شرط موفقیت دولت چهاردهم
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍️ محمدجواد اخوان
رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم تنفیذ ریاستجمهوری نهم توصیههایی را خطاب به دولتمردان جدید مطرح کردند که چارچوب انتظارات کلی از دولت چهاردهم را مشخص میکند. در میان این توصیهها، یک نکته کلیدی وجود دارد که آن را میتوان زیربنای جهتگیری مورد انتظار کابینه جدید دانست. این نکته در این جمله مهم خلاصه میشود که معظمله فرمودند: «هیچ مسئله داخلی را متوقف و آویزان به یک موضوع خارجی نباید کرد.» اهمیت این جمله را میتوان در آن یافت که برخی از نیروهای اصلی پیرامون رئیسجمهور از طیف مدیران دولت یازدهم و دوازدهم هستند که بسیاری از ایدهها و رهیافتهای مطلوب خود را در دهه ۹۰ آزمودهاند.
اکنون بر اساس قاعده عقلی، منطقی است که این مدیران از تجربههای پیشینیان خود استفاده کرده و راههایی با خطای کمتر و با بازدهی بیشتر را در پیش گیرند. تجربه سالهای ۹۲ به بعد به ما میآموزد که واگذار و معطلکردن همه امور به کسب رضایت طرفهای خارجی یا دستیابی به توافق، هم موجب منجمدشدن مسیر پیشرفت کشور میشود و هم طرفهای خارجی را در تحمیل اراده زیادهخواهانهشان برای کسب امتیاز بیشتر، تحریص میکند. از اینها گذشته تحولات پیش روی بینالملل نیز نوعی عدم قطعیت در بسیاری از شاخصههای تأثیرگذار را نمایان ساخته که نشان میدهد از هرگونه گره زدن تصمیمات به تحولات خارجی باید پرهیز کرد.
برای عدهای ثبات اقتصادی سالهای ۹۲ تا ۹۶ (که در مقاطعی هم به رکود پهلو میزد) امیدوارکننده و گاه آرمانی تلقی میشود. اما تجربه به ما میگوید این ثبات ازآنجاکه چندان منشأ واقعی نداشت و در واقع ناشی از تجمیع انتظارات روانی در مقطعی و نیز روزهای خوش ابتدایی توافق در مقطع بعدازآن بود، عملاً دوره بدتری را در ادامه به دنبال داشت که طی آن بزرگترین جهش ارزی نیمقرن اخیر در بازار غیررسمی در نیمه دوم دهه ۹۰ رخ داد. در واقع آن ثبات کاذب که ناشی از انجماد و خوشخیالی بود، به رها شدن یکباره فنر و انفجار ارزی انجامید که پیامدهای منفی جدی اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی داشت.
اگر تیم اقتصادی دولتهای یازدهم و دوازدهم یک درس مهم از تجربه مدیریتی خود در آن مقطع گرفته باشند که امروز (که سودای بازگشتن دوباره به پاستور را در سر دارند) برایشان مفید است، آن است که بدون هیچ چشمداشت به مذاکرات بیرونی (خواه مذاکرات هستهای و حتی با قدرتهای نوظهور) برنامه پیشرفت ایران را طرحریزی کنند و هر جا که گشایشی در بیرون رخ داد آن را صرفاً بهعنوان فرصتی برای تقویت توان داخل ببینند و لاغیر.
طبیعی است که ممکن است این رهیافت جدید با فهم سنتی برخی تحصیلکردگان دانشگاهی انطباق صددرصدی نداشته باشد و آنها نتوانند خود را با تحولات پرشتاب نظام بینالملل تطبیق دهند. ممکن است برخی کارشناسان در تحولات دهه ۹۰ قرن بیستم متوقف مانده و هنوز امریکا را کدخدای جهان و جلب رضایت او را یگانه راه توسعه تلقی کنند. اما تجربههای چند دهه اخیر مدیران کشور ما که با هزینههای بسیار گزاف به دست آمد، باید امروز به کار آید و از هرگونه معطل نگاهداشتن کشور به تحولات بیرونی پرهیز کرد.
تصویر روز ۱۸ آبان ۱۳۹۵ و زمانی را که پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات امریکا اعلام شد در یاد بیاورید. برخی در داخل کشور ما نیز چهره درهم کشیده و همه آرزوهای خود را بربادرفته میدیدند. بسیاری از همانها امروز در معرض آزمونی دیگر قرار گرفتهاند، یا از تجربه پرهزینه خود برای کشور درس گرفته و مسیر اشتباه گذشته را کنار میگذارند یا آنکه در رسانهها و عرصههای تصمیمسازی همان نسخه غلط را تکرار خواهند کرد.
تجربه تحولات یک دهه اخیر دنیا از جنگ اقتصادی امریکا با برخی قدرتهای نوظهور و همهگیری کرونا گرفته تا جنگ اوکراین نشان داد اتکا به قدرتهای خارجی در تأمین نیازهای اولیه کشورها تا چه حد میتواند پرهزینه باشد. همه اینها نشانگر آن است که در عین فعال بودن دیپلماسی، باید نسخههای پیشرفت را با اتکا به ظرفیتهای درونی طراحی و تجویز کرد. دیپلماسی متوازن با قدرتهای مختلف و نیز ابتکارات در دیپلماسی همسایگی نهایتاً باید مقوم ساخت اقتدار درونی کشور باشد. کلید موفقیت دولت جدید در همین نکته مهم است که رئیسجمهور و مدیران دولت زیر بار تجویزهای تجربهشده و ناکارآمد نروند. سیاستهای کلان اقتصاد مقاومتی مهمترین چراغ راهنما در دسترس کابینه جدید برای عبور از شرایط پیش روست. شرط توفیق در همین نکته مهم نهفته است.
💠 @mjakhavan
انتخابات و اختیارات
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
چند روز پیش نگارنده به همراه جمعی از مدیران رسانهها میهمان رئیس سازمان صداوسیما بودیم تا هم از کموکیف برنامههای انتخاباتی آن سازمان مطلع شویم و هم نظرات و پیشنهادهای خود را در مورد این برنامه ارائه دهیم. یکی از نکاتی که من متذکر شدم در مورد اختیارات رئیسجمهور بود. در آن جلسه اشاره کردم که برخی رؤسای جمهور در گذشته وعدههایی به مردم دادهاند و بعد از رسیدن به قدرت، چون بدانها عمل نکردهاند، تقصیر سایر قوا و نهادها انداختهاند و حتی مدعی شدهاند که اختیارات کافی برای انجام وظایفمان نداریم.
پیشنهاد عملیاتی من آن بود که برای پیشگیری از این تدلیس انتخاباتی از همین الآن از همه نامزدها پرسیده شود آیا با اختیارات موجود خود آشنایی دارید و آنها را برای عمل به تعهدات خود کافی میدانید؟ طبیعتاً پاسخ نامزدها تکلیف مردم را تا حدی روشن میکند. در ادامه جلسه، سردبیر یکی از روزنامههای شناختهشده اصلاحطلب در ضمن ارائه نظرات خود تصریح کرد که نظر من این است که این پیشنهاد مدیر روزنامه جوان را اتفاقاً عملی نکنید و این اصلاً خوب نیست که نامزدها به چنین سؤالی پاسخ دهند.
این واکنش یک روزنامهنگار باسابقه و شناختهشده اصلاحطلب در واقع نشان میدهد که در روی همان پاشنه سابق میچرخد و برخی جریانات سیاسی و بهویژه اصلاحطلبان روی بازی رسانهای اختیارات رئیسجمهور حساب خاصی باز کردهاند. البته این بازی در ایام انتخابات صورت نمیگیرد و تنها بعدازآن که نامزد موردحمایتشان پیروز میشود و از انجام تعهدات خود سر باز میزند یا در ایفای آنها ناتوان است، کار را بر دوش دیگران انداخته و از نبود اختیارات سخن میگوید. این بازی سالهاست که انجام گرفته و نخستین بار رئیس دولت اصلاحات با لایحه افزایش اختیارات رئیسجمهوری در سالهای پایانی دولتش آن را کلید زد.
ماجرا البته واضح است. اختیارات و وظایف رئیسجمهور در قانون اساسی مصرح است و البته در ۳۵سال بعد از بازنگری قانون اساسی در عمل هم حدود این اختیارات بر همگان روشن شده است.
نامزدهای ریاست جمهوری بهعنوان رجل سیاسی و دارای سابقه کارگزاری در این نظام، طبیعتاً باید اختیارات رئیسجمهور را در ایران بدانند، وگرنه نامزدی فرد غیرمطلع از مسائل کشور از اساس اشتباه است و آن فرد حتی صالح برای چنین سمتی نیست. با این پیشفرض اگر اختیارات فعلی را کافی نمیدانند نباید وعدهای فراتر از اختیارات خود بدهند، چراکه چنین وعدهای در واقع تدلیس و فریب انتخاباتی است.
پیشنهادی که من در آن جلسه ارائه کردم برای همین نکته بود که نامزدی که پیروز انتخابات خواهد بود، چند صباح دیگر مدعی نشود که نمیگذارند کار کنم یا اختیارات لازم را ندارم؛ لذا بهتر است همین امروز تصریح کند که میداند چه اختیاراتی دارد و با این اختیارات چه قولهایی را میتواند عملی کند و همان قولها را بدهد نه چیزی فراتر از آن. اما آن همکار اصلاحطلب گویا این تاکتیک سیاسی زیر زبان خود و همقطارانش مزه کرده باشد، با صراحت گفت نباید چنین چیزی از نامزدها پرسیده شود.
احتمالاً خوانندگان محترم هم مانند من نتیجه میگیرند که گویی برخی میخواهند همان تکنیک کلیشهای و تکراری گذشته را در انتخابات پیش رو به کار بندند و با وعدههای توخالی مردم را به پای صندوق بکشانند و فردا هم با یک «نمیگذارند» شانه از مسئولیت خالی کنند. نگرانی آنها از طرح چنین پرسشی در مناظرههای تلویزیونی آن است که مردم از واقعیتها مطلع شوند و اوضاع مطابق میل آنها پیش نرود.
اما شرط انتخابات سالم، رقابت سالم است و رقابت سالم با تدلیس و وعدههای توخالی متعارض. همه نامزدها باید خود را در پیشگاه خداوند متعال دیده و از هر وعدهای فراتر از توان و اختیارات خویش اجتناب کنند. صداوسیما نیز باید در برنامههای کارشناسی و مناظرههای خود همین نکته مهم را بهطور صریح و بدون هیچ مجاملهای پرسش کند تا مردم بدون هیچ ابهامی بدانند به چه کسی و برای تحقق چه وعدهای رأی میدهند و فردا خلفوعدهها به سرمایه اجتماعی کشور مانند گذشته آسیب نزند؛ و توصیه آخر به خود نامزدهاست؛ امیرالمؤمنین در فرمان خود به مالک اشتر انذار میدهد که مبادا وعدهای دهی و فردا خلفوعده کنی که چنین کاری خشم خدا و مردم را به دنبال خواهد داشت. «الْخُلْفَ یوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ. قَالَ اللَّهُ تَعَالَی کبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ ان تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ.» امید است همه نامزدهای محترم که الگوی حکمرانی علوی را مبنای کار خود قرار دادهاند این توصیه حضرت را آویزه گوش قرار دهند.
💠 @mjakhavan
عقدهگشایی پساترور
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
تجربه چند حادثه امنیتی در کشور در پنج سال اخیر نشان میدهد تعدادی مشخص از کاربران خاص در شبکههای اجتماعی دشمن تروریست را رها کرده و خط تحقیر و تخطئه مدافعان امنیت را در پیش میگیرند. در حوادثی، چون شهادت سرداران فخریزاده، صیاد خدایی، سیدرضی موسوی و حمله صهیونیستها به کنسولگری ایران در سوریه و نیز حملات تروریستی در نقاط مختلف کشور، درست در زمانی که جامعه در شوک و بهت این حوادث تلخ قرار دارد و هنوز حتی عامل یا چگونگی حادثه روشن نیست، تعدادی از صفحات مجازی مشخص با تمسخر و تخریب نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشور، قدرت تروریستها را چندبرابر جلوه داده و در واقع پروژه رعبافکنی را تکمیل میکنند. آخرین نمونه این رویکرد را همین چند روز پیش و بعد از اعلام خبر شهادت «اسماعیل هنیه» در تهران شاهد بودیم.
دادهکاوی کلاندادههای موجود در حوادث یادشده و امثال آن، ساختار کلی روند مذکور را که از حسابهای کاربری مشخصی شروع میشود و دامنه مییابد و در میانه آن حتی برخی مردم عادی نیز بیخبر از پشتصحنه واقعه و متأثر از تلخی حادثه با آن همراه میشوند، ترسیم میکند. اکنون میتوان فهمید که کلیت این بازی تکراری توسط دو طیف از بازیگران مجازی بهموازات هم پیش میرود. طیف نخست اکانتهای اجارهای تابلودار و ناشناس وابسته به سرویسهای اطلاعاتی و نیز گروهکهای همپیمان با آنان از قبیل لشکر سایبری منافقین و سلطنتطلبان است. طیف دوم بخشی از کاربران شناختهشده عمدتاً ساکن در داخل که به نحوی سابقه شخصی تلخی از نهادهای امنیتی کشور دارند و در چنین زمانهای فرصت را برای انتقامگیری از آنها مغتنم میشمارند.
کنش دسته اول در چنین موقعیتی روشن و طبیعی است. هر حمله تروریستی پیوستی از جنس «عملیات روانی» دارد و مطالعه چند عملیات خاص صهیونیستها در سالهای اخیر نشان میدهد که آنها اتفاقاً روی این بعد ماجرا حساب ویژهای باز کردهاند و در طرحریزی عملیات و چگونگی بازنمایی آن تأثیرات مهمی برای مهندسی افکار عمومی جامعه مخاطب در نظر گرفتهاند. بر این اساس طبیعی است که حسابهای کاربری تحت کنترل سرویسها و ضدانقلاب بهعنوان یار کمکی تروریستها بر فضای وحشت عمومی و نیز ناکارآمدنمایی مدافعان امنیت کشور دامن بزنند و پیوست عملیات روانی ترور را اجرایی کنند.
اما دسته دوم که خواسته یا ناخواسته در بازی تروریستها افتادهاند. افرادی که در سالهای گذشته به دلیل برخی جرائم با برخورد نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کشور مواجه شدهاند و هنوز از اعمال قانون نسبت به خود ناراضیاند، در این زمانها فرصتی را مهیا میبینند تا از خشم عمومی مردم، خود را بیگناه جلوه دهند و با حمله به دستگاههای حافظ امنیت، در واقع خودشان را تبرئه کنند. موارد متعددی وجود دارد که در چنین اوقاتی کسانی در خط اول حمله به مدافعان امنیت قرار میگیرند که وجه اشتراکشان عداوت شخصی با یک یا چند نهاد امنیتی و اطلاعاتی کشور است.
فرض کنید نقد به سامانههای اطلاعاتی و حفاظتی وارد باشد و برخی غفلتها راه را برای تروریستها هموار کرده باشد، آیا این دلیلی است که نهادهای مدافع امنیت انبوه وظایف دیگر خود را از جمله مراقبت از افرادی که به براندازی نرم و نیز تضعیف امنیت روانی جامعه (که کمتر از امنیت جان انسانها نیست) مشغولند، رها کنند؟ اگر مثلاً در یک پاسگاه مرزبانی قصوری رخ داد که منجر به رسوخ بیگانگان به خاک کشور شد، باید کلانتری شهرها را هم تعطیل کنند و کارکنان آن را به لب مرز بفرستند تا دزدان و قاتلان در شهرها بتوانند راحتتر به جنایات خود برسند؟
نهادهای اطلاعاتی و امنیتی از خطا و قصور مصون نیستند و باید مرتباً در مسیر تحول متناسب با اقتضائات فناورانه و اجتماعی قرار گیرند، اما هنگامه بحران یا حادثه امنیتی، زمان مناسبی برای عقدهگشایی علیه آنها نیست. در همه دنیا در این زمانها همه توانها متمرکز میشود تا جامعه آرامش یابد و از حوادث بیشتری پیشگیری شود. همانطور که تسویهحساب سیاسی در چنین زمانی مذموم است، انتقام شخصی و عقدهگشایی نسبت به مدافعان امنیت نهتنها خطایی بزرگ که اقدامی در راستای اهداف تروریستها و مستوجب پیگرد قضایی نیز هست. رهبر معظم انقلاباسلامی همین نکته را بارها به قوه قضائیه متذکر شدهاند و از جمله فرمودهاند: «یکی از حقوق عامه، امنیت روانی جامعه است. اینکه یک عدهای آنجا بنشینند و با استفاده از فضای مجازی یا غیرمجازی مدام روی اعصاب مردم راه بروند و امنیت ذهنی مردم را به هم بزنند، مردم را بترسانند و مانند اینها، خب این خلاف مقتضای احیای حقوق عامه است و قوه قضائیه باید وارد بشود.»
💠 @mjakhavan
نگاهی به فرایند انتخاب وزرا
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
در جریان معرفی و رأی اعتماد اعضای کابینه چهاردهم در مجلس، حواشی در مورد تأیید وزرا از سوی رهبری پیش آمد که این چند روزه فضای سیاسی و رسانهای کشور را تحتالشعاع خود قرار داده است. بعدازآنکه یک نماینده مجلس در اثنای بررسی وزیر امور خارجه اظهاراتی مبهم در مورد توصیه به مجلس مطرح کرد، رئیسجمهور در نطق پایانی خود جملاتی را بر زبان راند که به بسیاری اینگونه القا شد که بخشی یا همه وزرا به تأیید مقام معظم رهبری رسیدهاند.
رئیسجمهورمان سخنور حرفهای نیست و خودش هم بارها این را تصریح کرده است، بنابراین اظهارات او ممکن است حاوی سبقلسانهایی بوده باشد که برداشتهای دیگری را در افکار عمومی به دنبال داشته است. اما واقعیت آن است که رابطه رهبری و دولت در تمام این سالها از قواعدی کلی تبعیت کرده که این قواعد تغییر نکردهاند. در تمام ادوار رئیسان جمهور فهرست کابینه خود را به جهت احترام و استحضار به رهبری ارائه کردهاند، اما مشی رهبری این نبوده که به جز چند وزارتخانه خاص که با جهتگیریهای کلان انقلاب اسلامی یا مصالح عالیه کشور مرتبط هستند در عمده موارد اظهارنظر کنند. مواردی همچون وزارتخانه اطلاعات، خارجه یا دفاع یا در پارهای موارد در برخی وزارتخانههای فرهنگی و آموزشی نیز ورود رهبری از جنس انتخاب نیست، بلکه صرفاً در صورت لزوم اظهارنظر در مورد گزینههای مدنظر رئیسجمهور است.
در واقع این رئیسجمهور است که گزینههایی را براساس سازوکارهای مدنظر خود پیشنهاد میدهد و نهایتاً رهبر انقلاب اگر ملاحظهای در موردی داشته باشند، بیان میدارند. در ماجرای وزرای کابینه چهاردهم نیز همین منوال بوده است. مثلاً آقایان عراقچی یا صالح شریعتی اتفاقاً خروجی کمیتههای شورای راهبری متشکل از اعضای ستاد انتخاباتی آقای پزشکیان هستند و موافقت رهبر انقلاب با آنها پسازآنکه بهعنوان گزینههای پیشنهادی رئیسجمهور ارائه شدهاند، صورت گرفته است. بهطور مصداقی وزیر ارشاد پیشنهادی، پیشتر حکم نمایندگی ولی فقیه در روزنامه اطلاعات را داشته است و پرسش رئیسجمهور و پاسخ رهبر انقلاب در خصوص امکان معرفی وی در عین حکم قبلی است.
طبیعی است که نمیتوان این افراد را منتخب رهبری برای کابینه دانست، اما میتوان گفت رهبری با انتصاب آنها موافق هستند. در برخی موارد حتی ممکن است که معظمله به برخی افراد پیشنهادی حتی نگاه مثبت هم داشته باشند، اما نهایتاً این ترجیح رهبری از میان گزینههای پیشنهادی است و در واقع اینها منتخب رئیسجمهور هستند.
در مورد سایر وزرای پیشنهادی نیز مشی رهبر معظم انقلاب پرهیز از اظهارنظر سلبی و ایجابی است که منطق این مواجهه آن است که اولاً ممکن است ایشان شناخت نزدیک و مستقیمی از بسیاری از افراد جدید نداشته باشند (چهبسا خود رئیسجمهور نیز در مواجهه با برخی افراد پیشنهادشده از سوی شورای راهبری وضعیتی مشابه دارد) و ثانیاً ارزیابی مراجع نظارتی استعلامات و خود مجلس بهعنوان تعیینکننده نهایی صلاحیت وزرا کافی دانسته میشود.
رهبر انقلاب فراتر از مقام ولایت فقیه، فردی خبره، حکیم و باتجربه در مدیریت کلان کشور هستند و دیدگاه سلبی یا ایجابی ایشان نسبت به افراد بهجز جنبه مولوی، از منظر ارشادی نیز حائز اهمیت است. البته روشن است که حتی اگر وزیری از سوی رئیسجمهور پیشنهاد شد و رهبر معظم انقلاب هم با آن مخالفتی نکردند و حتی از معرفی او ابراز رضایت کردهاند، به این معنا نیست که مجلس حق مخالفت با او را ندارد. نمایندگان مجلس باید با حجتی قطعی به افراد رأی دهند که طبیعتاً استماع نظر رهبر معظم انقلاب هم در تصمیم آنها مؤثر است، اما نهایتاً خود نمایندگان هستند که تصمیم نهایی را گرفته و میگیرند. برای مثال اولین فرد پیشنهادی برای وزارت اطلاعات (در زمان تأسیس) با اینکه از سوی نخستوزیر معرفی شد و موردپذیرش امام (ره) و نیز رئیسجمهور وقت بود، به دلیل ضعف در دفاع از خود در مجلس نتوانست رأی اعتماد مجلس اول را کسب کند و عدم پذیرش او نیز بهعنوان ضدیت مجلس با ولایت فقیه تلقی نشد.
در بررسی کابینه چهاردهم هم اگر رئیسجمهور بدون اشاره به فرایند همیشگی ارائه فهرست وزرا به محضر ولی فقیه از کابینه دفاع میکرد (که بهتر بود چنین میشد) چهبسا تمام وزرا با رأیی کمتر راهی پاستور میشدند، اما نباید تصور شود که در دوره فعلی اتفاق جدیدی افتاده و خلاف رویههای متداول رخ داده است. البته رأی بالای مجلس به کابینه در جای خود معنادار است و بیشک تکلیفی مضاعف را متوجه رئیسجمهور و دولت چهاردهم در تلاش برای اعتلای کشور میکند.
💠 @mjakhavan
امتداد منازعه در سطح راهبردی
محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
پس از حملات تروریستی اخیر رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان، بار دیگر این سؤال مطرح شد که پاسخ مقاومت و بهویژه حزبالله به این شرارتها چه خواهد بود و حتی پرسش برخی این بود که چرا مقاومت به عملیاتی دست نمیزند که ریشه شرارت خشکانده شود و بهاصطلاح بازدارندگی ایجاد شود.
برای پاسخ به این سؤال باید به یاد آورد که منازعه راهبردی با نظام سلطه مربوط به امروز و حتی امسال نیست و روندی ۴۵ساله دارد و از تعطیلی سفارت صهیونیستها در تهران و اخراج مستشاران امریکایی از ایران شروع و خیلی زود به منطقه کشیده شد. در طول دهه ۶۰ بهرغم گرفتاری ایران در جنگ تحمیلی حزب بعث، ضرباتی مهم و فراموشنشدنی به صهیونیستها و امریکاییها در لبنان وارد شد و پس از پایان دفاع مقدس تمرکز بیشتری بر تضعیف قدرت نظام سلطه در منطقه، بهویژه در جهت تحقق آرمان قدس شریف ایجاد شد. در مقابل امریکاییها بعد از ۱۱ سپتامبر از طرح خاورمیانه بزرگ رونمایی کردند که تغییر اساسی ژئوپلیتیک منطقه را دنبال میکرد و کلید سلطه بلامنازعه صهیونیستها بر منطقه بود. باوجود لشکرکشی گسترده امریکاییها و ناتو به منطقه و هزینهکرد بیش از ۷تریلیون دلار در منطقه در طول دو دهه عملاً نهتنها جغرافیای سیاسی منطقه به سود غرب تغییر نکرد، بلکه محور مقاومت عینیتی بیشتر یافت و با نابودی حکومت داعش عملاً نشان داد قدرت شکلدهی به ترتیبات امنیتی و سیاسی جدید در منطقه را دارد.
تصور کاخ سفید آن بود که با توجه به نقش بیبدیل سرداردلها شهید حاج قاسم سلیمانی در پیشبرد برنامه منطقهای جمهوری اسلامی، با حذف و شهادت وی عملاً این برنامه با کندی یا حتی وقفه مواجه خواهد شد. در عمل ماجرا بهگونهای دیگر رقم خورد. رهبر انقلاب انتقام سخت اصلی را غلبه بر هیمنه نرمافزاری سلطه و اخراج امریکا از منطقه دانستند. قدرت تسلیحاتی مقاومت در غزه توسعه یافت، تسلیح مقاومت در کرانه باختری به نتیجه رسید، تهاجم ائتلاف به یمن با شکست مفتضحانهای پایان یافت، قدرت دریایی نامتقارن مقاومت در اقیانوسها و تنگههای راهبردی ظهور یافت و نهایتاً گروههای مقاومت عراق به بازیگر تأثیرگذار فراملی و منطقهای تبدیل شدند.
اوج این تحول عمیق را میتوان در عملیات اعجابآور «طوفان الاقصی» دید که شکست اطلاعاتی بزرگ و جبرانناپذیری برای ساختار نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی به شمار میآید. در امتداد عملیات طوفان الاقصی، ظهور قدرت دریایی جدید در تنگه راهبردی بابالمندب که عملاً مسیر تأمین نیازمندیهای صهیونیستها و غربیهای حامیشان را به مخاطره افکند و نیز شهامت فوقالعاده مقاومت عراق در به چالش کشیدن امنیت و اقتدار پایگاههای امریکایی ونهایتاً حمایت تمامعیار حزبالله لبنان از مقاومت فلسطین و استمرار ناباورانه مسیر تأمین نیازمندی تسلیحاتی مقاومت غزه نشان داد که معادلات جدیدی در منطقه شکل گرفته است. در نهایت، وقوع عملیات «وعده صادق» نشان داد که انقلاب اسلامی و مقاومت قدرت تهاجم گسترده و بیامان به سرزمینهای اشغالی را دارد و ترتیبات کنونی به مسیری بیبازگشت وارد شده که محور مقاومت رابه بازیگر تعیینکننده تبدیل کرده است.
ترتیبات منطقه در دو سطح راهبردی و تاکتیکی قابلارزیابی و تفکیک است. در سطح راهبردی مسئله موفقیتهای روزافزون مقاومت و ناکامیهای پیدرپی راهبردهای امریکا و رژیم صهیونیستی وضعیت را کاملاً روشن میکند، اما این بدان معنا نیست که در سطح تاکتیکی طرف عبری و غربی تلاشی نکرده باشد. شهادت بیش از ۴۰ هزار زن و کودک و پیر و جوان اهل غزه یا ترور ناجوانمردانه مردم عادی در جنوب لبنان با ترفندهای فناورانه، شاید برای حامیان خونخوار نتانیاهو خشنودی زودگذری ایجاد کند، امادرواقع حتی صدای حامیان سنتی غربی رژیم صهیونیستی را هم درآورده است.
حتی شهادت فرماندهان مقاومت در سوریه و لبنان هم نتوانست جریان حمایت از مردم فلسطین را قطع کند ومهمترین نشانه آن تداوم جنایات صهیونیستها به امید کسب حتی یک دستاورد حداقلی است. درواقع شاید در سطح «تاکتیک» صهیونیستها خودی نشان دادهاند، اما در سطح «راهبرد» همچنان نتوانستند موازنه را به سود خود برگردانند. در سطح راهبردی نوار پیروزیهای مقاومت همچنان استمرار یافته و پیشتر نیز بارهاگفته شده که زمین بازی موفق برای ما در سطح راهبردی تعریف میشود. مطلوب دشمن آن است که از زمین موفق خود یعنی راهبرد تنازل کرده و به بازی در زمین او یعنی «تاکتیک» تن در دهیم. منطقی است که مقاومت در جای لازم ضربه تاکتیکی را هم بر او وارد کند، اما بر مسیر راهبردی خود اصرار ورزد. نمیتوان انتظار داشت که دشمنی که برای بقا مبارزه میکند، ناگهان از همه دارایی خود دست بکشد، اما هزاران خنجری که از محاصره ۲۵۰درجهای بر او وارد میشود، نهایتاً کارخود را خواهند کرد؛ انشاءالله.
@mjakhavan
خدای «سید» که هست!
✍ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
در آن صبح تابستانی دوشنبه در شهریورماه، جمعی از مردم تهران به جماران آمده بودند تا مصیبت تازه را به امام و مقتدایشان تسلیت بگویند. هوا هنوز گرم نشده بود که امام (ره) به جمعشان آمد و روی صندلی همیشگی خود نشست. در چشمانش غم بزرگی هویدا بود، غمی که آن سال هر روز با غمی دگر تازه میشد. بعد از بسمالله با این جمله شروع کرد که «انالله و انا الیه راجعون» و هنوز در میانه جمله استرجاع بود که بغض جمعیت ترکید و امام نیز بهسختی این جمله را به پایان برد. جمع داغداری که برای تسلای دل امامشان سراغش آمده بودند، اینک کوهی استوار میدیدند که در هشتمین دهه عمر خود با اقتدار از آن تابستان سخت عبور کرده بود؛ تابستانی که به بهای جان دهها نفر از اصحاب امام و انقلاب اینک در واپسین ماه خود قرار داشت.
امام، اما بیاعتنا به دسایس هرروزه منافقین، تکلیف همه را روشن کرد: «ملت ما اینطور است. اگر بعدازاین هم - خداینخواسته - اشخاصی شهید بشوند، ملت ما همین ملت است و نهضت ما همین نهضت؛ و آن عمده این است که کاری که برای خداست، نه برای افراد، نه برای اشخاص، نه برای شخصیتها، این کار رکود نمیکند با رفتن افراد و با رفتن شخصیتها. کشوری از رفتن شخصیتهای خود تزلزل پیدا میکند که ملت او و افراد آن ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند. اما کشوری که دل او به خدا پیوسته است و برای خدا قیام کرده است و از اول، "نه شرقی و نه غربی و جمهوری اسلامی" را ندا داده است و با بانگ "اللهاکبر"، صغیر و کبیر و زن و مردش در صحنه حاضر شدهاند و این نهضت را و این انقلاب را به پا کردهاند، همین ملت هستند؛ برای اینکه خدا هست.»
جمعیتی که در آن حسینیه کوچک در قلب جماران پای سخنان امام میخکوب شده بودند، اینها را شنیدند و تأکید امام را شنیدند که «رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست.» این جملات همچون آبی بود بر دلهای گداخته سربازان امام که از غم ترورهای مکرر سال ۱۳۶۰، خود را شکسته میدیدند. بار دیگر دم مسیحایی امام، آرامش روح خسته مؤمنین و بندزن چینی شکسته دلهای آنان بود. کسی از دل امام خبر نداشت، او که در غم ازدست دادن مصطفایش، کسی اشکش را ندیده بود، در آن تابستان سخت چند بار در برابر جمعیت بغض کرده بود. اما ایمانش به نقطه لایزال و اتصالش به قله هستی، او را پشتوانه ملتی قرار داد که از آن گردنه سخت عبور کرد.
امسال و امروز نیز گویی حال ما همان حال است. بعد از چند داغ پیاپی، اینک دشمن سید مقاومت را از ما گرفته است. به این هم اکتفا نمیکند و بسان آلامیه و آلمروان، به هلهله و پایکوبی مشغولند، تا به خیال خود داغ دل ما را تازه کنند. آنان که پدرانشان «یدالله» را «مغلوله» میخواندند، چه میدانند که اتکای ما به چیست؟ چه میفهمند که نهتنها مغلوله نیست که «فوقایدیهم» است. بگذار «إِنَّهُمْ لَفِی سَکرَتِهِمْ یعْمَهُون» بمانند و به گمان باطل خویش احساس پیروزی کنند. روزهای خدا را، اما پایانی نیست، باز هم روزی خواهد آمد که «تَرَی النّاسَ سُکاری وَ ما هُم بِسُکاری.» صبحی دیگر خواهد آمد که فرزندان نصرالله انتقامش را خواهند ستاند و خون قاتلانش را بر زمین خواهند ریخت، چراکه «سید مقاومت، یک شخص نبود، یک راه و یک مکتب بود، و این راه همچنان ادامه خواهد یافت. خون شهید سیدعباس موسوی بر زمین نماند، خون شهید سید حسن هم بر زمین نخواهد ماند.»
اینک گویا نصرالله دیگر در برابر دشمنانش نیست، اما هست و قویتر هم هست، چون خدای «سید» هست و هموست که ارادهاش بر عالم کون و مکان مسیطر است. همچنان که بعد از رفتن مطهری، بهشتی و رجایی هم بود و بعد از رفتن امام روحالله (ره) هم بود و بعد از رفتن حاج قاسم و سیدرضی، هنیه و سید نیز هست. خدای مقاومت هست، خدای انقلاباسلامی هست، خدای اسلام هست و خواهد بود و آنان که دل در گرو او دارند، کوه مصائب را هرچه هم بزرگ باشد، بر دوش میکشند و آن را، چون پتکی بر سر دشمن خواهند کوفت. اینها را در این ۴۵ سال دشمن نفهمیده و نمیفهمد و نخواهد فهمید و البته همین نفهمیدنش هم به سود ماست، چراکه خدا با ماست و سرنوشت عالم در دست او است. «وَ لا یحْزُنْک قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّه لِلَّهِ جَمِیعاً هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم.»
💠 @mjakhavan
مظاهر قدرت سخت و نرم انقلاباسلامی
✍️ محمدجواد اخوان
#سرمقاله #روزنامه_جوان
در هفتهای که گذشت دو یومالله را پشت سر گذاشتیم، روزهایی که به فضل الهی اراده مؤمنین ظهور و بروز یافت و جبهه حق قدرتنمایی کرد. یومالله نخست با شلیک دهها موشک سپاه پاسداران انقلاباسلامی تحقق یافت که هم دشمن صهیونیستی را عقب راند و هم دلهای مؤمنان و مستضعفان را در اقصینقاط عالم شاد کرد. از همه زیباتر فریاد پر از هیجان کودکان فلسطینی در غزه و کرانه باختری بود که با شمارش این شهابهای آسمانی، آنها را بسان ستارههای بخت رهایی این سرزمین غصبشده میدیدند.
یومالله دوم در «جمعه نصر» تحقق یافت که نمایی تام و تمام از الگوی امام و امت در جامعه اسلامی را به رخ جهانیان کشید. حضور انبوه و فراتر از تصور امت مسلمان در نماز جمعه به امامت رهبر معظم انقلاب و استماع خطبههای ایشان بار دیگر رابطه عمیق و لطیف میان امام و امت را ترسیم کرد.
اینها قدرت واقعی انقلاباسلامی را نشان میدهد، قدرتی که با وجود گذشت نزدیک به نیمقرن همچنان بالنده و پابرجاست و البته دشمنانش هنوز هم در فهم آن عاجزند. به همین دو یوماللهی که پشت سر گذاشتیم دقت کنید. اولی، مظهر قدرت سخت انقلاباسلامی در برابر دشمنان و بدخواهان و دومی مظهر قدرت نرم و محبت ولایت بینظیر میان رهبر و پیروانش است. گویی مصداقی بهروز از این آیه شریفه را میبینیم که چگونه پیروان رسولالله به حضرتش تأسی کردهاند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ». بدینترتیب میتوان گفت این دو یومالله مظهری تازه از قدرت سخت و نرم انقلاباسلامی است.
پیشتر در ماجرای شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی نیز همین قدرتنمایی توأمان را دیدیم. در آن روزهای تلخ فراق سردار، هم پایگاه ارتش ایالاتمتحده در عینالاسد در هم کوبیده شد که بعد از ۷۰ سال نخستین هجوم آشکار و علنی یک دولت به پایگاههای امریکا بود و شجاعت و قدرت سخت انقلاباسلامی اعجاب تحلیلگران و ناظران را برانگیخت. همچنین تشییع دهها میلیونی شهیدان مقاومت در شهرهای عراق و ایران نشان از همان محبت عمیقی بود که بنیانهای قدرت نرم انقلاباسلامی بر آن استوار بود. نماز جمعه میلیونی ۲۷ دی ۱۳۹۸ هم که با حضور رهبر معظم انقلاباسلامی برگزار شد، همین معنا را به اکمال رساند و میتوان گفت در آن حادثه تلخ، هرچند غمی بزرگ بر دلهای ما نشست، اما این ایامالله مرهمی بر دلهای زخمی امت و مایه ناامیدی دشمن شد.
اینگونه حماسههای تاریخساز و احیاگر را تنها در قالبی همچون ۲۳ تیر ۱۳۷۸ و ۹ دی ۱۳۸۸ میتوان تحلیل و ارزیابی کرد. چه زیباست که ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ملت انقلابی تهران، آغوش خود را بهسوی بتشکن بزرگ، خمینی کبیر باز میکند و ۱۰ سال بعد در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ با همان حضور میلیونی او را تا دیار ابدی بدرقه میکند. ۱۰ سال بعد حضور مردم در ۲۳ تیر ۷۸، آبی است بر آتش فتنه تجدیدنظرطلبان و ۱۰ سال بعد از آن در ۹ دی ۱۳۸۸، تومار فتنه پیچیده ۸۸ به دست ملت، درهم پیچیده میشود. گویی آزمونی مکرر در پیش روی ملت ایران قرار داده شده و هر چندسال از این آزمون خطیر سربلند بیرون میآیند. ایامالله مهرماه ۱۴۰۳، همچون ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، ۱۲ بهمن ۵۷، ۱۴ خرداد ۶۸، ۲۳ تیر ۷۸، ۹ دی ۸۸ و دیماه ۱۳۹۸ در ذهنها ماند و تاریخی شد.
خداوند متعال در قرآن به پیامبرش فرمان میدهد: «ذَکرْهُمْ بِایامالله» (روزهای خدا را به آنها یادآوری کن). حضرت امام راحل (ره) هم در سخنان خویش میفرمایند: «باید یادآوری کنید این ایامالله را. چنانچه کردید، از یاد نباید برود این ایامالله برای اینکه این ایاماند که آدم سازند. این ایام است که جوانهای ما را از عشرتکدهها بیرون میآورد به میدان جنگ میبرد. این ایام الهی هست که ملت ما را بیدار میکند، و بیدار کرد. امر میکند: ذَکرْهُمْ بِایامالله؛ «ایامالله» را در ذکر مردم وارد کن. یادتان نرود این ایام بزرگی که بر ملت ما گذشت، و ایامالله بود؛ مثل ۱۵ خرداد؛ مثل ۱۷ شهریور.» باید این روزهای الهی و تاریخساز را در قاموس قطور تحولات بنیادین و تاریخی نبرد حق و باطل ثبت کرد و نگذاشت غبار فراموشی عظمت این روزهای بزرگ را از چشمان آیندگان پنهان سازد.
💠 @mjakhavan
ما و سرنوشت رژیمصهیونیستی
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
اینک برای بسیاری این سؤال مطرح است که جمهوری اسلامی و محور مقاومت بالاخره در مواجهه نهایی با رژیم صهیونیستی چه خواهد کرد و آیا احتمال دارد با عملیات نظامی گسترده طومار اشغالگران قدس را در هم بپیچد؟
از قبل معلوم بود ایران توان نظامی ضربه گسترده به رژیم صهیونیستی را دارد و عملیات وعده صادق۲ هم روی زمین نشان داد، هم توان موشکی ایران چنین توان بالقوهای دارد و هم پدافند رژیم در مواجهه با چنین ضربهای نارسایی گستردهای دارد. بنابراین جمهوری اسلامی توان پایان دادن به عمر رژیم اسرائیل را بهصورت بالقوه دارد، اما به نظر میرسد انتخاب اول ما این نیست. فلسطین برای ما سرزمین مقدس است و روشن است که برخلاف غربیها و صهیونیستها ما با نسلکشی موافق نیستیم. جمهوری اسلامی ایران سالهاست دیدگاه نهایی خود را در مورد راهحل مسئله فلسطین اعلام کرده و آن تعیین سرنوشت این سرزمین به دست ساکنان اصلی آن یعنی فلسطینیان است. این دیدگاه هم با مبانی مردمسالارانه متعارف دنیا سازگار است و هم برخاسته از سنن الهی حاکم بر نظام هستی است که خداوند تغییر سرنوشت هر قومی را به خودش سپرده است.
در واقع این مردم فلسطین هستند که سرنوشت آن سرزمین را باید تعیین کنند. انقلاب ملت فلسطین است که تاریخ فلسطین را رقم خواهد زد و بعد از طوفان الاقصی ثابت شد آزادی فلسطین دیگر یک آرمان دور از واقع نیست و کاملاً شدنی است. البته طبیعی است که اشغالگران صهیونیست بهسادگی این حق را به صاحبانش برنخواهند گرداند و با وجود این رژیم اشغالگر برقراری همهپرسی عادلانه تقریباً ممکن نیست.
پس چه باید کرد؟ اینجاست که وظیفه سایر امت اسلامی از جمله ایران ظاهر میشود. همه باید به ملت فلسطین کمک کنند و راهبرد این کمک «تضعیف همهجانبه رژیمصهیونیستی» است. باید مؤلفههای قدرت این رژیم (اعم از سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) روزبهروز ضعیفتر شود تا مسیر دستیابی فلسطینیان به حق تاریخی و سرزمینیشان هموار شود.
به نظر میرسد مثلث «میدان، دیپلماسی و رسانه» باید در خدمت این کلانراهبرد قرار گیرد. بار اصلی بر دوش میدان است که با تمام ظرفیتهای محور مقاومت به رژیمصهیونیستی هزاران ضربه وارد کند، اما دیپلماسی و رسانه هم باید مؤلفههای قدرت نرم رژیم را هدف گرفته و بکوشند تا حمایتهای منطقهای و فرامنطقهای از رژیم را پرهزینه کنند. باید حامیان غربی اسرائیل به این درک برسند که هزینه حمایت از صهیونیستها بسیار بسیار بیشتر از فواید آن است تا مجبور به انتخاب میان منافع ملی خود یا اهداف توسعهطلبانه سرمایهسالاران صهیونیست شوند. از طرفی روشن است که جامعه صهیونی، چنان دچار شکافهای متنوع و عمیق است که تضعیف مؤلفههای قدرت این رژیم، چسبهای مصنوعی نگاهدارنده این جامعه را از هم خواهد گسیخت و شاهد نوعی فروپاشی درونی خواهیم بود.
نکته عمیقی که رهبر معظم انقلاب اسلامی پیشتر مورداشاره قرار دادند که این رژیم ۲۵ سال آینده را نخواهد دید، در واقع اشاره به فرایندی است که این رژیم را از بیرون و درون دچار اضمحلال خواهد کرد و نهایتاً عمر این غصب تلخ به پایان خواهد رسید.
البته همه اینها در شرایطی است که سران باند جنایتکار صهیونی دست به دیوانگی نزنند و جنگ به راه نیندازند که طبیعتاً در آن شرایط خود به دست خود فروپاشی رژیم را اراده کردهاند و تاوان آن را پرداخت خواهند کرد. انتخاب اول ما هیچوقت جنگ نبوده و مایل به جنگ نیستیم، اما در برابر متجاوز خواهیم ایستاد و به همین نیز بسنده نخواهیم کرد. متجاوز باید تنبیه شود و تنبیه یک رژیم جعلی برچیدن آن است.
البته وقوع جنگ در منطقه، بازندگانی بسیار بزرگتر از خود رژیم صهیونی هم دارد و آن قدرتهای فرامنطقهای هستند که به قیمت حمایت بیچونوچرا از این رژیم جعلی منافع راهبردی و بلندمدت خود را در منطقه غرب آسیا از دست خواهند داد. آینده منطقه پس از رژیم صهیونی (چه با فروپاشی درونی و چه با جنگ از میان رود) آیندهای کاملاً متفاوت با امروز و دیروز خواهد بود و نظم جدیدی که بر این منطقه حکمفرما خواهد شد، پایههای تغییر ترتیبات و معادلات جهانی را به دنبال خواهد داشت.
💠 @mjakhavan
ایستادگی عمومی در کنار حزبالله
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍️ محمدجواد اخوان
یک ماه از صدور پیام رهبر معظم انقلاباسلامی درباره حوادث لبنان میگذرد که در فراز پایانی آن خطاب به عموم مسلمین مرقوم داشتند: «بر همه مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند.» در طول یک ماه اخیر بحثهای فراوانی در مورد چگونگی عمل به این فرمان معظمله در میان علاقهمندان به انقلاباسلامی و مقاومت درگرفته و این پرسش مطرح بوده که چگونه میتوانیم حزبالله را در رویارویی با رژیم صهیونی یاری کنیم؟
۱- روشن است که برای عموم مردم گزینه امدادگری مستقیم به مردم لبنان خصوصاً جنگزدگان، مقدور نیست. اما پویشهایی از قبیل «ایران همدل» که به جمعآوری کمکهای مالی مردم به جنگزدگان و آوارگان اختصاص داده شده، بستر خوبی برای مشارکتجویی در این جهاد عمومی است. صحنههای زیبایی که در این مدت از ازخودگذشتگی مردم ما خصوصاً بانوان با اهدای زینتآلات شخصی و گرانقیمت خود به این حرکت عظیم مشاهده شد، نمونه موفق و اثربخشی از لبیک به این فرمان رهبر معظم انقلاباسلامی است که باید ادامه و توسعه یابد.
۲- باید برای افزایش آگاهی خودمان نسبت به ظلم ناروایی که بر ملت مظلوم لبنان و فلسطین میرود تلاش کنیم. بهرغم آنکه موضوع لبنان و فلسطین یکی از سرفصلهای متعارف خبری و رسانهای کشور در طول سالهای پس از انقلاب بوده است، به دلیل فقدان آگاهی از جزئیات تاریخ و مسائل اشغال لبنان و فلسطین، عملاً بازار مکاره شبهات ماهوارهای بخشی از جامعه را هدف گرفته و برای مقابله با این شبهات ابتدا باید خودمان بدانیم که ماجرای تلخ آن سرزمینها چیست و چه ابعادی دارد. هرچند قصور و تقصیرهای بسیاری در مورد تولیدات فرهنگی و هنری در این حوزه شده و عملاً هیچ نسبت صحیحی میان اهمیت این موضوع و میزان محصولات فرهنگی و هنری مرتبط با آن در کشور ما برقرار نیست، باید تلاش کرد با مطالعه و وقت گذاردن معتنابه، همه ما این کاستیها را حداقل در مورد خودمان جبران کنیم و سطح آگاهی و دانش خود را در این موضوع ارتقای جدی دهیم.
۳- اگر بتوان تا حد خوبی بر موضوع مسلط شد، باید دیگران را نیز آگاه کرد و در زمانهای که به دلیل «محاصره تبلیغاتی دشمن» دیواری نامرئی میان بخشی از جامعه ما و رسانههای معتبر داخلی کشیده شده است، باید با تعاملات میان فردی واقعیتهایی را که بسیاری نمیدانند، در اختیارشان قرار دهیم. کسانی که روایت ناقص و غرضآلود رسانههای فارسیزبان را از ماجرای فلسطین و لبنان در یاد دارند، باید بدانند که حقایقی هم هست که از آن بیخبرند و در صورت ندانستن این حقایق است که ممکن است تلقی کاملاً اشتباهی از رویدادها پیدا کنند. در اینجا تکتک ما بسان انسانرسانههای مبارز باید خود را در صف جهاد تبیین بدانیم و آنها که به زبانهای دیگر آشنایی و تسلطی دارند، باید بخشی از توان خود را صرف روشنگری در افقی فراتر از مرزهای جامعه ایرانی بکنند. طبیعی است که شبکههای اجتماعی متصل به صهیونیستها در این راه مانعتراشی میکنند، اما «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم/ سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور.»
۴- گام بعدی تلاش برای ایجاد کارزارهای اجتماعی علیه اشغالگرانی است که از حمایتهای غرب و حتی منطقه برخوردارند. باید از همین ظرفیت روشنگری به زبانهای دیگر استفاده کرد و ملتهای مختلف را علیه دشمن صهیونیستی بسیج کرد. ساکنان برخی کشورهای منطقه که کشورشان تأمینکننده سوخت و ارزاق رژیمصهیونیستی است، باید بدانند چگونه دولتهایشان هیزم آتشهایی را که بر جان کودکان غزه میافتد، تأمین میکنند. هرچند رسانههای «جریان اصلی» غرب روایتی خیلی رقیق و کماثر از جنایات رژیمصهیونیستی در غزه ارائه میکنند، اما موج بیداری گستردهای که در خیابانهای اروپا و امریکا علیه اسرائیل به راه افتاد، این امید را زنده میکند که با تلاشهای حتی کوچک رسانهای میتوان دنیا را علیه جنایتکاران صهیونیست بسیج کرد و فشار را بر حامیان غربی این رژیم - اعم از دولتها و کارتلهای چندملیتی- افزایش داد.
رهبر معظم انقلاب فرمودند: «یک ائتلاف جهانی باید به وجود بیاید - ائتلاف سیاسی، ائتلاف اقتصادی، اگر لازم شد ائتلاف نظامی - علیه رژیم خبیث صهیونیستی که وحشیانهترین جنایات جنگی را دارد امروز انجام میدهد.... مطالبه ما از دنیا و دنیای اسلام بالخصوص، تشکیل یک ائتلاف جهانی است علیه رژیمصهیونیستی.» شکلگیری چنین ائتلافی نیاز به روشنگری وسیعی در سطح جهانی دارد که لازمه آن بسیج عمومی همه انسان رسانهها در عرصه بینالمللی است.
💠 @mjakhavan
ادامه راه ناتمام سراج
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍️ محمدجواد اخوان
چهل روز از درگذشت مرحوم دکتر رضا سراج، سخنگو و معاون سابق دبیرخانه شعام گذشت. او که در این چندماه اخیر با بیماری سختی دسته و پنجه نرم میکرد، در طول دو دهه اخیر بخش مهمی از تمرکز و توجه خود را در حوزه مطالعاتی و مدیریتی، معطوف به حوزه جنگ نرم و بهویژه مواجهه با جنگ شناختی دشمن کرده بود. مطالعه آثار قلمی و پژوهشی بهجایمانده از او، بهخوبی تسلط و اشراف او را به این حوزه روشن میکند. آخرین مسئولیت وی نیز در واقع فرصتی برای تعریف و هدایت اقدامی ملی در جنگ ترکیبی بود که متأسفانه به دلیل رحلت نابهنگام وی ناتمام ماند. اما مسئله مهم و راهبردی مقابله با جنگ شناختی و امنیت روانی جامعه هنوز بر زمین مانده است.
در واقع هرچند کشور در حوزه بازدارندگی دفاع و امنیت سخت، پیشرفتها و دستاوردهای مافوق تصوری داشته، اما در امنیت نرم، کارهای برزمینمانده زیادی هست. رهبر معظم انقلاباسلامی اخیراً در یکی از دیدارهای خود به همین نکته مهم اشاره کردند و فرمودند: «جنگ دشمن آن روز یک جنگ سختافزاری نمایان و آشکار بود، امروز یک جنگ ترکیبی است؛ هم جنبه سختافزاری در آن هست، هم جنبه نرمافزاری در آن هست؛ هم جنگ جسمانی است، هم جنگ روانی است. ما قوی هستیم؛ ما امروز نسبت به آن روز صدبرابر قویتر شدهایم؛ در این تردید نکنید. ما امروز بحمدالله و به توفیق الهی از همهجهت قابلمقایسه با آن روز نیستیم.... قویتر شدهایم، اما توطئههای دشمن پیچیدهتر شده؛ این مهم است. امروز صِرف اینکه ما در میدان جنگ نظامی حاضر باشیم و کار کنیم و تلاش کنیم و موشک بسازیم، کافی نیست. بله، ما در این زمینهها پیشرفتهای خوبی کردهایم، اما این کافی نیست؛ ما باید روی دلهایمان، روی روحهایمان، روی زبانهایمان، روی جهتگیریهایمان کار کنیم.»
جنگ شناختی (Cognitive warfare) بهمعنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکاملیافتهتر، پیشرفتهتر، عمیقتر و وسیعتر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای (با زیرساخت رسانههای نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام میگیرد. تغییر نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسبات تصمیمگیران، اثربخش نمودن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی- ادراکی بین تودهها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی برخی کارویژههای جنگ شناختی هستند.
دشمن در جنگ شناختی، سه نقطه آماج اصلی را هدف قرار میدهد:
۱- ایده اصلی نظام: «اسلام ناب» و «ولایت مطلقه فقیه» (هسته اصلی و مرکزی گفتمان انقلاباسلامی)؛
۲- ساختار نظام: مجموعه نهادها، ارکان و دستگاههای برآمده از ایده اصلی که مجموعه حکومت را شکل داده است؛
۳- کارکرد نظام: نتایج حاصله از عملکرد اجزای ساختار نظام که در واقع، نشاندهنده خروجی ساختار بوده و کارآمدی یا ناکارآمدی آن را نشان میدهد. در نهایت هدف از این تهاجم، مشروعیتزدایی، اعتبارزدایی، اعتمادزدایی، قداستزدایی، ناامیدسازی و ناکارآمدنمایی است که در نهایت دشمن امیدوار است سبب رویگردانی اجتماعی و از بین رفتن سرمایه اجتماعی نظام شود.
موضوع زمانی پیچیدهتر میشود که اقدام دشمن در حوزه جنگ شناختی در چارچوب «جنگ ترکیبی» تعریف میشود که همافزایی میان اجزای آن اثربخشی تهاجم را افزایش میدهد. اصطلاح «جنگ ترکیبی» (Hybrid Warfare) بهمعنای کشاندن دامنه منازعه به زمانها، مکانها و حوزههای گوناگون و همافزایی ابزارهای تهاجم برای تضعیف طرف مقابل است. براساس همان مدل اولیه برخی از اجزای این نوع تهاجم عبارتند از: ۱) جنگ دیپلماتیک ۲) تهاجم رسانهای ۳) حمایت از شورش و اغتشاش ۴) عملیات ویژه تروریستی و خرابکاری ۵) جنگ اقتصادی و ۶) حمله سایبری. در این مدل لایههای مختلف تهاجم یکبهیک یا همافزا مؤلفههای قدرت حریف را آماج حملات خود قرار میدهند. در طول یک دهه گذشته عمده اقدامات دشمن علیه ملت ایران در این چارچوب بوده و روشن است که مقابله با چنین وضعیتی، نیازمند ارادهای ملی برای به میدان آمدن همه ظرفیتهای کشور است.
امروز کشور به بازطراحی و بازآرایی عرصه رسانهای و تبلیغاتی نیازمند است تا بتواند در مقابل با جنگ ترکیبی و شناختی موفق عمل کند. ساختارهایی که در این چند سال تعریف شدهاند، باید بهصورت بالفعل درآیند و در صورت لزوم تقسیمکارهای جدیدی نیز تعریف شود تا عقبماندگیها در جنگ نرم هرچه زودتر جبران شود.
💠 @mjakhavan
الاغی رفت و فیلی برگشت
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍ محمدجواد اخوان
قبلاً بارها گفتهایم که رفتوآمد رئیسان جمهور امریکا از منظر منافع ملی ایران تفاوت چندانی نمیکند و اساساً نظام سیاسی امریکا متصلبتر از آن است که تغییر یک رئیسجمهور سیاستهای کلان و اصول حاکم بر رفتار این دولت در عرصه بینالملل را دستخوش تغییر کند. بااینحال، برای برخی در تهران بازها و کبوترها (یا به بیان معروف ادبیات امریکا، الاغها و فیلها) متفاوتاند و تمایلی مثلاً به نامزدهای دموکرات دارند.
در این چند دوره اخیر به طور خاص بخش قابل توجهی از جریان شبهروشنفکری متأثر از روشنفکران ایالاتمتحده و غرب دل خوشی نسبت به ترامپ نداشتهاند و البته نیک میدانیم که دلیل اصلی نفرت روشنفکران و اصلاحطلبان غربگرای وطنی آن است که ترامپ بیرودربایستی ماهیت منفعتطلب و زیادهخواه امریکایی را به نمایش میگذارد و این برخلاف تمایل کسانی است که قبله آمال و قله آرمانهایشان واشینگتن است.
اما از اینها گذشته اکنون ترامپ بار دیگر به کاخ سفید بازمیگردد و این سؤال که سیاست خارجی ما در دوره تصدی او چگونه باید باشد مطرحشده است. برخی از همان غربگرایان وطنی که خودشان هم روی خوشی به ترامپ نشان نمیدهند، توصیه میکنند که ایران پیشقدم شود و خود را مطابق تمایلات ترامپ تغییر دهد تا بتواند با او توافق کند! اینجا البته تحلیلهای عجیبتری نیز راجع به امریکا و ترامپ شنیده میشود که همگی گویا برای قبولاندن کرنش در مقابل ترامپ است. یکی که سیاست خارجی را با بنگاه معاملات املاک اشتباه گرفته، میگوید ترامپ تاجر است و میتوانیم با او به توافق برسیم! دیگری چنان هیبتی مهیب از او ترسیم میکند که انگار نه انگار چهار سال ریاست جمهوری او را دیدهایم و میدانیم این رعبافکنیها نسخه به روز همان تاکتیک قدیمی است که «قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکم فَاخشَوهُم.»
همه اینگونه انگارهسازیها غلط و ساده دیدن مسائل است و ترامپ را همه دنیا یک بار تجربه کردهاند. اما اگر مقصود تعامل با ترامپ باشد، باید گفت آنکه رشته تعامل را گسست و آن را به تقابل تبدیل کرد، خود او بود و ملت ایران از او طلبکار است. تفاوت او با رئیسان جمهور قبل و بعدش این است که آنها در ظاهر شعار تعامل سر میدادند و البته خیلی زود خلف وعده میکردند، اما ترامپ همین ظاهرسازی را هم کنار گذاشت و برجام مکرراً نقض شده را پاره کرد. وقتی او حتی نمایشهایی را که امثال اوباما و بایدن برای غشوضعف کردن غربگرایان وطنی به راه میانداختند، از خود درنمیآورد، میتوان با او تعامل کرد؟!
البته فراموش نکردهایم که چگونه سردار قهرمان ما حاج قاسم سلیمانی را به شهادت رساند و با وقاحت به این جنایت خود افتخار کرد و نیز میدانیم که شهید سیدحسن نصرالله نیز با کمک اطلاعاتی و بمبهای سنگرشکن و هواپیماهای ساخت امریکا در زمان دولت بایدن به شهادت رسید.
شاید تفاوت ترامپ با همتایان قبل و بعدش در آن است که میخواهد با قلدری مسیر خود را هموار کند و به همین دلیل است که متحد سنتی خود را در غرب آسیا گاو شیرده قلمداد میکند. اما اشتباه او دقیقاً همینجاست که با ملت ایران نمیتوان با زبان زور و تحقیر سخن گفت. ترامپ باید تاریخ را بخواند تا بداند شاهی که کاپیتولاسیون امریکایی را بر مردم ایران تحمیل کرد، آواره شد و ۴۵ سال انواع فشار و تحریم بر ایران، برای امریکا موفقیتی به ارمغان نیاورده است. ترامپ، ماحصل انتخاب امریکایی است، اما مجبور نیستیم خودمان را با آن تطبیق دهیم. نه همچون برخی همسایگان جنوبی تاجوتختی وابسته به امریکا در اینجا وجود دارد که کسی نگران آن باشد و نه تهدیدهای ترامپ را باید جدی گرفت. آنها که به هر دلیل روی توافق با هریس هم شرط بسته بودهاند و حالا مانند هشت سال پیش عزادار شدهاند، خوب است به خود بیایند و بدانند چه در دوره فیلها و چه الاغها، نسخه اصلی مواجهه با امریکا سالها پیش تجویز شده و آن توجه و اتکا به درون و امید نبستن به دشمن بددل است.
این حدیث قدسی را از یاد نبریم که خداوند فرمود: «قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم بلاشک امید هرکسی را که به غیر من امیدوار شود حتماً امیدش را قطع میکنم و بدون تردید و حتماً لباس خواری نزد مردم به او میپوشانم.»
💠 @mjakhavan
موشکهایی با فناوری و فرمان ایرانی
#سرمقاله #روزنامه_جوان
✍️ محمدجواد اخوان
۵۰ سال پیش و زمانی که درآمد سرشار نفتی و مأموریت ابلاغی ژاندارمی منطقه از سوی امریکا، محمدرضا پهلوی را وسوسه میکرد تا بهروزترین سلاحهای امریکایی را با قیمت گزاف بخرد، امریکاییها درهای صنایع نظامی خود را به روی شاه باز کردند و تنها استثنا را «سلاحاتمی» اعلام کردند. یکی دو سال بعد، اما معلوم شد که این استثنا، دومی هم دارد. رقابت تسلیحاتی همسایگان شرقی ایران، یعنی هند و پاکستان بهتدریج به سمت گزینه «موشک» سوق پیدا کرد و این سلاح تهاجمی کمترشناختهشده در آن زمان توجه شاه را به خود جلب کرد.
شاه که فکر میکرد با دلارهای نفتی از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را میتواند بخرد، درخواست خرید موشکهای بالستیک را به امریکاییها داد و البته «نه» نشنید، اما در عمل خرید این سلاحها ممکن نشد. گویی امریکاییها بدون آنکه تصریح کنند، تمایل به تجهیز ژاندارم خود به این سلاح تهاجمی و راهبردی نداشتند.
شاه البته ناامید نشد و سراغ متحد منطقهای امریکا یعنی رژیم اشغالگر قدس رفت. صهیونیستها پیشنهاد شاه را پذیرفتند و طرح مونتاژ موشکهای اسرائیلی نسل اول در ایران با اسم رمز پروژه «شکوفه» را روی میز گذاشتند. مبلغ درخواستی صهیونیستها، یک میلیارد دلار (معادل تقریبی قدرت خرید ۲ میلیارد دلار امروز) بود که در ازای تهاتر نفت ایران تأمین میشد. مهندسان اسرائیلی راهی ایران شدند و احداث چند سایت در استان کرمان برای پیشبرد پروژه مونتاژ موشک آغاز شد. این آغاز البته به انجام نرسید و در بحبوحه انقلاباسلامی، اسرائیلیها که پول خود را تمام و کمال دریافت کرده بودند، فرار کرده و حتی نقشههای پروژه را هم با خود بردند تا چیزی دست مردم ایران نماند.
جالب اینجاست که بعدها رونی برگمن، خبرنگار صهیونیست متصل به سازمانهای اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس، در کتاب معروف خود به نام «نبرد مخفی علیه ایران» راز ناگفتهای را از این همکاری نظامی برملا کرد که کلاهبرداری بزرگ اسرائیل در این قرارداد بود. اسرائیلیها با زرنگی توانسته بودند موشکهای نسل اول خود را که از رده خارج و نیازمند نوسازی بود، به رژیم پهلوی قالب کنند و بهاینترتیب هم بودجه نوسازی زرادخانه موشکی خود را از نفت ملت ایران پیدا کردند و هم درنهایت بیآنکه چیزی به ایرانیها تحویل دهند، پول را گرفته بودند.
انقلاباسلامی پیروز شد و در اوج جنگ تحمیلی، از مهمترین کاستیهای جنگافزاری کشور، موشک بود که امکان تهیه آن بهسادگی میسر نبود و همین ضعف، نوعی نابرابری در جنگ شهرها ایجاد کرد. خلفوعدههایی که حتی برخی معدود فروشندگان سلاح به ایران کردند، کمکم این فکر را در اذهان ایجاد کرد که راهحلی جز ساخت موشک وطنی وجود ندارد. اینجا بود که مجاهدتهای شهید حسن طهرانیمقدم و یارانش، ایران را از کشوری که برای خرید موشک مستأصل بود، به کشوری صاحب عنوان در میان قدرتهای موشکی تبدیل کرد.
موشکی که شاه برای خرید آن به امریکاییها رو انداخت و جواب نگرفت، نهایتاً بردی معادل ۱۵۰ تا ۲۰۰ کیلومتر و قدرت حداقلی داشت، اما امروز ایران اسلامی به برکت مجاهدت فرزندانش به موشک ماهوارهبر دست یافته که غربیها بهتر از هرکسی میدانند چیست و توانایی تولید آن چه معنایی دارد.
عملیات موسوم به «شهید سلیمانی» و حمله به عینالاسد در سال ۱۳۹۸ و دو عملیات وعده صادق در سال ۱۴۰۳ قدرت موشکی ایران را برای غربیها بهویژه امریکا و رژیمصهیونیستی، دقیقاً معنا کرد. قدرتی که هم «فناوری» و هم «فرمان» آن متعلق به ایران است. هم میدانیم چگونه ساخته میشود و هم اجازه شلیک منحصراً در اختیار خودمان است.
شاید برخی کشورهای ثروتمند هم مانند شاه به خیال خودشان از این موشکها خریده باشند، اما نه فناوری آن را در اختیار دارند و نه حتی اختیار استفاده از آن را. تجربه یک سال گذشته نشان داد بسیاری از سامانههای اطلاعاتی و عملیاتی که به قیمت گزاف به کشورهای منطقه فروخته شده، در کنترل عملیاتی ارتش امریکا است و این فرمانده سنتکام است که تعیین میکند کجا باید استفاده شود. در واقع این نوعی برونسپاری تأمین منافع امریکا با دلارهای نفتی کشورهای عربی است.
اقتدار موشکی ایران که مورد غبطه و حسادت بسیاری در جهان است، یادگار مردی است که امروز سالروز شهادت اوست. رضوان خدا بر شهید حاج حسن طهرانیمقدم که دست ملت ایران را پر کرد و ماحصل مجاهدتهای او موشکی است که فناوری و فرمان آن در ید ایرانی است.
💠 @mjakhavan