eitaa logo
پایگاه جهادگران استان یزد
662 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
311 ویدیو
18 فایل
اینجا قرارگاه جهادی شهید محمدخانی🌹 و پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد✌🏻 • عرصه‌های عمرانی، آموزشی، اشتغال زایی، سلامت 📲 با ما همراه باشید: https://zil.ink/q_hajammar 📥 ارتباط با ما و ارسال خبر: @Ad_jahadgaran_yazd
مشاهده در ایتا
دانلود
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللّٰه🖤 حَیَّ عَلَی الْعَــزاءِ🖤 فرارسیدن ماه عزای سیدالشهدا -علیه السلام- تسلیت باد 🖤 ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ پاتوق دانشجویان جهادی استان یزد 🚩https://zil.ink/q_hajammar
|| به رهبری حسین ◾اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ ◾وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ◾وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ◾وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ پاتوق دانشجویان جهادی استان یزد 🚩https://zil.ink/q_hajammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللّٰه🖤 تحویل سال به وقتِ مُحَرَّم است🏴 حَوِّل قُلـُوبَنا بِبُکاءِ عَلَی الحُسَین💔 ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ پاتوق دانشجویان جهادی استان یزد 🚩zil.ink/q_hajammar
🔹آداب عزاداری امام حسین علیه‌السلام ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ پاتوق دانشجویان جهادی استان یزد 🚩zil.ink/q_hajammar
📚 || کتاب آه 📙 کتاب «آه» حاصل بازخوانی و ویرایش مقتل «نفس المهموم» است. کتابی که اغلب نقل های صحیح مقاتل و کتب تاریخ را در خود گرد آورده و جزءجزء حادثه شهادت حسین بن علی(ع) را از 6 ماه پیش تر تا روز حادثه عاشورای حسینی ثبت کرده است. «نفس المهموم» بیش از 50 سال پیش به فارسی ترجمه شده است. 📙 «نفس المهموم» نوشته شیخ عباس قمی است که به او لقب «خاتم المحدثین» داده‌اند. حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عباس قمی، از محدثان پرکار قرن چهاردهم هجری است. 📖 در بخشی از پیش گفتار این کتاب می خوانیم: 📙 صدای زنان به شیون بلند شد. حسین روی بگردانید. صدای طفلی شنید که از تشنگی می گرید،‌ طفلی از آنِ خویش بود. شیرخواری بود، نامش عبدالله. او را بگرفت و گفت: ای مردم! اگر بر من رحم نمی‌کنید، بر این طفل ترحم کنید. حرمله ابن کاهلِ اسدی تیری بیفکند که در گلوی طفل آمد و او را ذبح کرد. حسین بگریست و می‌گفت: خدایا! حکم کن میانِ ما و این مردمی که ما را خواندند تا یاری کنند، آن‌گاه ما را کشتند. دو دست زیر گلوی او گرفت و چون پر شد، به آسمان پاشید و گفت: چون چشمِ خدا می‌بیند، آن‌چه بر من آمد سهل باشد. و خون او بر زمین ریخت و گفت: ای پروردگار! اگر نصرت را از آسمان بر ما بسته‌ای، پس بهتر از آن نصیب ما کن و از این ستمکاران انتقام ما را بگیر. از اسب به زیر آمد و با غلاف شمشیر قبری کند و طفل را به خون بیاغشت و دفن کرد. ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ پاتوق دانشجویان جهادی استان یزد 🚩zil.ink/q_hajammar
📜 || امام حسین، شفیع جهادگران 🔖 گرمای سوزان تابستان، صورتم را می‌سوزاند و قطرات عرق، پیشانی‌ام را خیس کرده بود. نفس عمیقی کشیدم و به خانه‌های کپریِ روبه‌رویم خیره شدم. اولین بار بود که به اردو جهادی می‌آمدم و دیدن محرومیتِ مردمی که در این شرایط سخت زندگی می‌کردند، دلم را به درد آورده بود. هنوز چند ساعتی از رسیدنمان به روستا نگذشته بود، اما من در ذهنم غرقِ سوال بودم. "من که کاری از دستم برنمی‌آید، چرا اینجا آمده‌ام؟" این سوالی بود که مدام در سرم دور می‌زد و مثل خوره به جانم افتاده بود. باید در ابتدا با مردم روستا ارتباط می‌گرفتیم. توسل کردم به امام حسین و دل را به دریا زدم، به سمت اولین کپر رهسپار شدم. پیرزنی با چهره‌ای آفتاب سوخته و لبخندی گرم، به استقبالم آمد و به داخل دعوتم کرد. کپر تاریک بود و تنها روزنه نور، دریچه کوچکی بود که به سختی نور خورشید را به داخل راه می‌داد. پیرزن با مهربانی صحبت می‌کرد. در لحظه‌ی خداحافظی، به پرچمِ کوچکی که روی دیوار نصب شده بود اشاره کرد. روی پرچم نوشته بود: "یاحسین" اشک در چشمان پیرزن حلقه زد و گفت: "این آقا شفیع شما باشد که ما را فراموش نکردید، جوانان جهادگر" ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd
📜 || امام حسین یاری‌گر جهادگران 🔖 از صبح که سر کار بودم، دلم هوای اردوهای جهادی دانشجویی را کرده بود. حسرت روزهای پرشور خدمت به مردم در مناطق محروم، رهایم نمی‌کرد. هرطور حساب می‌کردم، می‌دیدم که امکان مرخصی یک هفته‌ای برای شرکت در اردو را ندارم. در راه برگشت به خانه بودم که ناگهان چشمم به ماشینی خراب شده در وسط جاده افتاد. یک آقای جوان به همراه خانواده‌اش کنار ماشین ایستاده بود و با دیدن من دست تکان می‌داد. ابتدا با تردید از کنارش رد شدم، اما بعد دلم نیامد و با دنده عقب به محل ماشین برگشتم. وقتی به آنجا رسیدم، متوجه شدم که متاسفانه ماشین آنها به طور کامل از کار افتاده و نیاز به تعمیر دارد. آستین بالا زدم و شروع به بررسی کردم، با کمی تلاش و حوصله توانستم ماشین را تعمیر کنم. مردجوان اصرار می‌کرد که حتماً مزدم را بدهند و جبران کند. گفتم: "برای سلامتی و موفقیت جهادگران دعا کنید." مرد جوان گفت: "امام حسین (ع) نگهدار و یاری‌گر بچه‌های جهادی باشد." دو سه ساعتی بود که ماشینمان خراب شده بود و کلافه شده بودیم، آخر سر، توسل به امام حسین کردم. در آن لحظه با خود گفتم: "این همان کار جهادی‌ای باشد که دنبالش بودم." ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd
📜 || شرط خادمی خادم بودن فقط در پر طاووس به دست گرفتن و لباس فرم پوشیدن خلاصه نمی‌شود. گاهی خادم می‌تواند همان دانشجوی جهادگری باشد که با چهره‌ای آفتاب سوخته و کوله‌ای سنگین در طریق الحسین قدم برمی‌دارد و فارغ از هرنژاد و قومیتی به مردم خدمت می‌کند. ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd
📜 || خدمت در خیمه امام 📌 هر جا علم نوکری بلند است زیر خیمه امام است. اگر به تو کاری نسپردند خودت اسباب نوکری جور کن 🖊سید علی اصغر علوی ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd
نذر آزادی زندانیان 🕊 -دستی که دست خداست، قدمش روی چشم ماست 🌱 •پویش آزادی زندانیان جرائم غیرعمد در ماه محرم الحرام• شماره کارت جهت سهیم شدن: 💳
5892-1070-4528-3044
به نام گروه جهادی مشکات (شماره کارت قابل کپی کردن می‌باشد) گروه جهادی ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd
با روضه حســــــین نفس تازه میکنیم !🫀 [@jahadgaran_yazd]
📜 || او که هنر دارد! 📌 هنر داشتن، شرط ورود است اما هنری هم نداری باز هم راهی هست. بیا خادم شو، او که هنر دارد! 🖊سید علی اصغر علوی @jahadgaran I جهادگران ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 | مقام رضای امام حسین(ع) ▪️آنگاه که قران در سوره فجر می‌گوید «یاأیتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» این مقام رضای حسین است. ▪️تو این عالم گریه کردن برای هیچ چیزی نمی‌ارزد، جز اباعبدلله الحسین💔 📌 ویدئویی از رئیس‌جمهور خدمتگزار، شهید رئیسی ✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧◍◍✧‌◍◍✧◍◍✧ 🚩 پاتوق دانشجویان جهادگر استان یزد 🆔 @jahadgaran_yazd