eitaa logo
جهاد انتظار
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
447 ویدیو
48 فایل
برگزاری موکب بین حرم وجمکران هرسه شنبه. 🙇برگزاری مسابقات. 🎁اهدای جوایز در موکب و کانال. 💰نذورات. 💳کمک به مجموعه امام زمانی 6037691652291436 📬راه ارتباطی: @admin_jahadeentezar ☎️تلفن تماس:09010189844
مشاهده در ایتا
دانلود
حسين عليه السلام فرمودند: 📖لايَحِلُّ لِعَينٍ مُؤمِنَةٍ تَرَى اللّه َ يُعصى فَتَطرِفَ حَتّى تَغَيِّرَهُ. 📝بر هيچ مؤمنى نيست كه ببيند خدا مى شود و چشم خود را بندد ، مگر آن كه آن را دهد . 📚الأمالى/طوسى/ص55 ✋السلام علیک یا بن امیرالمؤمنين علیه السلام 🌸اللهم عجل لوليك الفرج🌸 📱کانال مهدوی جهاد انتظار https://eitaa.com/jahadeentezar
💠تشرف ابو راجح حمامى در حله به صغير, كه حاكمى بود, خبر دادند ابو راجح , پيوسته را سب و سرزنش مى كند.دستور داد كه او را حاضر كنند. وقتى حاضر شد, آن بى دينان به قدرى او را زدند كه به هلاكت شد و تمام بدن او خرد گرديد, حتى آن قدر به صورتش زدند كه دندانهايش ريخت. بعد هم زبان او را بيرون آوردند و با زنجير آهنى بستند. بينى اش را هم سوراخ كردند و ريسمانى از مو داخل سوراخ بينى او كردند. سپس حاكم آن را به ريسمان ديگرى بست و به دست چند نفر از سپرد و دستورداد او را با همان حال , در كوچه هاى حله بگردانند و بزنند.آنها هم همين كار را كردند, به طورى كه بر زمين افتاد و نزديك به هلاكت رسيد. او را به حاكم ملعون خبر دادند.آن خبيث دستور قتلش را صادر كرد.حاضران گفتند: او بيش نيست و آن قدر جراحت ديده كه همان جراحتها او را از پاى در مى آورد و به اعدام ندارد, لذا خود را مسئول خون او نكن.خلاصه آن قدربا او صحبت كردند, تا دستور رهايى ابوراجح را داد. او را به خانه بردند و شك نداشتند كه در همان خواهد مرد. صبح ,مردم سراغ او رفتند, ولى با كمال تعجب ديدند سالم ايستاده و مشغول نماز است ودندانهاى ريخته او برگشته و خوب شده است , به طورى كه اثرى از آنهانيست. تعجب كنان را از او پرسيدند.گفت: من به حالى رسيدم كه را به چشم ديدم.زبانى برايم نمانده بود كه از خداچيزى بخواهم , لذا در دل با حق تعالى مناجات و به مولايم حضرت الزمان (علیه السلام ) كردم. ناگاه ديدم حضرتش دست شريف خود را به روى من كشيد, وفرمود: از خارج شو و براى زن و بچه ات كار كن , چون حق تعالى به تو مرحمت كرده است.پس از آن به اين حالت كه مى بينيد, رسيدم. شيخ الدين محمد بن قارون (ناقل قضيه ) مى گويد به خدا قسم ابوراجح مردى ضعيف اندام و زرد رنگ و و كوسج (مردى كه محاسن نداشته باشد) بود ومن هميشه براى نظافت به مى رفتم.خوش هيكل شده بود در ديدم.ريش او بلند و رويش سرخ ,به طورى كه مثل جوان بيست ساله اى ديده مى شد.و به همين هيئت و جوانى بود, تاوقتى كه از رفت.بعد از شفا يافتن , خبر به حاكم رسيد. او هم را احضار كرد و وقتى را نسبت به قبل مشاهده كرد, رعب و وحشتى به او دست داد. از طرفى قبل از اين جريان , حاكم هميشه وقتى كه در خود مى نشست , پشت خود را به طرف قبله و حضرت مهدى (علیه السلام ) كه در است مى كرد, ولى بعد از اين قضيه , روى خودرا به سمت آن مقام كرده و با اهل حله , نيكى و مى نمود و بعد از چند وقتى به واصل شد, در حالى كه چنين روشنى در آن خبيث تاثيرى نداشت. 📚برگرفته از کتاب میر مهراثر استاد پورسید آقایی 🌸اللهم عجل لوليك الفرج🌸 📱کانال مهدوی جهاد انتظار https://eitaa.com/jahadeentezar