eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
327 فایل
به‌اذن‌او.. مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌ امان‌نامه‌نمےگیریم✌️🏻:) #شہید‌جھادمغنیھ..🎙✨ لَعنَ‌اللهُ‌قَاتلِیکِ‌وضَارِبیِکِ‌وظَالِمِیکِ‌وَ غَاصِبی‌حقِّکِ‌‌یامُولاتِی‌یا‌فاطمَةُ‌الزهراء -🖤- پشت‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 #این‌خانه‌عزادار‌ِدُخت‌پیمبراست🥀
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 هشتگ‌‌ هاے‌ کانال جهت دسترسی آسانِ شما😌🌸🎗#'! بخش های مربوط به شهید جهادمون 🕶✨: 🥀 ☀️ 📿 (پیشنهادمیگردد‌تا‌آخر ‌کاوش‌نمایید😁) ✍🏻 ♥️ 🎙 🤝 🎥 🎞🖥 ⚠️ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ و اما مطالبی ناب🎯: ((((: ⁉️ 📻 💕 👼 🕊 🙃| 📜| 📬|‌‌ 👹 ❌|‌ 🥀✨ ⛅️ 💕 . . حسین♥️ 🔗 😇 🔆 💌 🖌✨|‌‌‌ ❣| 🌀 💚:) | ¹¹⁰ 🌼 ؟ 🗣 📒 📚 📊 📜 🎶 🧠 🌤|📺 💚 💛 🌱 📻 دنبالش بودید رو پیدا نکردید، به آیدی موجود در کانال اطلاعات پیام بدید 🤙🏿✨ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
•🔗🌷• حاج‌عماد‌مغنیه
‌معروف‌به‌حاج‌رضوان
۷دسامبر۱۹۶۲م‌درشهرصورواقع
درجنوب‌لبنان‌به‌دنیاآمد.
پدرش‌حاج‌فايزمغنیه‌است‌و
برادرانش‌جهادوفؤادبودندکه‌به
شهادت‌رسیدند.
وی‌به«مردسایه»‌شهرت‌داشته‌و
‌بعنوان‌مغزمتفکرحزب‌الله‌لبنان
‌شناخته‌شده‌بود
ازکودکی‌به‌کم‌حرفی‌معروف‌بود‌
و‌در‌مهمانی‌ها‌حرفی‌از‌
کارهای‌جهادیش‌نمیزد‌و
بسیار‌مهربان‌وشوخ‌طبع‌بود
او‌همواره‌از‌هر‌چیزی‌هرچند‌ساده‌و
عادی‌برای‌استفاده‌در‌کارش 
‌برنامه‌ریزی‌میکرد‌و‌اخلاص‌او‌در
رفتارهای‌روزانه‌اش‌نمایان‌بود
مستقیما‌کسی‌را‌نصیحت‌نمیکرد‌و
رفتارش‌گویاتراز‌هر‌حرف‌و
وصیتی‌بود.
"📻" ¦ᎫᎯᎻᎯᎠS᥆ᏞᎥᎷᎯNᎥᎬ¦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🔗🌷• مادرشهیدعماد‌مغنیه:
در‌سفرےکه‌به‌جنوب‌داشتیم،
‌عمادفقط‌چهل‌روزداشت‌ودر
‌آغوشِ‌من‌بودبا‌هفت‌نفرازاقوام،
سوارِماشین‌شدیم‌و
به‌جاده‌زدیم،‌طولےنکشید‌که‌در‌یک‌
منطقهِ‌کوهستانےتصادف‌کردیم
در‌لحظات‌اولیه‌بعد‌از‌تصادف
‌شوکه‌شده‌بودیم نمےدانستیم‌چه‌کار‌بایدانجام‌بدهیم
‌بالاخره‌هرطوربودبه‌خودمان‌آمدیم
‌و‌از‌ماشین‌پیاده‌شدیم‌‌زمان‌زیادے
از‌پیاده‌شدن‌ما‌نگذشت‌که‌ماشین
‌منفجر‌شدوآتش‌گرفت
واقعا‌عنایات‌خدا‌را‌دیدیم،درتصادف
‌کسے‌صدمه‌ندید‌ماشین‌سوخته‌را‌
همان‌جارها‌کردیم‌سوار‌اتوبوس
‌شدیم‌‌و‌تاجنوب‌رفتیم‌پدر‌بزرگم
‌فردےبسیار‌‌متدین‌وروحانے
بودبه‌طورے‌که‌در‌کل‌خانواده،
همه‌براےاو‌‌احترام‌خاصے
قائل‌بودند‌،این‌پیرمردِ‌اهل‌دل
به‌محض‌اطلاع‌یافتن‌از
ماجرابه‌‌عمادِچهل‌روزه‌اشاره‌کرد
و‌گفت‌این‌بچه‌باعث‌نجات‌شما‌شد
‌با‌وجودے‌که‌همین‌امروزنماز‌صبح‌تان‌
قضا‌شد،‌همه‌شما‌به‌برکت‌وجود
این‌فرزند‌از‌
این‌حادثه‌جان‌‌سالم‌به‌در‌بردید،
باشرمندگےبه‌هم‌نگاه
میکردیم‌او‌درست‌مےگفت
‌متاسفانه‌آن‌روز
نماز‌صبح‌همگےما‌قضا‌شده‌بود
. •ٺولدٺون‌مبـارک‌باباےِ‌جهـادِ‌ما♥️ "📻" ¦ᎫᎯᎻᎯᎠS᥆ᏞᎥᎷᎯNᎥᎬ¦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🔗🌷• +بانو‌سعده‌بدرالدین(همسرحاج‌عماد)
اولین‌بار‌که‌دیدمش‌چهارده‌سالم‌بود،
دوست‌نزدیک‌برادرم‌مصطفی‌بود‌و
به‌خانه‌مان‌رفت‌و‌آمد‌داشت
عقدمان‌را‌سید‌محمدحسین‌فضل‌الله
خواند،نامزد‌بودیم‌که‌مجروح‌شد،
خیلی‌هم‌شدید
میخواست‌مدتی‌به‌یکی‌از‌روستاهای‌
آرام‌دوراز‌مرز‌فلسطین‌برود.
آن‌زمان‌خانواده‌ها‌به‌دخترها
اجازه‌نمیدادند
که‌همراه‌نامزدشان‌سفر‌بروندولی‌هر
طور‌بود‌پدرم‌را‌،راضی‌کردم
شدم‌پرستارش‌و‌با‌هم‌رفتیم‌طاریا
روستایی‌نزدیک‌بعلبک
بخاطر‌طوفان‌حوادثی‌که‌در‌لبنان
روی‌میداد،ازدواج‌ما‌خیلی‌سریع
اتفاق‌افتاد‌نتوانستیم‌
جشن‌بگیریم
حتی‌من‌مثل‌بقیه‌عروس‌ها
پیراهن‌سفید‌هم‌نپوشیدم!
بعد‌از‌،‌ازدواج‌بلافاصله‌به‌تهران
سفرکردیم‌آنجا‌مهمان‌شیخ
علی‌کورانی‌بودیم،هنوز‌جاگیر
‌نشده‌بودیم
که‌عماد‌رفت‌به‌بعضی‌کارهایش‌
رسیدگی‌کند‌و‌من‌تنها‌ماندم
ازهمان‌روزهای‌اول‌فهمیدم‌که
بایدبه‌تنهایی‌و‌انتظار‌کشیدن‌
عادت‌کنم،دیگر‌صبرم‌سر‌آمده‌بود،
قبلا‌که‌خیلی‌کم‌خانه‌می‌آمد‌و
بیشتردرحال‌کاربود،حالا‌هم‌بعضی
وقت‌‌ها‌هفته‌ها‌همینطور‌میگذشت‌و
نمی‌دیدمش،شکایتم‌را
پیش‌خودش‌بردم
لبخندی‌زد‌و‌گفت‌:
پس‌کی‌برای‌ظهور‌امام‌زمان
زمینه‌چینی‌کنه
؟(: "📻" ¦ᎫᎯᎻᎯᎠS᥆ᏞᎥᎷᎯNᎥᎬ¦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🔗🌷• +بانوسعده‌بدرالدین(همسرحاج‌عماد) بعد‌از‌آن‌برادرم‌برای‌دیدن‌من‌به تهران‌آمدتاازاوضاع‌من‌اطمینان‌پیدا‌کندو نامه‌ضبط‌شده‌مادر‌و‌خواهرم‌را‌به‌من برساند‌(نامه‌هایی‌که‌صوتی‌روی‌کاست ضبط‌میشد) آن‌ها‌از‌احوالم‌و‌شکل‌خانه‌ام‌و‌جاهایی که‌دیده‌بودم‌سوال‌کرده‌بودند. همانطورکه‌به‌نوار‌گوش‌میدادم‌دردمندانه گریه‌میکردم‌،ازخودم‌میپرسیدم‌به‌آنها‌چه بگویم‌وچطوربگویم‌از‌کمبود‌غذا‌روزه‌میگیرم. نزدیک‌چمدانم‌شدم‌که‌دست‌نخورده‌باقی مانده‌بود،نگاهم‌افتادبه‌کتاب نفحات‌محمدیه‌از‌شیخ‌محمد‌جوادمغنیه کتاب‌رابازکردم‌و‌حدیثی‌از‌پیامبر(ﷺ) خواندم‌که‌درباره‌بهترین‌زنان‌فرموده‌بود... همسر‌حاج‌رضوان‌وقتی‌از‌شوهرش حرف‌میزد،صدایش‌لرزش‌بیشتری داشت‌حاج‌عماد‌برای‌من‌شوهر‌نبود پسرم‌بود،اینقدرکه‌من‌او‌رادوست‌داشتم. دنیا‌در‌نظرش‌هیچ‌بود‌و‌میگفت‌من‌ فقط‌بایدبرای‌شیعیان‌کارکنم حاجیه‌خانم‌باز‌هم‌حرفش‌را‌نیمه‌تمام گذاشت،وقتی‌داشت‌خاطره‌یکی‌از ماموریت‌های‌حاج‌رضوان‌راتعریف میکردحرفش‌را‌عوض‌کرد‌وگفت‌ حاج‌عماد‌هیچوقت‌یک‌خواب‌ راحت‌نداشت‌همیشه‌ازجنوب‌لبنان به‌سوریه،ازسوریه‌به‌جنوب‌واز‌جنوب‌به بیروت‌می‌آمدو‌خواب‌حاج‌عماد‌در‌ ماشین‌و‌در‌این‌مسیر‌ها‌بود "📻" ¦ᎫᎯᎻᎯᎠS᥆ᏞᎥᎷᎯNᎥᎬ¦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🔗🌷• +مصطفی‌عماد‌مغنیه(برادرشهیدجهاد)
آخرین‌دیدار‌من‌و‌پدرم‌به‌قبل‌از‌جنگ
۳۳روزه‌برمیگردد،بعداز‌جنگ،ما
دیگرتازمان‌شهادتشان،یعنی
۱۸ماه‌بعد،هیچ‌دیداری‌باهم
نداشتیم،گاهی‌باهم‌دیدارهایی
باسیدحسن‌داشتیم،چندبار‌پیش‌آمد
که‌سیدبه‌من‌نگاه‌کردوگفت:بالاخره
‌چه‌وقت‌باید‌عقد‌تو‌را‌بخوانم؟
بعدابرو،درهم‌میکشیدوروبه‌پدرم‌به
شوخی‌میگفت:مسئله‌ی‌ازدواج‌مصطفی
راهم‌در،دستورکارجلسه‌بعدبگذار!
سرانجام‌موعدِازدواج‌من‌هم‌رسیدو‌خب
طبیعتا‌جاری‌کردن‌خطبه‌ی‌عقد‌با
حضرت«سید»بود
ازطرف‌دفترسیدروزی‌برای‌مراسم
مشخص‌شد،بناشدتعداد‌محدودی‌از
خانواده‌ماوخانواده‌عروس‌درمراسم
خواندن‌خطبه‌توسط‌سیدحاضرباشند
دیدار،باسیدترتیبات‌امنیتی‌خاصی‌دارد
ماهم‌مثل‌بقیه‌خانواده‌هادرگیراقدامات
امنیتی‌معمول‌برای‌دیداربا‌ایشان‌شدیم
همه‌ماراسواریک‌ماشین‌با‌شیشه‌های
دودی‌کردند،تصورهمه‌براین‌بودکه‌چون
حاج‌عمادمرد‌شماره‌ی۲‌حزب‌الله‌است
وفرماندهی‌امنیت‌هم‌بااواست،
طبیعتاخودش‌بدون‌رعایت‌مراتب‌رایج
امنیتی،مراسم‌راپیش‌خواهدبردو
دنگ‌وفنگ‌های‌حفاظتی‌که‌همه‌طی
می‌کردندشامل‌حال‌مانخواهد‌شداما
هرچه‌جلورفت،دیدیم‌خبری‌نیست‌و
همه‌چیزبراساس‌روال‌همیشگی‌پیش
می‌رود
... "📻" ¦ᎫᎯᎻᎯᎠS᥆ᏞᎥᎷᎯNᎥᎬ¦
•🔗🌷• +مصطفی‌عماد‌مغنیه(برادرشهید‌جهاد) همه‌مافکرمیکردیم‌حداقل راننده‌ی‌ماشینی‌که‌ما‌را‌به‌محل‌استقرار سیدمی‌برد،پدرم‌باشدیالااقل‌کنار،‌راننده ‌روی‌صندلی‌جلوی‌ماشین‌بنشیندولی‌با کمال‌تعجب‌دیدیم،پدرم‌هم‌چشم‌بسته، کنارما،درصندلی‌عقب‌نشستن ‌آن‌روزپدرم،تحت‌همان‌اقدامات‌امنیتی قرار‌گرفت‌که‌ماقرار میگرفتیم‌،من‌شک‌نداشتم‌که‌این ‌تدبیر‌و‌دستورخود‌ایشان‌است ‌که‌این‌طور‌برخورد‌شود چون‌اساسا مسئولیت‌‌امنیت‌حزب‌الله‌باخودایشان‌بوداما نمی‌خواست‌خانواده‌ی‌خودش‌و خانواده‌عروسش‌هیچگونه‌احساس خاص‌بودن‌ومتفاوت‌بودن‌با‌سایر‌اعضا‌و منتسبین‌حزب‌الله‌و‌مقاومت‌بکنند. شهادت‌در،راه‌خدا‌چیزی‌بود‌که‌ اوانتخاب‌کرده‌بودوسالها‌برای ‌رسیدن‌به‌آن‌خودش‌را‌آماده‌کرده‌بود تمام‌وجودم‌پراز‌غم‌فراغ‌پدرم‌شدو این‌نوع‌شنیدن‌خبرشهادت اوهمه‌ےماراشکه‌کرده‌بود درلحظه‌شنیدن‌خبرهمه‌ےما‌،درشک‌‌و ناباورے‌فرورفتیم‌امااین‌مادربود که‌مارا‌به‌یادکربلا‌وامام‌حسین‌انداخت آن‌ها‌هیچ‌وقت‌نتوانستند‌مستقیمبااو‌رو‌به‌رو‌شوندچون‌ترسو واحمق‌هستن‌،ترسوهستن‌چون‌آدم ‌ترسو‌است‌که‌با‌آگاهے‌به‌ضعفش مخفیانه‌دست‌به‌ترور‌میزند‌واحمق‌چون‌آن‌ها به‌اوچیزے‌را‌دادندکه‌سال‌ها‌آرزویش‌را‌داشت شهادت "📻" ¦ᎫᎯᎻᎯᎠS᥆ᏞᎥᎷᎯNᎥᎬ¦
•🔗🌷• +شهید‌جهاد‌عماد‌مغنیه(داداش‌جان‌ما)
پدرم‌همیشه‌درمیدان‌مبارزه‌بر
اسرائیل‌وارتش‌‌پرادعا‌وتوخالے‌اش‌
پیروز‌شداودرمیدان‌شهادت‌هم‌برآن‌ها‌
پیروز‌شدآن‌ها‌‌با‌ترور‌او
باعث‌شدن‌مردم‌بیشترے‌اورا‌بشناسند
وهرکس‌اورا‌بشناسد‌او،
وراهش‌را‌دوست‌خواهد‌داشت
به‌علاوه‌اوشاگرانے‌مثل‌وبه‌قدرت‌خود‌
برجاے‌گذاشته‌است
حاج‌رضوان‌همیشه‌از‌زمان‌به‌درستے
‌استفاده‌میکردبخشے‌از‌وقت‌خودرا‌
به‌کارش‌اختصاص‌مےداد‌وبخش‌دیگر
‌وقت‌خودرا‌صرف‌خانواده‌میکرد
ماهمگے‌همفکر‌ومعتقد‌به‌آرمان‌هاے‌
پدرم‌هستیم‌ودنبال‌رو‌سید‌حسن‌نصرالله
مااین‌راه‌راباقدرت‌ادامه‌خواهیم‌داد
به‌حاج‌رضوان‌پدرم‌مے‌گویم
درآرزوےدیدارتو‌دربهشت‌هستم وبه‌تو‌ملحق‌خواهم‌شد "📻" ¦ᎫᎯᎻᎯᎠS᥆ᏞᎥᎷᎯNᎥᎬ¦