⌞🌦🍉⌝ باباسیدمهدے‌جان♥️ پاییز و یلداش اومد و نبودی … زمستون همراهش اومد و نبودی ... #یلدا🌙'! #یلدای_مهدوی✨'! 『 @jahadesolimanie 』

« عزیزبـࢪادرم جھاد ..، بۍتـوهرشـب‌وروز یلـدامے‌شـود ˘˘ 🌧 !' » #یلدا🌙 #یلداتون_شہدایۍ🍉🌿

آقای حاجی‌ زاده برادر‌ من ، قربون چشات امشب بزن دیگه،تا دوره همیم اگه نه که بنداز بعده امتحانا این وعده صادق ، به شیشُ،۷ نرسیده دیگه چیزی از ما نمیمونه بخدا...

🎊🎉#من_میترا_نیستم 🎊 🎉 #قسمت_دهم تمام بدنش له شده بود با همه دردی که داشت گریه نمی کرد. زینب را توی پتو پیچیدم و به درمانگاه بردم وقتی بلند شدم که او را به درمانگاه ببرم زودتر از من از جا بلند شد دکتر درمانگاه چند تا سوزن (آمپول) برایش نوشت موقع زدن سوزن ها مظلومانه دراز می کشید و سرش را روی پاهایم می‌گذاشت بدون هیچ گریه و اعتراضی درد را تحمل می‌کرد در مدتی که مریض بود دوای عطاری (اسپند) در آتش می ریختم و خانه را بو می دادم دکتر گفته بود که فقط عدس سبز آب پز بدون چاشنی و روغن به او بدهید چندین روز غذای زینب همین عدس سبز آب پز بود و بس. غذایش را می خورد و دم نمی زد به خاطر شدت مریضیش اصلاً خوابش نمی‌برد ولی صدایش در نمی آمد. زینب از همه بچه‌ها به خودم شبیه‌تر بود صبور اما زرنگ و فعال از بچگی به من در کارهای خانه کمک می‌کرد مثل خودم زیاد خواب میدید همه مردم خواب می بینند اما خواب در زندگی من و زینب نقش عجیبی داشت! انگار به یک جایی وصل بودیم زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد دنبال نماز و روزه و قرآن بود! همیشه میگفتم از ۷ تا بچه جعفر، زینب سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم از بچگی دور و بر خودم می‌چرخید همه خواهر و برادرها و همسایه‌ها را دوست داشت و انگار چیزی به اسم بد جنسی و حسادت و خودخواهی را نمی‌شناخت حتی با آدم‌های خارج از خانه هم همینطور بود. ۴ یا ۵ سالش بود که اولین خواب عجیب زندگیش را دید....... ｢➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ｣

ولی یه حسی بهم میگه منم تو حوزه‌ی موشکی خیلی استعدادهای کشف نشده دارم چون تو بچه‌گیام تیرکمون درست میکردمو اینا هدف گیری‌مم خیلی خوبه اگه آقای حاجی زاده یه درخواست همکاری بهم بده با کمال میل قبول میکنم چه اشکالی داره،یه باری هم از رو دوشه بچه های هوا فضا برداریم..

دیشبم تو نمکدون نخوابیدم جدی دارم میگم..

(‍♥️🍉) پاییز‌سرد‌کوچه‌هاےبیروت یادت‌هست؟! صداے‌خش‌خش‌ِ‌برگ‌ها در‌سکوت‌یادت‌هست؟! حیاےِتو،و‌بے‌شرمےِ‌مدیترانه ‌یادت‌هست؟! (اماهُ‌انے‌راحل)این ترانه یادت‌هست؟! شب‌هاے‌جمعه روضة‌الشهدایادت‌هست؟! بدرقه‌دوستان‌به‌بهشت‌و اشک‌هایادت‌هست؟! خنده‌هاے‌آخرت‌در‌کوهسنگے یادت‌هست؟! ماه‌ها‌دورےازخانه‌ودلتنگے ‌یادت‌هست؟! علےوارشبانه‌خانه‌هارادَر زدن‌یادت‌هست؟! به‌کوچه‌هاے‌فقیرطیردبا‌ سر‌زدن‌یادت‌هست؟! بے‌طُ💔 ولےهواےشرجےبیروت‌سنگین‌است کوچه‌به‌کوچه‌ےضاحیه‌سخت ‌سنگین‌است به‌یـادگریه‌هاے‌فاطمه‌و‌سعده‌و‌ام‌عماد اے‌عطرِ‌خوبِ‌نجابت‌خاطراتت‌یاد‌باد! +امشب‌یک‌دقیقه‌بیشتر‌ازهمیشه‌ دوستت‌دارم#حضرت‌برادر♥️'! #یلدا🌙✨ ｢➜• jαнαdeѕolιмαɴιe ｣

#یلدا‌ یعنی‌ … خورشید‌ دلش‌ از‌ خزون‌ گرفته ... #یلداے_مهدوے♥️'!

‌• • باباسیدمهدے‌جان پاییز براے مایی که از شما دوریم دیگر فصل عاشقی نیست ، فصل دلتنگی‌ست ... ! #شب_یلدا🌙'! #یلدای_مهدوی✨'! #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج⛅️‌'!

#یلدا دوست داشتن توست در دلم … همانقدر طولانی … همانقدر تمام نشدنی… یلدایت مبارک‌(پسرم/برادرم/همسرم/رفیقم) #شب_یلدا🔗 #عاشقانه‌اے‌براے‌شهدا🥀

ولی خودمونیما … امسال استثنایی بود … چن شب طولانی ‌#یلدا داشتیم ! اولیش ۳۰ اردیبهشت تو کوه‌های ورزقان بود و سخت ترینش ۶ مهر تو ضاحیه بیروت … امیدمون به پایان یلدای غیبت و صبح شیرین ظهوره … #شب_یلدا "