بیسیم میزنند📞 که بچهها در خط نیاز به مهمات دارند. #سجاد داوطلبانه برای بچهها مهمات میبرد. آن منطقه هنوز پاکسازی نشده بود🚫. سجاد وقتی صد متری از نیروهای خودی دور میشود اولین تیر را به ماشینش🚙 میزنند. تا اینکه ماشین را به شدت زیر آتش میگیرند.
چهار #تکتیرانداز هم زیر درختان زیتون پنهان شده بودند که با وجود پوشیدن جلیقه ضدگلوله از پهلو به او تیر میزنند💥. سجاد از ماشین به بیرون پرتاب میشود و چند تیر هم به پای او میزنند. مدتی بعد سایر رزمندگان، #تکفیریها را به هلاکت میرسانند و پیکر سجاد🌷 را به عقب منتقل میکنند.
#شهید_سجاد_دهقان
🌹صلوات
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰یکسری اول رفت #سوریه و برگشت. بعد از بازگشت، دیدیم این بچه مثل اسپند روی آتش🔥 است، دائم میگفت: " #دوباره_برم".
🔰با دیدن اوضاع آنجا، #طاقت ماندن در اینجا را نداشت🚫. پدر و مادر را راضی کرد و باز هم رفت #سوریه و طولی نکشید که گفتند پر زده🕊 است.
🔰وقتی بار اول از سوریه برگشت، میگفت: «جایتان خالی؛ در حرم #خانم_زینب(س) نماز خواندم📿.» مکهاش را رفت.
🔰 #کربلا هرسال میرفت. پیادهروی #اربعین را میرفت و سوریهاش را هم رفت و زیارت کرد👌، چه ذوق و شوقی داشت
🔰میگفت: «قربان #مظلومیت خانم زینب(س)، چقدر حرمش خلوت بود😭، بهخاطر اوضاع جنگ #حرمش زیاد زائر ندارد، خدا انشاءالله کمک کند که زودتر داعشیها👹 و #تکفیریها نابود شوند و سوریه آزاد شود✌️ و خانم حضرت زینب(س) هم تنها نباشد❌».
🔰وقتی میرفت، میگفت: «میرویم تا انشاءالله #سوریه را از چنگال داعشیها، تکفیریها، آمریکاییها و اسرائیلیها #نجات دهیم👊».
راوی: دایی شهید
#شهید_عبدالله_باقری
#شهید_تاسوعا
صلوات 😭🖤🍃🌷