💕 جهاد زنان💕
🔞اولین قدم برای درمان اعتیاد جنسی 🔷 پس از مطالعه قسمتهای قبلی و باور به اینکه یک زن میتواند نفس هم
🔞گام دوم درمان اعتیاد جنسی: کانون توجه جنسی بودن
🔸انجام مقدمات شهوات، برانگیختگی شهوت را به دنبال دارد. گاهی همسر از یک لمس عادی روزانه به سادگی اعتیاد به شهوت جنسی را درمان میکند. بدین صورت که وقتی همسر بدن همسرش را لمس میکند هورمونهای جنسی به صورت خودکار شروع به ترشح میکنند. ترشح هورمون و بالا رفتن ضربان قلب و افزایش گرمای بدن را به همراه دارد. علم #معرفت_النفس میگوید در این حالت نفس حسی حیوانی(شهوت) شخص به حالت افراط میرود(زیاد میشود) و باعث میشود میل جنسی اش نیز بیشتر شود.
🔹جالب است که همین افزایش گرمای بدن، افزایش سرعت خون خودش رفع اخلاط فاسد میکند و رطوبت و خون بدن را زیاد میکند و به بدن سلامتی و نشاط می بخشد.
🔅👈 انجام مقدمات جنسی یعنی کانون توجه بودن. فردی که اعتیاد جنسی پیدا کرده است یعنی توجه جنسی روح او(قوای نفس حسی حیوانی) دچار اختلال شده است. این اختلال تشتت و پراکندگی جنسی روح او را با کانون توجه جنسی بودنتان درمان کنید. حتی الامکان پوشش، رفتار، صحبت و کلام و... همه کارهای شما در طول روز نشان دهنده یک معنای جنسی باشد. این باعث میشود همسر بیمار شما مرتبا به شما توجه کند و پس از گذشت ایام کوتاهی(مثلا 40روز) حتما درمان میشود
⚠️اگر جزء افرادی هستید که از پیشنهاد مستقیم جنسی به همسرتان ابا دارید(متاسفانه)، می توانید از راههای غیرمستقیم به این کار بپردازید. اشاره، کنایه، پوشش خاص، رفتارهای خاص و... همگی راههای پیشنهاد غیر مستقیم هستند
ادامه دارد...
✍سید روح الله حسینی
#قسمت_ششم
#تربیت_جنسی
#همسرداری #اصول_زندگی_مشترک
🔰به کانال «جهاد زنان» در ایتا بپیوندید👇
💞 @jahadalmarah
هدایت شده از مادران شریف ایران زمین
.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله)
#قسمت_ششم
خانواده به خاطر مشکلی که تو زایمان سوم برام پیش اومد، خیلی نگران شدن.
اما خدا به من آرامش خاصی داده بود و در دلم رضایت و شادی خاصی داشتم.
میگفتم آخ جوون... بازم بچه.😍😄
حتی مشکلی هم نمیدیدم درسم رو ادامه بدم.
پدر و مادرم برام پرستار گرفتن تا بیاد خونه و به من تو کارها کمک کنه. (خودمون شرایطش رو نداشتیم.)
اتفاق خوبی که با بارداری چهارم افتاد، این بود که آلرژی شدید آقا محمدحسین، به لطف خدا خوب شد.🤩❤️🤲🏻
(نمیدونم به خاطر از شیر گرفتن بود، یا حضور نوگل چهارمم یا...)
بعد به دنیا اومدن محمدرضا، حال جسمی خودمم خیلی بهتر شد و با زایمان چهارم، ضعفهای جسمی قبلیم خیلی کمتر شد.😃🤲🏻
تواناییم خیلی بیشتر شده بودم و به تنهایی میتونستم به بچهها رسیدگی کنم.😍🤩
پرستار هم درواقع پنچرگیر من بودن و هرکاری که نمیتونستم یا نمیرسیدم، ایشون انجام میدادن.
محمدرضا چند ماهه شده بود که من شروع کردم برای کنکور دکترا بخونم.😁👌🏻
سال اول قبول نشدم.
اما ناامید نشدم و دوباره شروع کردم و الحمدلله، سال بعدش تونستم رتبهی ۶ کنکور دکترا رو به دست بیارم و مهر سال ۹۸ وارد مقطع دکترا بشم.
حدود ۹ ماه بود که پرستار قبلی دیگه نمیاومد.
از آبان ماه مادرم یه پرستار خوب برامون گرفتن.👌🏻
رشتهام طوریه که باید از ترم ۳ وارد آزمایشگاه بشم. بنابراین دنبال پرستار مطمئنی بودیم که یه مدت بیاد و بره و بچهها بهش عادت کنن تا بتونم موقعی که میخوام برم آزمایشگاه، با دل راحت بچهها رو بهش بسپرم.
البته بعدش کرونا اومد و قرار شد اول آزمون جامع دکترا رو بدیم و پروپوزالهامونو آماده کنیم، بعد وارد دانشگاه بشیم.
به خاطر کرونا، من تونستم یه ترم هم مرخصی بدون سنوات بگیرم و الان ترم ۴ هستم و دارم برای آزمون جامع آماده میشم.
پروپوزالم رو هم دادم دست اساتید، تا ایراداتش گرفته بشه.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
📗🖌📗
🖌📗
📗
#رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀
#قسمت_ششم↩️
قانع نمی شدم که مثل میلیون ها مردم ازدواج کنم زندگی کنم و ... دنبال مردی مثل مصطفی میگشتم ، یک روح بزرگ ، آزاد از دنیا و متعلقاتش . اما این چیزها به چشم فامیلم و پدر ومادرم نمی آمد. آنها در عالم دیگری بودند و حق داشتند بگویند نه ، ظاهر مصطفی را می دیدند و مصطفی از مال دنیا هیچ چیز نداشت . مردی که پول ندارد ، خانه ندارد ، زندگی ... هیچ ! آنها این را می دیدند اصلاً جامعه لبنان اینطور بود و هنوز هم هست بدبختانه . ارزش آدم ها به ظاهرشان و پول شان هست به کسی احترام می گذراند که لباس شیک بپوشد و اگر دکتر است باید حتما ماشین مدل بالا زیر پایش باشد . روح انسان و این چیزها توجه کسی را جلب نمی کند. با همه اینها مصطفی از طریق سید غروی مرا از خانواده ام خواستگاری کرد . گفتند : نه .
آقای صدر دخالت کرد و گفت: من ضامن ایشانم . اگر دخترم بزرگ بود دخترم را تقدیمش می کردم . این حرف البته آنهارا تحت تاثیر قرارداد، اما اختلاف به قوت خودش باقی بود . آنها همچنان حرف خودشان را می زدندو من هم حرف خودم را . تصمیم گرفته بودم به هر قیمتی که شده با مصطفی ازدواج کنم . فکر کردم در نهایت با اجازه آقای صدر که حاکم شرع است عقد می کنیم ، اما مصطفی مخالف بود ، اصرار داشت با همه فشارها عقد با اجازه پدر و مادرم جاری شود .می گفت: سعی کنید با محبت و مهربانی آنها را راضی کنید . من دوست ندارم با شما ازدواج کنم و قلب پدر و مادرتان ناراحت باشد . با آن همه احساس و شخصیتی که داشت خیلی جلوی پدر و مادرم کوتاه می آمد .وسواس داشت که آنها هیچ جور در این قضیه آزار نبینند . اولین و شاید آخرین باری که مصطفی سرمن داد کشید به خاطر آنها بود ....
#ادامه_دارد........
✍از زبان همسرشان غاده
🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊
صآحِبالزمآݩدوستَٺدآرَم🌸👇🏻
| @sahebzaman_dosetdaram |
📗
✏️📗
📗✏️📗