eitaa logo
متی ترانا و نراک 🇮🇷🌷
316 دنبال‌کننده
48.5هزار عکس
21.8هزار ویدیو
90 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 #خاطرات_شهدا 🌹 #بیت_المال شلوار نظامیش رو آورد و گفت : « برام می‌دوزیش ؟» گفتم : « این شلوارت خیلی ڪهنہ شده ؛ مگہ لباس بهتون نمیدن ؟» گفت : « میدن ولی هنوز ڪار میڪنہ ، یڪم فقط پاره شده ، #بیت‌المالہ !» ✍ راوی مادر #شهید_علی_عابدینی 🌷صلوات
🕊 . بعد از فتح شهر الحاضر بود که به لطف خدا و مدد اهل بیت بدون شهید و مجروح، عملیات تموم شد.✅ . رزمنده ها خیلی خوشحال بودن و هر کسی به نحوی شکرگزاری میکرد و درحال شادی بود. . منم اسلحه 🔫رو مسلح کردم و دو تا تیر هوایی زدم یه دفعه یه نفر زد رو شونم برگشتم دیدم . با ناراحتی گفت چیکار میکنی!!؟ گفتم: خب خوشحالم. شهرو فتح کردیم .😅 دارم می زنم. . مسعود گفت: برادر ... با اینکه من بزرگتر بودم و تقریبا هم سن بچه من بود، ولی این حرفش تا رفت و همیشه صداش تو گوشمه و خدارو شکر میکنم که لیاقت همراهی و همرزمی شهدا رو نصیبم کرده..❤️ ازهمرزم شهید 🍃🌷 صلوات
💢بنزین ماشینم🚗 تمام شده بود از #مهدی خواستم چند لیتر #بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم. 💢گفت: بنزین ماشین من از #بیت_المال است، اگر ذره‌ای از آن را به تو بدهم ✘نه تو خیر می‌بینی و نه #من. #شهید_مهدی_طیاری #بیت_المال 🌹🍃🌹صلوات
♦️بسیارشوخ طبع بود و بالطبع، این شوخ طبعی را در خانه🏡 هم داشت، درست است زمان زیادی درخانه نبود ولی درخانه کیفیت خوبی داشت بسیار اهل بازی کردن با بچه ها بود. ♦️دخترمان وابستگی زیادی به پدرش داشت و زمانی که همسرم به شهادت رسید، 9ساله📆 بود، درعین حال اگر اشتباه بچه را می‌دید به راحتی از آن نمی‌گذشت📛 ♦️مثلا یکبار بچه‌ها چیزی ازپدرشان خواستند اما ایشان نکرد✘ و بااینکه خودش هم ناراحت بود ولی این کار را به بچه‌ها می‌دانست، محبتش به بچه ها باعث نمی شد از خطاهای آنان به راحتی بگذرد و این های خوب👌 اخلاقی‌اش بود ♦️خصوصیت دیگرش دل‌بزرگ و صاف و ساده اش♥️ بود، همکارانش می‌گویند اول وقتش را به هیچ عنوان ترک نمی‌کرد سر نماز حالت خاصی داشت، در قنوت🤲 دستش را طوری بالا می‌آرود که به می گفتم همه چیز را برای خودتان می‌خواهید، می‌گفت خدا فرموده همه چیز را از من بخواهید. ♦️روی خیلی حساس بود مدتی در محل کار مسئول خرید🛒 شده‌ بود جالب اینجاست برای خرید وسایل سرکار همه تلاشش رامی‌کرد که کمترین پول💰 بیت المال را خرج کند امابرای وسایل منزل اینطور . 🌷 🌹🍃🌹صلوات
❅: 👌 کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود ، میرفتن دفترشون و محل کارشون من و با خودشون میبردن! توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یه یخچال خیلی کوچیک.. جلسه های بابا که طولانی میشد به من میگفتن برو تو اون اتاق استراحت کن توی یخچالم آبمیوه و آب و یه طرف تافی بود! از همون تافیایی که پوستشون رنگی رنگی بود و وسطشون شکلات. ساعت ها میشد تو همون اتاق میشستم که جلسه های بابام تموم شه برم پیشش! از توی یخچال چند تا تافی میخوردم آبمیوه میخوردم آب معدنی که بود میخوردم یه جوری سر خودمو گرم میکردم وقتی جلسه های بابا تموم میشد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق،میپریدم بغلش منو میشوند روی پاهاش میگفت بابا چیا خوردی هرچی خوردی بگو میخوام بنویسم! دونه دونه بهش میگفتم حتی تا آب معدنی و یه دونه شکلات! موقع رفتن دستمو که میگرفت بریم سر راه اون کاغذ و به یه نفر میداد میگفت بده حسابداری! دختر من این چیزا رو استفاده کرده بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن! اونوقت چجوری ما ۸/۵ میلیارد پول مردم با این کشور که بابام جونشو براشون داد ، میتونیم از سفره ی مردم برداریم؟! خدایا تو آگاه به همه چیزی ممنونم که اجازه ندادی با آبروی بابام بازی بشه💔 فاطمه سلیمانی فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
💢‏یڪ تڪہ نـان خشڪ اهـدایے مـردم در این سفـره، 👌 دارد بہ سفــره‌هاے رنگینے ڪه از غـارت حـاصـل شده‌اند... صلوات 🌷🍃
ایثارها نجومی! ایمان‌ها نجومی! سادگی‌ها نجومی! مقاومت‌ها نجومی! اما تازگی ها مُد شده فقط را می گیرند و می برند و می خورند! 🍃🌹🍃صلوات
‍ 🌸 شهید غلامعلی پیچک🌸 🍂 سلام، خوش بحالتان، مهر در پرونده اعمالتان خورد و عاقبت بخیر شدید اما، اینجا بد است. دل ها گرفته است و هایمان گلوگیر شده اند و خسته ایم از زمانی که امان را از اهالی گرفته است. 🍂 هشت سال باغیرت جنگیدید برای وجب به وجب این خاک، برای اینکه حقی نشود. 🍂 اما هشت سال است که با و امید مردم را از زندگی ناامید کرده اند، پدر خانه در مقابل اهل خانه از و کمر خم کرده است. سفره خالی و هایش هم شده اند اما ترازوی عدل، حسرتِ برابری بر دارد. 🍂روی بیت المال بودید که مبادا مدیون شوید و پل صراط پایتان بلغزد اما این روزها را غارت می کنند و بعد از رفتنشان از مرزهای کشور، خبر هایشان در روزنامه های کشور به یادگار میماند. 🍂زمین های را با کمترین امکانات شناسایی می کردید پاکسازی و را نابود می کردید. حالا ستون پنجم ها، گرا می دهند، دیروز ح.ا.ج ق.ا.س.م و امروز ف.خ.ر.ی ز.ا.د.ه. خبر شهادت ها شد بر دل ...❤️ 🍂 رمز عملیات هایتان بود و فرمانده امام زمان اما حالا، دین را خواسته هایشان کردند و مردم را نشانه گرفته اند که مردم هم از شوند و هم از خرما... 🍂 وصیت هایتان شد بردیوار اما چادرها خاکی می شود و حجاب ها، سرخی خونتان را کدر می کند. آه که که این قصه ی پر غصه پایانی ندارد... شهیدجان، برگرد، بیسیم ات راهم بیاور. حاج و ح.ا.ج ق.ا.س.م را هم صدا کن. بیا و نجات بده. کم کم هم سقوط می کند هم ایمانمان... ✍نویسنده: منتظر 🕊 به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۳۸ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۶۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
🕊 | 🔻با بیت المال میانه خوبی نداشت. نمی خواست زیر دَین مردم برود. رفته بودم تدارکات تا یک سری وسایل برای سید حمید بگیرم. مسئول تدارکات گفت: سید حمید چیزی از ما نمی گیرد. معمولا وسایلش را خودش از شهر تهیه می کند. خیلی تعجب کردم. رفتم پیشش و گفتم: چرا این کار را می کنی؟ گفت: نمی توانم. می ترسم بروم زیر دین مردم. 🌹 اگر پولی هم از راه جبهبه دست می آورد، در راه خیر مصرفش می کرد. مادرش می گفت: هر وقت می خواست به جبهه اعزام شود، کرایه راه را هم خودمان به او می دادیم. "شهید سیدحمید میرافضلی" ✍🏻 پا برهنه در وادی مقدس شهدا ذکر صلوات 🌷🍃 یازهرا سلام الله علیها 🖤
✨بسم الله الحبیب 🍃شهید علیرضا قبادی دلها بود و سلیمان ، این را گلهای بی قرار پادگان گرمدره و رزمندگان سوری خوب می دانند، او عاشقی بود که تا آخرین نفس به وعده شیرین معبودش ایمان داشت. 🍃ازقدیم گفته اند تخریب چی ها راه رسیدن به معبود را خوب بلد هستن، راهی که از میان میدان نفس می گذرد. 🍃دلی رئوف داشتن که مرز نمی شناسد از حقوق خودش برای خانواده هدیه تهیه میکرد ،ان ها را مانند خانواده خود می دانست😍 🍃 نقطه حساسی است که همه شهدا آن را رعایت میکردنند. هنگام اصابت گلوله به پایش، دکتر برای خارج کردن گلوله باید شلوارش را پاره میکرد راضی به پاره کردن شلوار نشد. اینگونه افراد عندربهم یرزقون می شوند🕊 🍃در گوشه ای از وصیت نامه گهربارش امده است که: {برای هرکس فرصتی پیش می اید، فرصتی برای اینکه بفهمد در کدام قرار دارد ، سپاه خیر یا شر} یارفیق ! درانتخاب سپاهمان، را به ما هدیه کن. 🍃بیست و هفتم همان ماه تولدش، شجاعانه برای شکار مین ها عَلَم تخریب را بلند کرد. دشمنان، خصمانه توانایی مبارزه با ایمانش را نداشتند. ناجوانمردانه از پشت وارد قلبش شدند و علیرضا را از مادرش جدا کردند💔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۵ اردیبهشت ۱٣۶٧ 📅تاریخ شهادت : ٢٧ اردیبهشت ۱٣٩۶ 🌷محل شهادت : دمشق 🥀مزار شهید : کرج _امام زاده محمد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃 صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم