eitaa logo
متن‌ْآگاهی‌|جعفرعلیان‌نژادی
374 دنبال‌کننده
277 عکس
8 ویدیو
5 فایل
تلاش‌گری در ابتدای راه آگاهی و ایستادگی ارتباط با نویسنده: @Matnagahi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹الله‌اکبر🔸
🔹قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنْ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً «با کافرانى که به شما نزدیک ترند، پیکار کنید! آنها باید در شما شدت و خشونت (و قدرت) احساس کنند»🔸
از قورباغه آبپز به قورباغه سرخ‌شده ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸مدت مدیدی است که راه نجات رژیم کودکش از سراشیبی سقوط و زوال، مسدود شده است. شاید تنها شانس باقیمانده انتخاب بین مرگ تدریجی یا مرگ دفعی باشد. انتخاب بین اینکه زودتر بمیرد یا مدتی دیگر زمان بخرد. انتخاب بین قورباغه آبپز یا قورباغه سرخ شده. اما آن رژیم خبیث انتخابی خلاف طبیعت جان دوست جهود و یهود کرد. از این نظر هر حرکت مستقیمی از ایران علیه اسرائیل، با هر گونه کیفیت و کمیتی، خود به خود سیلی پشیمان کننده بود. چون ظرف سقوط اسرائیل را تغییر داد. اسرائیل خود را در وضعیت پشیمانی تاریخی قرار داد. اگرچه درک چنین وضعیتی برای رژیمی که در حال اضمحلال است، سخت و ناممکن بود،‌ اما برای جمهوری اسلامی چنین دریافتی سخت نیست. عملیات وعده صادق با اسم رمز «یارسول الله»، همان سیلی پشیمان کننده بود. همان تنبیه رژیم خبیث بود. 🔸این سیلی محکم، البته بخشی از انتقام سخت و دائمی از رژیم صهیونیستی بود. حمله حساب شده با در نظر گرفتن همه معادلات، همه سناریوها، همه قوانین بین الملل، کاملا فقهی، بدون هیجان زدگی و عصبانیت آنی. این حمله تاریخی بود، نه فقط به دلیل تعداد بالای پهپاد و موشک، بلکه به دلیل طراحی پیچیده، چند مرحله‌ای و مستقیم ایران. حالا دیگر خبری از آن هیبت دروغین هم نیست. شدت و گستردگی حمله ترکیبی و پیچیده ایران و اعلام علنی حمله، به تثبیت عینی و میدانی اقتدار جمهوری اسلامی انجامید. یک نظام مقتدر که می‌تواند، به همه کشورهای منطقه در حمایت احتمالی از رژیم، هشدار دهد. هشداری که واقعی است. اقتداری که حرفش بر کرسی می‌نشیند، تغییر می‌دهد و پشیمان می‌کند. جمهوری اسلامی با عملیات وعده صادق، دل‌های مومنین را شاد و گام‌هایشان را محکم‌تر کرد. حالا مظلومین دنیا راحت‌تر معنای مقتدر مظلوم را هضم می‌کنند. 🔸مقتدر مظلوم، اقتدار دارد، اما از قدرتش در هر وضعیتی استفاده نمی‌کند. اهل زورنمایی و زورگویی نیست. همه راه های قانونی و بین‌المللی را می‌رود، همه اصول اخلاقی و جهانی را رعایت می‌کند، تا نشان دهد چرا بر صحنه جهانی قانون جنگل حاکم است. تا نشان دهد چرا در این پهنه بی‌داد، مظلوم است. اما مظلوم ظلم‌پذیر نیست، ظلم ستیز است. به دنبال احیای قانون انسانی است، به دنبال استقرار سنت الهی است. عملیات وعده صادق، اقتدار مقتدر مظلوم را نشان داد. از حالا حکمت آن جمله رهبر حکیم جمهوری اسلامی بهتر و بیشتر فهم می شود. اینکه «دنیای آینده، دنیای فلسطین است». یعنی دنیای آینده، دنیای مستضعفین است. این عملیات فارغ از هر نتیجه‌ای تاریخی بود، جهشی در تحولات آینده جهان. از این به بعد مقدرات عالم را ملت‌های مستضعف، رقم می‌زنند، نه دولت‌های مستکبر. این ضربه فقط به اسرائیل نبود، بلکه ضربه‌ای دوران‌ساز به هیبت همه سلطه‌گران و استثمارکنندگان و مستکبرین جهان. @jafaraliyan
🔹آخر هفته جاری، شب جمعه، مراسم چهلم مرحوم پدرم است. پدرم در ابتدای طوفان‌الاقصی و شروع جنایات رژیم کودک‌کش، دوست داشت در نبرد نظامی با رژیم غاصب، شرکت کند. پرسیده بود نمی‌شود آیا ما اعزام شویم؟ اجل به او مهلت نداد تا این پیروزی بزرگ و غرورآفرین را به چشم مادی ببیند. با این حال می‌دانم، اکنون و این روزها بی‌خبر از چنین فتح و ظفری نیست. اگر فرصتی دست داد و امکانی حاصل شد، برای آرامش و شادی روح ایشان، همه شهدا، حقداران و رفتگان، فاتحه‌ای نثار فرمایید.🔸
خطاهای تحلیلی در فهم اهداف عملیات «وعده صادق» ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸طی دو روز گذشته، چند خطای تحلیلی در خصوص نتایج عملیات «وعده صادق» به افکار عمومی راه‌یافته که نیاز به اصلاح و ویرایش دارد. یک خطای تحلیلی سنجش توفیق یا عدم‌توفیق عملیات با محک تعداد کُشته‌ گرفته شده از صهیونیست‌ها است. خطای دیگر قضاوت با محک میزان تخریب صورت‌گرفته است. خطای دیگر قضاوت بر اساس درصد اصابت پرتابه‌ها به اهداف عملیاتی است. همه این نحوه قضاوت‌ها به دلیل در نظر نگرفتن اهداف اصلی عملیات و دیدن ماجرا از یک زاویه محدود، منجر به بروز خطاهایی و بستری برای کمرنگ کردن این حرکت تاریخی شده است. 🔸به طور خلاصه می‌توان، هدف اصلی این عملیات را، «تثبیت قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی» و «نواخت سیلی کمرشکن به رژیم صهیونسیتی» دانست. هر دو هدف در این عملیات به نحو احسن محقق شد. اما لازم است برای روشن شدن بیشتر موضوع، توضیحاتی داده شود. قدرت بازدارندگی به معنای نشان دادن توان عملیات منهدم‌کننده، نابودگرانه و غیرقابل‌بازگشت است. به معنای نشان دادن توان نابودی هر نوع فرصت جبران و تلافی توسط طرف مقابل است. در عملیات «وعده صادق»، این پیام به روشنی توسط رژیم صهیونسیتی و روشن‌تر از آن آمریکای جنایت‌کار درک شد. 🔸با این توضیح روشن می‌شود، آنچه در وهله اول و به طور حیاتی اهمیت دارد، این است که به طرف مقابل بفهمانید ما می‌توانیم مستقیم و از ایران بزنیم، از گنبد آهنین شما و هر نوع پدافند دیگر عبور کنیم، با نهایت دقت بصورت نقطه‌ای هر هدفی را مورد اصابت قرار دهیم و با حجمی عظیم، غیرمنتظره، چند مرحله‌ای و ترکیبی عملیات کنیم. در واقعیت میدانی، ساعت چهار صبح، سیستم پدافند اسرائیل از کار افتاد، حالا وقت آن بود که آتش سنگین‌تری حواله رژیم کنیم، اما عملیات را متوقف کردیم. چون به خواسته خود یعنی تفهیم قدرت بازدارندگی به رژیم و اربابش رسیدیم. البته آمریکا این پیام را بهتر و زودتر درک کرد و قلاده به سگ هارش زد. 🔸در خصوص هدف دوم نیز باید گفت، اولاً بین سیلی و انتقام تفاوت وجود دارد. انتقام به معنای نابودی کامل رژیم صهیونسیتی و خروج دائمی آمریکا از منطقه غرب آسیا است. طبیعتاً با حمله محدود یک‌شبه نمی‌توان یک رژیم نامشروع را ساقط کرد. مبارزه دائمی و تدریجی لازم است. از مدت‌ها قبل روند زوال و انهدام رژیم شروع و در این سال‌ها سرعت بیشتری هم یافته است. سیلی کمرشکن، ذیل همین راهبرد انتقام نهایی معنا پیدا می‌کند و نه در عرض یا بجای آن. عملیات وعده صادق، به این دلیل تاریخی و کمرشکن بود که هیبت دروغین و نمادین این رژیم کودک‌کش را فروریخت. حالا نه فقط جبهه مقاومت و ایران، که کل دنیا فهمیدند چرا اسرائیل رفتنی است و گنبدآهنین و بازدارندگی‌اش، افسانه‌ای بیش نبود. 🔸به عنوان نکته پایانی باید گفت، اقتدار یک کشور به معنای استفاده عقلانی از قدرت بازدارنده خود است. در غیر اینصورت، آن اقتدار تبدیل به زور و قدرت عریان می‌شود. تفاوت عملیات نظامی جمهوری اسلامی با جنگ‌طلبی وحشیانه رژیم صهیونیستی، ریشه در همین موضوع دارد. اسرائیل با منطق زور و قدرت عریان کنسولگری ما را مورد هدف قرار داد و به زعم خودش تنی چند از فرماندهان موثر جبهه مقاومت را به شهادت رساند، اما با این اقدام، اقتدار پوشالی‌اش را در معرض ضربه تاریخی ایران قرار داد. این روزها محافل فکری، سیاسی و نظامی اسرائیل از شدت سردرگمی در مرز جنون قرار گرفته‌اند. نمی‌دانند باید پاسخ دهند، نباید پاسخ دهند. عواقب کدام بیشتر است. 🔸شکست، بهترین واژه در توصیف وضعیت این رژیم سفاک است. روزنامه‌های امروز اسرائیل به این واقعیت صراحتاً اعتراف کرده‌اند. حالا اگر حتی اسرائیل پاسخی به عملیات وعده صادق دهد، چیزی عوض نمی‌شود، تنها سرعت سقوط خود را بیشتر می‌کند، چون توان بازدارندگی ما را تماشا کرده‌اند، حالا آن را با تمام وجود لمس می‌کنند. بازدارندگی ما با این سیلی تاریخی تثبیت شد. از این به بعد هر اقدامی، به اقتدار ما اضافه می‌کند و از قدرت رژیم می‌کاهد. @jafaraliyan
🔹مراسم چهلم مرحوم پدرم، شب جمعه مورخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ در روستای علیان از ساعت ۱۶ الی ۱۷:۳۰ انشاالله برگزار می‌شود🔸
نظریه «ارزشِ‌کار» اسلامی(۱) ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸بیان همه‌جانبه و پرنکته مقام معظم رهبری در دیدار سال گذشته خود با جامعه کارگری، از جهات بسیاری قابلیت پرداخت و تبیین داشت. یکی از آن جهات مهم که نگارنده از سال گذشته درصدد نوشتن پیرامون آن بود، «نظریه ارزش کار اسلامی» است. توصیف و تحلیل رهبر انقلاب از مفهوم کار، واجد تمایزات و ویژگی‌های جدیدی است که می‌تواند زمینه‌ساز طرح نظریه ارزش کار اسلامی باشد. با برداشت آزادی از آن نکات، می‌توان به مقدماتی برای این مهم دست یافت. آن بیان و تعریف از کار، بیش از آنکه طرح یک نظریه پیشینی برای ایجاد یک واقعیت جدید باشد، برگرفته از نگاه پسینی به تغییر ماهیت کار و کارگر پس از انقلاب اسلامی دارد. 🔸این گفته ادعایی گزاف نیست. کافی است برای فهم چنین تغییری به این سوال پاسخ دهیم که چرا اقشار کارگری پس از انقلاب اسلامی، تحت تاثیر جریانات چپ، تبدیل به عناصر پیکارجو علیه نظام اسلامی نشدند؟ بلکه در عوض محیطی مستعد برای تظلم‌خواهی و ابراز اعتراضات معیشتی و صنفی یافت یا 14 هزار شهید، تقدیم نظام و انقلاب اسلامی کرد و در مقابل تحریکات دشمن در لباس ایدئولوژی چپ، مقاومت کرد. پاسخ بسیار ساده اما عمیق است. تعریف کار و کارگر در انقلاب اسلامی تغییر کرد. گفتار رهبر انقلاب در دیدار با کارگران نیز، ماهیتی یادآورنده و تذکردهنده داشت. اینکه اولا به فهم مقوله کار و کارگر پس از انقلاب اسلامی نائل شویم و ثانیا بتوانیم این تجربه مبارک و ارزشمند زیسته در فضای انقلاب اسلامی را ارج نهاده و زمینه الگوسازی از آن را فراهم نماییم. 🔸بر این اساس یکی از مصادیق و مظاهر اداره کشور به شیوه اسلامی، می‌تواند همین تغییر معنای کار و وضعیت وجودی کارگران پس از انقلاب اسلامی باشد. حالا آن بیان پیش روی ماست و می‌تواند معبری برای تولید نظریه ارزش کار اسلامی باشد. برای عبور از این مقدمات و وارد شدن به اصل پیشنهاد نگارنده، می‌توان روی پنج مفهوم متمرکز شد. اول.ارزشمندی کارگر دوم.ارزش کار و کار باارزش سوم.کالای باارزش چهارم.ارزشمندی سرمایه‌گذار پنجم. فضای ارزنده 🔸اول. ارزشمندی کارگر: مبتنی بر بیان معظم‌له، می‌توان گفت ارزشمندی کارگر در وهله اول ناشی از ارزش کار است. کار مایه حیات جامعه و ستون فقرات زندگی مردم است. بنابراین ارزش کارگر، ارزش حیات جامعه و زندگی مردم است. این نگاه، بیانگر قدر و قیمت کارگران در عهد انقلاب اسلامی است. چنین نگاهی هم موجب خوداحترامی (احترام به خود) کارگر می‌شود و هم به میزان بالای احترام اجتماعی به این قشر زحمت‌کش اشاره دارد. در تجربه روزمره زندگی مردم نیز، چنین شکلی از قدردانی قابل اشاره و توصیف است. کارگر جماعت، احترام دارد. این احترام هم منجر به قدردانی کارگر نزد خود و هم دیگران می‌شود. اینکه می‌داند عنصری ارزشمند، مفید و حیاتی است و از چنین اعتباری و شأن بالایی برخوردار است. 🔸دوم. ارزش کار و کار باارزش: در بخش قبلی پیرامون دلایل ارزش کار مواردی نوشته شد. اما در کنار آن دلایل روشن، می‌توان از زاویه‌ای دیگر به ارزش کار در محیط اسلامی پرداخت. «نیاز کشور به کار برای تولید و پیشرفت»، «نیاز کارگر به کار برای گذران زندگی»، «نیاز معنوی کارگر به کار» و «مبارزه کار با بیکاری به عنوان ریشه مفاسد»، چهار دلیل محکم دیگر در خصوص ارزش کار است. مشخص است که این نحوه التفات به ارزش کار، مسئولیت‌آفرین است. سه مسئولیت اساسی ایجاد می‌کند: الف. «مسئولیت حفظ ارزش کار توسط کارگر» ب.«مسئولیت حفظ ارزش کار توسط دستگاه دولتی و کارفرما» ج. «مسئولیت حفظ ارزش کار توسط مردم». کارگر می‌تواند با کار جدی و پرانگیزه در ادای این مسئولیت موفق شود. اینکه بداند در هر نقطه‌ای که قرار دارد و هر کاری که بر عهده گرفته، همان جا مرکز عالم و مهم‌ترین کاری است که باید انجام دهد. 🔸ب. دستگاه دولتی، کارفرمایان و موسسات خصوصی نیز با تمام توان مسئولیت بهبود شرایط زندگی کارگر، بیمه، بهداشت، مهارت آموزی و فراهم آوردن زمینه ابتکار عمل کارگر را برعهده بگیرد. واقعیت اثر مثبت و مستقیم بهبود کیفیت زندگی کارگر در بالارفتن کیفیت و ارزش کار او، هم ریشه‌ای دینی داشته و هم در مقام تجربه خود را به خوبی نشان داده است. ج. مردم نیز تدریجا در مسیر فرهنگ تناسب ارزش کار و دستمزد، قرار گرفته و قبول مسئولیت کنند. یعنی نسبت به فرهنگ درآمدهای بادآورده، یک شبه و بدون زحمت که در قالب واسطه‌گری، دلالی، ارتشا و رانت‌خواهی بروز و ظهور می‌کند،‌ مسئولیت‌پذیر شوند. البته بخشی از این مسئولیت مسلما با دستگاه دولتی و قضایی است اما فرهنگ‌پذیری برای حفظ ارزش کار نزد مردم نیز بخش پر اهمیت و اساسی این موضوع است. ادامه👇👇
نظریه «ارزش‌ِکار» اسلامی(۲) ✍جعفرعلیان‌نژادی 🔸سوم. کالای باارزش: کالای با ارزش در نظریه ارزش کار اسلامی، کالایی است که تومان ارزش مادی و معنوی دارد. تمایز و مزیت نگاه رهبری در قیاس با اندیشه‌های مادی در این محور بهتر معلوم می‌شود و آن شراکت کارگر با کارفرما در بالا رفتن ارزش و کیفیت مادی و معنوی کالا است. از این نظر هرچه کارگر ماهرتر، آموزش دیده‌تر و مرفه‌تر شود، هم میزان ابتکار عمل او در کار منجر به تولید کالا بالا رفته و هم دقت و محکم کاری او بیشتر می‌شود. فهم ارزش (مادی و معنوی) کار توسط کارگر، انگیزه کار ماندگار را در او بیشتر می‌کند. کارفرما نیز به همین نسبت، میزان بهره و سود کارگر در کالای تولیدی را بالا می‌برد. نکته متمایز این اندیشه، حل معمای «کار از خود بیگانه‌کننده» است. در اندیشه مارکسیستی، نگاه به ارزش کالا تماما اقتصادی و مادی است. بر همین مبنا، مفهوم «سلطه» سرمایه‌گذار یا کارفرما بر کارگر از طریق مصادره ارزش افزوده کار کارگر که همان کالای تولید شده است، به میان می‌آید. 🔸بر این اساس کارگر صرفا تبدیل به موجود مکانیکی بی‌اراده،‌ در خدمت کارفرما می‌شود که ارزش کارش را می‌دزدند. بنابراین از محصول کار خود و به عبارت بهتر سهم‌بری از ارزش کارش، بیگانه می‌شود. هر چه بیشتر هم کار می‌کند، سرمایه‌دار قوی‌تر و او ضعیف‌تر و بی‌اراده‌تر می‌شود. با این توصیف اندیشه مارکسیستی زمینه مبارزه‌جویی و ستیز کارگر با سرمایه‌گذار یا صاحبان ابزار تولید را ایجاد می‌کند. یا نوعی آگاهی مبارزاتی در او ایجاد می‌کند. تجربه چنین تحریکاتی در نهایت منجر به چانه‌زنی بیشتر کارگر برای دریافت سهم مادی بیشتر می‌شود. اما با هر میزان دستمزد همچنان شکاف مادی بین کارگر و کارفرما بالا می‌رود. انحصار ارزش کار به یک مفهوم مادی، منجر به یک رقابت دائمی بین کارگر و کارفرما می‌شود و آنها در دو جبهه مقابل قرار می‌دهد که ضرورتا و به حکم طبیعت چاره‌ای به جز برخورد ندارند. آنان کالای مادی را ثمره این برخورد و تضاد دانسته و روابط تولید را همواره بر چنین تقابلی استوار می‌کنند. در سیر تطورات تاریخی، کشورهای سرمایه‌داری در نهایت برای حل این تعارضات و ستیزهای درونی، تصمیم به بیگاری کشیدن از کارگران کشورهای دیگر گرفته و به سمت رفتارهای استعماری رفتند. اساسا روابط سطله بین کشورهای استعمارگر و استعمارپذیر بر بنیان چنین تضادی حاکم شد. 🔸چهارم و پنجم. ارزشمندی سرمایه‌گذار و فضای ارزنده: برای حل این تضاد، رهبر انقلاب، همزمان و توامان بر ارزشمندی دو طیف سرمایه‌گذار و کارگر بر مبنای اندیشه‌های اسلامی تاکید می‌کند. هم از ارزش کار بحث کرده است و هم از ارزش سرمایه. هم بر حفظ ارزشمندی کارگران تاکیده داشته و هم از کارآفرینان و سرمایه گذاران در شاخه‌های تولید تقدیر کرده است. همزمان هم بر ارزش کار و هم بر تولید ثروت یا سرمایه صحه گذاشته است. یکی از نشانه‌های بارز این ارج‌گذاری همزمان استخدام مفهوم جهاد برای هر دو طیف این ماجراست. ایشان حفظ ارزش کار خوب یا تولیدگر و حمایت از آن توسط مسئولین را زمینه قدرت‌مندی در برابر دشمنان و واندادن و ترسیدن در برابر آنها دانسته است. استفاده از تعبیر فضای انصاف که ریشه در نظریه زوجیت معظم‌له دارد، برای برقراری رفق و مدارا بین کارگر و کارفرماست. ایشان بر خلاف اندیشه مارکسیستی که فلسفه خود را بر بنیان برساخت ماتریالیسم دیالکتیک یا تضاد مادی دیالکتیک استوار می‌کند، نظریه ارزش کار اسلامی را بر بنیان سنت الهی زوجیت در عالم بنا می‌کند. فضای انصاف بجای فضای ستیز، بیانگر فایده‌مندی بیشتر همدلی و همراهی بین کارگر و کارفرما در تولید محصول پرارزش (مادی و معنوی) برای کشور است. بنابراین فضای انصاف دیگر تمایز مهم نظریه ارزش کار اسلامی است که خود نیاز به پرداخت و توضیح مستقلانه‌ای دارد. در پایان باید گفت، نظریه ارزش کار اسلامی، می‌تواند به نوعی صورت‌بندی واقعی و تجربه شده از روابط تولید اسلامی بین کارگر و کارفرما برسد که توانایی الگوشدگی داشته و در نهایت بر معمای لاینحل روابط استثماری یا سلطه‌جویانه فائق آید. @jafaraliyan
معمای میدانیِ «وحدت‌ِکلمه»و«کثرت‌‌ِسلیقه» ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸شاید در مقام نظر و در سطح ایده، بتوان برای حل معمای هم‌سازی وحدت‌کلمه و کثرت سلیقه به پاسخ‌هایی ساده رسید، اما همه داستان از وقتی شروع می‌شود که بخواهیم در میدان واقعیت با وجود داشتن سلایق مختلف، وحدت و همدلی‌ها را حفظ کرده و بلکه بیشتر و بهتر کنیم. در صحنه عمل نیز متوجه می‌شویم، حفظ همدلی، در سطح اجتماعات محلی، کوچک و فامیلی چه بسا راحت‌تر از مجامع بزرگ‌تر و غریبه‌تر باشد. 🔸مسلماً در سطح اجتماع مسأله کمتری نسبت به سطح جامعه خواهیم داشت و یا توانایی حل مسأله‌ بیشتری داریم. گویا ما در سطح اجتماعات کوچک بهتر توانسته‌ایم روابط مابین خود را مهندسی کنیم. انگار برای اینگونه روابط بهتر شکل یافته‌ایم. چسب محبت و آشنایی، روابط ما را خودمانی می‌کند. معمولاً بین همسایگان نیز چنین موضوعی رواج دارد. ما هم حق محبت و هم حق شناخت (آشنایی) بیشتر به یکدیگر را ادا می‌کنیم. 🔸به نحو ملموس متوجه می‌شویم، مشکلات از وقتی شروع می‌شود که محبت‌ها کم می‌شود یا یادمان می‌رود که چقدر یکدیگر را می‌شناخته‌ایم و حالا چشم روی آن بسته‌ایم. خلاصه اگر روابطمان بدقواره و بی‌شکل شود، راه شکل‌دهی دوباره به آن را راحت می‌یابیم. همه اینها را گفتیم تا به صحنه جامعه برسیم. به نظر می‌رسد معما یا مشکل همسازی وحدت کلمه و اختلاف سلیقه در سطح جامعه ریشه در مسأله بی‌شکلی و بدشکلی روابط ما داشته باشد. 🔸در اجتماعات کوچک، شکل روابط ما شخصی است اما نمی‌توان با همان شکل شخصی به صحنه جامعه آمد، چون روابط بی‌شکل و بد شکل می‌شود. اگر روابط شخصی به جامعه بیاید، تزاحم منافع شکل می‌گیرد. خروجی برقراری روابط شخصی در جامعه، رقابت بر سر منافع شخصی است. چون همگی بدنبال تأمین اهداف شخصی خود هستند، خود به خود نوعی رقابت برای کسب منفعت بیشتر بوجود می‌آید. جامعه میدان فضای عمومی است، نمی‌توان فضای عمومی را بدون ستیز و نزاع، شخصاً مصادره کرد. 🔸به صورت منطقی متوجه می‌شویم، در جامعه باید جای روابط شخصی را ضوابط عمومی بگیرد. برای تبدیل روابط به ضوابط، احتیاج به توافق داریم. هرجا این پیمان و توافق را زیرپا بگذاریم یا فراموش کنیم، دچار مسأله بی‌شکلی و بدشکلی می‌شویم. سوال مهم در اینجا چیست؟ آن است که بیابیم شکل «محبت و شناخت جامعوی» چیست تا آن توافق نوشته یا نانوشته حاصل شود. به گمان نگارنده برای حل معمای طرح شده در پیشانی یادداشت، به پاسخ این پرسش کلیدی بستگی دارد. 🔸پاسخ پرسش در «شخصیت‌یابی جامعوی» است. باید ببینیم الف، با چه چیزی می‌توان به تشخص(شخصیت) جامعوی رسید؟ ب، چگونه می‌توان این تشخص(شخصیت) را حفظ و تقویت کرد؟ 🔺الف. با چسب محبت و شناخت جامعوی (هویت یا خودشناسی جامعوی) می‌توان روابط شخصی را به ضوابط شخصیتی تبدیل کرد. محبت ضابطه‌مند همان همجوشی، پیوند و هم‌بستگی خلل‌ناپذیر روی ارزش‌های فطری، همگانی و انسانی هشت‌گانه (آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری) است. نوعی توافق، اراده و عمل برای حصول این محبت لازم است که در وقوع انقلاب اسلامی و ثبوت پس از آن در مقاطع مختلف تجربه کرده‌ایم. شناخت جامعوی نیز به معنای فهم ویژگی‌های شخصیتی (انسان ایرانی مسلمان) و دانایی پایدار و رسوب یافته نسبت به آن است. 🔺ب.ضوابط محبت و شناخت در جامعه را یاد بگیریم، بیاموزیم و پیاده کنیم. پیاده‌سازی عملی و پاسخ عینی ما به پرسش اصلی یادداشت در همین بخش پایانی است. برای یادگیری، آموزش و پیاده‌سازی ضوابط محبت و شناخت، یا دانایی و توانایی نسبت به آن، نیاز به «شکل‌یابی»، «شکل‌دهی» و «شکل‌مندی» داریم. تشکل‌ با این توضیح، رمز تشخص یا شخصیت‌یابی جامعوی است. تشکل‌سازی، با تعریف ممتاز مقام معظم رهبری، به معنای ایجاد کانال‌هایی برای الف. کشف استعدادها و فعلیت‌یابی آنها (شکل‌یابی یا یادگیری)، ب. حرکت در مسیر درست (شکل‌دهی) و ج. حرکت هماهنگ و پیوسته (شکل‌مندی) است. 🔸با تشکل‌یابی اجتماعی، خلق وخوی وحدت‌جویی، وحدت‌یابی و وحدت‌مندی در آحاد مردم شکل می‌گیرد، شخصیت اجتماعی به منصه ظهور می‌رسد. کانال‌های متعدد و مختلف، در نهایت به یک آبراه نهایی می‌ریزند و وحدت کلمه را محقق می‌کنند. با تشکل هم تمام قدرت‌های منتشر در آحاد انسانی مجتمع می‌شود و هم کل نیروها متمرکز می‌شود. 🔸با تجمیع قدرت و تمرکز نیروها، اهداف مادی و معنوی در سطح کلان به راحتی تأمین می‌شود و جامعه راه حل مسائل و اختلافات خود را می‌یابد. در خصوص نحوه ایجاد تشکل‌های جامعوی و تفاوت آن با احزاب سخن بسیار است و فرصتی دیگر می‌طلبد که قابلیت پرداخت دارد. شاید وقت آن رسیده باشد، برای جامعه‌پردازی، حل تعارض در قول به وحدت و عمل ضد آن، اندکی در فلسفه تشخص و تشکل و شیوه‌های کنونی آن اندیشید. @jafaraliyan
🔸تصاویر مرتبط
حیف است او غریب باشد ✍ سعیدتوتونکار 🔸بارها در این باره اندیشیده‌ام. آیا در حوالی این زمین و این زمان کسی مانند او را می‌شناسید؟! یا کسانی مانند ما؟! بی‌تردید نه.... حیف نیست او در میان ما غریب بماند؟! ناشناس باشد؟! غبطه نمی‌خورید دیگری، آن سوی دنیا به صلابت و سلامتش افتخار کند و دشمن گرداگرد ما از شکوه و عزتش به خود بلرزد و قدم‌هایش سست شود و آنگاه ما، مردمان او، فریادش نزنیم و به سویش نشتابیم و سایه‌اش را نگستریم و خنکایش را عالمگیر نکنیم و لطفش را فاش نسازیم و قهرش را بر سر شیطان نکوبیم و هنرش را در تمام چشم‌های منتظر نقاشی نکنیم و بر گوش‌های تشنه نسراییم؟! واقعا حیف نیست با او معاصر باشیم اما... 🔸هر روز ما که فدای روزگارانش باد، نباید نشانی از او داشته باشد؟! یادی از او نزد ما نباشد؟! او که آشکارترین نشانه است از آن حاضر غایب. گمان من این است، نزد او وعده ما با صاحب زمان است. نزدیک‌ترین نقطه به آن خورشید پنهان در غبار زمین و بغض آسمان. سید علی خامنه‌ای در زمان ما یک شخص نیست. او نشانه است. نشانه‌ها صاحب خود را نشان می‌دهند. نشانی را غلط نرویم. دیگران بگذار از حقد و حسد و غرور و کبر یا جهل و غفلت و سستی و ضعف از او به نیکی یاد نکنند. مگر ما کم از اینها دیده‌ایم. 🔸بگذار دشمن شبهات را آوار کند روی سر ما. از آن سکویی خواهیم ساخت برای بالا رفتن. بگذار ما را تهدید کنند از آن فرصت خواهیم ساخت. بگذار ما را با خاطرات انبیاء و اولیاء و اوصیاء هم‌خاطره سازند چه باک که شباهت به محبوب زیباترین لذت دوستان است. حالا که دشمن همه توانش را روی یک نفر و یک نقطه و یک کشور و یک نظام و یک اندیشه متمرکز کرده، ما نیز تمام توانمان را برای شکستن بازوی دشمن در آن نقطه جمع می‌کنیم. 🔸این یک فرصت تاریخی است. یک باریکه و گذرگاه بی‌تکرار، یک خاطره ماندگار. بگذار نام ما را در کنار او بنویسند و خاک ما را با او بیامیزند. بیایید جاهلیت را عقب برانیم... بیایید مسلمان زندگی کنیم و مسلمان بمیریم. بیایید از ولیّ خدا آنجا که شیطان بر او شوریده دفاع کنیم. بگذار نام ما را از مجاهدان بنویسند. https://eitaa.com/daftaretamrin
۱۹۶۸ تمام می‌شود، ما می‌مانیم و حتی می‌خندیم ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸وقتی جنبش دانشجویی ۱۹۶۸، یعنی همان سالی که به قول کورلانسکی جهان را تکان داد، شروع شد، همه می‌دانستند، آن‌ سال هم تمام می‌شود. هیچ کس بگیروببندهای پلیس آمریکا و حملات گازانبری‌شان به دانشجویان را باور نمی‌کرد، حتی شاید خود دانشجویان آنقدر که باید و شاید، خودشان را جدی نگرفته بود. 🔸دست بر قضا، اعتراض به جنگ ویتنام، بهانه شروع اعتراضات دانشجویان دانشگاه کلمبیا در آن سال شد. آن سال‌ها این فقط اعتراض به جنگ نبود که دانشجویان را به خیابان کشانده بود، در اروپای شرقی تحت تأثیر جنبش بهار پراگ، اعتراض علیه اقتدارگرایی کمونیسم شوروی بهانه اشغال خیابان بود. در فرانسه هم دلایل دیگری که در رأس آن بازیگری جریان چپ بود، دانشجویان را از سالن تئاتر به اشغال خیابان و مراکز حکومتی کشاند. 🔸بروز بارقه‌های اتمام جنگ، کاهش دوز اقتدارگرایی شوروی، همدستی کارگران با سرمایه‌داران، کل آن فضای ملتهب را آرام کرد و آن سال پرتلاطم که با آتش‌بس یک روزه آمریکا در ویتنام شروع شد، به شروع خروج و شکست مفتضحانه آمریکایی‌ها و پیروزی نیکسون در انتخابات ریاست‌جمهوری تمام شد. 🔸از سال ۱۹۶۸، تا همین سال ۲۰۲۴ جریان چپ، تمام تلاشش را کرد تا جنبشی فراگیر را رهبری کند و نظام سرمایه داری را واژگون سازد. اما هر سال این خصلت ستیزه‌جویی، مبارزه‌طلبی و مقاومت، مبتذل‌تر شد. دیگر کسی باور نمی‌کرد، چپ بودن یعنی چریک بودن. همه نمایش چپ در نقد نظام سرمایه‌داری خلاصه می‌شد. آرمان عدالت، قربانی همدستی پنهان چپ‌ها با راست‌های نظام سرمایه‌داری شد. 🔸هیچ کس باور نمی‌کرد و انتظارش را نمی‌کشید که در چهار گوشه جهان سرمایه‌داری، دوباره جنبشی سربرآورد که هم دانشجویان میان‌دارش باشند و هم چپ‌ها در آن نقشی نداشته باشند. هر چند دیگر چپ، چپ نبود، بلکه سرمایه‌داری چپش کرده بود. این بار هم دانشجویان در اعتراض به جنگ برخاسته بودند، اما آگاهی مبارزاتی‌شان را چپ‌ها نمی‌دادند. آنها نسخه‌ای از مبارزه عینی را در کتاب غزه دیده بودند، نه لایه کتاب‌ها و مانیفست‌های بی‌خاصیت مارکسیست‌ها. 🔸دیدند مقاومتی مقاومت است که شدیدترین سفاکی‌های ستمگران را متحمل شود، اما نبازد. مقاومتی که ظالم را ذله کند، مقاومتی که نمی‌شکند، نمی‌بُرد و شرط می‌گذارد. مقاومتی که مصادره نمی‌شود، همدست ظالم نمی‌شود و در ذاتش پیروز است. مقاومتی که ناممکن را ممکن می‌کند، ۵۶ سال تجربه خشونت و سرکوب پلیس آمریکا که چیزی نیست. 🔸حالا دانشجویان آمریکا و اروپا بیرون آمده‌اند نه به چند بهانه مختلف مثل آوریل و می ۱۹۶۸ که با یک هدف مشترک در آوریل و می ۲۰۲۴. فهمیدند ظلم بی‌پایان نیست، بلکه این مقاومت است که پایدار است. دولت‌های غربی می‌دانند ۲۰۲۴ سالی برای تمام شدن نیست، خیالشان راحت نیست. 🔸با چیزی مواجهند که نمی‌توانند درکش کنند، راه کنترلش را بلد نیستند. جنس این مقاومت را نمی‌شناسند. خارج از نظام سرمایه‌داری است، بیگانه است، سازش‌ناپذیر است، شاید سرکوب شود اما روحش زنده می‌ماند و سال به سال قوی‌تر می‌شود. نیاز ندارد ۵۶ سال صبر کند. ۲۰۲۴ وقتی تمام می‌شود که مقاومت بخواهد، نه آنهایی که عادت به ماندن و خندیدن دارند. مقاومت می‌ماند و می‌خندد چون خیالش راحت است و خشونت و عصبانیت حاکمان را به امید تبدیل می‌کند... @jafaraliyan
آموزش و پرورش آنگونه که باید باشد ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸بین «آموزش و پرورش آنگونه که باید باشد» با «آموزش و پرورش آنگونه که ما می‌خواهیم»، تفاوت کُشنده‌ای وجود دارد. آنچه موجب می‌شود این تفاوت کشنده و سخت، پنهان شود یا پشت اغراض به ظاهر ملی و ژست‌های علمی پنهان بماند، آن است که جریان حامی نگاه دوم، خود را شریک مسأله مردم جا می‌زند. 🔸اما مساله مردم در خصوص آموزش و پرورش چیست؟ آن است که انتظارشان از «آموزش و پرورش آنگونه که هست» بالاتر است. رهبر معظم انقلاب نیز همصدا و همنظر با مردم و به نحو پیشرویی، سطح این انتظار را بالا برده است. ایشان در تمام این سال‌ها خواهان «آموزش و پرورش آنگونه که باید باشد»، بوده است. 🔸سند ملی تحول آموزش و پرورش نیز در پاسخ به چنین مطالبه‌ای از سوی مردم و رهبری، نگارش شد و به مسئولین امر برای تهیه نقشه راه، سپرده شد. در مقابل این فضا، اما نگاه دوم و مدعی دیگری نیز وجود داشت و دارد که از سال‌های گذشته تا کنون با رنگ و لعاب‌های متفاوتی اعلام وجود کرده است. 🔸در دوره حسن روحانی، با سر دست گرفتن سند تحقیرآمیز 2030، می‌خواست بدلی برای مطالبه این تحول باشد. ابتدا به روشنی حرف از اجرای این سند می‌زدند، اما پس از مواجه شدن با ممانعت مردم و هوشیاری رهبر انقلاب، دست به اجرای مخفی آن زدند که راه اجرای آن موضوع هم، در دولت سیزدهم سد شد. 🔸در عین حال جریانی که بدنبال آموزش و پرورش باب میل خود بود، دست از فعالیت نَشُست. دوره همه‌گیری کرونا، فرصت بسیار خوبی پیدا کرد که حیثیت آموزش حضوری در محیط مدرسه را زیر سوال برد. حتی پس از آن همراه با موج اغتشاشات 1401، به روایت‌سازی و التهاب‌آفرینی حول مدارس دخترانه و ماجراهای مسمومیت‌های سریالی دامن زد. 🔸اما داستان به اینجا ختم نشد، پس از کنترل اوضاع و آرام شدن محیط مدارس، تیم های فکری این نگاه دوم مجددا دست به کار شدند و حول محمد خاتمی اقدام به نگارش سند جدیدی با هدف بی‌اعتماد‌سازی مردم به سیستم آموزش رسمی و زیرسوال بردن مشروعیت آن کردند. آنچه در این سند مشهود است، تحریک خانواده‌ها به انواع تکنیک‌های رنجاندن محیط مدرسه، معلمان و دیگر دانش‌آموزان از طریق فرزندانشان بود. 🔸القصه آنکه جریان نگاه دوم، با فهم انتظار مردم از بالارفتن سطح آموزش و پرورش، تلاش خود را برای دادن پاسخ غلط، و انحراف در تأمین چنین مطالبه‌ای، سامان دادند. یکی از مهم‌ترین انحرافات، حمله به کارویژه مهم و خطیر «پرورش» بود. اینکه معلم باید عنصری خنثی و سرد و بی‌نسبت با فرهنگ دینی جامعه باشد. اینکه پرورش جزء وظایف سیستم و نظام آموزشی نیست. 🔸دو پیامد دم‌دستیِ چنین القائاتی، معتبر‌شدن خصلتِ «معلم‌کارمندی» و ظهور پدیده «معلم‌بلاگر» بود. اما رهبر انقلاب با درک چنین حساسیتی، مفهوم «معلم مسئول» را در پاسخ درست به آن مطالبه به حق عمومی ارائه کردند. معلمی که همزمان مسئولیت دانش، تفکر و اخلاق دانش آموزان را بر عهده بگیرد و مثل فرزندان خود دلسوز آنان باشد. 🔸12 اردیبهشت ماه امسال نیز، جمعی از معلمان به دیدار با رهبر انقلاب رفتند. امسال نیز رهبر انقلاب فِقرات جدیدی را برای تأمین آن انتظار بالا، بیان کرد و خطوط آسیب و انحراف احتمالی از مسیر تحقق آن انتظار را مورد توجه قرار داد... @jafaraliyan