فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
໑🌙🎈
•
°
{ما هم دعای او را پذیرفتیم، و یحیی را به او بخشیدیم؛ و همسرش را (که نازا بود) برایش آماده (بارداری) کردیم؛ چرا که آنان (خاندانی بودند که) همواره در کارهای خیر بسرعت اقدام میکردند؛ و در حال بیم و امید ما را میخواندند؛ و پیوسته برای ما (خاضع و) خاشع بودند..}
﴿سورهمبارڪهانبیاء۹۰﴾
#بہار_قرآن🕋🌸'..
⌈.🌖.@jahadesolimanie⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🌿🇵🇸」
خون حاج قاسم
کلید فتح قدس خواهد بود
و این کلید از آن جنس کلیدها نیست
که نچرخد؛ خواهید دید... 💣✌️🏿
-حاجحسینیکتا
#القدس_لنا✌️🏿💚
#شهیدالقدس🕊
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
هدایت شده از شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
‧⊰🔗‧🌤⊱‧
ــــ ـ بـھ وقـت قـرار..!
تلاوت دعاے فرج به نیابت از برادر شہیدمون ، جہاد مغنیه به نیت سلامتے و تعجیل در فرج آخرین خورشید ولایت ، فرزند خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیہا 🌱 . .
هر شب، ساعت
ِ22:00⏰✨ + یک دقیقه بیشتر وقتت رو نمیگیره رفیق😉 ! ‹ اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج ›
‹ 📸 ›
.
.
بین همه سختیها
و آشوبهای زندگی
دلم خوش است که
از حالم با خبری..
السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ^^!
‹ ↵#سلامباباجان🌤 ›
•
.
jihadmoghnie⁵⁹
໑♥️⛓
•
.
آنجاکهازهمهعالموآدمگسستهام
آنجاکهاززندگیناامیدشدهامو...
همیشهتوهماندستیهستی
کهمیگیریازدلمغبارغمهارا..!(:🌱
💌¦↫#روزتون_شہدایۍ🕊✨
📿¦↫#شہیدجھادعمادمغنیھ💛!
⌈.🌱.@jahadesolimanie⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰🎂⊱
هیچگاه مستقیم به نامحرم نگاه نمیکرد…!
و به شدت مقیّد و چشم پاک بود!
اوقاتے که در مهمانےهاے خانوادگے بود،
اگر بانوان حضور داشتند حریم شرعے را،رعایت میکرد..!
اگر جمع بابت موضوعے مےخندیدند،
سرش را پایین مےانداخت
و مےخندید...(:
#شهیدانه♥️"
#سالروز_ولادت🧁"
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے🌦"
「➜• jαнαdeѕolιмαɴιe 」
⊰🪴⊱
·✦· جزء بیستوچهارم به نیابت از شهید اصغر پاشاپور ·✦·
#هرروزبهنیابتازشهدا
#ختمجزءبهجزء
==================
⇾•ⅠᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇⅠ•
تحدیر%2F_جزء_بیست_و_چهارم_قرآن_کریم_.mp3
3.94M
• تندخوانی جزء بیست و چهارم✨
«استاد معتز آقایی»🌿
✧🪴✧
خدایا در این ماه
آنچه تو را خشنود میکند از تو درخواست میکنم …
#دعایروزبیستوچهارمماهمبارکرمضان🤲
−-−-−-−-−-−-−-−-−-−-−-−-−-−-−-−-
➺🄹🄸🄷🄰🄳ⅠⅠ
(📚🪴)
آقا هادی بعد اینکه با دقت تمام حرفهای پسرش رو گوش کرد بهش گفت حتما برو جلو و ترس و خجالت رو بذار کنار و باهاش صحبت کن ، دلیل رو ازش بپرس
باهاش رفیق بشو ، سعی کن با رفاقت . مهربانی و دوستی از مشکلاتش خبر دار بشی و بعدش سعی کن حل کنی
منم کمکت می کنم
خداروشکر با این توصیفهایی که کردی، مشکل مالی ندارن ، اما خب همه مشکلات که فقط مالی نیست ، اما حتما تلاش کن مشکلاتش رو حل کنی، روایت از امیرالمومنین (ع) داریم که شیعیان ما را در هنگام اوقات نماز و کمک به برادران دینی خود بشناسید.
بدون پسرم که شیعه بودن فقط به اسم نیست، باید همراه با عمل هم باشه، عمل ما هست که ما رو نجات میده ، اگه مشکلش رو حل کنی با آسوده خاطری بیشتری درس میخونه و موفق میشه و تو هم در همه موفقیت هاش شریک هستی
#محمد_مهدی اون شب رو با آرامش خوابید، می دونست که موفق میشه، صبح وقتی برای نماز از خواب بلند شده بود ، پدرش گفت بعد از نماز با امام زمان (عج) صحبت کن و ازش کمک بخواه که تو این مسیر کمکت کنه
انشالله کمکت می کنه و موفق میشی
#محمد_مهدی بعد از یه سلام به حضرت ، شروع به صحبت کردن با آقا کرد
آقا جان، می دونم که صدای منو می شنوی، می دونم که دردها و مشکلات همه ما رو میدونی، می دونم که خبر داری ساسان چه مشکلی داره که اینقدر گرفته و غمگین هست، می دونی که اگه اینجوری ادامه بده ، هم به درسهاش لطمه میخوره و هم به زندگیش
من مطمئن هستم که میتونه شیعه خوبی برات بشه، اما این مشکلاتش...
کمکم کن آقا تا کمکش کنم ، تا مشکلاتش حل بشه و بتونه برای شما سربازی کنه
قول هم میدم خودم در حد توانم کمکش کنم ، هرجا کمک خواست کمک کارش باشم
شما فقط کمکم کن
بعد خوردن صبحانه ، آماده شد تا با ماشین پدرش بره مدرسه ، دوباره تو ماشین با پدرش در این باره حرف زد و به کار خودش ایمان و اعتماد بیشتری پیدا کرد
با خوشحالی از ماشین پیاده شد و رفت مدرسه
امروز یک ماموریت مهم داشت #محمد_مهدی
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
#رمان_محمد_مهدی 21
『 @jahadesolimanie 』
[💍🏡]
با،بازوهاے کلفت و صداے
جذاب فقط میتونے،برا دو ،سه
روز توجهش رو جلب کنے،
این شخصیته که،باعث میشه دلشو به دست بیارے!
عاشق زیبایے کسےبشید،اما یادتون
باشه که،در نهایت مجبورید با سیرت
اون زندگےکنید نه صورتش،
صورت زیبا ،افول میکنه…
اما سیرت خوب موندگارتره!
🥀⃟♥️|#النکاحُسنتی
『 @jahadesolimanie 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
໑🌙🎈
•
°
{در آن روز، شفاعت هیچ کس سودی نمیبخشد، جز کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضی است..}
﴿سورهمبارڪهطه۱۰۹﴾
#بہار_قرآن🕋🌸'..
⌈.🌖.@jahadesolimanie⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰🥀✨⊱
.
.
زمین برای داشتنت حقیر بود
آسمانی شدن به تو بیشتر میآید...🕊!'(:
🎞⃟🔗|⇜#استورے🌾"
♥️⃟🔗|⇜#شهیدجہادمغنیه♥️"
🦋⃟🔗|⇜#رفیق_خودم🖐🏻''
•• ـــــــــــــ❁ـــــــــــــ ••
.💛. ᴊᴏɪɴ↴
⊰ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ⊱
هدایت شده از شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
‧⊰🔗‧🌤⊱‧
ــــ ـ بـھ وقـت قـرار..!
تلاوت دعاے فرج به نیابت از برادر شہیدمون ، جہاد مغنیه به نیت سلامتے و تعجیل در فرج آخرین خورشید ولایت ، فرزند خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیہا 🌱 . .
هر شب، ساعت
ِ22:00⏰✨ + یک دقیقه بیشتر وقتت رو نمیگیره رفیق😉 ! ‹ اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج ›
‹ 📸 ›
.
.
«صبح» یعنی
یک فرصت دوباره؛
فرصت دوباره خدا به من،
تا لبخند روی
لبهای شما بنشانم!
لبخند شما، زیباترین
رویای هر روز من است..
السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ^^!
‹ ↵#سلامباباجان🌤 ›
•
.
jihadmoghnie⁵⁹
໑♥️⛓
•
.
ألقَلبُ یَتوقَ لرؤیاکَ هل لي بِنظرة یارفیقَ دَربي ..
دلـم بیتابہ دیدنٺه؛ میشہ منو نگاه ڪنے اے رفیق راهم؟🙃🍃
💌¦↫#روزتون_شہدایۍ🕊✨
📿¦↫#شہیدجھادعمادمغنیھ💛!
⌈.🌱.@jahadesolimanie⌋
(📚🪴)
بذارین از این جای قصه به بعد رو از زبان خود #محمد_مهدی بشنویم
من وارد مدرسه شدم و بعد مراسم صف که اکثر اوقات ، خودم قاری قرآنش بودم، وارد کلاس شدیم . رفتم کنار ساسان نشستم ، یعنی با اجازه خانم معلم جای خودم رو تو کلاس تغییر دادم و رفتم دقیقا کنار ساسان تا بیشتر حواسم بهش باشه
سعید کمی ناراحت به نظر می رسید، فکر کنم انتظار داشت برم پیش اون بشینم که فامیل هم هستیم و خلاصه هم تو درس ها کمکش کنم هم اینکه بیشتر احساس راحتی کنه ، اما خب نمی دونست که من یه دلیل محکم برای این کار خودم دارم
دوست داشتم بدونم خود ساسان چه احساسی داره از اینکه اومدم پیشش ،اما راستش هرکاری نکردم نفهمیدم ، گذاشتم موقع زنگ تفریح ، آخه خوراکی های خوشمزه ای همراهم آورده بودم که بعید می دونستم بخواد دست من رو رد کنه !!!
اون روز خانم معلم علاوه بر درس های مدرسه ، داستان حضرت نوح رو برای ما تعریف کرد که با وجود این همه سختی و زحماتی که در طی سالهای مختلف کشید، فقط چند نفر بهش ایمان آوردن، اما هیچوقت از مسیر حقی که داشت عقب ننشست
خیلی برام جالب بود ، با اینکه این داستان رو می دونستم اما با بیان شیرین خانم معلم طور دیگه ای به دلم نشست
تصمیم قطعی خودم رو گرفتم که زنگ تفریح با ساسان حرف بزنم.
از یه اخلاق خانم معلم خیلی خوشم می اومد ، همیشه وسط کلاس وقتی احساس می کرد ما خسته شدیم ، یه قصه دینی تعریف می کرد، البته بیشتر قصه های دینی از کتاب داستان راستان شهید مطهری بود ، چون سبک و ساده هست به محض اینکه خوندن یاد گرفتم ، پدرم پیشنهاد کرده بود بخونمش و واقعا هم عالی بود ،
تازه گفته بود هرکس آیت الکرسی رو حفظ کنه ، تو ارزشیابی پایان کار تاثیر می گذاره و اینجوری تقریبا همه ما حفظ شدیم و وقتی خانم معلم سر کلاس می اومد ، بلند می شدیم و از حفظ می خوندیم و بعدش کلاس رو شروع می کردیم.
زنگ که خورد رفتم یه سوال از خانم معلم بپرسم که دیدم ساسان نیست
کل حیاط رو دنبالش گشتم اما انگار نه انگار
همیشه جلوی چشم بود ، حالا امروز که کار مهمی باهاش دارم غیبش زده رفته
چند دقیقه بیشتر نمونده بود که زنگ کلاس بخوره که دیدم کنار درب نمازخونه ، یک جفت کفش هست
کنجکاو شدم ، رفتم جلوتر دیدم یه نفر تو نمازخونه هست و قرآن رو بغل کرده و داره زار زار گریه می کنه
دیدم ساسان هست...
✍️ احسان عبادی
#رمان_محمد_مهدی 22
『 @jahadesolimanie 』
⊰🪴⊱
·✦· جزء بیستوپنجم به نیابت از شهید نورالدین جنگجو ·✦·
#هرروزبهنیابتازشهدا
#ختمجزءبهجزء
==================
⇾•ⅠᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇⅠ•