پارجه لباس پلنگی خریده بود، به یک خياطها داد و گفت: يک دست لباس كُردي برايم بدوز، روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشيد، بسيار زيبا شده بود، از مقر گروه خارج شد، ساعتي بعد با لباس سربازي برگشت! پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه هاي كُرد از لباس من خوشش اومد من هم هديه دادم به او! ساعتش رو هم به یک شخص ديگر داده بود، آن شخص ساعت را پرسيده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشيده بود!
اين كارهاي ساده باعث شده بود بسياري از بچه ها مجذوب اخلاق ابراهيم شوند.
#گروه_جهادی_شهید_ابراهیم_هادی
#شهیدابراهیمهادی
#رفیق_شهیدم
https://eitaa.com/jahadi_hadi1
🌷 فرمانده جوانی که پای درس رهبر انقلاب بزرگ شده بود
✏️ رهبر انقلاب: من شهید محمود کاوه را از بچگىاش مىشناختم. پدر اين شهيد جزو اصحاب و ملازمين هميشگى مسجد امام حسن بود - كه بنده آنجا نماز مىخواندم و سخنرانى مىكردم - دست اين بچه را هم مىگرفت با خودش مىآورد، و من مىدانستم همين يك پسر را دارد، گاهى حرفهاى تندى هم مىزد كه در دوران اختناق آنجور حرفى كسى نمىزد.
✏️ اين بچه آنجور توى اين محيط خانوادگى پرشور و پرهيجان تربيت شد و خوراك فكرى او از دوران نوجوانيش عبارت بود از مطالب مسجد امام حسن. كه از نوارها و آثار آن مسجد [مىشد فهميد ]كه چه نوع مطالبى بود. در يك چنين محيط فكرى اين جوان تربيت شد، و جزو عناصر كمنظيرى بود كه من او را در صدد خودسازى يافتم؛ هم خودسازى معنوى و اخلاقى و تقوايى، هم خودسازى رزمى.
✏️ در يكى از عمليات اخير دستش مجروح شده بود تهران آمد سراغ من؛ من ديدم دستش متورم است.
بنده نسبت به اين كسانى كه دستهايشان آسيب ديده يك حساسيتى دارم، فورى مىپرسم دستت درد مىكند. پرسيدم دستت درد مىكند گفت كه نه. بعد من اطلاع پيدا كردم، برادرهاى مشهدىاى كه آنجا هستند، گفتند دستش شديد درد مىكند، اين همه درد را كتمان مىكرد و نمىگفت - كه اين مستحب است، كه انسان حتىالمقدور درد را كتمان كند و به ديگران نگويد - يك چنين حالت خودسازى ايشان داشت.
✏️ یک فرماندهى بسيار خوب بود، از لحاظ ادارهى واحد خودش در تيپ ویژه شهدا. این تیپ یک واحد خوب بود جزو واحدهاى كارآمد ما محسوب مىشد.
خود او هم در عمليات گوناگونى شركت داشت، و كارآزمودهى ميدان جنگ شده بود؛ از لحاظ نظم ادارهى واحد، مديريت قوى، دوستى و رفاقت با عناصر لشگر و از لحاظ معنوى، اخلاق، ادب، تربيت توجه و ذكر یک انسان جوان اما برجسته بود.
✏️ اين هم يكى از خصوصيات دوران ماست، كه برجستگان هميشه از پيرها نيستند، آدم جوانها و بچهها را مىبيند كه جزو چهرههاى برجسته مىشوند. رهبان الليل و اسدالنهار غالبا توى همين بچههايند، توى همين جوانهايند. ۶۶/۵/۲۷
🗓 ۱۱شهریور، سالگرد شهادت شهید محمود کاوه فرمانده لشکر۵۵ ویژه شهدا
#گروه_جهادی_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/jahadi_hadi1
بچه مذهبی بودن
مثل نردبونه
هرچقدر بالاتر میری
به خدا نزدیکتر میشی
اما یادت نره..
اگه از بالا بیفتی
دردش خیلی بیشتر از افتادن از پله های پایینتره!
حواست باشه سقوط نکنی🥀
https://eitaa.com/jahadi_hadi1
1_13191505781.mp3
1.5M
از شدت شوق عاشقت صد بار جان داد🥀🖤
#گروه_جهادی_شهید_ابراهیم_هادی
#شهادت_امام_رضا_ع
#صابر_خراسانی
https://eitaa.com/jahadi_hadi1
«غریبالغربا» یعنے
دور و برت شلوغ باشد
و باز تنها باشے..
مدینہ و طوس فرقے ندارد؛
وقتے حرفت را نفهمند و یارےات نکنند،
چہ فرقے مےکند ولیعهدِ قصر مأمون باشے
یا مانند پدر در بند زندان هارون؟
#امام_رضا_جانم
https://eitaa.com/jahadi_hadi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و بزرگی می گفت
چای روضه ،بر اخلاق اثر دارد....
https://eitaa.com/jahadi_hadi1
«حرم امام رضا(علیهالسلام) جاییه که
هرچی بخـوای رو بـرات خـیـر مـیکـنن،
حتی اگر خیر نباشه»
[شهید محمّدحسین محمّدخانی🕊🌹]
#گروه_جهادی_شهید_ابراهیم_هادی
#رفیق_شهیدم
https://eitaa.com/jahadi_hadi1
حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در شب شهادتی برادر بزرگوارشان امام رضا علیه السلام دعاگوی شما هستیم🖤🥀
https://eitaa.com/jahadi_hadi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نگاه مادرانه امام رضا(ع) به شیعیان گنهکار
🏴 #شهادت_امام_رضا(ع) تسلیت باد.
#گروه_جهادی_شهید_ابراهیم_هادی
#امام_رضا_ع
#استاد_پناهیان
https://eitaa.com/jahadi_hadi1
چقدر آخر این ماه سخت و سنگین است. تمام آسمان و زمین بی قرار و غمگین است. بزرگتر ز غم مجتبی (ع) و داغ رضا(ع)، فراق فاطمه (س) با خاتم النبیین (ص) است.
#گروه_جهادی_شهید_ابراهیم_هادی
#امام_زمان_عج
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
https://eitaa.com/jahadi_hadi1
#سلامبرابراهیم📚
ســاعتي بعد ميثم لطيفي را ديدم. به همراه تعــدادي از مجروحين به عقب
برميگشت. به كمكشان رفتم. از ميثم پرسيدم: چه خبر!؟گفت: من و اين بچههائي كه مجروح هســتند جلوتــر از كانال، الي تپهها
افتاده بوديم. ابرام هادي به داد ما رسيد.
ُ يكدفعه سرجايم ايستادم. باتعجب گفتم: داش ابرام؟! خب بعدش چي شد!؟
گفت: به سختي ما رو جمع كرد. تو گرگ و ميش هوا ما رو آورد عقب.توي راه رسيديم به يك كانال، كف كانال پر از لجن و ... بود، عرض كانال هم زياد بود.ابراهيم رفت دو تا برانكارد آورد و با آنها چيزي شبيه پل درست كرد! بعد هم ما را عبور داد و فرستاد عقب. خودش هم رفت جلو.ســاعت ده صبح، قرارگاه لشــکر در فكه محل رفت و آمد فرماندهان بود.خيليها ميگفتند چندين گردان در محاصره دشمن قرار گرفتهاند!
#گروه_جهادی_شهید_ابراهیم_هادی
#رفیق_شهیدم
#اینحکایتادامهدارد...
https://eitaa.com/jahadi_hadi1