eitaa logo
جهاد تبیین ✌️
303.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
19 فایل
💫🌟بزرگترین کانال جهاد تبیین 🌟💫 📢 #جهاد_تبیین یعنی قبل از دشمن، شما محتوای صحیح را درست کنید. #امام_خامنه_ای معرفی کانال ارسال عدد۱۹ به ۳۰۰۰۱۵۱۵ حساب مشترک پاسخگویی @jahad_tabein_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🚫 افسانه سازی غربها برای استعمار بیشتر👇👇 به این قسمت داستان استعمار خوب نگاه کنید این همانند افسانه نیست؟ برگی از داستان قسمت هشتاد و هشت: افسانه حفره سیاه سربازان سراج الدوله، صد و چهل و پنج مرد انگلیسی را به همراه ماری گری، همان زنی که به خاطر پوست اندکی تیره رنگش اجازه سوار شدن به کشتی را پیدا نکرده بود، به اسارت گرفتند. هوول، فرمانده جدید انگلیسی‌ها که اکنون در اسارت بود، ادامه ماجرا را به این شکل روایت میکند: « اتاق کوچکی در قلعه بود به طول شش و عرض سه متر. این اتاق به عنوان زندان سربازان و دریانوردان خطا کار به کار می‌رفت.هنگامی که سراج الدوله با گروه اسیران روبه رو شد، دستور داد همه آن‌ها را در این اتاق کوچک زندانی کنند. با فشار و فریادهای سربازان و تهدید سرنیزه، ۱۴۵ مرد و یک زن وارد اتاقی شدند که مساحت آن فقط هجده متر بود. دو پنجره کوچک روی دیوار غربی اتاق وجود داشت که نور اندکی از آن‌ها به درون می‌تابید. زندانیان به تدریج درهم فشرده تر می‌شدند، کسی نمی توانست بنشیند، آنها در حال ایستاده هم به سختی نفس می‌کشیدند، هنگامی که آخرین نفر در داخل اتاق جا داده شد، سربازان با فشار و به سختی در را بستند. گرمای اتاق به هشتاد درجه سانتیگراد می‌رسید! همه سعی می‌کردند با هر زحمتی هست خود را به پنجره‌ها نزدیک کنند.افراد ضعیف نفس های آخر خود را می‌کشیدند. من همه را به آرامش دعوت کردم و از زندانیان خواستم با بازی«بشین و پاشو » خود را سرگرم کنند و برای لحظاتی هم از خنکی کف سلول لذت ببرند! همه از این نظر استقبال کردند؛با اینکه گروهی از افراد در همان دقیقه های نخست از دنیا رفته بودند. مدتی بعد تشنگی به جان زندانیان افتاد و شروع به التماس کردند، شاید سربازان سراج الدوله به آن‌ها رحم کنند و ظرف آبی برایمان بیاورند؛اما هندی‌ها کاملاً بی‌تفاوت بودند.» روایت هوول بسیار طولانی و هولناک است؛آنها به مدت ده ساعت در این اتاق که آن را حفره سیاه نامیده بودند اسیر بودند، اما شرح درد و زجرآن‌ها جزئیات دردناک فراوانی داشت. صبح روز بعد سراج الدوله اجازه می‌دهد که زندانی‌ها آزاد شوند اما صد و بیست و سه نفر جانشان را از دست داده بودند و تنها بیست و سه نفر به سختی از سلول خارج شدند. سراج الدوله که احساس می‌کرد انگلیسی‌ها را به خوبی تنبیه کرده است آن‌ها را آزاد کرد تا سرنوشت تلخشان را برای بقیه اروپایی‌ها تعریف کنند و در اندیشه تسخیر بنگال نباشند. هوول به انگلستان رفت و خاطرات آن شب هولناک را به صورت کتابی منتشر کرد. انتشار این کتاب غوغایی در انگلستان به پا کرد. مردم به شدت هیجان زده شده بودند و از دولت انگلستان می‌خواستند به شکل زجرآوری از سراج الدوله انتقام بگیرد. احساس همدردی مردم انگلستان با هموطنانشان در هند به شدت برانگیخته شده بود، همه از وحشیگری هندی‌ها خشمگین بودند و بسیاری آماده می‌شدند برای به زنجیر کشیدن و کشتن این وحشی‌ها راهی هند شوند. گویا هیچکس نمی پرسید چگونه ۱۴۶ نفر در یک اتاق ۱۸ متری جا شده و بعد به بازی « بشین و پاشو » مشغول می‌شوند! آن هم در حرارت ۸۰ درجه سانتیگراد! جالب اینکه در چنان شرایط دشواری، هوول دماسنج نیز به همراه داشته است. افسانه سرایی هوول مانند کابوسی فراموش نشدنی در ذهن مردم انگلیس باقی ماند. پس از آن اخباری که از کشتار هندی‌ها می‌رسید اعتراض های کمتری را برانگیخته میکرد. کمپانی هند شرقی بیشترین بهره را از داستان حفره سیاه برده بود، اکنون آنها می‌توانستند برای گسترش سرزمین های کمپانی هر قدر که می‌خواهند خشونت به خرج دهند. سال‌ها بعد پس از گسترش شهر کلکته و ویرانی قلعه ویلیام انگلیسی‌ها همچنان یاد و خاطره این حادثه را زنده نگه داشتند. اداره پست کلکته در محلی که زمانی قلعه برپا بود ساخته شد. تابلویی روی دیوار اداره پست نصب شده بود:« این بنا برویرانه های حفره سیاه برپا شده است.» انگلیسی‌ها حتی پس از استقلال هند اصرار داشتند که دولت هند این تابلو را برندارد. تابلو تا سال ۱۹۸۰ میلادی در این محل دیده می‌شد. سرگذشت استعمار، ج7 ص84 ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛