eitaa logo
پایگاه جهادگران استان یزد
732 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
413 ویدیو
33 فایل
اینجا قرارگاه جهادی شهید محمدخانی🌹 و پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد✌🏻 • عرصه‌های عمرانی، آموزشی، اشتغال زایی، سلامت 📲 با ما همراه باشید: https://zil.ink/q_hajammar 📥 ارتباط با ما و ارسال خبر: @mabdinasab
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 |در کوچه پس کوچه های جهاد| 📙 کتاب «در کوچه پس کوچه های جهاد» خاطرات تلخ و شیرین جهادگران سراسر کشور از اردوهای جهادی است. 📙 این کتاب در یازده فصل با نام‌های دلیل عاشقی، فصل آشنایی، قدم در راه ، قرار، با ما خواندند، دست‌هایی بر زانو، و این مردمان، مهمانی دنیا و... تشکیل شده و دربردارندۀ متن‌های ادبی معرفی جهادی، تعریف روحیات جهادگران، خاطراتی از کلاس‌ها و فضای داخلی اردو، ارتباط با مردم، انعکاس مشکلات مردم روستا، نامه‌های دانش‌آموزان برای مربیان و... است. 📖 در بخشی از این کتاب آمده است: 📙 اسمش صادق بود، اهل بشاگرد. سنی نداشت. هرروز می‌اومد پیش ما و توی کار‌ها بهمان کمک می‌کرد. یه روز وقت استراحت من و اون تنها شدیم. ازش پرسیدم: صادق فکر کن بهت می‌گن اگر الان سه تا آرزو کنی هر سه تاش همین حالا برآورده میشه. اون وقت تو چی آرزو می‌کردی؟ به یه جا خیره شد انگار چشماش خوشگل تر از قبل شده بودند با یه صدای آروم و دوست داشتنی گفت: «اول از همه دوست دارم امام زمان ظهور کنه؛ دوم دوس دارم یکی از سربازاش باشم و آخرین آرزومم اینه که هیج جای دنیا محروم نباشه.» __________________ قرارگاه‌جهادی‌شهید‌محمد‌خانی‌یزد 🚩@Q_hajammar
📚 |همه با هم برای ایران| 🔰 سالروز تاسیس جهاد سازندگی 📝 ۲۷ خرداد ۵۸ بود. روزی که امام خمینی جلوی دوربین آمد تا از مرحله دوم انقلاب خبر دهد. انقلابی که با این جمله شروع شد: ما در مشکلات باید متوسل شویم به ملت. ملت، رمز پیروزی این انقلاب بود و ۱۴ بار در بیانات آن روز رهبر فقید انقلاب تکرار شد. 📝 از ۲۷ خردادی که امام خمینی فرمان جهاد سازندگی را صادر کرد تا به امروز، این سازمان دستخوش تحولات فراوانی شده است. 📝 جهاد سازندگی در ابتدای شکل گیری یک سازمان مردمی و انقلابی بود که سپس تبدیل به وزارت خانه و در نهایت در دی ماه ۱۳۷۹ با وزارت جهاد کشاورزی ادغام شد. اما ۲۷ خرداد همچنان به عنوان مبدا تاریخی و گفتمانی حرکت جهادی در انقلاب اسلامی شناخته می شود. _________ قرارگاه‌جهادی‌شهید‌محمد‌خانی‌یزد 🚩@Q_hajammar
📜 ▪️اگر غریبی فقط واژه نبود .......... ◾️به مناسبت شهادت امام جواد علیه السلام ▪️قطار از ریلهای جان ما گذر می کند و به مقصد می رسد، هوای مشهد را می کنیم طوطیای چشم، می رسیم جلوی باب الجواد، و هربار ما اینطور سلامش می دهیم. السلام علیک یا غریب الغربا، یا علی بن موسی الرضا (ع) و من همیشه برایم غریبم است چرا حضرت سلطان را غریب می گوییم مگر ما نبودیم مگر ما نیستیم ..... ▪️غریبی یعنی پدری از پسرش جدا می افتد، یکبار وقتی این فراق رخ داد همه دوره کردند پسر را، سپاهیان دشمن شده بودند ریگهای بیابان، شده بودند ذرات هوا، پسر همه را تار و مار کرد اما هرم گرما، کینه دشمن و خصومت قلبی شان توان از پسر ستاند. علی اکبر حسین بر زمین افتاد و از پدر کمک خواست. ▪️حسین همچون باز شکاری خودش را به بالین پسر رساند. پدر و پسر هردو تشنه، هردو زخم خورده و به امید دیدار رسول خدا (ص) و سیراب شدن از دستانش با هم وداع کردند. کمر حسین شکست، قلبش فروریخت و جوانش را به راه خدا قربانی کرد. ▪️ یکبار عقب تر از این، پدری که همه وجودش پسرش بود از طرف خدا مامور شد، فرمود همه وجودت را به قربانگاه بیاور و ابراهیم سرپا گوش شد. تیغ گذاشت بر گلوی جگر گوشه اش و تیغ نبرید. کاش تیغ هایی هم که بر بدن علی اکبر فرود آمد نمی برید، کاش یکبار دیگر حسین قبل از اربا اربا جوانش را رشید و ایستاده می دید . ندا آمد: ابراهیم، پسرت را به تو بخشیدیم. ▪️و این داستان پدر و پسر تاریخ همچنان ادامه داشت، ولی هر چه میگردم هیچ غریبی هچون تو نبود عزیر دل پدر . جوان بودی، زیبا بودی، خوش سخن بودی و از همه مهم تر غریب بودی! در کربلا حسین بود. همراه اسماعیل، ابراهیم بود . اما تو چه یا جواد الامه. داستان شما طور دیگری است . ▪️ در تمام لحظاتی که سم بر جگر علی بن موسی (ع) نشسته بود، منتظر نسیم بود تا بوی جوادش را بیاورد. شاید پسر این بار همچون باز شکاری به بالین پدر آمد و قصه طور دیگری رقم خورد. ▪️ و حالا این بدن شماست، غریب مدینه، میوه دل رضا (ع)، جگر گوشه مادر، که به دستور معتصم سه روز در کوچه رها شد و چه چیز دلخراش تر از این است. در این سالها خلفا اینقدر نیرنگشان روز به روز عمیق تر شده بود که زهر به سرعت اثر کرد، ام فضل همسری که برایت هم سر و هم درد نبود، بعد از آنکه مسمومت کرد از رنج در چهره ات پشیمان شد، شیون کرد و چه حاصل ....و تو او را وعده دادی به روزگاری سخت، و وعده شما صادق است. ▪️معتصم فکر میکرد با بی حرمتی به بدن بی جانت می تواند این لکه ننگ را پاک کند، که ای خدای سخاوت و جود و کرم حتی بدن مبارکت بعد از سه روز خوش بوتر شده بود هم نشین مرغان ملائک بود. اما یادمان نمی رود که این غریبی زخم ما را تازه کرد. امان از کربلا ، ای وای از عاشورا، بدن جدت، سم اسبه آفتاب بیابان .... کل یوم عاشورا ، کل ارض کربلا ▪️اگر غریبی فقط واژه نبود ،و اگر غریبی تصویر بود. تصویر شما عین غربت است یا جواد الائمه _____________ قرارگاه‌جهادی‌شهید‌محمد‌خانی‌یزد 🚩@Q_hajammar
📜 || غریب بقیع ◾به مناسبت شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️شاعر با حسرت نوشته بود: چشم من محو ضریحی که نمی‌دیدم شد. ▪️اما من چه بگویم..... من همان حسرت زده‌ام،که فقط شنیده است، شنونده‌ای که تمام ثانیه‌ها را تصور کرده است. بارها در بین واژه‌ها راه رفته است. و وقتی به خود آمده دیده در لابلای غصه‌های واگو شده ، هزاران بار در غربت بقیع زمین خورده است. ▪️کلمات را یکی یکی مزه میکنم. مزه شوری میدهد. مزه گریه‌های پنهان حجاج، وقتی با همان حسرت شنیده‌ام، به خاک سرد بقیع خیره شده‌اند. ▪️جملات را یک به یک بو میکشم، بوی خوشی دارد، بوی سیب، بوی خاک کربلا، بوی تک به تک ذره‌هایی که بدن حسین (ع) را در خود جای داده است. ▪️نقطه‌ها را، زیر و زبرها را، مکث‌ها همه را باهم دست میکشم، لمس میکنم، لطیف است. نرم است. به لطافت چشمی که نظاره‌گر گنبد خضراست. حالا حس میکنم همه چیز لطافت نگاه پدری را دارد. پدری سایه گنبد سبزش هر روزه، هر شبه و هر لحظه از دور نظاره گر بقیع است ▪️ من در بین همه این نادیده‌ها و حتی ناشنیده‌ها اینطور صدایت میکنم ای غریب بقیع، ای پنج ساله‌ی کاروان بی بی زینب (س)، ای راوی شکوه کربلا چشم من حریمی که ندیدم هم شد! ______________ قرارگاه‌جهادی‌شهید‌محمد‌خانی‌یزد 🚩@Q_hajammar
📚 || دوباره فردوس 📙 کتاب «دوباره فردوس»، روایت حضور جهادی آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در زلزله فردوس در سال ۱۳۴۷ است. 📙 این کتاب به قلم آقای سید علیرضا مهرداد نوشته شده و برای اولین بار، خاطرات منتشر نشده از رهبر معظم انقلاب در موضوع حضور ایشان در زلزله فردوس در این کتاب ۲۴۰ صفحه‌ای گنجانده شده است. 📙 گفتنی‌ است، آیت الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) به عنوان یک روحانی مردمی و دغدغه مند، پس از اطلاع از وقوع زلزله فردوس در سال ۱۳۴۷ به این شهرستان سفر کردند و طی حضوری دو ماهه در این شهر، ضمن جمع‌آوری کمک‌های مردمی، پایگاه امداد روحانیت را ایجاد کردند و اقدامات مهمی را در خدمت رسانی به مردم زلزله‌زده فردوس سامان دادند. 📖 در بخشی از کتاب می‌خوانیم: 📙 شبی برف سنگینی آمد... چادرها همه سنگین شده و روی سر مردم خوابیده بودند. نصف شب آقای خامنه‌ای دنبال پدرم فرستاده بودند که برود برای سبک کردن چادرها. آقا خودشان با پدرم رفتند و برف روی چادرها را ریختند پایین و چادرها را سبک کردند. سید علی خامنه‌ای پایگاه امداد را میدان مسابقه "فاستبقوا الخیرات" می‌دید. روز با شب فرقی نداشت. باید همیشه آماده خدمت بود. در نظر آقا باران همیشه مایه خیر و رحمت بود. شنیدیم باران شدید شده و آب افتاده به چادر یک پیرمرد و پیرزنی. به آقا خبر داده بودند و ایشان هم رفته بودند برای حل مشکل. آقا شخصاً چادرشان را خشک و تمیز کرده و بعد بردنشان داخل چادر. ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ پاتوق دانشجویان جهادی استان یزد 🚩zil.ink/q_hajammar
📚 || بریده‌ای از کتاب همه با هم || { دفتر اول: گفتمان جهادی } 📙 جاهدوا فی‌ الله حق جهاده این خطاب پروردگار است به تمامی انسان‌ها در تمامی اعصار، امری که پیامبران و مصلحان اجتماعی ناظر به آن در موقف‌های متعدد مردم عصر خود را فراخوانده‌اند. جهاد نه تنها یک وظیفه که یک روحیه و گفتمان حاکم بر قلوب و اعمال مؤمنین است. 🔖 بخش اول ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ پاتوق دانشجویان جهادی استان یزد 🚩zil.ink/q_hajammar
📚 || بریده‌ای از کتاب همه با هم || { دفتر دوم: تشکیلات جهادی } 📙 حرکت های جهادی بستر رشد و تربیت جهادگرانی است که با نیت خدمت به ولی‌نعمتان انقلاب گرد هم آمده‌اند. رشد و تربیت در بستر اقدام و فعالیت جز با تلاش جمعی و تشکیلاتی و هدفمند امکان‌پذیر نیست. 🔖 بخش دوم ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ پاتوق دانشجویان جهادی استان یزد 🚩zil.ink/q_hajammar
📚 || کتاب آه 📙 کتاب «آه» حاصل بازخوانی و ویرایش مقتل «نفس المهموم» است. کتابی که اغلب نقل های صحیح مقاتل و کتب تاریخ را در خود گرد آورده و جزءجزء حادثه شهادت حسین بن علی(ع) را از 6 ماه پیش تر تا روز حادثه عاشورای حسینی ثبت کرده است. «نفس المهموم» بیش از 50 سال پیش به فارسی ترجمه شده است. 📙 «نفس المهموم» نوشته شیخ عباس قمی است که به او لقب «خاتم المحدثین» داده‌اند. حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عباس قمی، از محدثان پرکار قرن چهاردهم هجری است. 📖 در بخشی از پیش گفتار این کتاب می خوانیم: 📙 صدای زنان به شیون بلند شد. حسین روی بگردانید. صدای طفلی شنید که از تشنگی می گرید،‌ طفلی از آنِ خویش بود. شیرخواری بود، نامش عبدالله. او را بگرفت و گفت: ای مردم! اگر بر من رحم نمی‌کنید، بر این طفل ترحم کنید. حرمله ابن کاهلِ اسدی تیری بیفکند که در گلوی طفل آمد و او را ذبح کرد. حسین بگریست و می‌گفت: خدایا! حکم کن میانِ ما و این مردمی که ما را خواندند تا یاری کنند، آن‌گاه ما را کشتند. دو دست زیر گلوی او گرفت و چون پر شد، به آسمان پاشید و گفت: چون چشمِ خدا می‌بیند، آن‌چه بر من آمد سهل باشد. و خون او بر زمین ریخت و گفت: ای پروردگار! اگر نصرت را از آسمان بر ما بسته‌ای، پس بهتر از آن نصیب ما کن و از این ستمکاران انتقام ما را بگیر. از اسب به زیر آمد و با غلاف شمشیر قبری کند و طفل را به خون بیاغشت و دفن کرد. ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ پاتوق دانشجویان جهادی استان یزد 🚩zil.ink/q_hajammar
📚 || بریده‌ای از کتاب همه با هم || { دفتر سوم: اقدام جهادی } 📙 پس از مرور گفتمان حرکت‌های جهادی و محرومیت‌زدایی، جای آن است تا رویکردها و اقتضائات اقدام و فعالیت جهادی در حوزه محرومیت زدایی و ارائه خدمات اجتماعی بررسی گردد. 🔖 بخش سوم ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ پاتوق دانشجویان جهادی استان یزد 🚩zil.ink/q_hajammar
📜 || گرمای رفاقت استاد بنا بود. با دوستانش قرار گذاشته بود برای تفریح و خوش گذرانی برود ترکیه اما خانواده اش اجازه نمی دادند. اردوی جهادی را بهانه کرده بود و آمده بود آذربایجان شرقی. گرمای رفاقت بچه‌ها را که دیده بود از ترکیه رفتن پشیمان شده بود. اما هنوز برای ماندن شک داشت. یک شب اتفاقی افتاد که شکش را به یقین تبدیل کرد و گفت از این به بعد هرکجا باشم عید نوروز میروم اردوی جهادی. شب بود. موقع خواب که شد، مسئولان اردو اعلام کردند پتو کم است و هیچ کس نباید بیشتر از دو تا پتو بردارد. برایش مهم نبود مسئولان اردو چه بگویند. چهار تا پتو برداشت. دو تا را انداخت زیر پایش که جایش حسابی گرم و نرم شود. یکی را گذاشت زیر سر و یکی را هم انداخت رویش. نصف شب از خواب بیدار شد و خواست برود بیرون. دید یک نفر دم در خوابیده آن هم بدون پتو! خودش را گلوله کرده بود و کاپشنش را روی خودش کشیده بود. از بچه های خاک خورده جهادی بود. از آنها که تا کار تمام نمی شد زمین نمی نشست. کارها که تمام میشد می نشست پای درددل بچه ها. حرف همه را می شنید. چک میکرد کسی بی پتو نمانده باشد. خودخواهی نداشت. فقط برای کمک آمده بود. همین حالتش محبتی ایجاد میکرد که هیچ کس دیگر نمی توانست از او دل بکند. خاطره ای به نقل از حجت الاسلام علی مهدیان ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ پاتوق دانشجویان جهادی استان یزد 🚩zil.ink/q_hajammar
📜  | نقش آفرینی فردی در انتخابات 📙 عرصه انتخابات از ارکان اصلی ریل‌گذاری آینده کشور است که جمهوریت با ایفای نقش در آن، اثرگذاری وسیع بر آنچه پیش رو است خواهد داشت. از همین رو تمام افراد دارای نقش‌آفرینی موثر و پراهمیتی هستند. جزوه پیش‌رو مجموعه‌ای از ایده‌های عملیاتی است که هر فرد می‌تواند در راستای تشویق دیگران به مشارکت و افزایش آرا ملی در دستور کار خود قرار دهد. 💻 دریافت کامل جزوه: ⬇️⬇️ ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd
📜  | نقش آفرینی میدانی در انتخابات 📙 آنچه در طی سالیان مشاهده شده است گواهی می‌دهد گروه‌های مردمی و حلقه‌های میانی پل اصلی ارتباطی میان پایتخت و مناطق دور افتاده بوده‌اند. این گروه‌ها به جهت خدمات خالصانه‌ای که در طی سالیان ارائه نموده‌اند منبع خبری موثق و قابل اعتمادی برای مناطق کم‌برخوردار هستند. در جزوه پیش‌رو نحوه موثر آگاه‌سازی و افزایش اطلاعات سیاسی مردم از طریق گروه‌های خدماتی مردمی معرفی شده است. 💻 دریافت کامل جزوه: ⬇️⬇️ ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd