#برگفته_از_داستانی_واقعی
در سال 1373 تعدادی از #شهدای_گمنام را به معراج شهدا آوردند. در همان شب یکی از کارکنان #معراج در خواب می بیند که فردی به او می گوید: « من یکی از شهدای گمنامی هستم که امشب آورده اند. سال هاست که خوانده ام خبری از من ندارند. شما زحمت بکش و برو مدارکم را که شامل #پلاک، کارت و چشم مصنوعی من است و داخل کیسه ای گلی به همراه پیکرم می باشد، بردار و بگو که مشخصات مرا ثبت کنند.» بعد از این که این برادر خوابش را بازگو می کند، کسی تحویلش نمی گیرد، اما با دیدن مجدد این خواب و با اصرار او، پیکرهای شهدا بررسی می شوند و در کنار یکی از اجساد، کیسه ای پیدا می شود که با گل همراه بود و برادران #تفحص چون احتمال داده بودند از خاک شهید است، ضمیمه جسد کرده بودند. چیزهایی که شهید گفته بود، درون آن بود. بعد از شناسایی جسد، معلوم شد که ایشان در سال 1365 مفقود الاثر شده است و در سال 1361 هم یکی از چشم هایش را از دست داده بود.
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
╔═════════════╗
@jahadesolimanie
╚═════════════╝
زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه
3⃣2⃣
🔰 سجاده آسمانی
این یک سجاده معمولی است؛ شاید هم نیست! چون از روی این سجاده یک #جوان #مؤمن_انقلابی روزی پنج نوبت اوج میگرفت و به #معراج میرفت.. نیمهشبها همین سجاده شاهد سوز مناجات عاشقانه آن جوان مجاهد بود.. در سجده بعد از هر نماز، شبنم اشک زلال آن جوان مخلص از روی گونههای چون برگ گلش بر روی همین سجاده میغلتید.. پیشانی نورانیاش بر روی همین مهر فرود میآمد.. بند بند انگشتان دستش دانههای همین تسبیح را لمس میکرد.. این یک سجاده معمولی نیست.. بُراقی است که #شهید_جهاد_مغنیه را به عرش میبُرد..
سجادهای است که #جهاد آن را از #مقام_معظم_رهبری هدیه گرفته بود، و همیشه در گوشه اتاقش گسترده بود.. کهف حصینی بود که #جهاد هر روز بارها در فرصت خلوت با #خدا به آن پناه میبرُد.. كاش ما هم براى خودمان چنين مأمن و پناهگاهى براى خلوت با خدا داشته باشيم..
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهیدجهادعمادمغنیه
#رفیق_شهیدم
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie