eitaa logo
ف نقطه جعفریان
1.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
470 ویدیو
128 فایل
💥 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی... دیده می شوید 👇👇👇 https://daigo.ir/secret/2637741745
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا سلام 🟢عیدتون مبارکا باشه 🟢 از شب دوم نگفتم براتون ... واقعا خیلی شلوغ بود 😳 هدیه دادن رو محدود کردیم به گیره روسری ... ببینیم چه اتفاقی میفته 🤪 داشتیم می گفتن آره ... دارین هدیه میدین ملت جمع شدن هدیه بگیرن ... حاضرن حجاب رو امتحان کنن 😜 اما تو دیگه هدیه گلدونی مون نبود ‼️ گیره روسری می دادیم برای همه قشری چقدر خانم های محجبه تشکر می کردن بابت یک هدیه ناقابل و می گفتن برامون ارزش داره و ما هم بابت اینکه با حجاب شون شهر رو زیبا کردن تشکر می کردیم 😋 چالش هم برای افراد غیر محجبه بود که اون هم حسابی طرفدار داشت نمی خوام بگم‌ همه میومدن اما انقدر بودن که با وجود سه چهار نفر برای بستن روسری ، باز هم صف بود😍 تازه اول کارمون روشنایی غرفه داشت ی تحول اساسی می کرد برق رو قطع کردن تا سری لامپ رو ببرن بالاتر بازم داخل غرفه خانم‌ها ایستاده بودن تا روسری شون بسته بشه😅 برای شب سوم می خوام روایت یکی از دختران پویش رو بگذارم البته خودم هم بعدش ی متن کوتاهی می نویسم راجع به شب سوم 🟣 🔵 🟢 🟠 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
بسم الله الرحمن الرحیم 📌اجرای غدیر 📆شب سوم 📍پل خواجو ✅ ارسالی یکی از اعضای پویش فرشتگان سرزمین من اصفهان در شب سوم اجرای موکب میثاق پل خواجو ....... وسط هیاهوی اجرا بودیم خیلی سرمون شلوغ شده بود بچه ها خیلی سریع مشغول بستن روسری ها بودن.. 😊 توی همین حال یه خانومی نزدیک غرفه اومد که حجاب نسبتا خوبی نداشت وقتی متوجه چالشمون شد خیلی خوشش اومد و گفت حتما برام ببندید وسط بستن روسریش هی اصرار میکرد دوباره این مرحله رو تکرار کنن بچه ها 🤔 وقتی تموم شد و یه مدل خیلی 🤩 براش بستیم تو آینه یه نگاهی انداخت بعدشم به بچه و همون لحظه بغضش ترکید 🥲 هی به روسریش دست میزد و گریه میکرد و زیر لبش میگفت یا امام علی (: خیلی حالش عوض شده بود یک دفعه به یکی از بچه ها گفت میشه دوباره روسریمو ببندید؟ علتشو که پرسیدیم گفت میخوام یاد بگیرم، اخه من شالم زیر چادر مثل شماها خوشگل نمیشه 😢 چون منم دهه محرم چادر سر میکنم ازمون خواست از مرحله اول و تای روسری برای ببندیم آما یه تفاوت داشت اینبار گفت لطفا دورم چادر بگیرید که کسی سر بازمو نبینه 🥺👌🏽 خودش با گوشیش از تک تک مراحل بستن روسری عکس گرفت.. بعدشم گفت روسریم نخ کش نشه گیره میزنم؟ بچه ها هم با ظرافت براش گیره زدن 👌🏽 دلش نمیومد بره فقط وایساده بود تو آینه نگاه میکرد و اشک میریخت یکی از بچه ازش پرسید؟ خوشتون اومده؟ گفت: وقتی داشتم میومدم از خونه بیرون با خودم گفتم خدایا من خیلی حال دلم بده 😭😭😭 دیگه نمیکشم میشه امشب که شب عیده یه چیزی سر راه من بزاری که منو ازین حال بد و گناه نجات بده؟ و همش توی خونه گریه میکردم حالا فهمیدم شماها فرشته اید (: فرشته نجات من، خیلی خوبید عشقا 😍 بهش گفتم حالا که حال دلت خوب شد ی عکسم با بال فرشتمون میندازی؟ 😌 با دوربین، ازش با بال فرشتمون عکس گرفتم و نشونش دادم گفت میشه یه عکسم با گوشی خودم بگیری؟ میخوام چاپش کنم 😳😁 گفتم چرا که نه 😍 و یه عکس خووشگلم با گوشیش ازش گرفتم 😁 یه بار دیگه هممونو بغل کرد گفت دلم نمیاد برم 🥲 احساس میکنم اینجا جاییه که بعد مدت ها آرامش دارم.. یکم دیگه با بچه ها درمورد یه سری مسائل حرف زد و بعدش هم به سختی خداحافظی کرد رفت 😇 بعضی وقتا بعضی تجربه هایی که جلوی چشمتن هم حال تورو خوب میکنه و هم حال مخاطبو 😌🤍 ➖➖➖➖➖➖ از همین تریبون می خوام دو مورد رو عنوان کنم 🟨عرض سلام و خدا قوت و تشکر از مدیریت و خادمین محترم موکب میثاق که واقعا زحمات شبانه روزی شون‌ بسیار زیاده ...خدا خیرشون بده 🟩و عرض شادباش و خداقوت به اعضای فعال پویش فرشتگان سرزمین من که هر روز ۶ تا ۷ ساعت روی پا هستن ... با وجود اینکه پنج شنبه اجرای مترو هم داشتیم 🟡زبان من از تشکر قاصره 🟡الهی که خدا حاجت قلبی تون رو بده ➖➖➖➖➖➖ 🟦 🟪 🟧 🟥 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b