eitaa logo
متن‌ْآگاهی‌|جعفرعلیان‌نژادی
346 دنبال‌کننده
301 عکس
9 ویدیو
6 فایل
تلاش‌گری در ابتدای راه آگاهی و ایستادگی ارتباط با نویسنده: @Matnagahi
مشاهده در ایتا
دانلود
یادداشت صد(۲۵): امید دلیل ایمان، ایمان دلیل امید ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸گفتار رهبری در ۱۴ خرداد امسال، باز کننده یک گره مفهومی از دو موضوع امید و ایمان بود. رهبری در این سخنرانی نشان داد، هم «ایمان با دلیل» است، هم «امید با خوش‌بینی» است. متأسفانه سال‌هاست گفتار روشنفکری در حال تئوریزه کردن مفهوم «ایمان بی دلیل» و «امید بدون خوش‌بینی» است. 🔺ولی‌فقیه اما در این سخنرانی به نحو عینی نشان داد چرا هم ایمان دلیل دارد و هم امید خوش‌بینی می‌آورد. گره کار را باز کرد. ایشان به ما یاد دادند، «سنجه ایمان در میزان امیدواری است» و «سنجه امید در میزان ایمان است». باید هر دو این مفاهیم را در نسبت با هم در نظر گرفت. درست بر عکس کاری که روشنفکری ما با کرده است و در تلاش برای اثبات بی‌ربطی این دو مفهوم یا درک مجزای آنان بوده است. امید دلیل ایمان است، و ایمان مایه امید خوش‌بینانه است. 🔺با ایمان است که امید واهی تبدیل به امید واقعی می‌شود. ایمان بدون حرکت ممکن نیست، بنابراین امید عنصر مؤمن توأم با حرکت است نه سکون. همین امید با حرکت، بر ایمان می‌افزاید. و این تأثیر و تأثر مثبت دلیل تداوم و پایداری حرکت است. حرکت بی‌وقفه اثر عملی امیدوایمان است‌. امید و ایمان به بیان رهبری نرم‌افزار غلبه بر مسائل و مشکلات، اصلاح مشکلات معیشتی و اقتصادی، تامین منافع ملی، مقاومت در برابر دشمنان لجوج و عنود، هدف داری و درک هوشمندانه جبهه‌بندی‌های جریان استکبار و سلطه است. mshrgh.ir/1496713
آیا «جواد ظریف» انقلابی مانده است؟ ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸پاسخ این سوال شاید در وهله اول آسان به‌نظر رسیده و ما را زود به قضاوت برساند، اما اجازه دهید به این موضوع با دقت بیشتری بپردازیم. قضاوت را هم بعد از این تحلیل به عهده مخاطب بگذاریم. واقعیت آن است که نگارنده برداشت کلی‌‌ای که از یادداشت و حرف‌های چند روز اخیر دکتر ظریف در اینستاگرام و کلاب‌هاوس کرده، مبتنی بر «موقعیت‌نشناسی» ایشان بوده است. 🔺به گمان نگارنده، ظرف تحلیل دکتر ظریف، مربوط به موقعیت و مقطع فعلی نیست. ظریف ناخواسته پذیرنده جو و فضایی غیرواقعی شده که قدرت درک منطق موقعیت را از او سلب کرده است. بنابراین اگر بخواهیم آن سوال ابتدای یادداشت را منقح‌تر نماییم، باید بپرسیم آیا جواد ظریف در موقعیت و فضای انقلاب اسلامی چنین تحلیلی را ارائه کرده است؟ برای پاسخ به این سوال باید ببینیم شاخص‌های یک انسان موقعیت‌شناس در فضای انقلاب اسلامی چیست. 🔺برای بدست آوردن چنین سنجه‌ای، بهترین راهنما مرور شاخص‌های انقلابی‌ماندن است که رهبر انقلاب در ۲۷مین سالگرد رحلت امام(ره) ارائه دادند. طبیعی است بسته به میزان نزدیکی یا دوری ظریف از این شاخص‌ها می‌توان در خصوص کیفیت انقلابی ماندن ایشان قضاوت کرد. 🔺ملاکی که رهبری ارائه کردند، معطوف به کندی و شدت حرکت انقلابی افراد نیست، بلکه معطوف به تطبیق شاخص‌های انقلابی‌گری با افراد است، چه کسانی که جدیت و شدت دارند، چه کسانی که از آن شدت و جدیت برخوردار نیستند. به بیان رهبری باید این شاخص‌ها را هم درون خود «ایجاد» کرده و هم آنها را «حفظ» کنیم. 🔹شاخص اول، پایبندی به مبانی و ارزش‌های اسلامی: مبنای اول پایبندی به اسلام ناب در برابر اسلام‌ آمریکایی است. مبنای دوم، اعتقاد واقعی به محور بودن مردم. مبنای سوم، اعتقاد به پیشرفت، تحول، تکامل و تعامل با محیط با پرهیز از انحرافات و خطاهای این راه. مبنای چهارم، حمایت از محرومان و مظلومان در هر نقطه از جهان، اگر کسی یا جریانی نسبت به محرمان و مظلومان بی‌تفاوت باشد این مبنا در او وجود ندارد. در مقابل پایبندی به این ارزش‌ها و استقامت روی آنها، عمل‌گرایی افراطی یعنی هر روزی به یک‌طرف رفتن و هر حادثه‌ای انسان را به یک طرف کشاندن قرار دارد. 🔹شاخص دوم: همت بلند برای رسیدن به آرمان‌ها، صرف نظرنکردن از آرمان‌ها و منصرف نشدن از هدف‌های بزرگ. نقطه مقابل این، تنبلی، محافظه‌کاری و ناامیدی است. تسلیم نشدن در برابر فشارهای دشمن، عدم رضایت به وضع موجود و رفتن به سمت تحولات مثبت و بی وقفه از دیگر مبانی این شاخص است. 🔹شاخص سوم: پایبندی به استقلال، مبانی آن عبارت است از؛ استقلال داخلی، منطقه‌ای، جهانی و بین‌المللی و حفظ استقلال کشور در همه مسائل؛ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی. استقلال سیاسی به معنای فریب دشمن را نخوردن، فریب تملق او را نخوردن، اسیر وسوسه همکاری با او برای حل مسائل بین‌المللی نشدن، گول ظاهرسازی و نامه‌نگاری‌های دیپلماتیک او را نخوردن، نیفتادن در طرح‌ و نقشه دشمن یا میدان بازی تعریف شده او‌ و در نهایت تکمیل نکردن پازل او. استقلال فرهنگی به معنای عدم تقلید از بیگانه در سبک زندگی و سلب سلطه دشمن بر ابزار فرهنگی. استقلال اقتصادی به معنای هضم نشدن در هاضمه اقتصاد جهانی، فهم نقشه تصرف منابع مالی دنیا توسط سرمایه‌داران صهیونیستی و غیر صهیونیستی، پیشه کردن اقتصاد مقاومتی و اصل نکردن سرمایه گذاری خارجی. 🔹شاخص چهارم: حساسیت دربرابر دشمن، مبانی آن عبارت است از: شناخت دقیق و عمیق دشمن، اظهارات و تحرکات و مواضع او، مقابله با برچسب توهم توطئه به خودی‌ها، فهم دشمنی عمیق و دیرین آمریکا، انگلیس و نظام سلطه با ایران، عدم اعتماد به آمریکا و سیلی خوردن از او در صورت اعتماد حتی در بعد تاکتیکی و عدم تبعیت از دشمن. 🔹شاخص پنجم: تقوای دینی و سیاسی، مبانی آن عبارت است از: تقوای اجتماعی‌ به معنای تلاش برای تحقق مطالبات اسلام(عدالت اجتماعی،حمایت از مظلومین و محرومین و تقابل با ظالم و مستکبر). تقوای سیاسی به معنای پرهیز از لغزش‌گاه‌های مورد سوءاستفاده دشمن. 🔸نتیجه: یادداشت ظریف و گفتار او، یک نمونه و مصداق خوب برای مطالعه از جهت تطبیق گزاره‌های آن، با این شاخص ها و مبانی است. از طرف دیگر با این شاخص‌ها می‌توان پاسخ‌های درستی به بسیاری از سوالات و شبهات ایجاد شده توسط ظریف داد. می‌توان ادعای آرزواندیشی بدون توجه به امکانات و تایید تلویحی رفتار ایران در ترکمنچای در آن یادداشت را با شاخص‌ها و مبانی دوم و چهارم سنجید‌. 🔺ادعاهای دیگر در گفتار کلاب‌هاوسی نظیر منوط کردن همه رفتارهای سیاست خارجی خود به رهبری را نیز با این شاخص‌ها می‌توان راستی‌آزمایی کرد. آیا رهبری آنطور که ظریف تحلیل می‌کند(اجبار و محدودیت و اجازه‌ندادن)، رفتار می‌کرده یا مبتنی بر مبانی و شاخص‌های انقلابی‌گری.‌ ادامه یادداشت: 👇
🔺واقعیت آن است که ظریف در این دو اظهار نظر نه تنها رعایت حق و امانت در حق رهبر انقلاب نکرده، بلکه اتهاماتی روا داشته که او را از مدار انصاف و عدالت خارج ساخته است. بدترین حرف ظریف، ادعای رعایت تام و تمام شروط نه‌گانه رهبری در مذاکرات است. عمل دستگاه سیاست خارجی در مذاکرات علی رغم این ادعا، هم با نص بیان رهبری در آن دوران مخالف است و هم با شاخص‌های انقلابی گری که معظم‌له ارائه کرده ناسازگاری تمام دارد. در پایان باید گفت، تنها مخاطبین منصف می‌توانند با یک تطابق‌سنجی ساده، پاسخ سوال اصلی این یادداشت را بیابند، تنها آنها هستند که می‌توانند قضاوت کنند آیا ظریف انقلابی مانده یا زمانه او را با خود برده است؟ آدرس کانال: @jafaraliyan http://fna.ir/3cyv4n mshrgh.ir/1497224
صنعت هسته‌ای نشانه چیست؟ ✍جعفرعلیان‌نژادی 🔸سخنرانی امروز مقام معظم رهبری در جمع کارگزاران و دانشمندان هسته‌ای کشور، بهترین پاسخ ممکن به پرسش این یادداشت است. نگارنده اگر بخواهد مبتنی بر همین گفتار یک پاسخ جمع و جور و اجمالی بدهد، می‌نویسد، "صنعت هسته‌ای نشانه استعلای مردم،کشور و نظام سیاسی است". ولی فقیه در این گفتار، صنعت هسته‌ای را از بُعد پیشرفت و توانایی‌های کشور در بخش‌های فنی، اقتصادی و سلامت، از لحاظ وزن سیاسی جهانی و بین المللی برای کشور و از منظر ایجاد روحیه اعتماد به نفس، دارای اهمیت دانسته است. به بیان دیگر صنعت هسته ای همزمان نشانه "قدرت کشور"، "اعتبار نظام" و "عزت ملی" است. اهمیت صنعت هسته‌ای و نقش آن در استعلای این سه خصیصه، منجر به واکنش‌های بی‌وقفه و سخت خارجی شده و به تبع آن گفتارهای غیر اصولی داخلی را ایجاد کرده است. 🔺عموما تلاش دشمن متمرکز بر هزینه‌دار‌کردن دست‌یابی مردم و نظام به این صنعت بوده و انواع و اقسام فشارهای تحریمی را بر کشور وارده آوده است. تلاش جریانات معارض داخلی نیز ایجاد انگاره بی‌فایدگی دست‌یابی به این صنعت با انواع و اقسام روش های تحلیلی بوده است. یکی از این تحلیل‌های پربسامد، برجسته کردن و خبرپراکنی زیاد پیرامون عبور دنیا از صنعت هسته‌ای به انرژی‌های جایگزین و امثالهم است. بیان رهبری دقیقا در مقابل با این ادبیات، قرار می‌گیرد. 🔺گفتار ایشان در پی شکستن چنین انگاره های غلطی است. انگاره غلط اول هزینه‌دار بودن مقاومت، پیش‌روی و توسعه صنعت هسته‌ای است. انگاره غلط دوم، انصراف دنیا از انرژی هسته‌ای یا عدم بصرفه‌بودن توسعه این صنعت در دنیا. ایشان در مقابل صنعت هسته‌ای را هم مایه آبروی کشور و هم بهتر شدن زندگی مردم (کاهش هزینه‌ها، بهبود وضعیت) دانسته‌اند. 🔺اما پرسش این جاست، چنین استعلا، رشد و فراروی چگونه حاصل شد؟ صنعت هسته‌ای، مجسم‌کننده و عینیت‌یافته چه میل یا حس عمومی در کشور ما بوده است؟ خروج از وضعیت استضعاف به استعلا که خود را در باور "ما می‌توانیم" متجلی ساخت. در واقع صنعت هسته‌ای بهترین مصداق خارجی و عینیت یافته این باور بود. مقام معظم رهبری در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن که پیاده سازی سخنان پنجاه سال ایشان است، با بهره‌گیری از معارف قرآنی، معنای استضعاف را روشن می‌کند. بیان مجدد این کلیدواژه توسط ایشان در سخنرانی امروز، با عبارت "استضعاف فرهنگی ملت ایران در زمان طاغوت" ارجاعی به همان دریافت قرآنی است که منجر به نوعی آگاهی محیطی و فهم وضعیت، چند سال قبل از وقوع انقلاب اسلامی شده بود. 🔺در واقع به بیان ایشان استضعاف، وضعیت نهادینه توده یا مردم، در دوران ولایت طاغوت است. از این جهت "مستضعفین گروهی در جامعه هستند که اختیار جامعه دست آنها نیست. در خط و مشی جامعه و در رفتنش، در حرکتش، در سکونش، در جهت گیری اش، در فعالیتش هیچ اختیاری ندارند... کسانی که خبری از جریانات جامعه ندارند، نمی‌دانند چی به کجاست، نمی فهمند کجا دارند می‌روند، و از این جا که دارند می روند به کجا خواهند رسید و چه کسی دارد اینها را می‌برد و چگونه می‌شود نرفت و حالا که نرفتیم، بعد چه کار باید بکنیم، اصلا نمی‌فهمند و ملتفت نیستند" 🔺در این وضعیت هم ملت عقب نگاه داشته شده و جلوی رشد و شکوفایی‌اش گرفته می شود، هم باور به اینکه نمی‌تواند رشد کرده و تعالی بجوید در آن نهادینه می‌شود. در واقع آن ظلم ساختاری، به چنان جهل جمعی می‌انجامد. این باور جاهلانه که "ما نمی‌توانیم". به بیان بهتر مستضعفین در وضعیت استضعاف هم از بیرون حس تکریم نمی‌یابند، هم در درون دچار حس تحقیر‌شدگی درونی می‌شوند. 🔺در مقابل، خروج واقعی از وضعیت استضعاف با ایجاد یک آگاهی صادقانه ممکن است تا جمعی را به این تصمیم برساند که از ولایت طاغوت به ولایت الله خروج کنند. امام خمینی(ره) در مقابل چنین وضعیتی که باور به تحقیر شدگی را نهادینه می‌کرد و در تقابل با سه گفتار قویِ درباری، استعماری و روشنفکری، گفتاری کریمانه ارائه کرد. گفتاری که در تعارض با آن سه دستگاه ایجاد آگاهی کاذب ، طرف مردم را گرفت. 🔺این گفتار ابتدا یک انقلاب درونی را در جمع مردم مستضعف موجب شد، یعنی باور ما می‌توانیم را در آنان زنده ساخت و با این باور انقلاب را رقم زد. در واقع "این مردم بودند که انقلاب را انجام دادند، ولی امام آن را بوجود آورد". انقلاب امام، هم در مردم آگاهی به وضعیت استضعاف ایجاد کرد،هم راه خروج به آنان را نشان داد، هم آگاهی به وضعیت جدید را در قالب باور "ما می توانیم" هدیه کرد. 🔸همین باور "ما می توانیم"، منجر به "قدرت و قوت درونی کشور"،"اعتبار و آبروی منطقه ای و جهانی نظام" و "اعتماد به نفس، خود باوری و عزت ملی" شد.از این جهت است که صنعت هسته‌ای یکی از مهم‌ترین نشانه‌های استعلای "ایران، مردم و جمهوری اسلامی است. آدرس کانال: @jafaraliyan https://tn.ai/2909414
اصلاحات در موقعیت سیگنال‌‌یابی ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸این روزها از مجموع یادداشت‌ها و تولیدات مطبوعاتی، رسانه‌ای و مجازی اصلاح‌طلبان‌ می‌توان به این دریافت رسید که آنان مترصد جذب کوچک‌ترین سیگنال‌های بازگشت به عرصه قدرت رسمی هستند.‌ 🔺سیگنال‌یاب‌‌های ماهر اصلاح‌طلب به انحاء مختلف، در حال فلسفه‌بافی برای بی‌منت کردن حضور خود در انتخابات آتی هستند. سیاست آنها در مقطع فعلی، با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن است. نمونه این رفتار، فعال شدن بی‌هوای ظریف است. 🔺کارکرد این رفتار همچون شوکی به منظور احیای بدنه افسرده جریان اصلاح‌طلب بود، هر چند ظریف بعداً اعلام کرد تعهد محضری می‌دهد در هیچ انتخاباتی شرکت نخواهد کرد. نمونه دیگر خروج خاتمی از پیله سکوت و انزوا با موضع‌گیری‌های گاه و بیگاه در مسائل مختلف سیاسی و غیرسیاسی است‌. 🔺نمونه دیگر، مطالب یادداشت‌نویس‌های روزنامه‌های اصلاح‌طلب است که هم خوب بلندند از کاه کوه ساخته و از آب کره بگیرند هم رساله توجیه‌المسائل حرفه‌ای دارند. مثلاً احمد غلامی ستون نویس روزنامه شرق با زبان بی‌زبانی نوشته، اگر ما را به رسمیت نمی‌شناسید لااقل قبول کنید که متفاوتیم و به احترام شناسایی تفاوت‌ها ما را هم بازی دهید. 🔺نمونه دیگر از میان دانشگاهیان اصلاح‌طلب، دکتر محمودشفیعی استاد دانشگاه غیرانتفاعی مفید است، ایشان هم به نوعی بلیه دوری از قدرت اصلاحات را به مسلط بودن گفتار «ما می‌توانیم» و مثبت اندیشی نظام نسبت داده و با زبان بی‌زبانی گفته به ما هم مثبت نگاه کنید. 🔺نمونه دیگر از قشر مابین دانشگاه و ژورنالیسم اصطلاحات، احمدزیدآبادی است، روش کار او قدری متفاوت‌تر است. سیگنال‌‌یابی او مبتنی بر سیاست یک سوزن به خود یک جوال‌دوز به نظام است. او هم به اصلاح‌طلبان می‌تازد که دل‌خوش به کندی تیغ نظارت شورای نگهبان نکنند، هم به نظام تاخته که با بازکردن صحنه و تسامح بیشتر شورای نگهبان، نمی‌تواند مشارکت را بالا ببرد. پیام این گفتار او نیز در نهایت مطالبه بازگشت اصلاحات به قدرت است، او نیز مانند سایر اصلاح‌طلبان با دست پس می‌زند و با پا پیش می‌کشد‌‌. 🔸نتیجه: این چنین تلاش و تقلای غریزی برای بازگشت به قدرت را باید در خاطر مردم نگاه داشت تا در آستانه انتخابات فریب تحریم‌بازی احتمالی این طیف برای رای‌گیری از مردم و امتیازگیری از نظام را نخوریم. 🔺اکنون که غریزه قدرت‌خواهی آنان بر اراده آگاهانه‌شان می‌چربد، باید هوشیار بود و به خاطر سپرد تا در آن زمان به رویشان بیاوریم در چه وضعیت التماسی قرار داشتند و وضعیت طلب‌کاری آنان در ایام انتخابات واقعی نیست. 🔺با این حال راه‌حل اصلاحات، بازی در چارچوب منافع ملی، بازگشت به چارچوب قانون، التزام به آن و احترام به حقوق مردم است. آنان باید متوجه شده باشند، مردم دیگر کمتر اسیر هیجانات سیاسی یا دوقطبی‌های غیرواقعی‌شان می‌شوند، آنان برنامه متین و کارنامه خوب می‌خواهند. آدرس کانال: @jafaraliyan mshrgh.ir/1499120
ویرایش شهاب حائری با شعار خود ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸فرقه فقه خوارجی باید به خود ببالد که فردی مانند شهاب الدین حائری شیرازی را در دامان خود پرورانده است. من پیشتر در خصوص خصیصه خودویرانگری اهالی فقه خوارجی نوشته بودم، در آنجا گفته بودم چرا این افراد، دچار زمان پریشی و بی قراری مکانی شده اند. هم دچار خصلت عقب ماندگی زمانی شده اند هم از درک موقعیت و وضعیت خود عاجزند، بدتر از همه آن است که فراموش کرده اند چه از قبل گفته اند و چه اکنون می گویند. 🔺 هیچ چیز ترسناک تر از آن نیست که زمانی برسد، افرادی متوجه شوند، پشت این ژست های روشنفکری و نقد دینی، چه اغراض شخصی و غیر شخصی خوابیده است. هیچ اضطرابی هم بدتر از این نیست که مواظب باشم حرفی نزنم که با گفته های قبلیم در تعارض و تضاد باشد. آقای شهاب حائری، این عبارت را به عنوان شعار کانال شخصی خود قرار داده است: "در برابر ضعف ها توجیه حماقت است، تضعیف جنایت است و تکمیل رسالت ما". 🔺شعاری بسیار خوب که هر چه گرد زمان بر آن می نشیند، بی محتوا و بی معناتر می شود. شهاب حائری به عنوان یک روشنفکر حوزوی یا روشنفکر دینی، رسالت خود را در دیدن واقعیت های منفی و اصلاح و تکمیل آنها دیده است، در عین حال بیان کرده اگر این رویکرد منجر به تضعیف یک نقطه قوت شود، جنایت مرتکب شده است. در واقع شناسایی ضعف ها و تبدیل آن به نقطه قوت از نظر حائری وظیفه جریان روشنفکری دینی و حوزوی است. 🔺 ناگفته پیداست، ادبیاتی هم که باید برای انجام این رسالت دنبال شود باید به زعم ایشان ملاحظه عدم ارتکاب جنایت را هم داشته باشد. هر مخاطب منصفی که اگر نوشتارهای ایشان را از چند سال پیش تا کنون ملاحظه کند، متوجه می شود چقدر شهاب حائری از رسالت خویش و شعار مبنایی اش فاصله گرفته است. 🔺 با همان ادبیات حائری می توان گفت، او نه یک روشن اندیش، که تبدیل به جنایت اندیش شده است. او ضعف را تهدید و آسیب ها را جنایت می بیند. بر همین مبنا اقلیت ها را اکثریت، جزئیات را کلی، افراد تکین را جامعه و خود را همه می پندارد. حائری همین تصور محدب و کاریکاتوری شده، ساحت سیاست و حکمرانی را ملاحظه می کند. از اشتباه سیاستگذار به نفی ساختار می رسد. از قصور یک مسئول پایین رده به مقصرنمایی از بالاترین مقام مملکتی می رسد. از انحرافات تاکتیکی دولت های مختلف به خطابودن سیاست های کلان انقلاب اسلامی می رسد. 🔺 واقعیت تلخ ماجرا آن جاست که جنایت اندیشی، به باور قضاوت های غلط و کاریکاتوری می انجامد. او می خواسته در ابتدا یک ضعفی را ترمیم و تکمیل کند، اکنون اما در حصار همان ضعف باقی مانده است، او ضعف را جنایت می بیند و طبیعتا جنایت اندیشی راهی برای عبور از آن ضعف باقی نمی گذارد، تنها راه فراروی برای او برائت از آن جنایت خودساخته است. اکنون ادبیات حائری را نمی توان یک گفتار روشنفکرانه و استدلالی محسوب کرد. 🔺این ادبیات به دلیل جنایت اندیشی ماهیت عقده گشایی پیدا کرده است. او می خواهد از این جنایت ها تبری جوید، اما نمی داند که این تبری جویی و عقده گشایی، منجر به خودویرانگی او می شود. باید به یاد او آورد که این ضعف ها را خودش تبدیل به جنایت کرده است. جنایت اندیشی منجر به جنایت علیه خود می شود. 🔺ادبیات هجوآمیز، استهزاءگون علیه دیگری، قبل از انتساب به دیگری، به خود فرد منتسب می شود. راه حل همان است که اول گفتیم، حائری باید به زمان طرح شعارش بازگردد تا بتواند موقعیت کنونی اش را بازشناسد. در موقعیت فقه خوارجی، اضطرار و بغی و خروج اصالت می یابد. او باید آرامش، رسالت و روشن اندیشی اش را بازیابد. حائری باید تا ویران تر نشده هرچه زودتر خود را ویرایش کند. آدرس کانال: @jafaraliyan http://fna.ir/3czptw
آیا بدگویی از نظام خوش‌‌نامی می‌آورد؟ ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸معمولاً در گفت‌وگوهای صمیمانه تجربه کرده‌ایم، دوستان واقعی نه در میان جمع که در یک جای خلوت، نکات غلط رفتاری یا اشتباهات‌مان را به ما تذکر داده و می‌گویند ما بد شما را نمی‌خواهیم، از ما ناراحت نشوید.‌ ما هم عموماً ناراحت نشده و احتمالاً از او تشکر می‌کنیم. 🔺در مقابل اگر او همین تذکر به اشتباهات را در میان جمع به رخ ما بکشد و بگوید من بد شما را نمی‌خواهم، معلوم است که صادق نبوده و ما هم احتمالاً ناراحت شده و از او رنجیده خواهیم شد. 🔺با این دو مثال قصد داشتم فرق بین نقد دلسوزانه با بدگویی را روشن سازم. اکنون بانظر به این دو مثال می‌توان به تحلیل تفاوت‌های نقد و بدگویی پرداخت. ▫️نقد دلسوزانه با ملاحظه حفظ آبروی سوژه نقد، صورت می‌گیرد. بدگویی اما بدون چنین ملاحظه‌ای یا بی توجه به آن، انجام می‌شود. ▫️نقد دلسوزانه موجب همدلی نقدشونده با نقدکننده می‌شود، اما بدگویی موجب بددلی نقدشونده نسبت به نقدکننده می‌شود. ▫️حاصل نقد دلسوزانه، اصلاح مؤثر‌ آسیب یا اشتباه نقدشونده می‌شود، اما بدگویی منجر به تقابل نقدشونده و عدم اقناع او می‌شود. ▫️نقد دلسوزانه متوجه کارکردها و رفتارهای سوژه نقد است، اما بدگویی متوجه شخصیت و هویت نقدشونده است. ▫️منتقد دلسوز، حتی اگر آسیب یا زیانی از سوی سوژه نقد به او رسیده باشد، انتقام‌جویی نمی‌کند. بدگو اما اگر چنین آسیبی دیده باشید، انتقام‌جویی و عقده گشایی می‌کند. ▫️منتقد دلسوز آسیب و اشکال سوژه نقد را واقعی و به اندازه می‌بیند، بدگو اما آن آسیب و اشکال را جنایت و بحران می‌بیند. ▫️منتقد دلسوز نزد نقدشونده محبوب می‌شود اما بدگو هم نزد نقدشونده و هم نزد کسانی که حرف‌هایش او را شنیده‌اند، بدنام می‌شود. 🔸برخی افراد گمان می‌برند، بدگویی از نظام، منجر به خوش‌‌نامی آنان‌ نزد مردم می‌شود. فارغ از آنکه مردم فطرتاً از آدم بدگو و هتاک، بدشان می‌آید. مسلماً این عده عادت به بدگویی را با انگیزه بدنامی دنبال نمی‌کنند، اما غافلند از آن که همین بددهنی منجر به «بدبینی» آنها شده است. 🔺 آنها واقعیت‌ها را بد و خراب می‌بینند، آنها اقلیت کوچک دور و بر خود و جمعی رسانه‌ای بلندگو به دست را، برآیند افکار عمومی و مردم می‌پندارند. آنها این اقلیت‌ها را اکثریت می‌پندارند و گمان می‌کنند، با خوش‌داشت این عده، خوش‌نام هم می‌شوند. این فقط زمان است که به آنان نشان خواهد هیچ بدگو و هتاکی، خوش‌‌نام نخواهد ماند. آدرس کانال: @jafaraliyan mshrgh.ir/1499091
ابطال مستمر یا پاسخ نقطه‌ای ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸یکی از موضوعاتی که ممکن است موجب کاهش انگیزه نیروهای تبیین‌گر در مقابله با شبهات و سوألات ظالمانه جریانات معارض، شود، عزم جدی نیروهای شبهه‌ساز بر تولید ادبیات پرحجم و بی‌وقفه، ولو تکراری و سطحی است. 🔺ممکن است در ذهن عنصر تبیین‌گر این پندار ایجاد شده باشد که او یکبار برای همیشه و به بهترین شکل ممکن پاسخ فلان شبهه را داده و یا نوشته‌ای ایجابی تولید کرده که مخاطب می‌تواند با رجوع به آن پاسخ شبهه جدید را پیدا کرد. 🔺پندار دیگری که ممکن است در ذهن تبیین‌گر وجود داشته باشد آن است که فلان شبهه پرداز به قدری در کار خود مصر و جدی است که روزانه شبهه‌سازی کرده و دست بردار هم نیست. او اگر بخواهد به هر شبهه این فرد جواب بدهد، دچار دور باطل و بی‌حاصلی می‌شود. 🔺پندار دیگر ممکن است آن باشد که اگر فلان شبهه‌ساز را رها کنیم، خودش به تدریج خودش را خراب می‌کند، اما اگر ما به او بپردازیم موجب اعتبار و اهمیت آن فرد شده‌ایم و جلوی زوال تدریجی او را می‌گیریم.‌ 🔺پندار دیگر ممکن است آن باشد که شبهات این شبهه‌ساز مگر چقدر بازتاب و بازنمایی دارد، یا دیده می‌شود. مگر چند درصد از جامعه به‌ این شبهات توجه می‌کنند.‌ دخالت ما ممکن است موجب بیشتر دیده شدن آن شبهه شود. بنابراین سیاست بایکوت و بی‌توجهی به او بهترین راه ممکن است. 🔸برای ابطال هر کدام از این پندارها و مفروضات، دلایل محکم بسیار است و ذکر آن چیز جدید به مخاطب و عنصر تبیین گر اضافه نمی‌کند. اما شاید بهترین دلیل اثبات کننده این پندارهای نه‌چندان صحیح و توجیهات غلط، «عدم کاهش انگیزه شبهه‌سازان»، «مصمم‌تر شدن آنان» و «پرحجم‌تر شدن این دست از محتواسازی‌ها»، «شبکه‌ و عُصبه‌شدن آن‌ها»، «حمایت‌گری همزمان شبهه‌سازان و پوشش‌دهی به‌لحظه آنان از یکدیگر» و در نهایت «تبعیت آنان از منطق فعالیت جبهه‌ای» باشد. 🔺به‌نظرم تالی تلو پندارهای غلط برخی عناصر تبیین‌گر، کردارهای پرحجم عناصر شبهه‌ساز است. ما نیاز به اتخاذ نوعی راهبرد با هدف کاهش انگیزه این طیف و بی‌اثرسازی گفتارهای آنان داریم. 🔺دوست مبرز و مجاهدم «مهدی‌جمشیدی» در این زمینه ایده جالب توجهی را مطرح کرد که می‌تواند اولا دوای درد آن پندارهای غلط باشد، ثانیاً محرک و انگیزه‌بخش تبیین‌گران در همه عرصه‌های تبیینی شود، ثالثاً به کاهش انگیزه‌های جبهه معارض و خنثی‌سازی اثرات سوء آن گفتارها بینجامد و رابعاً امکان هم‌جبهگی و تبدیل نقاط پراکنده(نه لزوماً کم، منظور جداجدا بودن است) به یک خط و جبهه قوی ایجاد شود. 🔺«ابطال‌مستمرِ» شبهات (ولو پرحجم و تکراری)، عنوان این ایده خوب است، هم ایده است هم نوعی کارگفت عملیاتی. به زعم او باید از خط به خط این شبهات سم‌زدایی شود و به تعبیر زیبای ایشان زین پس باید تمام «سطورشان را سوگوار پاسخ نماییم». آدرس کانال: @jafaraliyan http://fna.ir/3d0kti mshrgh.ir/1499700
«زبان‌شناسی شبهه» به مثابه یک راهکار ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸شاید بتوان مهم‌ترین تلاش ژاک‌ لکان فیلسوف‌روانکاو فرانسوی برای درمان یا مواجهه با انواع و اقسام روان‌رنجوری‌ها و بیماری‌های روانی را، رسیدن به «زبانِ» حوزه ناخودآگاه دانست. 🔺او در این اندیشه بود که اگر بتواند به کشف مکانیزمی برای مهم‌ترین دستاورد فروید یعنی حوزه ناخودآگاه _به عنوان محل و دلیل اصلی بروز امراض روانی_، برسد، احتمالاً نسخه درمان این عارضه‌های روانی را یافته است. 🔺لکان امیدوار بود با رسیدن به ساختار‌های زبانی حوزه ناخودآگاه، موفق به دستکاری آگاهانه این فضا و تغییر آن برای آدم‌کردن سوژه‌های ناهنجار با نظام سرمایه‌داری برسد. امروزه از این کشف لکان در دانش‌های مختلف علوم انسانی و بویژه روانکاوی اجتماعی استفاده می‌شود. 🔸خیلی از ما، هر روز تجربه شنیدن انواع و اقسام حرف‌های غیرمنطقی و تعجب‌آوری را در دور و اطراف خود داریم که‌ چیزی بیشتر از یک شبهه صرف است. یعنی اگر به آن پاسخ منطقی بدهیم، کمترین میزان تأثیر را روی گوینده آن گفتار عجیب خواهد گذاشت. 🔺گویا آن گفتار عجیب و بی‌منطق، تبدیل به نظام باور و ذهنیت رسوب کرده برخی از آن افراد شده است. عموما ناکارآمد بودن پاسخ‌ منطقی به این دست گفتارهای هجو، عنصر تبیین‌گر را برای فعالیت تبیینی در «شعاع پیرامونی» خلع سلاح می‌کند.‌ 🔺به نظرم می‌آید، شاید لازم باشد در مواجهه با این پدیده یا ناهنجاری‌ گفتاری، به کشف مکانیزم «ایجاد»، «تولید»، «گسترش» و «نشست ذهنی» این حرف‌ها برسیم. حرف‌های عجیبی که از سطحی‌ترین شبهات علیه دین، مذهب، سیره پیامبر و ائمه هدی(ع)، امام و رهبری، نهاد روحانیت و حوزه‌های علمیه ارتزاق می‌کند. 🔸چیزی که مدتی است به عنوان راه حل، در حال فکر کردن روی آن هستم، رسیدن به ساختار این گفتار غیرمنطقی است. شاید بتوان عنوان آن را «زبان‌شناسی شبهه» گذاشت. سوال اصلی این ایده می‌تواند چنین باشد:‌ «چرا برخی از مردم، گویندهِ بی‌پروا، باورمند و متعصبِ سطحی‌ترین و تخیلی‌ترین شبهات ممکن شده‌اند؟» در آینده سعی خواهم کرد، به چند اصل حاکم بر این گفتار غیرمنطقی برسم. آدرس کانال: @jafaraliyan mshrgh.ir/1499983