eitaa logo
کانال شعر رضا جعفری
587 دنبال‌کننده
63 عکس
38 ویدیو
1 فایل
این کانال بامددخداوندواهل بیت(ع) بمنظورانتشار اشعار اینجانب؛باسرودن شعرهای درخواستی شماعزیزان تشکیل شده و بعضی شعرها باآهنگ پیشنهادی ارائه میشود.!لذاخواهشمندم افرادی که درخواست سرودن شعربمناسبت خاصی را دارندچندروزقبل باشماره ۰۹۱۳۲۹۳۶۵۵۸ تماس حاصل نمایند
مشاهده در ایتا
دانلود
تاکه رسدیک خبری ازشه گلعذارمن سرکه وسیرجوشد اندردل بی قرارمن ای شه پیروزبیا جلوه ی نوروزبیا ماه دل افروز بیادرشب سردتارمن بی توظفرنمیشود.رفع خطرنمیشود بی توبه سرنمیشودسردی روزگارمن امید عاشقان تویی دلبرودلستان تویی سرورخسروان تویی ای شه شهریارمن به هر طرف که بنگرم فکرتوهست دربرم نیست کسی درنظرم جزتوی خوش نگارمن جزتوزغیررسته ام دل به بهاربسته ام درغم هجرخسته ام ای گل نوبهارمن نازتودل بسی برد پرده ی هجر گر درد، پرچم سبز آورد توسن شهسوارمن دانه ی امید شها کاشته ام درهمه جا تاکه ثمردهد درآدینه ی انتظارمن
شنیده ام که شماکورراشفابدهی به لال، صحبت وافلیج رادوپابدهی شنیده ام که شمادردمندی ازسرطان، که بی علاج ودواهست رادوابدهی شنیده ام که شماهیبتی شگرف وعظیم چواژدهابه یکی لحظه برعصابدهی شنیده ام که شمالشکری بدون عصا درون هیبت دریاامان وجابدهی شنیده ام که چودرآتشی قدم بنهی، چوباغ خرّم وزیبابه آن صفابدهی شنیده ام که شما مرده را کنی زنده گلی به شکل کبوتر پَرِ هوا بدهی شنیده ام که نداری به فرش وبادنیاز رهی ورای سلیمان به قلب‌ها بدهی (بیاولطف کن وجان مادرت زهرا دوای هجر مرا نیز مرحمت فرما) مگرنه اینکه شماازتبارزهرایی؟ مگرنه اینکه زنسل علیّ والایی؟ مگرنه اینکه شماباوکالت ازرزّاق، کفیل خلق زمین،آسمان ودریایی؟ مگرنه اینکه شمابرتمام جنّ ومَلَک، جمادی وبشروهرچه هست مولایی؟ مگرنه اینکه زاعماق قلب خستهٔ خویش، اگرصدابزنندت سریع می آیی؟ مگرنه اینکه شماگشته منتظر به قیام، امیدومصلح کلّ تمام دنیایی؟ مگرنه اینکه شمانورآسمان وزمین، دلیل وصل ثَرا با دل ثریّایی؟ مگرنه اینکه شماعادتت بُوَد احسان زفرط جودوسخاوت کریم وآقایی؟ (بیاولطف کن وجان مادرت زهرا دوای هجرمرانیزمرحمت فرما) بیاکه هر شب وروزم غم است وآه، پدر بیاکه خاطرو فکرم شده تباه،پدر بیا وندبهٔ یوسف به قعرچاه ببین مرا درآر به اعجاز روی ماه،پدر گدای درگه ربّانیت نگارِمن است نشسته گوشه ای ازآستانِ شاه،پدر کنارچشم سیاهت نشسته ام مهمان به میزبانی من آ به یک نگاه،پدر به جای تازه عروسِ سُروروشوخ سری، مراشده غمِ عفریته درنکاح،پدر به روی گمشده ام درخورم نظر مَفِکن زشأن خویش ببرسوی شاهراه،پدر توقّعم زسر کفروناسپاسی نیست من التماس وتورادلبری مباح،پدر (بیاولطف کن وجان مادرت زهرا دوای هجرمرانیزمرحمت فرما)
مهدی بیاکه ظلم فراگیرمی شود مظلوم،زیرسلطهٔ زنجیرمی شود مهدی بیاکه عمر کفافی نمی‌دهد پیران به کام مرگ وجوان پیرمی شود مهدی بیاکه بی توگروه نفاق وظلم، همچون گروه میمنه تعبیرمی شود مهدی بیاکه بی تو دراین ورطهٔ بلا، کلّ جهان به میسره تسخیرمی شود مهدی بیامحاسن اسلام راستین، مقهور ریش خرقهٔ تزویرمی شود مهدی بیاکه بی تو دراین ورطهٔ نفاق، این سیّدِ یگانه زمین گیرمی شود مهدی بیاکه حرف بنی راست یا که چپ، اسبابِ حرفِ فاقدِ تاثیرمی شود مهدی بیاکه باتو،چنان بَبرِدرکمین، سیّدعلی،چوحمله وری شیرمی شود مهدی بیا که لالهٔ سرخِ دلاوران در پای برگ سبز توتکثیرمی شود مهدی بیاکه نُقلِ زبان پَری وَشان، درپای تو ترنُّمِ تکبیرمی شود مهدی بیا که باقدم پُرز برکتت، این عالَم ستمکده تعمیرمی شود مهدی بیا که تشنهٔ عدل است این جهان تنهابه یُمنِ مَقدم توسیرمی شود مهدی بیا که رجعت گل‌های نوبهار، ازگُلسِتان فاطمه تصویر شود مهدی بیا که شمس دل افروز مجلسی. تنها جهان به نورتو تنویرمی شود مهدی بیا که عشق پَری بخت من تویی عشق است باتوهرچه که تقدیرمی شود
ای گل نازنرگس کجایی مُردم ازغربت وازجدایی گشته ام چشمِ کوری براهت روشنم کن به نورخدایی بردل بیدلم یک نظرکن تاشوم بادلی کربلایی غربتم می کُشدازدَرَم آی بهترین یاوروآشنایی سیروسرکه شده روزگارم تافرج کرده وازدر آیی (مهدیِ آلِ حیدر نظرکن جان زهرای اطهرنظرکن)2 ازفراق توای شاه خوبان آمدازسینه ام برلبم جان گشته قوتم فقط آه وگریه غصّه ودردواندوه وافغان درسماواتِ عُلیایی ومن درگناهان خودگشته غلطان خم شده پشتم ازجرم وتقصیر هستم ازکرده هایم پشیمان ای امام زمانم کجایی بی توشیدایم و زاروحیران (مهدی آل حیدر نظرکن جان زهرای اطهرنظرکن)2 صاحب الامرِ آل پیمبر سیّدوشاه وسالاروسرور ای رُخَت غایبِ ازنظرها پشتِ ابری چو شمسِ منوّر بردل عاشقم مرحمت کن جوششِ خونِ دل شدمکرّر ترسم آخربمیرم دراین هجر آرزویت بمانددراین سر منتظر گشته ام تابیایی دانم آنجاتویی منتظرتر (مهدی آل حیدرنظرکن جان زهرای اطهرنظرکن)2
دیوان دل مقابل چشمم گشوده شد انگشت و برگ شعر من اندر تکان توست فالی زدم که ماه دل افروز جلوه ات ، دیدم به صدرمجلس هفت آسمان توست گویی که جنّ وانس وخلایق هرآنچه هست در پهنهٔ ثرا و ثریّا از آن توست قربان و فطر و مبعث و عید غدیر با ، نوروز و جمعه و عَرَفه یادمان توست در لَیلَةُ الرَّغائب اگر حق کند ظهور ، چشم و دل تمام جهان میزبان توست خورشید و ماه و بارقه و اختر و شهاب ، از بس که نور می فکنی در نهان توست محصول عشق حیدروزهرا،حسن،حسین، خورشیدِهشت پاره و خورشید جان توست اصل حضور جمله امامان و انبیا ، تنها زمینه ساز ظهور زمان توست نبضی که در رگ همه ادوار جاری است ، آبستن دمادم قلب تپان توست مال و توان جمع قَدَر قدرتِ جهان ، محدودِ زیر گسترهٔ سایبان توست بلبل ، چکاوکان و قناریّ و چلچله ، رودونسیم وچشمه مناجات خوان توست خیر و صلاح و پاکی و تقوا و عشق در ، خطّ شعاع دایرهٔ دیدگان توست خِیل ستاره ای که شده در خطِ اُفول ، حیرانِ ماهِ مهدویِ جادوان توست آدینه هست و پرچم سبز تو و ظهور هر کس شود به زیر لوا در امان توست ای جلوهٔ هُما پَرِ پرواز باز کن باز آ بیا که قلب جهان آشیان توست
مهدی بیا که ظلم فراگیر می شود مظلوم ، زیرِ سلطهٔ زنجیر می شود مهدی بیا که عمر ، کفافی نمی دهد پیران بِکامِ مرگ و جوان ، پیرمی شود مهدی بیا که بی تو ، گروهِ نفاق وظلم، همچون سپاهِ میمنه تعبیر می شود مهدی بیا که بی تو در این ورطهٔ بلا ، کُلّ ِ جهان به میسره تسخیر میشود مهدی بیا ، محاسنِ اسلامِ راستین ، مقهورِ ریشِ خرقهٔ تزویر می شود مهدی بیا که بی تو در این ورطهٔ نفاق، این سیّدِ یگانه زمین گیر می شود مهدی بیاکه حرفِ بَنی راست یاکه چپ، اسبابِ حرفِ فاقدِ تاثیر می شود مهدی بیا که با تو چنان بَبرِ در کمین، سَیِّد علی چو حمله وری شیرمیشود مهدی بیا که لالهٔ سرخِ دلاوران ، در پایِ برگِ سبزِ تو تکثیر می شود مهدی بیا که نُقلِ زبانِ پَری وَشان ، در پایِ تو ترنُّمِ تکبیر می شود مهدی بیاکه تشنهٔ عدل است این جهان تنها به یُمنِ مقدمِ تو سیر می شود مهدی بیا که رجعتِ گُلهایِ نوبهار ، از گُلسِتانِ فاطمه تصویر می شود مهدی بیاکه شمسِ دل افروزِمجلسی تنها جهان به نورِ تو تَنویٖر می شود مهدی بیاکه عشقِ پَری بختِ من تویی عشق است باتوهرچه که تقدیرمیشود
تو را به چه تشبیه کنم؟ که سنگ ریزِگانندستارگان در دامنت سجده میکندپیشِ توماهِ شبِ چارده وخورشیدِپُرهیمنت چه باشکوه و پُرمیمنت تو را به چه تشبیه کنم؟ که برگِ گُل دربرابرِ لطافتت ضخیم شده وَآهنند آنچه زَر و سیم شده وَبارانِ رحمت در برابرِ رحمتت یتیم شده تو را به چه تشبیه کنم؟ که خوبانند چون سیّارِگان در کهکشانِ تو پهلوانانند چون جسم در جانِ تو وشهیدانند مشتاقِ چشمانِ تو پس تو را تشبیه نمی کنم چون، قالیِ سلیمانِ توست هرآنچه کهکشان عطرِ دل انگیزِریحانِ توست هرآنچه باغ وگلستان مخملِ دامانِ توست هرآنچه آسمانیان وَ جانِ توست هرآنچه خوبیِ امامان وپیغمبران
آقا ؛ مبارک است ردای ولایتان هرآنچه هست جان گرامی، فدایتان گشته نُهِ ربیع و دلِ منتظِر چنان ، بلبل شُدَست وچلچله،نغمه سرایتان تاج صداقت است که شایستهٔ شماست کذّاب راچه جای نشستن به جایتان؟ ای پادِشاهِ حُسن که از پنج سالگی ، کُلّ جهان چو سیطره ای آشِنایتان هرکهکشان امارتی از قدرت شماست تنها نه این که مسجدِ کوفه برایتان گریک اجابت است که بایدکندظهور، بنشسته است در صفتِ دستهایتان سردرسجودکرده،به سوزوسحرگهان، سیلابِ اشک وسلسلهٔ اشک هایتان ای حضرت بهار،ببین،هفت سینِ ما، شد منتظر به سبزیِ رنگِ لوایتان
گم شدم تاکه درآغوش توپیدا بشوم مثل خورشید ، درونِ تو هویدابشوم صبحِ آدینه اگر روی مهت کرد طلوع، در ظهورِ رخِ تو غرق تماشا بشوم تلخِ هجران جگرسوزِ رُخَت پیرم کرد چه شود با شَکرِ وصلِ تو بُرنا بشوم ضجّه ها کرده و از دوریِ تو زار زدم تا که در ندبهٔ هجران تو معنا بشوم توکجا رفته ای ای غایبِ ازدید و نظر؟ که منِ کور به دیدار تو بینا بشوم؟ هجر توکُشت منِ منتظرت را دق داد تا فدای قدمِ مِهرِ تو آقا بشوم ای گلِ نرگسِ زهراییِ حیدر؛ برخیز تا به نذرِ قَدَمَت شورِ سَراپا بشوم
شنیده ام که غریبانه مردِ دنیایی شنیده ام که غمین، سربه خاک میسایی شنیده ام بدهی دردِ لاعلاج شفا اشاره ای به دلم کن به رسمِ آقایی شنیده ام که در این روزگارِ درد آشوب ، نداری از غم و افغان و درد همتایی شنیده ام که چنان گریه می کنی بسیار، که در امید فرج چشم توست دریایی شنیده ام که گناهان من چنان سیلیست زبانِ من بشود لال، اگر که در جایی..... شنیده ام که اگر ما درست و پاک شویم، زِ دل صدا بزنیمت، سریع می آیی شوم فدای دلت من ، چقدر تنهایی شوم فدای دلت من ، چقدر تنهایی