#خاطرات_شهدا 🍃🌺🍃
الان که این نامه را برایت مینویسم ، بینالحرمین ، دو مظلومه ، دو شهیده ، یکی خانم زینب کبری (روحی فداها) و دیگری بنت الحسین ، خانم رقیه (سلامالله علیها) هستم و به یادتم.
نمیدانی بارگاه ملکوتی 3 ساله امام حسین الان هم چقدر غریب است ؛
در محل یهودی ها ، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابی های وحشی و آدمکش.
چه بگویم از اوضاع اینجا ؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل الله را محاصره کردهاند ؛
هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت ، رقیه (سلامالله علیهما).
ولی این بار تن به اسارت آل الله نخواهیم داد ، چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله بهترند...
مدافع حرم
#شهیدمحمودرضا_بیضایی
📕 نامه شهید
🔰 کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
#خاطرات_شهدا
ماه رمضان بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت افطار دعوت کرد ؛
با تعدادی از رزمندگان از جمله ، بیضائی به میهمانی رفتیم و خیلی هم تشنه بودیم ؛
دو سه دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذا خوری شویم اما محمود رضا منصرف شد و گفت من بر می گردم ؛
رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آنها به افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم ، بیضائی به من گفت شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید ، من هم بعد از افطار که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم .
بعد از افطار علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت:
اگر خاطرت باشد این افسر
قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود ؛ آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به سربازانشان داده اند و آنها نیز از فرط گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می خورند ، امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند ، من آن افطار را نمی خورم...
👈 نقل از سرهنگ پاسدار محمدی جانشین تیپ امام زمان (عج) سپاه عاشورا
مدافع حرم
#شهیدمحمودرضا_بیضایی
« اللهم عجل لولیک الفرج »
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie