به سبک عراقی👇
یازینب یازینب یازینب یازینب یازینب یازینب یازینب یازینب یازینب یازینب
آتشِ مخفیِ کربلاهستی تو
وارثِ صبرِشیرخداهستی تو
وارث صبرشیرِخداهستی تو
دخترِخَلَفِ مرتضی
(قلب توحَرَمِ کبریا قامَتِت عَلَمِ کربلا) ۲
کربلا دلامون رومیبره
برامون آبرو رومیخره
هرکجاش پُرِازشوروتَبِه
انگاری قَدَمایِ زینبه
(یازینب یازینب)۲
ای زینب تو زهرای دگر
چون مادر به تقلّای دگر
خونین شدسَرِمولای دگر
دیگرنیست سَرِسقّای دگر
(یازینب یازینب)۲
اکبرکو؟ثَمَرِ ناب حسین
اصغرکو؟دلِ بی تاب حسین
رخصت ده بشوم باب حسین
درعشقش دلِ بی خواب حسین
(یازینب یازینب)۲
آتش مخفی کربلا هستی تو
وارث صبرشیر خداهستی تو
وارث صبرشیرخداهستی تو
دخترخلف مرتضی
(قلب توحرم کبریا قامتت علم کربلا)۲
کربلا دلامون رومیبره
برامون آبِرورومیخره
هرکجاش پُرِازشوروتبه
انگاری قدمای زینبه
(یاینب یازینب یازینب یازینب یازینب یازینب یازینب یازینب یازینب یازینب)
#حضرت_زینب
زینبِ کربلایی ، مثلِ یه کوهِ صبره
توُ مجلسِ یزیدیِ مثلِ یه دونه بَبره
دُختِ علی مُرتَضیٰ، شیرِخدا،حیدَرِه
مادرِ او فاطمه ، دخترِ پیغمبرِه
عقیله و گوهره ، توُ خاندانِ احمد
توُ شام و کربلا شد ، آبرویِ محمّد
گوشِ فَلَک کرشده ازرَوِشِ حجابِش
که حفظِ چادُرشده، حالَتِ انقلابِش
پیامِ زِینَبٖیِّش ، اقامهٔ نمازه
چادرِ فاطِمٖیِّش ، اجابتِ نیازه
پسرها میپرستَن ، عفَّتِ زینبی رو
دوس میدارَن حیایِ فاخرهٔ نبی رو
دخترامون باچادُر،توُجامعه میمونن
نمازِاَوَّلِ وقت ، بَرا خدا می خونَن
ای بانوی سوریه ؛ برای ما دعا کن
زیارتِ مَرقَدِت ، برای ما روا کن
#حضرت_زینب
سر در تنم و سر به تنت نیست برادر
من سالم و جسمت متلاشیست برادر
بعد از تو فقط خاک بُوَد بر سرِ دنیا
ارکانِ فَلَک غرقِ تباکیست برادر
زین کوفی وشامی که بظاهرهمه مَردند،
شلّاق به پشتم دگر عادیست برادر
من خواهرِتو،لیک شباهت فقط این است،
موهای من و تو همه خاکیست برادر
لب در عطشِ جرعهٔ آبیست برادر
آب است که لب تشنهٔ ساقیست برادر
آندم که سرِ پاکِ تو خورشیدِ سماشد،
آه از دلِ تفتیدهٔ من دودِ هوا شد
از ترسِ هجومی که سوی خیمه نمودند،
در کودک و زن شیون و فریاد بپاشد
طفلانِ تو از ترس به هر سوُیْ دویدند
آتش به دلِ خیمه گهِ اهلِ وَلا شد
طفلی زِ تو بال و پرِ او سوخت در آتش
لب تشنهِ پَر سوختهٔ کرببلا شد
بر ما همگان ، آب سرابیست برادر
آب است که لب تشنهٔ ساقیست برادر
گر حرمتِ من سخت دریدند ، دریدند
چادر زِ سرم گر که کشیدند، کشیدند
گر وعدهٔ میثاق ، شکستند ، شکستند
چون دیو ، پِیِ طفل، دویدند ، دویدند
آن سبقتِ غارت که گرفتند ، گرفتند
انگشت زِ یک شاه ، بریدند ، بریدند
روزی برسد حملهٔ خونخواهیِ عبّاس
در وهم ، گر آن روز ، ندیدند ، ندیدند
عطشانیِ ساقی ، زِ تلافیست برادر
آب است که لب تشنهٔ ساقیست برادر
#حضرت_زینب
به جز زینب که باشد دختر کبرایْ زهرا را ؟
که بتْواند توان آرَد تمامِ دردِ دنیا را ؟
به جز زینب که بگذارد ، قدم برداغیِ صحرا،
زند با تاوَلِ خِجْلَت چو خونین مُهر ، صحرا را ؟
به جز زینب که بِتْواند که در گرمایِ بند و خون ،
به زیبایی به هم آرَد ، تولّا و تبرّا را ؟
به جز زینب که بتْواند چو رنگِ آب می بیند ؟
کنَد شرمنده جوی و رودخانه ، نهر و دریا را ؟
به جز زینب که بتْواند که بر نعشِ علی اکبر ؟
چنان مادر ، حضور آرَد ، جوان ناز و رعنا را ؟
به جز زینب که بتْواند ، چو طفلانش شود پرپر،
نیاید لحظه ای بیرون که بیند شرمِ مولا را ؟
به جز زینب که بتْواند ، علمداری چو می افتد،
عَلَم در دست بِنْوازد ، علیهِ ظلم دعوا را ؟
به جز زینب که بتواند،چو بیند قتلِگَه در خون،
عَلَم سازد به دورانها ، بخون غلطان بدنها را ؟
به جز زینب که بتواند،چوبیندشاهِ دین،عریان،
بِدِرَّد پردهٔ تَزوٖیرِ سالوسانِ تقوا را ؟
به جز زینب که بتواند،جدا از خیمه و آتش ،
زند از عمق جان آهی که دود آرَد ثُرَیّا را ؟
به جز زینب که بتواند که در آن شامِ عاشورا؟
درآن دشتِ بلا ضبط آورد طفلان و زنها را؟
به جز زینب که بتواند درآن بزمِ شراب آلود ،
چنان لشکر، خطاب آرد یزیدِ لشکرآرا را ؟
به جز زینب که بتواند درآن گردابِ ترس آور؟
شناساند به شامی ها حسین و آلِ طاها را ؟
به جززینب که بتواند که از ظلمِ یزیدی ها ؟
به هرفرصت که میشدکرکند گوش فَلَکها را ؟
به جز زینب که بتواند درآن بحبوحهٔ سختی ؟
به هر فرصت،اسیران را کُنَد برظلم،صف آرا ؟
به جز زینب که بتواند چو آبی در کفَش آید ؟
خودش عطشان،ولی سازدنمایان نقشِ سقّارا؟
به جز زینب که بتواند، به وقتِ تازیانه چون،
سِپَر،سازد وجودِخود، مریض و طفل و اُنثا را؟
به جز زینب که بتْواند ، پرستاری کند در آن،
بلاها ، حضرت سجّاد و زن ها و یتاما را ؟
به جززینب چه کس پیشِ نگاهِ پَستِ آن شامی،
به پُشتِ کودکان ، سنگر، بگیرد آن تماشا را ؟
مگر زینب ندارد چون زنان احساسِ زن بودن،
که صبرش در هم آورده توانِ آسِمان ها را؟
نمیدانم چه خوانم این زنِ اُسطورهٔ عالَم ،
زنی سرلوحهٔ رأفت ، وَ یا یک شیرِ رزم آرا ؟
خدایا مرحمت فرما که دُختِ راضیِ حیدر ،
به روزِ حشر بِنْماید رضایت مرحمت ما را
#حضرت_زینب
اگر خواهی شناسی مرتضیٰ را ،
نظر کن زینبِ شیرِ خدا را
تَراوَد حلم و فضلِ آن عقیله
که زینت کرده آل مصطفیٰ را
به رگهایش چوباشدخونِ حیدر،
ز خشمش بنگری خشم خدا را
نه تنهازینتِ فرشِ زمین است،
که زینت کرده عرشِ کبریا را
شده آیینهٔ رخسارِ زهرا
که در او بنگری خیرُالنّسا را
قَدَرقدرت زَنی، با صحبتی سبز،
طراوت داده سُرخِ کربلا را
ستمگر را به مثلِ شیرِ غرّان ،
ضعیفان را ، پرستاری مُدارا
حکیمه ، پارسا ، دانا ، خردمند
که علمش سلطه کرده عِلمهارا
زِ ابرِ چادرش عفّت ببارد
تمام ساحتِ ارض و سما را
زِعُمق دردِدل هرشب بخوانم،
پرستارِ دلِ درد آشِنا را
به امّیدی که شاید از دلِ درد،
زنم بر دل دوایی زینب آرا
#حضرت_زینب
من پرستارِ یتیمانِ حسینم . زینبم
من فدائیّ ِ رهِ نورِ دو عینم . زینبم
گوهرم . دُرّ ِ ثَمینِ خاندان هاشمم
معنیِ صبرِ تمامِ عالَمِینم . زینبم
شیر دُختِ حیدرم . مرضیّهٔ ثانی منم
حاصلِ معنایِ قاف وشین و عینم. زینبم
نورِ چشمِ مرتضایم . قهرمانِ کربلا
جانشینِ فاطمه پُر شور و شِینم. زینبم
اَلعَقیله ، اَلفَضیله ، اَلفَصیحه ، اخترم
یادگارِ فاتحِ بَدر و حُنِینم . زینبم
عمّهٔ سادات هستم. نِی فقط اندر عرب،
عمّهٔ پیرِ خراسان و خمینم . زینبم
گریه کردی برحسینم،راضی ومسرورباش
شافعِ کارِ کِرامَ الکاتِبِینَم . زینبم
#حضرت_زینب
روی علی وا شده خوشکل وزیبا شده
عقیله اش آمده دوباره بابا شده
زینب کبریٰ کنون، سُرّ ِ ابیها شده
در بغلِ مرتضیٰ ، یک گُلِ رعنا شده
(مبارکه مبارک بخون حمدوتبارک)۲
روشنه روی زهرا خوش بَر و بویِه زهرا
عقیلهٔ هاشمی، آمده کویِ زهرا
حضرت زینب شده، شُربِ سبوی زهرا
شادیِ پیغمبر و ، شادیِ شویِ زهرا
(مبارکه مبارک بخون حمدوتبارک)۲
شادی کن و وِلوِلِه کِل بکش و هلهله
به پابوسیّ ِ زینب، فوجِ پَری نازله
از قدمِ پاکِ او ، خیر و خوشی حاصله
اگر بگی یا علی، عیش تو هم حاصله
(مبارکه مبارک بخون حمدوتبارک)۲
ای گُلِ باغِ علی؛ چشم و چراغِ علی؛
با تو دلم می رود، سوی و سراغِ علی
فاطمهِ ثانوی یارِ اَیاغِ علی
شیعه ز تو میرسد، تا دلِ داغِ علی
(مبارکه مبارک بخون حمدوتبارک)۲
بخت علی یار شد عدو گرفتار شد
فاطمه دُختِ نبی، شادیِ سرشارشد
عقیلهٔ نبوّت ، اسوهٔ رفتار شد
روز تولّد او ، روز پرستار شد
(مبارکه مبارک بخون حمدوتبارک)۲
زینب کبرای من یار حسین و حسن
اسوهٔ استقامت الگوی هر مرد و زن
خطّ ِ پرستاریَش، مرهمِ طفلان شدن
بهرِ امامِ سجّاد ، مرهمِ درد و مَحَن
(مبارکه مبارک بخون حمدوتبارک)۲
#حضرت_زینب
(یازینب یازینب)۴
زینتُ الاَبه شورِ امشبه ذکرِبرلبه یازینب
شِبهِ فاطمه برلب همه گشته زمزمه یازینب
خانهٔ علی محضرِوَلی گشته منجلی بازینب
ارض وآسِمان روضهٔ جِنان گشته دُرفِشان بازینب
دخترِ جنابِ حیدره
مثل مادرِش سخنوره
میوهٔ دلِ پیمبره پیمبره پیمبره
صبروحلمِ اوچه محشره
نزدِ دشمنان دلاوره
با خطابه حمله میبره میبره میبره
(یازینب یازینب)۴
شادوخوشدلم مست وعاقلم عشقه حاصلم بازینب
بافضایلم خوش خصایلم شاده محفلم بازینب
انتخاب تو شدحجاب تو انقلاب تو یازینب
التهاب تو اضطراب تو دین ناب تو یازینب
الگوی هر زَنی شما
بر یاران مأمنی شما
ضدّ ِ اهریمنی شما یازینب
چادر با تو گشته معنا
هستی اُسوه مثل زهرا
عفّت در شما هویدا یازینب
ای پرچم شده دردستت عالَم شد همه مستت
هستی هاشده درهستت
کربلا شده دل بستت
بُرنا شد دلِ هر خستت
شد مستت یا زینب
(یازینب یازینب)۴
درهوای تو من فدای تو خاک پای تو یازینب
من چو نوکرم بهرِ آن حرم میدهم سرم یازینب
یارِمکتبم، دین ومذهبم، گشته زینبم بازینب
شیعه هستم و شیرِمستم و ازاَلَستم و بازینب
زینب ای طنین سروری
پاک وخالص و مطهّری
تو عقیلهٔ پیمبری پیمبری پیمبری
در دلاوری چو حیدری
دُرّ ِ فاطمهٔ اطهری
ازشفیعه های محشری محشری محشری
(یازینب یازینب)👈بتعدادزیاد
#حضرت_زینب
پروانه ای در هجر رویت بی امان سوخت
در پای خورشیدت زمین و آسمان سوخت
هفتاد و دو پروانه در دَم پر کشیدند
وین یک به تنهاجلوه درصدکهکشان سوخت
عبّاس و اکبر در عزایش نوحه خوانند
جانِ عزیزت در غم جان جهان سوخت
تنها نه زهرا و علی ، بلکه پیمبر
حتّٰی دل غمدیدهٔ صاحب زمان سوخت
در روضهٔ بزمِ مِی و دردِ اسارت ،
تفتِ لبِ خشکیدهٔ لب تشنگان سوخت
زینب در این ماتمکده تا مرگ نالید
با واحسینا بر لبش تا پای جان سوخت
در ماتمِ بانوی صبر و استقامت ،
حجب و حیا ، قلب تمام شیعیان سوخت
#حضرت_زینب