eitaa logo
جهاد تبیین ۸
18.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
8.2هزار ویدیو
415 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
این روزها چقدر نیازمند این کلمات👈 ، هستیم 🌷ما از نبودن یارانمان رنج نمی بریم؛ بلکه از بودن خویش در رنجیم ! کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا دوباره شهید شویم آری، ما پاسداران خون شهیدانیم. رسالت خون شهیدان بر دوش مان و راه پیروز انقلاب در پیش مان. باید در خط امام تا انتها به پیش رفت که ما پیروزیم. 🌹خدایا پرواز را به ما بیاموز، تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بی افروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونین شان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود... 🌹 مي‌ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند خدایا، ما از مردن نمی‌هراسیم، اما از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود، عجب دردی! چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. 🚩بخشی از وصيتنامه شهيد رجب بيگي 🌹خدایا، تو می‌دانی که چه می‌کشیم، پنداری که چون شمع ذوب می‌شویم، آب می‌شویم ما ازمردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد، پس چه باید کرد؟ 🌹آری، یاران همه به سوی مرگ رفته‌اند در حالی که نگران «فردا» بودند. خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راه‌شان گام نزنند؟ نکند شیطان‌های کوچک با👈 خون👈 اینان👈 خان👈 شوند؟ نکند👈جانمایه👈ها برای 👈«بی‌مایه‌ها» ی دون 👈 «سرمایه» مقام شود. نکند زمین👈 خونرنگ👈 به تسخیر هواداران 👈«نیرنگ»🎩😎 در آید... 🌹نکند شهادت آن‌ها پایگاه‌ها «دنائت» آن‌ها بشود؟ نکند میوه درخت»👈 فداکاری» 👈اینان را 👈«صاحب ریا کاری»😇 بچیند؟ نکند جنگ یارانمان به چنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟ نکند👈 خونین کفنان👈 در غربت بمیرند تا 👈«خویش باوران غرب» کام گیرند؟ 🌹 خدایا! ماندن چه قدر دشوار است و در غربت زمین، بی‌یار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است. انگار که کمرمان شکسته و زنجیر درد، دست‌هامان را بسته و غم در سینه‌مان نشسته است. ما از نبودن یارانمان رنج نمی‌بریم، بلکه از بودن خویش در رنجیم!... ما می‌دانیم که آن‌ها زنده‌اند و ما مرده‌ایم‌.🚩ما👈 «می‌رویم تا خط امام بماند»خدا نیامرزد آن ڪسـے راڪہ در پست هاے مختلف بہ مــــردم خیـانــت ڪـند.... :👆
☀️تو مملکتی که یه روزی پسر بچه‌ای توش بود به نام که بعدها شد فرمانده عملیات غرب کشور و طوری شهید شد که برایش دو مزار درست کردند.مامانش از بقالی سر کوچه واسش بستنی خرید. پسربچه بستنی شو تو آستینش قایم کرد آورد خونه؛ مامانش می‌گفت: وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم و گفت: مامان بستنیم آب شد ولی دل بچه‌های تو ڪوچه آب نشد... حالا آدمای همین مملکت بعضیامون به جایی رسیدیم که عکس خانه هاو غذاها و نوشیدنی‌ها و لحظه به لحظه‌ سفر و مهمانی و سفره یلدا و میوه ی نوبرمون رو می‌فرستیم توی اینستا و... برامون هم فرقی نمی کنه مخاطبمون داره یا نداره، گرسنه‌ است یا سیره... خاطره ای از فرمانده عملیات غرب کشور, ⛷️مامانای ما می‌گفتن میوه گرون نبر مدرسه، خیار بو داره کسی دلش می‌کشه، به بابا می‌گفت دو تا کوچه پایینتر مدرسه برسونه کسی ماشینو نبینه، محله خونه‌‌مونم دو تا محله پایینتر می‌گفتیم کسی آه نکشه. نفهمیدم چی شد فضای مجازی پر شد از این همه آدم اهل شو آف با ماشین و طلا جواهر و سفر لاکچری.
در :👇 💥یکی از ویژگی‌های بارز شهید مدرس در سخن وی مبنی بر همراهی دیانت و سیاست متجلی شد. رهبر معظم انقلاب در این رابطه اظهار کردند: «این‌که ما می‌گوییم سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست - که مرحوم مدرّس حرف درستی زد و امام آن را تأیید کرد - معنای واضحی دارد؛ اما یک روی دیگرش این است که سیاست ما باید دیندارانه و پرهیزگارانه باشد. هر کار سیاسیای خوب نیست. بعضی کسان هستند که به کار سیاسی، فقط مثل یک کار سیاسی‌ای که هیچ گرایشی به دینداری ندارد، نگاه می‌کنند. هدف این است که این کار، سیاسی پیش برود. این درست نیست؛ کار سیاسی باید متدیّنانه باشد». (بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیئت دولت‌ ۱۳۸۰) 💥شهید مدرس ویژگی‌های منحصر بفرد دیگری داشت که در کلام رهبری می‌توان آنها را یافت: «مدرس خصوصیت عمده‌اش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمی‌کرد. همان وقتی که علی‌الظّاهر فضا را بر ضد او آن‌چنان متشنج کرده بودند که علیه‌اش شعار می‌دادند، او ایستاد و حرف خودش را زد». (بیانات در دیدار کارگزاران حج‌ ۱۳۷۸) 💥«اگر کسی هم مثل مرحوم مدرس رضوان‌ اللَّه‌ علیه، سرسخت بود، کتکش می‌زدند، محبوسش می‌کردند، تبعیدش می‌کردند و بعد هم به دست قلدری مثل رضاخان، بادهان روزه، در ماه رمضان، شهیدش می‌کردند». (بیانات در خطبه‌های نمازجمعه ۱۳۷۳) روزی یکی از دوستان مدرس طلبه ‏ای را نزد مدرس آورد تا سید حجره‏ ای در مدرسه سپهسالار جهت تحصیل به وی بدهد، دوست سید ضمن معرفی طلبه به مدرس گفت: این آقا از آقازاده های شیراز است. مدرس نگاهی به سر و وضع طلبه انداخت و گفت: آقا شیخ این آقازاده طلبه نمی ‏شود بی ‏خود حجره را اشغال نکند. شیخ عرض کرد: آقا چطور شما این فرمایش را می‏ فرمائید؟ پدرش فلان مجتهد است. مدرس گفت: ایشان قبا و لباده ‏اش دکمه قیطانی دارد فقط وقتش صرف باز و بسته کردن این دکمه ‏ها می‏ شود وقت درس خواندن ندارد!  مدرس از پدرش نقل می ‏کند که پدرم بما می‏ فرمود: یاد بگیرید در شبانه روز به یک وعده غذا قناعت کنید و پوشاک خود را تمیز نگاه دارید تا در قید لباس نو نباشید. او اجداد ما را سرمشق عبرت قرار می ‏داد و می‏ گفت: حلم و بردباری را از جد بزرگوارمان رسول خدا (ص) بیاموزیم، شهادت و قناعت را از جد طاهرین علی علیه ‏السلام و تسلیم ناپذیری در برابر زور و ستم را از جد شهیدمان سیدالشهداء (ع) بیاموزیم. پدرم همیشه می‏ گفت: کسی که به افراط عادت نکرده در برابر زور تسلیم نمی ‏شود. 💥زندان، تبعید، شهادت در سال ۱۳۰۵ مدرس مورد سوءقصد قرار گرفت اما جان سالم به در برد. رضاخان در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، آرای مدرس را حذف کرد تا مانع ورود وی به مجلس شود. پس از این بود که راه برای دستگیری و تبعید مدرس برای رضاخان هموار شد. مدرس در سال ۱۳۰۷ دستگیر و به شهرهایی همچون دامغان، مشهد و نهایتاً خواف تبعید شد. مدرس پس از ۹ سال اسارت در قلعه خواف به کاشمر تبعید شد تا نقشه شوم رضاخان مبنی بر قتل سیدحسن مدرس عملیاتی شود. غروب دهم آذرماه سال ۱۳۱۶ مصادف با ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ قمری عاملان رژیم پهلوی به نام‌های جهان سوزى، خلج و مستوفیان وارد خانه مدرس شدند. آنها ابتدا قصد داشتند با چای مسموم مدرس را از پای درآورند اما نهایتاً در حین نماز او را با انداختن عمامه به دور گردنش به شهادت رساندند. ، منبع: مردان علم در میدان عمل، ج 1 منبع: خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)
💥بگذارید مرا اعدام کنند، اما کردستان بماند زمانی که ضد انقلاب به پادگان سنندج حمله کرد، فرمانده هان نمی دانستند برای نجات پادگان سنندج چه باید کنند... شهید کشوری دقیقاً این جمله را گفت 👈 "من پرواز می کنم و اطراف پادگان را کاملا می کوبم و غائله را می خوابانم. اگر این کارم خطا بود بگذارید مرا اعدام کنند اما کردستان بماند...." شهید کشوری اولین خلبانی بود که بلندشد؛ در شرایطی که احتمال می رفت چرخبال شان مورد اصابت گلوله دشمن قرار گیرد. البته چنین صحنه ای در سقز نیز اتفاق افتاده بود اما رشادتی که کشوری در نجات پادگان سنندج از خود نشان داد، بی نظیر بود؛ چرا که در این حادثه، تهران وضعیت را مشخص نکرده بود و احتمال این می رفت که فردا ایشان را مورد سوال قرار دهند که چرا بدون اجازه حمله را آغاز کرده است؟... اما حرف ایشان همان بود. بالاخره در شرایطی که احتمال 95 درصد می رفت چرخبالش مورد اصابت گوله دشمن قرار گیرد. احتمال 5 درصدی موفقیت را به صد در صد رساند. با شگرد همیشگی بلند شد. در این زمان ضد انقلابیون که اطراف پادگان بودند به داخل پادگان آمده و سیم خاردارها را بریدند و تا یک قسمت پادگان پیشروی کردند اما شهید کشوری با چرخبالش نیروها را داخل پادگان پیاده کرد و خودش با حمله هوایی توانست بدون آن که اشتباهی کند کل غائله را پایان دهد و پادگان سنندج را از لوث وجود ضد انقلاب نجات دهد. راوی: حجت الاسلام موسی موسوی نماینده امام در سنندج درباره می گوید: 👈 احمد، استاد من بود. زمانی که صدام امریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه اش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود. اما او جواب داده بود: "وقتی که اسلام در خطر است، من این 💓سینه را نمی خواهم..." 💞 او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن گونه جنگید که بیابان های غرب کشور را به گورستانی از تانک ها و نفرات دشمن تبدیل نمود. کشوری شجاعانه به استقبال خطر می رفت، مأموریت های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می داد، شب ها دیر می خوابید و صبح ها خیلی زود بیدار می شد و نیمه شب ها نماز شب می خواند...ِ 💗آخرین پرواز, شهید احمد کشوری👇 💥 احمد قبل از آخرین پروازش به همه مى گفت: دارم مى روم. مراحلال کنید.... دوستان او مى گفتند: این حرفها را نزن. حالا حالا ها زود است که بروى. هنوز خیلى کارها با تو داریم... نیمه شب بلند شد. وضو گرفت.نماز خواند و اشک ریخت. نمى خواست اشک هایش را کسى ببیند. حدود ۱۰ صبح پانزدهم آذر بود که عازم عملیات شد. با تیم پرواز و چند هلیکوپتر دیگر در آسمان، اوج گرفت.ده ها تانک و نفربر عراقى را به آتش کشید. موقع بازگشت، دو فروند میگ عراقى، هلیکوپتر او را هدف موشک قرار دادند و پرنده او در هیمنه آتش سوخت و به عرش پرواز کرد. احمد، همچون ابراهیم خلیل، آتش عشق الهى را به جان خرید و بر بال فرشتگان نشست... راوی: دوست و همرزم شهید, خلبان حمیدرضا آبى 💥شجاعت👈 در کردستان درگیری شدیدی بین ما و ضد انقلاب شامل کومله و دمکرات بوقوع پیوست و من از هوانیروز درخواست کمک کردم ، دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودند یعنی شهیدان کشوری و شیرودی لبیک گفته و لحظاتی بعد بالای سر ما بودند که به آنها گفتم کجا را زیر آتش خود بگیرند، پس از آنکه مهمات هلی کوپتر ها تمام شد متوجه شدم که شهید کشوری علی رغم کمبود سوخت منطقه را ترک نکرده است... وقتی با او تماس گرفتم گفت:  من باید کارم را به اتمام برسانم ،  لحظاتی بعد با دوربین دیدم که شهید کشوری خود را به جاده ای رساند که یک ماشین جیپ  پر از عناصر ضد انقلاب از آنجا در حال فرار بودند ،هلی کوپتر را به آن خودرو نزدیک کرد و آنقدر پایین رفت که با اسکیت هلی کوپتر به آنها کوبید و همه این جنایتکاران به دره سقوط کردند...به نقل شهید صیاد شیرازی 🌺 ...در جبهه هر بار كه ازمريم ۳ساله و على ۳ ماهه اش صحبت مىشد، میگفت: آنها رابه اندازه ای, دوست دارم كه جاى خدا را در دلم نگیرد... 🌷۱۵ آذر مصادف با سالروز شهادت خلبان شهید احمد کشوری و «روز هوانیروز» نامگذاری شده است. 🗓 ۱۵ آذر ۱۳۵۹ شهادت در منطقه میمک
🌷 مهمـان امشــب ما 👇 هستند🌷 🔵 حاجت ها را از شهدا طلب کنید ، مرام و معرفتشان زیاد است. حتما دستگیرمان می شوند. 🌺هر کسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت 🌺 ☀️یکی دیگر از اقدامات او، طراحی ترور خسرو داد، فرمانده هوانیروز بود که آن را با دقت آماده کرده بود، اما در مرحله آخر، پیش از انجام ترور، برای دریافت اجازه از حضرت امام با نماینده ایشان تماس گرفت و پس از بررسی جوانب و عواقب کار و اطلاع از عدم رضایت نماینده حضرت امام غلامعلی بدون هیچ اصراری طرح را لغو کرد.  ☀️بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با فرمان تشکیل جهاد سازندگی، بدون مطلع ساختن خانواده و به بهانه سفری به حوالی تهران، راهی سیستان و بلوچستان شد و در آنجا ضمن کارهای بدنی، به شغل معلمی نیز مشغول شد. با تشکیل سپاه پاسداران، غلامعلی جزو اولین نیروهایی بود که به این نهاد انقلابی پیوست و در سپاه خیابان خردمند در کنار عزیزانی چون حاج احمد متوسلیان، شهید رضا قربانی مطلق، شهید محمد متوسلی و شهید حاج علی اصغر اکبری مشغول به فعالیت شد و فرماندهی پاسداران مستقر در این مقر را به عهده گرفت و در همین حال، به تدریس در مدارس یکی ازمناطق محروم تهران (شمیران نو) نیز مشغول بود. مدتی هم مسئولیت حفاظت از جان شهید مطهری را برعهده داشت و در زمان حیات او و پس از شهادتش، سه بار مورد سوء قصد گروه های چپ قرار گرفت. ☀️با شروع غائله کردستان، غلامعلی هجرت بزرگ زندگی خویش را انجام داد و به همراه سرداران همرزمش عازم مبارزه با ضد انقلاب شد. در پاکسازی شهر سنندج و شکستن محاصره باشگاه افسران، نقش عمده ای را ایفا کرد و پس از آن به بانه شتافت. این شهر در معرض سقوط بود و پادگان آن تحت محاصره ضد انقلاب قرار داشت. پس از چند هفته سرانجام او و یارانش، موفق به شکستن این محاصره و پاکسازی شهر بانه شدند. در جربان این پاکسازی، غلامعلی پس از یک در گیری با ضد انقلاب به طرز معجزه آسایی نجات یافت و از ناحیه دو دست و پا مجروح شد و به تهران اعزام گردید.شهید پیچک، در اوایل سال ۶۰ به فکر انجام عملیاتی گسترده برای آزادسازی بخش وسیعی از ارتفاعات میهن اسلامی، از اشغال رژیم بعثی عراق افتاد و به همراه شهید بزرگوار حاج علی موحد دانش، طی حدود ۵ ماه به شناسایی خطوط دشمن و طراحی این عملیات چرمیان، سر تنان، شیا کوه؛ دیزه کش، بر آفتاب دشت شکمیان، اناره دشت گیلان و مناطق دیگری در دشت گیلان غرب بود. ☀️💥سر انجام در روز ۲۰ آذر ماه سال ۶۰ علی رغم اینکه دیگر مسئول عملیات منطقه را برعهده نداشت. پس از اعزام نیروها به نقطه رهایی به همراه شهید حاج علی رضا موحد دانش و یکی دو نفر از همرزمانش برای انجام آخرین شناسایی، عازم ارتفاعات «برآفتاب» شد که در آنجا مورد اصابت دو گلوله از ناحیه سینه و گردن قرار گرفته و به شهادت رسید...پیکر پاک در عمق خاک عراق و درست زیر دید دشمن قرار گرفت. سرانجام پس از دو روز تلاش مستمر از سوی رزمندگان و شهادت دو تن از دوستانش هنگام تلاش انتقال پیکر او، جسم پاکش به میهن اسلامی بازگردانده شد... 💐روزهای اول پیروزی انقلاب ؛ هرکس چیزی داشت مثل طلا و پول ... برای جبهه می‌داد ، من به علی گفتم : پســرم من چیزی ندارم بدهم ، فورا گفت: من را که داری ، مرا بده...🍃 🌷تو مملکتی که یه روزی پسر بچه‌ای توش بود به نام غلامعلی پیچک که بعدها شد فرمانده عملیات غرب کشور و طوری شهید شد که برایش دو مزار درست کردند.مامانش از بقالی سر کوچه واسش بستنی خرید. پسربچه بستنی شو تو آستینش قایم کرد آورد خونه؛ مامانش می‌گفت: وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم و گفت: مامان بستنیم آب شد ولی دل بچه‌های تو ڪوچه آب نشد... حالا آدمای همین مملکت بعضیامون به جایی رسیدیم که عکس خانه هاو غذاها و نوشیدنی‌ها و لحظه به لحظه‌ سفر و مهمانی و سفره یلدا و میوه ی نوبرمون رو می‌فرستیم توی اینستا و... برامون هم فرقی نمی کنه مخاطبمون داره یا نداره، گرسنه‌ است یا سیره... ⏳آذرماه سال۱۳٦۰ خاطره ای از فرمانده عملیات غرب کشور ✍ راوی : مادر شهید 🥀🕊 ┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
این روزها چقدر نیازمند این کلمات👈 ، هستیم 🌷ما از نبودن یارانمان رنج نمی بریم؛ بلکه از بودن خویش در رنجیم ! کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا دوباره شهید شویم آری، ما پاسداران خون شهیدانیم. رسالت خون شهیدان بر دوش مان و راه پیروز انقلاب در پیش مان. باید در خط امام تا انتها به پیش رفت که ما پیروزیم. 🌹خدایا پرواز را به ما بیاموز، تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بی افروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونین شان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود... 🌹 مي‌ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند خدایا، ما از مردن نمی‌هراسیم، اما از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود، عجب دردی! چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. 🚩بخشی از وصيتنامه شهيد رجب بيگي 🌹خدایا، تو می‌دانی که چه می‌کشیم، پنداری که چون شمع ذوب می‌شویم، آب می‌شویم ما ازمردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد، پس چه باید کرد؟ 🌹آری، یاران همه به سوی مرگ رفته‌اند در حالی که نگران «فردا» بودند. خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راه‌شان گام نزنند؟ نکند شیطان‌های کوچک با👈 خون👈 اینان👈 خان👈 شوند؟ نکند👈جانمایه👈ها برای 👈«بی‌مایه‌ها» ی دون 👈 «سرمایه» مقام شود. نکند زمین👈 خونرنگ👈 به تسخیر هواداران 👈«نیرنگ»🎩😎 در آید... 🌹نکند شهادت آن‌ها پایگاه‌ها «دنائت» آن‌ها بشود؟ نکند میوه درخت»👈 فداکاری» 👈اینان را 👈«صاحب ریا کاری»😇 بچیند؟ نکند جنگ یارانمان به چنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟ نکند👈 خونین کفنان👈 در غربت بمیرند تا 👈«خویش باوران غرب» کام گیرند؟ 🌹 خدایا! ماندن چه قدر دشوار است و در غربت زمین، بی‌یار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است. انگار که کمرمان شکسته و زنجیر درد، دست‌هامان را بسته و غم در سینه‌مان نشسته است. ما از نبودن یارانمان رنج نمی‌بریم، بلکه از بودن خویش در رنجیم!... ما می‌دانیم که آن‌ها زنده‌اند و ما مرده‌ایم‌.🚩ما👈 «می‌رویم تا خط امام بماند»خدا نیامرزد آن ڪسـے راڪہ در پست هاے مختلف بہ مــــردم خیـانــت ڪـند.... :👆
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 سالروز شهادت صدای خلبان شهید را می‌شنوید شهید خلعتبری در این روز به تنهایی وارد درگیری با سه تا میگ عراقی میشه که اومده بودن تهران رو ساعت سال تحویل بمباران کنن. یکیشون رو ساقط میکنه و خودش هم هدف قرار می‌گیرد 🌷حسین در ۷ آذر ۱۳۵۹ و در عملیات مروارید بر فراز خلیج فارس ۴۸ افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی را کشته و نیروی دریایی ارتش عراق و ناوهای اوزا را منهدم کرد و در مجموع ۲۴۰ میلیون دلار به رژیم عراق ضرر زد! همین موضوع باعث شد که او را شکارچی اوزا نامیدند 🌷قسمتی از وصیت نامه شهید خلعتبری اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می‌شویم و مرگ در این راه را افتخار می‌دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه‌ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می‌کردم 🌷حسین خلعتبری در یکی از مصاحبه‌هاى خبرى گفته است: اینها را مى‌گویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمى‌شویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمى‌کند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمى‌کشد 🌷شهید «حسین خلعتبری» به همراه دیگر خلبانان شرکت‌کننده در عملیات مروارید توانستند ناو‌های اوزا، ناو‌های مین جمع‌کن، ناو نیرو بر و چندین اژدر افکن را هدف قرار دهند و نیروی دریایی عراق را منهدم کنند. بعد از این عملیات بود که به او لقب «حسین ماوریک» شکارچی ناو‌های اوزا را دادند
این روزها چقدر نیازمند این کلمات👈 ، هستیم 🌷ما از نبودن یارانمان رنج نمی بریم؛ بلکه از بودن خویش در رنجیم ! کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا دوباره شهید شویم آری، ما پاسداران خون شهیدانیم. رسالت خون شهیدان بر دوش مان و راه پیروز انقلاب در پیش مان. باید در خط امام تا انتها به پیش رفت که ما پیروزیم. 🌹خدایا پرواز را به ما بیاموز، تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بی افروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونین شان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود... 🌹 مي‌ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند خدایا، ما از مردن نمی‌هراسیم، اما از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود، عجب دردی! چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. 🚩بخشی از وصيتنامه شهيد رجب بيگي 🌹خدایا، تو می‌دانی که چه می‌کشیم، پنداری که چون شمع ذوب می‌شویم، آب می‌شویم ما ازمردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد، پس چه باید کرد؟ 🌹آری، یاران همه به سوی مرگ رفته‌اند در حالی که نگران «فردا» بودند. خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راه‌شان گام نزنند؟ نکند شیطان‌های کوچک با👈 خون👈 اینان👈 خان👈 شوند؟ نکند👈جانمایه👈ها برای 👈«بی‌مایه‌ها» ی دون 👈 «سرمایه» مقام شود. نکند زمین👈 خونرنگ👈 به تسخیر هواداران 👈«نیرنگ»🎩😎 در آید... 🌹نکند شهادت آن‌ها پایگاه‌ها «دنائت» آن‌ها بشود؟ نکند میوه درخت»👈 فداکاری» 👈اینان را 👈«صاحب ریا کاری»😇 بچیند؟ نکند جنگ یارانمان به چنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟ نکند👈 خونین کفنان👈 در غربت بمیرند تا 👈«خویش باوران غرب» کام گیرند؟ 🌹 خدایا! ماندن چه قدر دشوار است و در غربت زمین، بی‌یار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است. انگار که کمرمان شکسته و زنجیر درد، دست‌هامان را بسته و غم در سینه‌مان نشسته است. ما از نبودن یارانمان رنج نمی‌بریم، بلکه از بودن خویش در رنجیم!... ما می‌دانیم که آن‌ها زنده‌اند و ما مرده‌ایم‌.🚩ما👈 «می‌رویم تا خط امام بماند»خدا نیامرزد آن ڪسـے راڪہ در پست هاے مختلف بہ مــــردم خیـانــت ڪـند.... :👆
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
♥️امروز ۲۰مهر سالروز شهادت خلبان عباس دوران است، خلبانی که رشادت و شهادت فراموش نشدنی او، هم به جمهوری اسلامی ایران در عرصه سیاسی کمک کرد و هم وحشت و ترس صدام از نظامیان ایرانی را چند برابر افزایش داد. دوران در تعداد پرواز جنگی رکورد داشت و عراق برای سرش جایزه تعیین کرده بود. شهید عباس دوران با از خود گذشتگی، کاری کرد که اجلاس سران غیر متعهد‌ها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد. 🌟در وصف رشادت شهید دوران همین بس که مقام معظم رهبری ۱۸ تیرماه ۱۳۸۳ فرمودند: «اگر ماجرای شهید عباس دوران را در کتابها خوانده بودیم یا امروز هر کس می‌خواند احتمال میداد که افسانه باشد». 🌟آن روز وقتى بلوار نزديک پايگاه هوايى شيراز را به نام من كردند، غرور و شادى را در چشم‌ هاى همسرم ديدم. خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمين را كه دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم كه اين همه محبت دارند و خوبند، پشت تريبون رفتم. ولى همين كه پايم به خانه رسيد، ديگر طاقت نياوردم. حواله زمين را پاره كردم، ريختم زمين. يعنى فكر مى كنند ما پرواز مى كنيم و مى جنگيم تا شجاعت ‌هاى ما را ببينند و به ما حواله خانه و زمين بدهند؟... بايد با زبان خوش قانعش كنم كه انتقال به تهران، يعنى مرگ من. چون پشت ميزنشينى و دستور دادن براى من مثل مردن است...
🌷 سالروز شهادت  صدای خلبان شهید را می‌شنوید شهید خلعتبری در این روز به تنهایی وارد درگیری با سه تا میگ عراقی میشه که اومده بودن تهران رو ساعت سال تحویل بمباران کنن. یکیشون رو ساقط میکنه و خودش هم هدف قرار می‌گیرد 🌷حسین در ۷ آذر ۱۳۵۹ و در عملیات مروارید بر فراز خلیج فارس ۴۸ افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی را کشته و نیروی دریایی ارتش عراق و ناوهای اوزا را منهدم کرد و در مجموع ۲۴۰ میلیون دلار به رژیم عراق ضرر زد! همین موضوع باعث شد که او را شکارچی اوزا نامیدند 🌷قسمتی از وصیت نامه شهید خلعتبری اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می‌شویم و مرگ در این راه را افتخار می‌دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه‌ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می‌کردم 🌷حسین خلعتبری در یکی از مصاحبه‌هاى خبرى گفته است: اینها را مى‌گویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمى‌شویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمى‌کند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمى‌کشد 🌷شهید «حسین خلعتبری» به همراه دیگر خلبانان شرکت‌کننده در عملیات مروارید توانستند ناو‌های اوزا، ناو‌های مین جمع‌کن، ناو نیرو بر و چندین اژدر افکن را هدف قرار دهند و نیروی دریایی عراق را منهدم کنند. بعد از این عملیات بود که به او لقب «حسین ماوریک» شکارچی ناو‌های اوزا را دادند احترام ویژه شهید «خلعتبری» به یک «نام»/ موشکی که با یاد شهید خلعتبری پر آوازه شد https://defapress.ir/fa/news/579931/احترام-ویژه-شهید-خلعتبری-به-یک-نام-موشکی-که-با-یاد-شهید-خلعتبری-پر-آوازه-شد
🌷 سالروز شهادت  صدای خلبان شهید را می‌شنوید شهید خلعتبری در این روز به تنهایی وارد درگیری با سه تا میگ عراقی میشه که اومده بودن تهران رو ساعت سال تحویل بمباران کنن. یکیشون رو ساقط میکنه و خودش هم هدف قرار می‌گیرد 🌷حسین در ۷ آذر ۱۳۵۹ و در عملیات مروارید بر فراز خلیج فارس ۴۸ افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی را کشته و نیروی دریایی ارتش عراق و ناوهای اوزا را منهدم کرد و در مجموع ۲۴۰ میلیون دلار به رژیم عراق ضرر زد! همین موضوع باعث شد که او را شکارچی اوزا نامیدند 🌷قسمتی از وصیت نامه شهید خلعتبری اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می‌شویم و مرگ در این راه را افتخار می‌دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه‌ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می‌کردم 🌷حسین خلعتبری در یکی از مصاحبه‌هاى خبرى گفته است: اینها را مى‌گویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمى‌شویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمى‌کند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمى‌کشد 🌷شهید «حسین خلعتبری» به همراه دیگر خلبانان شرکت‌کننده در عملیات مروارید توانستند ناو‌های اوزا، ناو‌های مین جمع‌کن، ناو نیرو بر و چندین اژدر افکن را هدف قرار دهند و نیروی دریایی عراق را منهدم کنند. بعد از این عملیات بود که به او لقب «حسین ماوریک» شکارچی ناو‌های اوزا را دادند
۳۱ فروردین سالگرد امیر سرلشکر . نصرت زاد با پیروزی انقلاب اسلامی با حضور در ستاد نیروی زمینی ارتش به خدمت در ارتش ادامه داد. فروردین ماه سال ۱۳۵۸ بود که ضد انقلاب به پادگان سنندج حمله و آنجا را محاصره کرد و در این ایام یک هیأت عالی رتبه شامل افرادی، چون مرحوم آیت الله طالقانی، آیت الله بهشتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی به سنندج آمدند و شورای اداره شهر را تشکیل دادند. اما چندی بعد عناصر ضد انقلاب اداره شهر را در دست گرفته و غالب شدند. او به همین دلیل هم  به صورت داوطلبانه عازم کردستان شد و به مبارزه با ضد انقلاب و مزدوران پرداخت.   سرلشکر شهید ایرج نصرت زاد پس از جلب نظر اعضای کمیسیون دفاعی در شمال سنندج، پاسگاه فرماندهی برقرار کرد و پرسنل را به بیرون از پادگان برد. فرمانده پادگان فرد دیگری بود، اما ابتکار عمل در دست نصرت زاد بود که روحیه بالای نظامی و انقلابی داشت. با اصرار سرهنگ صدری سرانجام گردان هوابرد شیراز به سنندج رسید و در فرودگاه مستقر شد. بر مبنای برنامه مسئولان ارتش قرار بود این گردان از داخل سنندج عبور کرده و به سقز اعزام شود که با ترفند منافقین در حضور دانش آموزان در سطح شهر، عبور میسر نشد. اما گردان با رهبری شهید نصرت زاد پس از دور زدن شهر، از مسیر ـ سد قشلاق ـ به راه خود ادامه داد. شهید نصرت زاد در تاریخ  هشتم دی ماه سال ۱۳۵۸ با انتصاب به فرماندهی تیپ یکم لشکر ۲۸ پیاده نیروی زمینی ارتش با درجه سرهنگی به منطقه کردستان اعزام شد و در پادگان سنندج، خدمت خود را شروع کرد. او در بدو ورود به لشکر، این تیپ را به صورت مجدد سازماندهی کرد و با رعایت اصول نظامی، سلسله مراتب، حفظ انضباط و انسجام واحدهای نظامی را در دستور کار خود قرار داد. وی افراد گردان را برای ایجاد رعب و وحشت در دل ضد انقلاب با شرایط خاصی به شهر می‌برد و تمرینات صحرایی انجام می‌داد و در این حالت شهر را دور می‌زد و گاهی سنگرهای ضد انقلاب را ویران می‌ساخت و آن‌ها جرأت هیچ اقدامی نداشتند. در این ایام شهید نصرت زاد برای حفظ قدرت و روحیه نیروهای خودی در سنندج و تضعیف روحیه دشمن از این روش استفاده کرده و موجودیت ارتش را در آن مرحله اعلام می‌کرد. این تمرین نظامی که با هدف شناسایی محیط و موقعیت دشمن انجام می‌شد با توجه به غارت هزاران قبضه انواع اسلحه از مراکز نظامی و ژاندارمری، ضروری به نظر می‌رسید و عملاً فکر حمله سراسری به پادگان را از سر ضد انقلاب بیرون می‌کرد. در فروردین ماه سال ۱۳۵۹ شهید نصرت زاد که برای نظارت بر اعزام ستون، به سوی سه راهی سنندج سقز سد قشلاق حرکت کرده بود، از کمین و درگیری ضد انقلاب با نیروهای خودی در یکی از روستاهای منطقه مطلع شد. او بلافاصله با نیروهایی از گردان ۱۱۶ برای تأمین ارتفاعات مشرف بر روستای مذکور حرکت کرد. شهید نصرت زاد پس از صعود به ارتفاعات و مشاهده صحنه، برای قطع درگیری و اجرای ضد کمین، از عناصر جلودار ستون درخواست آتش کرد. در خواست وی توسط توپخانه لشکر، پاسخ داده شد. ضد انقلاب که موقعیت خود را در خطر دید و همچنین متوجه شد نیروهایی از ارتش، ارتفاعات مشرف بر منطقه درگیری را در اختیار دارند، عده‌ای را مأمور کرد با صعود به ارتفاعات مزبور و محاصره نیروهای ارتش، مانع دیده بانی آن‌ها شوند. طولی نکشید که ضد انقلاب، نیروهای ارتش به فرماندهی سرهنگ نصرت زاد را محاصره و هر لحظه، حلقه محاصره را تنگ‌تر کردند. سرهنگ نصرت زاد که زخمی شده بود، وضعیت خود را با بی سیم به لشکر مخابره کرد. (عین مکالمه وی در دایره شهدای لشکر موجود است.) این نظامی فداکار درخواست اجرای آتش برای محل استقرار شخصی خود کرد تا بدین وسیله در آخرین لحظات هم باعث نابودی بیشتر ضد انقلاب شود. سرانجام همراهان شجاعش، به دست مزدوران به شهادت نائل آمدند، در حالی که در آخرین پیام خود که با بی سیم به مرکز لشکر مخابره کرده چنین گفته است: «من سرهنگ ستاد ایرج نصرت زاد، جانم فدای ایران، درود بر رهبر انقلاب، زنده باد ارتش جمهوری اسلامی ایران، زنده باد فرماندهان گردان تیپ یکم، خدا حافظتان، نصرت زاد». مزدوران ضد انقلاب خائن نیز که از پیام او سخت عصبانی و ناراحت شده بودند او را در همان لحظه به شهادت رساندند