این طیف و بی‌اثرسازی گفتارهای آنان داریم. 🔺دوست مبرز و مجاهدم «مهدی‌جمشیدی» در این زمینه ایده جالب توجهی را مطرح کرد که می‌تواند اولا دوای درد آن پندارهای غلط باشد، ثانیاً محرک و انگیزه‌بخش تبیین‌گران در همه عرصه‌های تبیینی شود، ثالثاً به کاهش انگیزه‌های جبهه معارض و خنثی‌سازی اثرات سوء آن گفتارها بینجامد و رابعاً امکان هم‌جبهگی و تبدیل نقاط پراکنده(نه لزوماً کم، منظور جداجدا بودن است) به یک خط و جبهه قوی ایجاد شود. 🔺«ابطال‌مستمرِ» شبهات (ولو پرحجم و تکراری)، عنوان این ایده خوب است، هم ایده است هم نوعی کارگفت عملیاتی. به زعم او باید از خط به خط این شبهات سم‌زدایی شود و به تعبیر زیبای ایشان زین پس باید تمام «سطورشان را سوگوار پاسخ نماییم». آدرس کانال: @jafaraliyan http://fna.ir/3d0kti mshrgh.ir/1499700
«زبان‌شناسی شبهه» به مثابه یک راهکار ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸شاید بتوان مهم‌ترین تلاش ژاک‌ لکان فیلسوف‌روانکاو فرانسوی برای درمان یا مواجهه با انواع و اقسام روان‌رنجوری‌ها و بیماری‌های روانی را، رسیدن به «زبانِ» حوزه ناخودآگاه دانست. 🔺او در این اندیشه بود که اگر بتواند به کشف مکانیزمی برای مهم‌ترین دستاورد فروید یعنی حوزه ناخودآگاه _به عنوان محل و دلیل اصلی بروز امراض روانی_، برسد، احتمالاً نسخه درمان این عارضه‌های روانی را یافته است. 🔺لکان امیدوار بود با رسیدن به ساختار‌های زبانی حوزه ناخودآگاه، موفق به دستکاری آگاهانه این فضا و تغییر آن برای آدم‌کردن سوژه‌های ناهنجار با نظام سرمایه‌داری برسد. امروزه از این کشف لکان در دانش‌های مختلف علوم انسانی و بویژه روانکاوی اجتماعی استفاده می‌شود. 🔸خیلی از ما، هر روز تجربه شنیدن انواع و اقسام حرف‌های غیرمنطقی و تعجب‌آوری را در دور و اطراف خود داریم که‌ چیزی بیشتر از یک شبهه صرف است. یعنی اگر به آن پاسخ منطقی بدهیم، کمترین میزان تأثیر را روی گوینده آن گفتار عجیب خواهد گذاشت. 🔺گویا آن گفتار عجیب و بی‌منطق، تبدیل به نظام باور و ذهنیت رسوب کرده برخی از آن افراد شده است. عموما ناکارآمد بودن پاسخ‌ منطقی به این دست گفتارهای هجو، عنصر تبیین‌گر را برای فعالیت تبیینی در «شعاع پیرامونی» خلع سلاح می‌کند.‌ 🔺به نظرم می‌آید، شاید لازم باشد در مواجهه با این پدیده یا ناهنجاری‌ گفتاری، به کشف مکانیزم «ایجاد»، «تولید»، «گسترش» و «نشست ذهنی» این حرف‌ها برسیم. حرف‌های عجیبی که از سطحی‌ترین شبهات علیه دین، مذهب، سیره پیامبر و ائمه هدی(ع)، امام و رهبری، نهاد روحانیت و حوزه‌های علمیه ارتزاق می‌کند. 🔸چیزی که مدتی است به عنوان راه حل، در حال فکر کردن روی آن هستم، رسیدن به ساختار این گفتار غیرمنطقی است. شاید بتوان عنوان آن را «زبان‌شناسی شبهه» گذاشت. سوال اصلی این ایده می‌تواند چنین باشد:‌ «چرا برخی از مردم، گویندهِ بی‌پروا، باورمند و متعصبِ سطحی‌ترین و تخیلی‌ترین شبهات ممکن شده‌اند؟» در آینده سعی خواهم کرد، به چند اصل حاکم بر این گفتار غیرمنطقی برسم. آدرس کانال: @jafaraliyan mshrgh.ir/1499983
نشانه‌شناسی یک قاب پُرشبهه ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸این قاب،یک قاب معمولی نیست. شاید بتوان از نشانه‌شناسی برای فهم زبان این تصویر کمک گرفت. در این یادداشت کوتاه سعی می‌کنم دلالت‌های این «قاب پُرشبهه» را بیابم. این تصویر را مهدی نصیری گرفته و در کانال خود قرار داده است. 🔺اول.ما چهار نفر شانه به شانه نزدیک و خلل‌ناپذیر کنار هم ایستاده‌ایم. اسامی ما از چپ به راست؛ مهدی‌نصیری، ناصردانشفر، رحیم‌قمیشی و شهاب‌حائری است. چپ و راست این قاب را من(نصیری) و حائری نگاه داشته‌ایم. 🔺دوم. من و حائری قبلاً ملبس بودیم، اما لباس روحانیت را کنار گذاشته‌ایم. کنار من ناصردانشفر است که قبلاً فرهنگی بوده. کنار حائری هم رحیم‌قمیشی ایستاده که قبلاً رزمنده بوده. 🔺سوم.ما چهار نفر «آخوند»، «معلم» و «رزمنده» سابق، اگر در هیچ امری اشتراک نداشته باشیم، یک چیز ما را به هم رسانده است. ما هم شبهه‌‌داران خوب و هم شبهه‌سازان خوبی هستیم. در تولید شبهه روز و شب نمی‌شناسیم. 🔺چهارم.این قاب از ما نشان می‌دهد، دیگر ترسی نسبت به آشکارکردن جلسات محفلی‌ خود نداریم. راحت هر رطب و یابسی که بخواهیم نثار نظام می‌کنیم، خیالمان راحت است که کَکِ عناصر تبیینی هم خیلی نمی‌گزد. 🔺پنجم.ما با این عکس اعلام می‌کنیم، هر چهار نفر آماده هر گونه هزینه دادن هستیم و انگیزه‌مان برای شبهه‌سازی از دست نمی‌دهیم، شبهات هر کدام از ما، شبهات همه ماست. این عکس نشانه تعصب ما به شبهات یکدیگر هم هست. 🔸این‌ها تنها بخشی از دلالت‌های آشکار این قاب بود. اما بنظرم تا همین حد هم، هیچ بهانه‌ای برای بی‌عملی عناصر تبیینی در «ابطال مستمر» شبهات باقی نمی‌گذارد.
جریان حامی شهاب حائری نگران چیست؟ ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸یادداشت رفراندوم و انتخابات شهاب حائری، گویای نوعی «اضطراب پایان» است. اگر بخواهم در یک جمله این اضطراب را گزارش کنم، چنین می‌گویم:«حائری و جریان سیاسی حامی او، از شکست در یک رقابت سالم، دچار اضطراب و هراسی مرضی شده‌اند» 🔺 ریشه این اضطراب به وقتی بر می‌گردد که قرار بود، جریان سیاسی حامی حائری با اتکای به برنامه(وعده‌ها) و کارنامه خود، وارد گود انتخابات شود. یعنی زمان رقابت‌های انتخاباتی مجلس یازدهم و ریاست جمهوری سیزدهم، که آن جریان با کارنامه بد و ناکارآمد فراکسیون امید و دولت اعتدال وارد فرآیند انتخابات شدند. 🔺در این وضعیت، طبیعی بود که مردم وعده‌های مبتنی بر کارنامه و برنامه این جریان را نپذیرفته و شکست محتومی در انتظار آنان باشد. با وجود فهم بین الاذهانی سران و عناصر اصلی این جریان از این واقعیت که مردم به هیچ وجه تاب تحمل ادامه حضور آنان را ندارند، اما اعتراف به شکست تبدیل به مساله‌ای ناموسی و هویتی شد. 🔺فرض آنان این بود که اگر در یک فضای طبیعی و نرمال وارد عرصه رقابت شوند، شکست بی سابقه و مفتضحانه‌ای خواهند خورد و این موضوع ضربه‌های بدی به هویت اجتماعی و مردمی آنان خواهد زد. بنابراین شروع به انواع و اقسام بازی‌های سیاسی به‌منظور زیر سوال بردن سلامت رقابت کردند. 🔺 این بازی‌های سیاسی نوعاً ملات خوبی را برای توجیه شکست بسیار بد نمایندگان این جریانات پس از انتخابات مجلس و ریاست جمهوری مهیا کرد. مهم‌ترین دستاورد آنان از این گونه بازیهای سیاسی و روایت‌سازی دروغین، «نسبت دادن کاهش مشارکت سیاسی به عدم حضور گزینه‌های حداکثری» آنان بود. 🔺 یعنی آنان واقعیت بی اقبالی مردم به خودشان و شکست بد در انتخابات را با انواع و اقسام روایت‌ها به اصل نظام برگرداندند. ایده‌هایی نظیر «پروژه یکدست‌سازی حاکمیت» یا «تبدیل انتخابات به انتصابات» و مواردی از این دست، ماحصل همین روایت‌سازی‌ها بود. 🔺با این وجود، اضطراب شکست از مردم در یک رقابت سالم، هم‌چنان با جریان اصلاحات باقی مانده، به قدری که با وجود فاصله 9 ماهه تا برگزاری انتخابات مجلس، از راس تا ذیل این جریان به هول و ولا افتاده است. دوز این نگرانی و اضطراب با هر دستاورد داخلی و خارجی نظام، بیشتر هم می‌شود. 🔺بطوریکه تقریبا برای اهالی فن، پیش‌بینی رفتار هیجانی عناصر اصلی اصلاح‌طلب بسیار ساده شده است. موفقیت نظام اسلامی در عبور از فاز سخت اغتشاشات سال گذشته، بازگشت آمریکایی‌ها با زبان بی‌زبانی به میز مذاکره، افزایش کم سابقه مراودات دیپلماتیک کشورهای همسایه، بازگشت عربستان به روابط حسنه با جمهوری اسلامی و ... قدرت کنترل اضطراب را از کنش‌گران این جریان ربوده است. 🔺مثلا ظریف را به تکاپو می‌اندازد، خاتمی را به موضع‌گیری پیاپی وا می‌دارد، عناصری مانند عباس عبدی را به طعنه‌زنی مشغول می‌کند و افرادی نظیر شهاب حائری را علیه رهبر انقلاب بسیج می‌کند. این جریان بی‌تاب در برابر چنین واقعیاتی، چاره‌ای جز روایت‌سازی نمی‌یابد. 🔺 واقعیت دیگری که منجر به "روایت ضعف" جریان اصلاحات می‌شود "روایت فتح" ولی فقیه از این واقعیات است. آنان در هر نوع روایت‌سازی کج اندیشانه، مجبور به مواجهه با روایت صادقانه رهبری از واقعیت‌های صحنه می‌شوند. بنابراین این پندار که جریان اصلاحات و فرقه فقه خوارجی در حال تولید ادبیات تهاجمی است، یک انگاره غلط و بی‌مبنا است و آنها اساسا در موضع واکنش قرار دارند. 🔺 با این توضیحات می‌توان به یادداشت حائری نگاه عمیق‌تری داشت. حائری طرح ایده برگزاری همزمان رفراندوم و انتخابات را در واکنش به روایت صادقانه رهبری از ایمان خویش و امام(ره) به مردم و مومنین در 14 خرداد، بیان کرده است. طبیعی است حائری و جریان حامی او نتواند واقعیت ایمان رهبری به انگیزه، عمل، رفتار و رای مردم را تاب بیاورد. بنابراین موضوع رفرنداوم را به عنوان دستاویزی جهت آزمون ایمان نظام و رهبری به مردم طرح می‌کند، آزمونی که جریان حامی او بارها از زیر بارش شانه خالی کرده است. 🔺 عدم تمکین به آرای حداکثری مردم در انتخابات 88، حمایت ضمنی و آشکار از اقلیت‌های ضد مردمی اغتشاشگر در 96 و 98، هراس از رقابت سالم در انتخابات مجلس ۹۸ و ریاست جمهوری ۱۴۰۰، و خرسندی و حمایت از ناامنی و خشونت‌های خیابانی اقلیت مغرض، غافل و آشوبگر علیه مردم در سال گذشته، نمونه‌هایی از این موارد است. 🔸در مقابل ایمان رهبری به مردم نیازی به سنجه رفراندوم ندارد، تحلیل رفتار ایشان در دوره‌های مختلف انتخاباتی بی‌معنایی چنین محکی را معلوم می‌سازد. تنفیذ آرای لب مرزی حسن روحانی در دوره اول، حق‌الناس خواندن آرای مردم، اتکای به توان مردم در حل مسائل در مقابل ایده وابستگی خارجی و مطالبه همیشگی مشارکت حداکثری مردم در انتخابات، تنها بخشی از روشن‌ترین دلایل چنین ایمانی است. آدرس کانال: @jafaraliyan https://tn.ai/2913736
سه‌نکته درباره گفتار تلویزیونی رئیس‌جمهور ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸 با دیدن مصاحبه‌ آقای رئیسی در دوسالگی دولت سیزدهم، نکاتی به ذهنم رسید که نوشتن و ثبت آن خالی از فایده نیست. در این یادداشت کوتاه به چند نکته تحلیلی درباره گفتار آقای رئیسی اشاره می‌کنم. 🔺اول.‌ معمولاً مخالفان دولت، در خصوص نوع گفتار آقای رئیسی اعتقاد داشتند، بیان ایشان از مسائل، بسیار ساده و بسیط است. بر آن اساس چنین نشان می‌دادند که درک ایشان عمیق نبوده و یا از پیچیدگی موضوعات سر در نمی‌آورد. ▫️بنیان این‌ روایت منفی، استناد سنگین و استهزاء‌گونه به معدود تپق‌های کلامی یا جمله‌بندی‌های ناقص رئیس‌جمهور بود. آنان تکه‌هایی از بیان رئیس‌جمهور را تقطیع کرده و به صورت سنگین بازنشر می‌دادند.‌ ▫️به نظرم گفتار امشب باطل‌السحر این روایت منفی بود. گفتار امشب با اینکه سادگی خود را حفظ کرده بود، اولاً از عمق کافی برخوردار بود و دال‌های مبتنی بر سوارِ کار بودن در آن موج می‌زد، ثانیاً به میزان زیادی هم در ادای کلمات و هم جمله‌بندی‌ها تغییر مثبت ایجاد شده بود. 🔺دوم. بیان امشب، به خوبی نماینده یک گفتار «پاسخگو» و «گزارش‌گر» به صاحبان اصلی قدرت یعنی مردم بود. این گونه از ادبیات مدت زیادی، گفتار غایب جایگاه ریاست‌جمهوری بود. ▫️ ادبیات حسن‌روحانی نمایانگر یک گفتار «مدعی» و «طلبکار» بود، که اساساً وجود مجری به عنوان نماینده پرسش‌های افکار عمومی را بی‌معنا می‌کرد. مجری اسیر گفتار حسن‌روحانی می‌شد و ماهیت تایید‌گر می‌یافت نه پرسش‌گر. گفتار اربابی حسن روحانی این ترس پنهان را به جان مجری انداخته و او را خلع سلاح می‌کرد. ▫️ادبیات احمدی‌نژاد نیز‌ امکان پرسش راحت را از مجری سلب می‌کرد. او سعی داشت خود را کارشناس‌تر از همه کارگزارن دولت نشان دهد و این‌گونه بنمایاند که بهترین و عالی‌ترین حرف تخصصی را او می‌زند، بنابراین کارکرد مجری پرسش از نحوه پیاده‌سازی این حرف تخصصی بود و طبیعتاً اگر از عملکرد دولت می‌پرسید، احمدی‌نژاد سعی داشت با دادن آمار و ارقام ریز و تخصصی، نشان دهد کارها بر وفق مراد پیش می‌رود و او مسلط بر اوضاع است. با این وجود چندگام‌ از حسن روحانی جلوتر بود. 🔺سوم. مردم از ادبیات رئیسی با فرض وجود برخی ضعف‌های گفتاری، برداشت صداقت و راستگویی می‌کنند. می‌فهمند او دنبال نمایش یا مخفی شدن پشت هژمونی کلمات پرطمطراق نیست. ▫️می‌دانند می‌خواهد کار کند و این گفتار یک رئیس‌جمهور اهل عمل است. زبان رئیسی حرکت و کار است، بدون گرفتن ژست یک ادیب یا کارشناس متخصص. ▫️او با این که رئیس‌جمهور است، ریاست را متعلق به جمهور خلق می‌داند. کسی از دیدار با او استرس نمی‌گیرد، یا از مواجه شدن ناگهانی با رئیسی تعجب نمی‌کند. او مانند همه مردم است، عادی و معمولی. مردم با وجود رئیسی به نحو وجودی فهمیده‌اند این جمهور است که‌‌ رئیس است نه رئیس‌جمهور. آدرس کانال: @jafaraliyan http://fna.ir/3d1n1i mshrgh.ir/1501648
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به شرط چاقو! 🔺 عموماً وقتی کاسبی از کیفیت محصول خود مطمئن است، در پاسخ سوال مشتری از آن کالا، با اطمینان می‌گوید «به شرط چاقو». مشتری اگر اعتماد کند، نیازی به چاقوی کاسب نیست، اما اگر اعتماد نداشته باشد، کاسب گوشه‌ای از محصول خود را باز می‌کند. 🔺 محسن سلگی یکی از همان افرادی است که کیفیت محصول خود را به محک حادثه زده است. او نه تنها در وادی کلام و نوشتار که در ساحت عمل هم اعتقادش به جهاد تبیین را اثبات کرد. هفته گذشته درست در همین ساعات پایانی شب جمعه، نتوانست بی‌تفاوت و خنثی از کنار مزاحمین نوامیس مردم عبور کند. 🔺او جلو رفت و نگذاشت این مزاحمین نیات شوم خود را محقق سازند. هرچند محترمانه از آنان خواست که تشریف ببرند، اما با برخورد سخت آن دو نفر که چاقو به دست بودند، مواجه شد. درگیر شد، چون ورزشکار بود، توانست از این مهلکه جان سالم به در ببرد، اما از ناحیه سر و بازو، چاقو خورد. 🔺او این ویدیو را دقایقی بعد از حادثه ضبط و ماجرا را بازگو کرد و در ساعات نیمه شب برای بنده ارسال نمود. ما تصمیم گرفتیم، تا هنگام رأی مقام قضایی صبر کنیم. اکنون این رأی آمده و از پلیس راهنمایی و رانندگی خواسته شد که دوربین‌های شب حادثه را چک کنند، متأسفانه دوربین‌ها به دلیل نقص فنی، تصویری از ماجرا ثبت نکرده است. 🔺گویا یک دوربین با ارتفاع بالا و زوم خوب در محل وجود داشته که متعلق به یکی از ارگان‌های نظارتی است‌. ما از این نهاد نظارتی درخواست داریم درصورت ضبط این تصاویر _ که می‌تواند خط بطلانی بر شبهات پیش آمده پیرامون صحت ماجرا باشد _، منتشر نماید. آدرس کانال: @jafaraliyan mshrgh.ir/1501880
صحت‌سنجی پدیده مهاجرت در گفتار روشنفکری ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸اول. محمدرضا تاجیک‌ یکی از تئوریسین‌های شاخص جریان اصلاحات، در یادداشتی به تحلیل پدیده مهاجرت پرداخته و چنین نتیجه گرفته که این موضوع واکنشی به شرایط بد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور است. ▫️به زعم تاجیک شرایط فعلی، مؤید ایده انحطاط و زوال جواد‌طباطبایی است، که مردم در کلام چاره‌ای جز صحبت از مهاجرت و در عمل واکنشی غیر از جلای وطن نمی‌یابند. ▫️تاجیک از مبنای نظری جواد طباطبایی استفاده می‌کند تا با آن برخی آمارهای مربوط به مهاجرت را تحلیل کرده و نتیجه بگیرد، مقصد مهاجران دقیقاً همان کشورهایی است که در گفتمان رسمی نظام، دشمن محسوب می‌شوند. ▫️از طرف دیگر می‌گوید، تردیدی ندارد، مسئولان نظام نه تنها از مهاجرت این عده نگران نیستند، بلکه رفتن‌شان را به فال نیک گرفته و نبودن آنان را به منزله دفع یک مزاحم یا رفع یک مانع محسوب خواهند کرد.‌ 🔸دوم. اگر از اغراض و نیات سیاسی تاجیک در پس و پشت این نوشتار _که معتقدم نقش تعیین‌کننده در تحلیل‌های او دارد_، فاصله بگیریم، به نظرم آمد چند نکته را در رد این تحلیل‌های بدیهی پنداشته شده، مورد اشاره قرار دهیم. ▫️یکی از استنادات تاجیک برای منحط نشان دادن وضعیت فعلی، افزایش میل رفتن نسبت به عمل مهاجرت است. این موضوع نه یک پدیده جدید که یک امر طبیعی است. همیشه خواستن چیزی از رسیدن یه آن چیز، جلوتر است. بنابراین در هر دوره زمانی، این امر می‌تواند وجود داشته باشد، چه زمانی که میزان متقاضیان خروج زیاد باشد، چه زمانی که کم باشد.‌ در دورانی که کشور درگیر جنگ نظامی یا اقتصادی است، میزان مهاجرین بالقوه و بالفعل بالاتر می‌رود، اما در دوران ثبات، هر دو مؤلفه کاهش می‌یابد، با این حال در فزونی میل بر عمل تغییری حاصل نمی‌شود. تاجیک اما از قبل نتیجه را گرفته و آمار را به خدمت نظریه انحطاط درآورده است. ▫️استناد دیگر تاجیک در زوال‌گونه نشان دادن شرایط کشور، پیش‌بینی بی‌بازگشت بودن خیل زیادی از این مهاجرت‌هاست، این موضوع پدیده‌ تازه‌ای نیست. برای کسانی که انتخاب کرده‌اند آینده خود را در خارج از مرزهای ایران تعریف کنند یا هضم در معده نظام سرمایه‌داری شوند، اساساً خیال بازگشت، بسیار سخت می‌شود، هر چند آغوش کشور برای بازگشت همین عده همیشه باز بوده و هست. آنان رنج دل‌تنگی را تحمل و ژست غربت را می‌گیرند، اما حاضر به رفع آن و رجوع به کشور نمی‌شوند. ▫️استناد دیگر تاجیک برای انحطاط اندیشی، تسری یافتن میل رفتن به طبقاتی است که تمکن مالی چندانی ندارند. هرچند او نگفته، ولی احتمالاً نظرش آن است که مهاجرت نیروی کاری، پیامد این وضعیت است. باز هم به مدد آمار مورد استناد تاجیک نمی‌توان چنین نتیجه‌ای گرفت. اکنون کشورهای مهاجرپذیر، بیشتر از آنکه خواهان نیروی کار‌ ایرانی باشند، بیشتر در پی جذب استعدادهای علمی و جوان کشور هستند. وانگهی نیروی کار ارزان آسیای جنوب شرقی چنین امکانی را از اساس سلب می‌کند. کارگر ایرانی به خوبی این موضوع را درک می‌کند و سرجمع با وجود نارضایتی احتمالی، ترجیح می‌دهد نیروی کار خود را صرف ساختن و بهبود اوضاع کشور کند، با این حال این وضعیت بهانه‌ای برای از زیر بار مسئولیت دررفتن کارگزاران ایجاد نمی‌کند، در دو سال گذشته کم‌سابقه‌ترین تغییرات حقوقی به نفع جامعه کارگری، رخ داده است. هم در دستمزدها، هم در بهبود شرایط زندگی. این تغییرات نوید آینده بهتر و برتر را به کارگر ایرانی می‌دهد و نمی‌گذارد خیال رفتن به عمل مهاجرت تبدیل شود. ▫️قضاوت نادرست و ظالمانه دیگر تاجیک، قول مطمئن در خصوص استقبال مسئولان کشور از مهاجرت این اقلیت به خارج از مرزهای ایران است. البته این قول بیشتر از آنکه در پی توصیف پدیده باشد، ناشی از تحمیل نظریه انحطاط به ساحت واقعیت است. تعبد تاجیک به نظریه انحطاط طباطبایی، در ذهن او دوگانه‌های مردم علیه کشور، مردم علیه انقلاب، مردم علیه نظام و مردم علیه مسئولان را حک کرده است. انحطاط ‌اندیشی قدرت تشخیص دوست و دشمن را از تاجیک ربوده است و پدیده مهاجرت به خارج از کشور را در نظر او یک اعتراض سیاسی جلوه داده است. تالی تلو قضاوت او «پناهنده خواندن» همه مهاجرین به خارج از مرزهای کشور است. در واقع تاجیک می‌خواهد بگوید «مهاجر، پناهنده» است، قضاوتی که سریعاً هر انسان منصفی را وادار به عذرخواهی از مهاجرین می‌کند. ادامه👇
🔸سوم. در مقابل این چارچوب نظری ناقص و تحمیلی، یک چارچوب نظری واقعی وجود دارد که رهبر انقلاب بهتری راوی آن بوده است. چارچوب نظری حرکت، در برابر چارچوب نظری انحطاط. در این چارچوب نظری دو اصل حاکم است، اول حرکت، دوم جهت. اگر حرکتی به سمت هدفی متعالی باشد، تند و کندی آن در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارد. مواجهه رهبری با پدیده مهاجرت بر این اساس، بسیار عقلانی و منطقی است. ▫️ ایشان مهاجرت را یکسره رد نمی‌کند. مهاجرت به معنای کناره‌گرفتن موقت جهت ایجاد آمادگی، مهارت و دانش‌افزایی برای آباد کردن خاک و رشد کشور را می‌پذیرد. اما مهاجرتی که به معنای فرار از جبهه باشد و به هضم در معده نظام جهانی یا تبدیل شدن به پیچ و مهره نظام سرمایه‌داری شود، رد می‌کند. مهاجرت در معنای اول با چارچوب نظری حرکت موافق است، مهاجر جهت را گم نکره، هدف را می‌داند، می‌رود تا مانند بهشتی و چمران، پرقدرت‌تر بازگردد. اما در معنای دوم، چون جهت گم‌شده، بازگشتی متصور نیست. اگر هم بازگشتی صورت بگیرد تغییر در حرکت کلی به سمت هدف ایجاد نمی‌شود. به تعبیر ایشان فرد هضم شده در نظام سرمایه‌داری را کاملاً می‌فشارند و استفاده می‌کنند و بعد آن را تحویل می‌دهند. ▫️رهبری بر همان مبنای حرکت، وظیفه‌ی مسئولان را ایجاد فضای شغل مناسب، زمینه‌سازی رشد علمی متناسب با استانداردهای جهانی و ایجاد شرایط بهره‌برداری از نخبگی‌ نخبگان می‌داند. بر همین مبنای حرکت است که امسال رهبری موکدانه به تبیین گفتار تحول پرداخته است. ▫️ایشان حرکت چند سال گذشته را کند تحلیل کرده و لازمه جبران عقب‌ماندگی را یک حرکت جدی و تحولی دانسته است. تحولی که می‌خواهد ضعف‌های ناشی از کندی حرکت را به قوت‌ و قدرت تبدیل کند. پدیده مهاجرت یکی از همین ضعف‌هاست، چاره آن حرکت درون‌زاست است نه تشویق و ترغیب به فرار و کناره‌گیری کامل، یعنی همان کسب و کاری که جریان روشنفکری و امثال تاجیک به هم زده‌اند. آن‌ها در حال سِری‌کاری برای زدن امید به حرکت و تخریب ایمان به راه هستند. ابتکاری به جز تقلید و تقلب از روی دست یکدیگر هم ندارند.‌ فقط تکرار می‌کنند، زیاد و با زبان نو. آدرس کانال: @jafaraliyan http://fna.ir/3dh3dd mshrgh.ir/1502388