'🖤'°.. - بِہ‌ڪـٰارِمَن‌نِمۍـآیَداین‌دۅچِشمۍڪِہ جَمـٰالِ‌صـٰاحِب‌خۅدرانَدیدِه‌‌اَند..!💔" - •مـہــﷻـــدی غریـب تـر از حسیـــن ‹🥀›•

𖧧 . . زمانی که فرزند او جهاد می‌خواست متولد شود حاج عماد از من خواست فردی را به او معرفی کنم که در تمام عمر نماز صبحش نه تنها قضا نشده باشد بلکه اول وقت نیز خوانده باشد. من چنین کسی را سراغ داشتم و آوردم در گوش شهید جهاد مغنیه اذان خواند و بعدها نیز خود او شهید شد.  _سردار عروج ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪ #شهیدجھادمغنیھ(: ִֶָ

پ.ن:شهیـدجهاد؛ برسـرمــزاریادبــودپدرشان‌درتهـران

#دستهای_گشاده 18 نتـــــرس ⛔️ شیطان از بخشیدن، می ترسوندت... چون میدونه آخرِ جاده ی بخشش؛ شبیه شدن به خــ❤️ـداست! نتــرس و ببخـش حتماً بــزرگ می شی ｢➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ ｣

‧⊰🥀‧🕯⊱‧ روز‌چهلم‌چله‌زیارت‌عاشورا به‌نیابت‌از ‧⌯شهید‌جهادمغنیه⌯‧ ‧ حضرت‌زهرا‧س‧ : جَعَلَ اللهُ الجِهادَ عِزّاً لِلاسلام. خداوند جهاد را جهت عزّت و سرافرازی اسلام مقرر فرموده است. Ⅰبحار،ج²⁹،ص²³³Ⅰ به‌امیدگوشه‌چشمی(: ➺❘𝕛𝕒𝕙𝕒𝕕𝕖𝕤𝕠𝕝𝕚𝕞𝕒𝕟𝕚𝕖❘‧‧

+ سلام‌علیکم رفقا♥️🖐🏿 من‌ باب ختم زیارت عاشورا یه اشکالی پیش اومده انگار روز چهلم کانال نرفته حلال کنید رفقا … از همگی قبول باشه🌸

'🎞🥀' امام حسین علیه‌السلام همون دوربرگردونیه که اگه مسیر اشتباهی رفتی ، برت می‌گردونه به زندگی ! #اربعین|#کربلا✨ 『 @jahadesolimanie 』

سلام‌کربلا‌ … •امیرطلاجوران🎙'! #عشقِ‌علیه‌السلامِ‌من🥀

⊰🥀⊱ آرزوی شهادت داشت …

مادرم در تب و تاب خرید جهیزیه
برای او بود ، اما خواهرم در فکر
و اندیشه دیگری بود ، آخرین باری
که تلفنی با خانواده صحبت کرد
برای ما از شهادت گفت، مرور
دفترچه و دستنوشته‌هایش او را
مشتاق شهادت نشان می‌داد
در بانه او را به عنوان مربی آموزش
اسلحه برای خواهران انتخاب کردند
چون استعداد و علاقه ویژه‌ای به
مسائل نظامی داشت
آنقدر فعالیت مذهبی و فرهنگی
داشت که خار چشم منافقین شده
بود تا جایی که منافقین او را تهدید
به مرگ کردند و گفتند

اگر چه رفتار تو با ما خوب است ، اما اگر تو به دست ما بیفتی ، پوست بدنت را کنده و آن را با کاه پرخواهیم کرد ! #شهیدانه🖤" #سالروز_شہادت🕊" #شهیده‌صدیقه‌رودباری🌦" ｢➜• jαнαdeѕolιмαɴιe ｣

بسم‌رب‌الجهاد^^! سلام خدمت خواهران و برادران شهید جهاد✨🌱 ان شاءالله حالِ دلتون حسینی باشه(: خوب یعنی حسینی❤️! علاوه بر پویشی که در کانال سنجاق شده، " کانال شهید جهاد " برگزار میکند: مسابقه #عکاس_اربعین📸 نحوه شرکت در مسابقه؟ اینطورِ که شما مسافران عزیز حسینی، از مسیر پیاده روی اربعین، بین الحرمین، مکان های زیارتی، و هر سوژه ای که نشان از اربعین و عاشورا داشته باشه، برامون عکس می‌فرستید، این عکس ها در کانال قرار داده شده و در مسابقه شرکت داده میشن ؛ به نفرات اول تا سوم جوایزی نفیس به رسم یاد بود اهدا خواهد شد 😌👌🏻 آیدی جهت ارسال عکس های قشنگتون: @Qharibtos59 #عکاس_اربعین #التماس_دعا #مایل‌به‌فور

بسم‌ربِّ‌الحسن🖤(:

'🖤'°.. - امروز … بیشتر ازدیروز دوستت‌ مى‌دارم و فردا بیشتر از امروز … و این ، ضعف من نیست ‌‌، قدرت تو است باباسیدمهدی‌جان ! - •مـہــﷻـــدی غریـب تـر از حسیـــن ‹🥀›•

𖧧 . . در عشق نپرسند عرب را و عجم را ‌… ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪ #شهیدجھادمغنیھ(: ִֶָ

(🕌🖤) . . نامِ‌ تو را … اِدامه‌ی ‌زهرا سلام‌الله‌علیها نوشته‌اند تو مادری‌ترین پسرِ خانواده‌ای !! #السلام‌علیڪ‌یاحسن‌بن‌علی🖐🏿 ـ ـ ـ ـ ــــــــــ ـ ـ ـ ـ ｢➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ｣

'🎞🥀' شاید ندانم از کجا و چطور ... اما دچارِ تو شدن را ... دوست دارم ! #اربعین|#کربلا✨ 『 @jahadesolimanie 』

به قولت عمل کن دوباره … ‌•محمود‌کریمی🎙'! #عشقِ‌علیه‌السلامِ‌من🥀

‹📸🎞› نگاهت رو تغییر بده ، تا دنیات تغییر کنه …🎈^^'! ‌‌•

روز‌جهانی‌ثبت‌لحظه‌هامبارك

🎥(: 『 @jahadesolimanie 』

- و اگر قرار بود این دنیا به کسے وفا کند.. حسین بن علے به مراتب لایق تر بود(: ! #درس‌هایی‌ازمکتب‌عاشورا🌱 ‹ @jahadesolimanie ↵›

‹🇵🇸🕌› شمر را، حرمله را، در کت و شلوار ببین !! •مجال🎙'! #اربعین|#کربلا|#غزه✨ 『 @jahadesolimanie 』

🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 رمان شب #بدون_تو_هرگز 39 ❣ "برمی گردم..." 🔷 وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محکم علی رو توی بغل گرفته بودم ... صدای ناله های من بین سوتِ خمپاره ها گم می شد ... از جا بلند شدم ... بین جنازه شهدا ... علی رو روی زمین می کشیدم ... بدنم قدرت و توان نداشت ... 🌷 هر قدم که علی رو می کشیدم ... محکم روی زمین می افتادم ... تمام دست و پام زخم شده بود ... دوباره بلند می شدم و سمتِ ماشین می کشیدمش ... 🔸آخرین بار که افتادم ... چشمم به یه مجروح افتاد ... علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش ... 💢 بینِ اون همه جنازه شهید، هنوز یه عدّه باقی مونده بودن ... هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن ... تا حرکت شون می دادم... ناله درد، فضا رو پر می کرد ... 🔵 دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم ... با این امید که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیرِ هم، خفه نشن ... نفس کشیدن با جراحت و خونریزی ... اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه ...😔 آمبولانس دیگه جا نداشت ... ❤️ چند لحظه کوتاه ایستادم و محوِ علی شدم ... کشیدمش بیرون ... پیشونیش رو بوسیدم ... - بر می گردم علی جان ... برمی گردم دنبالت ..... 🔹و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس ... 📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 ｢➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ ｣