eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.4هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 23 آمدی جانم به قربانت.. 🔹شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ... اونقدرکه اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه منم از فرصت استفاده کردم با قدرت و تمام توان درس می خوندم ترم آخرم و تموم شدن درسم با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد التهاب مبارزه اون روزها شیرینی فرار شاه ، با آزادی علی همراه شده بود ... 🌻صدای زنگ در بلند شد در رو که باز کردم ... علی بود ... علی 26 ساله من ... 😭 مثل یه مرد چهل ساله شده بود ... چهره شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ... و پایی که می لنگید ... ✔️زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ... 🔻و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ... و مریم به شدت با علی غریبی می کرد می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود 🌻من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم نمی فهمیدم باید چه کار کنم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ... 🌻دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ... - بچه ها بیاید یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه 😢 🔹علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم ... - مریم مامان،بابایی اومده ... 🔸علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشم ها و لب هاش می لرزید ... دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ... 🥃میرم برات شربت بیارم علی جان ... چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی 😭 بغض علی هم شکست ... 😭😭😭😭 محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد ... من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سال هام ،به سخت ترین شکل می گذشت ... 🔷بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ،علی گویان ... دوید داخل.... تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ... 😔علی من، پیر شده بود ... 😭😭😭😭❤️ 📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
''وبھ‌نام‌خالق‌‌‌بۍ‌همتا♥️🌱''
'🖤'°.. - محبت تو در دلم ثمره کدام کار خوب من است :)))!؟ - •مـہــﷻـــدی غریـب تـر از حسیـــن ‹🥀›•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
𖧧 . .🦋 با تمام معرفت . . . میگویم اینک یا حسین علیه‌السلام عاقـبت این جان ناقابـل فدای زینب سلام‌الله‌علیها است ! ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪ (:
'📷🥀' برای منی که ‌، طعم از دست دادن همه چیز رو چشیدم تو ماندگار ترینی ، امام‌ حسینم ..! ||✨ 『 @jahadesolimanie
نماهنگ شنبه های ام البنینی.mp3
5.39M
شنبه‌های ام البنینی •محمدحسین‌پویانفر🎙'! 🥀
[💍🏡] ‌:
«اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ 
مِن فَضلِه»؛
خب، این قرآن است. ممکن است جوان، الان هم امکانات مالی مناسبی نداشته باشد، امّا ان‌شاءالله بعد از ازدواج خدای متعال گشایش میدهد. ازدواج جوانها را متوقّف نکنند؛ من خواهش میکنم که پدرها و مادرها به این مسئله توجّه کنند . 🥀⃟🖤|‌‌@jahadesolimanie
‹🪴›
امام‌علی‌علیه‌السلام
‌: هر چیزی که افشای آن پسندیده نباشد ، امانت است ! اگر چه پنهان کردنش را درخواست نکرده باشند …‌! 🔗⃟🖤|‌‌@jahadesolimanie
دست های گشاده 06.mp3
11.89M
6 دیگران باید؛ اعتماد به خدا رو در عمـ🎁ـل از شما یاد بگیـرند! وقتایی که گره به کارتون میفته دستهاتون رو بیشتر باز بذارید: این یعنی اوج اعتـــماد به خـ❤️ـدا 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‧⊰🥀‧🕯⊱‧
روز‌بیست‌و‌یکم‌چله‌زیارت‌عاشورا
به‌نیابت‌از
‧⌯شهید‌محمدبلباسی⌯‧
‧
پیامبراکرم‧ص‧ :
لایَجتَمِعُ غُبارُ فی ‌سبیل‌الله و دُخانُ جهنَّمَ فی جَوفِ مُؤمنٍ.
گرد و غبار جهاد در راه خدا هرگز با زبانه‌های آتش جهنم در اندرون یک مؤمن جمع نمی‌شوند.(مؤمن مجاهد در راه خدا هرگز به آتش نمی‌سوزد.)
Ⅰالشهاب‌فی‌الحِکَمِ‌والآداب،ص⁶¹Ⅰ
به‌امیدگوشه‌چشمی(: ➺❘𝕛𝕒𝕙𝕒𝕕𝕖𝕤𝕠𝕝𝕚𝕞𝕒𝕟𝕚𝕖❘‧‧