eitaa logo
جهاد انتظار
2.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
485 ویدیو
50 فایل
برگزاری موکب بین حرم وجمکران هرسه شنبه. 🙇برگزاری مسابقات. 🎁اهدای جوایز در موکب و کانال. 💰نذورات. 💳کمک به مجموعه امام زمانی 6037691652291436 📬راه ارتباطی: @admin_jahadeentezar ☎️تلفن تماس:09010189844
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 وضو گرفتن قبل از نماز به نیت نماز ❓سوال: اگر شخصی صبح ساعت هشت مثلا برای نماز ظهر و عصر وضو بگیرد صحیح است؟ ✅ جواب: 🔹 آیات عظام و شیرازی: اگر وضو را به نيت نماز واجبي بگيرید تنها در صورتي صحيح است که وقت نماز نزديک باشد. (مثلا 10 الي 15 دقيقه قبل از اذان) اما اگر وضو را در هر زماني به نيت طهارت بگيرید صحيح است و مي توانید با آن نماز بخواند. 🔸 آیات عظام و : انسان مى‌تواند قبل از وقت نماز، به قصد نماز یا با طهارت بودن وضو بگیرد و با همان وضو نماز بخواند. 🏷 پی‌نوشت: استفتا از سایت مراجع عظام 🌸مرکز پاسخـ۱۸۰۲ـگویی 🌸اللهم عجل لوليك الفرج🌸 📱کانال مهدوی جهاد انتظار https://eitaa.com/jahadeentezar
🟣مقابله علامه طباطبایی با مرتاض‌هندی آیت الله زنجانی نقل میکند، پیش، مرتاضی از به آمده بود وادعاهای داشت.از جمله اینکه میگفت میتوانم انسان ها را با نیروی از زمین بلند کنم. تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی امام موسی به او گفت مرا بلند کن، ما با خود کردیم سید موسی ذکری چیزی می گوید و این مرتاض را می کند. اما کمی تلاش کرد و آقا موسی را با حدود یک متر به هوا برد. ما سید صدر را که جوانی نو خط بود سرزنش کردیم که چرا ماها را بردی؟ سید گفت: می خواستم را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی به زمین بپرم. مرتاض را نزد استاد خود علامه بردیم. برخی از ما که جمعی از علامه بودیم، ناامید شده بودیم. وارد علامه شدیم. گفتیم که این مرتاض از هند آمده و کارهای العاده می کند. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا را روی هوا بلند می کند. هیچ در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب مرا بلند کند، من به ادامه میدهم، او کارخودش را بکند. مرتاض مقداری دم و را درآورد و اورادی میخواند و مدتی طول کشید. علامه هم نوشتن. مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد ودوباره سرش راپایین انداخت. در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری خواند، و هم در می‌آورد. مدتی گذشت دوباره سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. مرتاض که آثار و عصبانیت در چهره اش موج می زد باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. بار سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. پا شد و وسایل خود را جمع کرد و باحالت فرار بیرون رفت. رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟ با گفت من تمام نیروی خود را بکار گرفتم تا وی راتسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ولی ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد. به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض شوم. دفعه دوم کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم هر چه بلد بودم بکار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار جوری نگاه کرد که انگار کسی میخواهد خفه‌ام کند. این بود که فهمیدم این روح را نمیتوان کرد وخیلی عظمت دارد. مرتاض که قدرت روحی یکی از پروردگان مکتب امام علیه السلام را دیده بود همان شب ازقم رفت وتمام برنامه هایش به ریخت. 📚منبع، سایت علامه طباطبایی به نقل ازآیت الله شبیری زنجانی(حفظه الله) 🌸اللهم عجل لوليك الفرج🌸 📱کانال مهدوی جهاد انتظار https://eitaa.com/jahadeentezar