📌 #رسم_خوبان
🔹 اخلاق جواد این طوری بود اهل حاضری زدن و رفتن نبود. هرجا که می رفت، منشأ تحول بود.
◇ جواد حالتی داشت که حواسش به همه جا بود. بی خیال چیزی نمی شد.
◇ انگار هر اتفاقی می افتاد، وظیفه ای روی دوشش احساس میکرد و میخواست آن را حل کند.
◇ با تمام وجودش کار میکرد. شاید به خاطر همین بود که یک جا بند نمی شد.
◇ من میگویم جواد دنبال #خوب_کارکردن بود. اگر جایی اعتراض میکرد و میگفت: این کارتان اشتباه است، به خاطر همین بود.
◇ می خواست کارها خوب پیش برود؛
خوب پیش برود که #انقلاب_قوی
بشود؛ آن قدر قوی که مولای درز کارهایش نرود.
◇ جواد دنبال تمام شدن نبود اینکه برود سر کار و برگردد خانه، راضی اش نمی کرد.
◇ من میگویم خدا به این کارهایش نگاه کرد و شهادت را روزی اش کرد.
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_جواد_محمدی
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
📌#رسم_خوبان
🔹 يک بار يکی از بچه های هيأت آمد و به سيد گفت: تُو مراسم ها و روضه اهل بيت عليهما السلام، اصلاً گريه ام نمی گيرد!
◇ سيد گفت: اينجا هم که من خواندم، گريه ات نگرفت؟! گفت: نه! سيد گفت: مشکل از من است! من چشمم آلوده است، من دهنم آلوده است، که تو گريه ات نمی گيرد!
◇ اين شخص با تعجب می گفت: عجب حرفی! من به هر کس گفتم، گفت: تو مشکلی داری، برو مشکلت را حل کن، گريه ات می گيرد! اما اين سيد می گويد مشکل از من است!
◇ بعدها می ديدم که او جزو اولين گريه کنندگان مصائب ائمه اطهار عليهما السلام بود.
◇ سيد، وقتی مداحی می کرد، يک سنگينی و وقار خاصی داشت و در ازای مداحی، پول هم نمی گرفت؛
◇ می گفت: اگر در ازای مداحی کردنم پول بگيرم، چطوری فردای قيامت می توانم بگويم برای شما خواندم؟!
◇ می گويند: خواندی، پاداشش را گرفتی! من اصلا ائمه را با پول مقايسه نمی کنم !
◇ يکی از بچهها تعريف می کرد، می گفت: مشهد که بوديم، سيد داخل حرم شروع به مداحی کرد،
◇ بعد پيرمرد گفت: از نظر شرعی تکليف می کنم! بايد بگيريد! سيد پول را گرفت بعد آورد و انداخت توی ضريح امام رضا عليه السلام...
◇ همهی کارهای سيد صلواتی بود.
#مداح_اهل_بیت
#جانباز_شهید
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada