eitaa logo
ف نقطه جعفریان
1.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
499 ویدیو
138 فایل
💥 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی... دیده می شوید 👇👇👇 https://daigo.ir/secret/2637741745
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا سلام از دیشب به مدت ده شب مستقر شدیم برای اجرا🟥 به دعوت موکب میثاق🟪 🎊اجرای سخت و جذاب با کلی مخاطب 🎊 ی جوری شده بود جو خواجو که توی صف بودن برای بستن روسری 😳 دو تیم هم زمان و سریع روسری هاشون رو به یک مدل می بستن و به چالش های دیگه دعوت می کردن ‼️چند تا موردی که خودم شاهدش بودم و ویژه تر بود ۱. دیدم که صدای یک آقا میاد که داره از وضعیت حجاب گله می کنه !بعدش خانمش که کم حجاب بود به دعوت دوستان مون روسری شو بسته بود اومد پیش همسرش رو کرد به من گفت من تولدم یک روز شده با عید غدیر نیت داشتم چادر سر کنم اما حالا دیگه تصمیمم رو گرفتم 🥺اینجا برام ی تلنگر بود ! ۲.ی موردی بود آقاهه اومد گفت حجاب همسرم رو درست کنید 😳 دستش رو گرفته بود به زور آوردش 😁 خانمه گفت می خوام امتحان کنم پشیمون شدم دعوت تون رو رد کردم وقتی روسری شو بست شوهرش گفت ببین چقدر بهت میاد میگم همیشه همین طور باش بعدا هم با بال فرشته ی عکس جذاب گرفتن ۳.دو سه تا خانم چینی اومدن دورمون هم کلی جمعیت جمع شد دیگه بالاخره با انگلیسی بهش گفتیم بیا ی بار روسری امتحان کن با گیره ! روی گوشیش نشون داد که ی فرقه نمی دونم چی داره و بسیار متعصب هست روی اعتقاداتش این رو مقایسه کنید با رفتار ی سری 😢 البته تلاش کردیم بدون هدیه نره ! ۴. دو سه مورد دیدم بابا یا مامان استیصال خاصی داشتن یواشکی می گفتن دختر ما رو تحویل بگیرید خیلی از خدا و دین دور شده 😔 اومده بودن سمت ما منم گفتم همه مون پناه مون خداست برای دخترتون دعا کنید ۵ . انقدر تعداد بالا بود ‌که دست های بچه ها دیگه توان نداشت بالا بمونه اما اومدن بهمون گفتن فضای پل خواجو برای ی مدت کم هم بود عوض شد جو تغییر کرده بود 😎🤩 ✅ شماره افرادی که خواستن تو چالش تغییر ، شرکت کنن اگر تمایل می داشتن برای ادامه ارتباط می گرفتیم ☺️ البته متلک هایی هم می شنیدیم از گوشه و کنار که نمک اجرامون بود 😂 🟩 🟨 🟦 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
به نام خدا سلام 🟢عیدتون مبارکا باشه 🟢 از شب دوم نگفتم براتون ... واقعا خیلی شلوغ بود 😳 هدیه دادن رو محدود کردیم به گیره روسری ... ببینیم چه اتفاقی میفته 🤪 داشتیم می گفتن آره ... دارین هدیه میدین ملت جمع شدن هدیه بگیرن ... حاضرن حجاب رو امتحان کنن 😜 اما تو دیگه هدیه گلدونی مون نبود ‼️ گیره روسری می دادیم برای همه قشری چقدر خانم های محجبه تشکر می کردن بابت یک هدیه ناقابل و می گفتن برامون ارزش داره و ما هم بابت اینکه با حجاب شون شهر رو زیبا کردن تشکر می کردیم 😋 چالش هم برای افراد غیر محجبه بود که اون هم حسابی طرفدار داشت نمی خوام بگم‌ همه میومدن اما انقدر بودن که با وجود سه چهار نفر برای بستن روسری ، باز هم صف بود😍 تازه اول کارمون روشنایی غرفه داشت ی تحول اساسی می کرد برق رو قطع کردن تا سری لامپ رو ببرن بالاتر بازم داخل غرفه خانم‌ها ایستاده بودن تا روسری شون بسته بشه😅 برای شب سوم می خوام روایت یکی از دختران پویش رو بگذارم البته خودم هم بعدش ی متن کوتاهی می نویسم راجع به شب سوم 🟣 🔵 🟢 🟠 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
بسم الله الرحمن الرحیم 📌اجرای غدیر 📆شب سوم 📍پل خواجو ✅ ارسالی یکی از اعضای پویش فرشتگان سرزمین من اصفهان در شب سوم اجرای موکب میثاق پل خواجو ....... وسط هیاهوی اجرا بودیم خیلی سرمون شلوغ شده بود بچه ها خیلی سریع مشغول بستن روسری ها بودن.. 😊 توی همین حال یه خانومی نزدیک غرفه اومد که حجاب نسبتا خوبی نداشت وقتی متوجه چالشمون شد خیلی خوشش اومد و گفت حتما برام ببندید وسط بستن روسریش هی اصرار میکرد دوباره این مرحله رو تکرار کنن بچه ها 🤔 وقتی تموم شد و یه مدل خیلی 🤩 براش بستیم تو آینه یه نگاهی انداخت بعدشم به بچه و همون لحظه بغضش ترکید 🥲 هی به روسریش دست میزد و گریه میکرد و زیر لبش میگفت یا امام علی (: خیلی حالش عوض شده بود یک دفعه به یکی از بچه ها گفت میشه دوباره روسریمو ببندید؟ علتشو که پرسیدیم گفت میخوام یاد بگیرم، اخه من شالم زیر چادر مثل شماها خوشگل نمیشه 😢 چون منم دهه محرم چادر سر میکنم ازمون خواست از مرحله اول و تای روسری برای ببندیم آما یه تفاوت داشت اینبار گفت لطفا دورم چادر بگیرید که کسی سر بازمو نبینه 🥺👌🏽 خودش با گوشیش از تک تک مراحل بستن روسری عکس گرفت.. بعدشم گفت روسریم نخ کش نشه گیره میزنم؟ بچه ها هم با ظرافت براش گیره زدن 👌🏽 دلش نمیومد بره فقط وایساده بود تو آینه نگاه میکرد و اشک میریخت یکی از بچه ازش پرسید؟ خوشتون اومده؟ گفت: وقتی داشتم میومدم از خونه بیرون با خودم گفتم خدایا من خیلی حال دلم بده 😭😭😭 دیگه نمیکشم میشه امشب که شب عیده یه چیزی سر راه من بزاری که منو ازین حال بد و گناه نجات بده؟ و همش توی خونه گریه میکردم حالا فهمیدم شماها فرشته اید (: فرشته نجات من، خیلی خوبید عشقا 😍 بهش گفتم حالا که حال دلت خوب شد ی عکسم با بال فرشتمون میندازی؟ 😌 با دوربین، ازش با بال فرشتمون عکس گرفتم و نشونش دادم گفت میشه یه عکسم با گوشی خودم بگیری؟ میخوام چاپش کنم 😳😁 گفتم چرا که نه 😍 و یه عکس خووشگلم با گوشیش ازش گرفتم 😁 یه بار دیگه هممونو بغل کرد گفت دلم نمیاد برم 🥲 احساس میکنم اینجا جاییه که بعد مدت ها آرامش دارم.. یکم دیگه با بچه ها درمورد یه سری مسائل حرف زد و بعدش هم به سختی خداحافظی کرد رفت 😇 بعضی وقتا بعضی تجربه هایی که جلوی چشمتن هم حال تورو خوب میکنه و هم حال مخاطبو 😌🤍 ➖➖➖➖➖➖ از همین تریبون می خوام دو مورد رو عنوان کنم 🟨عرض سلام و خدا قوت و تشکر از مدیریت و خادمین محترم موکب میثاق که واقعا زحمات شبانه روزی شون‌ بسیار زیاده ...خدا خیرشون بده 🟩و عرض شادباش و خداقوت به اعضای فعال پویش فرشتگان سرزمین من که هر روز ۶ تا ۷ ساعت روی پا هستن ... با وجود اینکه پنج شنبه اجرای مترو هم داشتیم 🟡زبان من از تشکر قاصره 🟡الهی که خدا حاجت قلبی تون رو بده ➖➖➖➖➖➖ 🟦 🟪 🟧 🟥 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
ف نقطه جعفریان
بسم الله الرحمن الرحیم 📌اجرای غدیر 📆شب سوم 📍پل خواجو ✅ ارسالی یکی از اعضای پویش فرشتگان سرزمی
بسم الله الرحمن الرحیم سلام چهارم خب خیلی خیلی شلوغ بود موارد متعدد حال خوب ، الحمدلله ⁉️دو مورد اتفاق افتاد که خیلی حال خودمون رو دگرگون کرد ! یکی اینکه صاحب این خاطره بالا با روسری پوشیده ، گیره روسری و طلق روسری اومد پیش مون 😍 گفت ببینید بلد شدم 😋میخوام این مدلی بمونم!میشه منم بیام تو گروه تون ؟ خلاصه شماره گرفت ازمون و ما کلی ذوق داشتیم . مورد دوم اینکه داشتم با یکی از مخاطبین حرف می زدم دو سه تا از بچه ها بدو بدو و دستپاچه اومدن سمتم 😳 حاج حسین یکتا حاج حسین یکتا اومده من نفهمیدم چه جوری خودم رو رسوندم با ایشون صحبت کردیم و کلی قوت قلب گرفتیم گفتیم که ی پویش سراسری هستیم گفتن که تو شهرهای دیگه هم فعالیت گروه های دیگه مون رو دیدن 😍 چندتا ایده برای غرفه دادن بعدش هم عکس جمعی گرفتیم بسیار عالی بود بچه ها از شدت خوشحالی تو پوست خودشون نمی گنجیدن!😭😍 بهترین شگفتانه بود☺️ 🟣 🟠 🟢 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
به نام خدا سلام چشم به هم زدیم و شب پنجم هم گذشت دیشب به نسبت از تعداد جمعیت کم شده بود ! حدسش رو می زدیم . چیزی که توجه جلب می کنه ... همراهی پدر یا همسر برای تست حجاب هست بعضی اصرار دارن به دختر یا همسرشون که بیا امتحان کن بعضی هم دست شون رو می کشن و می برن البته خب اولی مشهودتره. اکثرا آقایون اصرار دارن به پوشش پوشیده تر خانواده شون که این جای شکر داره شب بعدی می خوام راجع به چالش رزق بنویسم ... متن های ناب و جذاب و احساسی و بعضا خنده دار .... 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
به توکل نام اعظمش بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستان کم کم شب هفتم اجرا هم تموم شد ! حالا مونده سه شب ! از امشب ی مکان دیگه هم به اجرامون اضافه میشه 👌 دیشب الحمدلله شب خوبی بود ی موردی که نظرم رو جلب کرد بگم و بعدش برم سراغ چالش مون. اجرا تموم شده بود ... من نشسته بودم از فرط خستگی گفتن ی خانمی کارتون داره 🤔 رفتم دیدم ی خانمی که خب پوشش کامل نداشتن گفتن که سلام خسته نباشید امکانش هست دختر من بیاد تو گروه شما ؟ با لبخند گفتم بله ✅ فقط عضو کانال مون بشین فراخوان ثبت نام زدیم ثبت نام کنید همون موقع دخترش رو صدا زد دخترش که اومد پیش مون ی دختر محجبه کامل بود با چادر 😇🥺 گفتم شما چرا انقدر متفاوت هستید؟🤨 گفت دخترم خودش انتخاب کرده این مدلی باشه ... راهش این باشه بعد من رو کشید کنار گفت اوضاع جامعه بد شده 😨 نمی تونم دخترم رو دست هر کسی بسپرم ممکنه به راه های خوبی نره 😥 قبولش کنید بیاد پیش تون گفتم فردا شب بیاین فعالیت ما رو ببینید من در خدمت تون هستم ... خودش داشت اعتراف می کرد که اوضاع جامعه بد شده .... پس چرا حرف خودش رو عملی تمی کرد و از خودش شروع نمی کرد ؟ I don't know من 🤭 اون خانم 😍 اون دختر 🙂🙃 🟢 🟢 🟢 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
بسم الله الرحمن الرحیم سلام.. تاحالا حس شب دهم محرم رو داشتید؟ وقتی اکثر جاها پرچم سیاه های امام حسین پایین میان و روضه خونیا کم کم تموم میشن.. ده شب شور و حال به عشق حرصت ارباب رو به تمومی میره اینکه اون لحظه دلت نمیخواد چیزی تموم بشه حتی اگه خیلی سختی کشیده باشی.. دلت میمونه تو اون شبا و خودت همراه زمان میری اما بازم ذهنت، فکرت، روحت توی اون شباس این حس قشنگ همیشه توی مراسمای اهل بیت بوده و هست چه باشه چه روضه حسی که تک تک خادمای شب آخر تجربه کردن از وقتی رسیدیم پل خواجو و چشممون به اخرین نمای روز پل خواجو کنار ماکت غدیر افتاد.. آروم آروم شروع کردیم فضا رو چیدیم و وسایلو آماده مرتب گذاشتیم و آروم آروم شاهد شلوغ شدن بودیم.. آخرین غروب غدیری پل خواجو رو دیدیم و بچه ها وقت اذان یکی یکی میرفتن برای نماز و بچه های دیگه جاشون وایمیسادن.. انگار این اجرای آخری همه حس مثبت اون نه شب رو توی خودش جمع کرده بود و حالا یه دفعه داشت تموم میشد.. کسایی که میومدن و میگفتن ما شبای قبلی هم بودیم حالا با همون مدل روسری که برامون بستید اومدیم پیشتون 😍 یا ذوق و حال خانواده هاشون بعد دیدن قیافه جدیدشون حس زیباشون بعد از وایستادن کنار بال فرشتمون.. ماکت قلبمون! وقتی یک دفعه یکی از بچه ها از افق😁 میومد و یه سینی شربت خنک از غرفه بغلی اورده بود برای بچه های خسته که نفسشون تازه بشه و وقتی حتی بعضیا با پشمک سوپرایز شدن 😋😂 حتی وقتی بعد از تند تند بادکنک باد کردن و دست بچه ها دادن نفسمون میگرفت و لازم میشدیم 😮‍💨 و سمت کلمن پر آب میرفتیم.. روی حصیر که میشستیم بعد از پنج دیقه با ندای مواجه میشدیم که استراحت بسه 🤨😂 دور میز شلوغ شده، نیرو کمه! دوباره کنار میز می ایستادیم و وقتی به خودمون میومدیم که خوراکی جدیدی میرسید 😛 حرفای 😌 موقع کار قوت قلبی بود برای هممون ❤️ وقتی اتفاق جدیدی میافتاد و حال یه نفر دیگه هم خوب میشد همدیگه رو صدا میزدیم تا همه ازین خبردار بشن از روستا های اطراف اصفهان تا توریست مهمون غرفمون بودن.. و همین حس قشنگی بود مثل گلب تو چشمامون 😍 وقتی قیافه جدید ی سری با حجاب متفاوت میشد و کنار بال پروانمون مثل فرشته میشدن 🤩 یا وقتی بعد از اجرا متنای جالب و بعضا خنده دار چالش دلنوشتمونو میخوندیم و گلبمون اکلیلی میشد 🥺😁 به غرفه های دیگه هم سر میزدیم و از برنامه هاشون خبر دار میشدیم.. تااا میشد ساعت یازده شب! خسته و کوفته دورهم جمع میشدن و کم کم خداحافظی میکردن جمع و جور کردن وسایل باز میموند رو دوش سرگروها!😬 میرفتیم ولی دلمون میموند تازه شروع میکردیم به تعریف کردن خاطره هاش.. اتفاقات .. حس هاش.. همه و همه اینا شده بود یه حس مشترک بین ما مایی که حالا بعد ده شب این آخرین بار بود که داشتیم این رو تجربه میکردیم ☹️ دلمون نمیخواست دل بکنیم ولی چاره چی بود؟ آخرین عکس دسته جمعیمون وقتی گرفته شد که بچه ها با بغض به دوربین خیره شده بودن و تک تک این خاطره ها تو ذهنشون میپیچید.. آما.. اون شب چراغای غرفمون مثل همیشه خاموش نشد 🤫 حس و حال غرفمون یک دفعه ساکت نشد! این بار ندای یه اتفاق تازه میومد.. وقتی عکسو گرفتیم و همزمان با خاموش کردن چراغای رنگی جشن آقا امیرالمومنین، یک دفعه توی فضای غرفمون مداحی پخش شد.. دل بی تاب اومده چشم پر از آب اومده اومده ماه عذا لشکر ارباب اومده لشکر مشکی پوشا سینه زنای ارباب دم همه دم میخونن روضه برای اربااب 😭😭 ندای محرم و ماه عذای آقامون توی کل خواجو پیچیده بود.. و مردم داشتن نگاه مون می کردن حالا به عشق محرم و پرچم مشکی که قرار بود آذین بخش غرفه هامون بشه نفس میکشیدیم و اشک میریختیم و بغل میکردیم همو.. یاد اون ده شب که بدون هیچ چشم داشتی یاد مولامونو زنده نگه داشتیم و حالا شده خاطره ای تو دلمون که هیچ وقت پاک نمیشه.. آخرین بار که سوزن هارو از پارچه های آویزون شده به بنر هامون میکندیم و همراهش بغض خوشحالی و ناراحتی.. اینبار یه حس 🥲 حالا ما اینجاییم و چیزی تموم نشده ✋🏽 تازه کارمون شروع شده به عشق حضرت اباعبدالله نفس کشیدنمون پرقدرت تر شده و انگیزمون بیشتر.. به امید تایثر گذاری بیشتر ❤️ التماس دعا.. ارسالی از طرف یکی از اعضای پویش فرشتگان سرزمین من اصفهان ( ف نقطه حیدری 😍)‌ ➖➖➖➖➖ 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
به نام خدا سلام خوبین یکی از دانش‌ آموزان توی مدرسه منو دید و گفت که شما توی پویش فرشتگان سرزمین من هستین ؟ گفتم بله 🤔 بعد گفت من با دوستم اومدم خواجو یادتون روسریشو براش بستین یکم فکر کردم اما خب یادم نبود بهش گفتم متاسفانه یادم نیست ولی خب واسه چی بعد گفت از اونشب به بعد دوستم واسه همیشه چادری شد بعد منم با کلی ذوق گفتم به دوستت بگو برامون تعریف کنه قضیه چادری شدنشو و واقعا خیلی از نظرم جالب بود 🥺 و حالا داستان چادری شدنش رو با قلم خودش ببینید 👇👇👇 سلام مبینا جان میخواستم‌ موضوع چادری شدنم رو براتون توضیح بدم که خودتون بفرستین برای یکی از همون مسئولان پویش برای غدیر با فاطمه و چند تا دیگه از بچه ها رفته بودیم پل خواجو که غرفه زده بودن یکی از اون غرفه ها مربوط به حجاب میشد من اونجا هرچی بهم گفتن بیا تا شالت رو برات درست کنیم نیومدم و دعوا کردم بعدم رفتم که تو اومدی دنبالم و باهام صحبت کردی که متقاعد شدم و اومدم😢 یکی از اون دختران شال منو برام درست کردن اما ...... تا خودم رو تو آیینه دیدم 😭😭😭😔😔😔😔😔😔😔😔😔😭😭😭😭😭 باورم نشد خودمم شرمنده شهدام 😔😔😔😔😔😔 اونجا تازه فهمیدم چقدر شهدا به گردن ما حق دارن یا خدااااااااااااااا چه جوری میتونم باور کنم این همه سال ......... بگذریم ... یک برگه بهم دادن گفتن نمی‌دونم چی بود بنویس انقد درگیر اون حجاب خودم تو آیینه شده بودم اصلا دقت به حرف کسی نمی‌کردم ولی برگه رو گرفتم و قول دادم به خودم و خدا و حضرت علی و شهیدانی که خون دادن تو این راه 😭😭😭😭😭😭 دارم با گریه اینا رو می‌نویسم 😔😔😔😔 باورم نمیشه مبینا من چادری شدم من الان اومدم تو راهی که راه شهدا بود و ما ازش غفلت داشتیم تازه دارم میفهمم چادریا چرا با غرور راه میرن چون چادر واقعا مثل مروارید هستش به آدم غرور میده من با عمق وجودم میگم مچکرم از این گروه که باعث شد من و مطمئنم خیلیای دیگه به خودشون بیان اجرشون با سید الشهدا باشه ❤️❤️❤️ ════════════════ https://eitaa.com/joinchat/1937768547C797e16ff99 پویش فرشتگان سرزمین من اصفهان ༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻
موکب کجا بریم 😍 ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ دی ماه از ساعت ۱۷ الی ۲۱:۳۰ روگذر میدان امام علی علیه السلام 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b