🌿🍂🍃🍀
#حدیث_قدسی!
اگـــر بنــده اش شـــوے
#عاشقتــ مےشـــود،💔
اگــــر عاشقتــ شــود،
تـــورا مےخـــرد،💵
اگــــر تو را بخــــرد ،
نمےمیرے...
#شهیــــد_میشوے...🌷
#شهدا💠
#شهیدمحمدرضادهقان ♥️
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🍃
#خدایا_به_آبروی_شهدا_ما_را هم_ببر☘
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
خون شهید
#حق_الناس استــ
با این حق الناس بزرگ ڪہ
بہ گردنمان است چه خواهیم کرد؟
#شهید پیـرو خطش رامیخواهد
نہ فقط شـرمنده ے نگاهش را
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷🍃
و تاریخ تکرار میشود...
روزگاری که پدر جای پسر میایستاد
رفت و اکنون بچهها جای پدر میایستند
عاشقان ،پا پس کشیدن نیست در قاموسشان
مرد میداناند و حتی بیسپر میایستند.
✍عکس نوشت:
تصویر بالا، مراسم تشییع #شهید_عباس_ورامینی در اوایل آذر ۱۳۶۲ در #بهشت_زهرای_تهران.
#میثم فرزند #حاج_عباس در آغوش #حاج_همت
تصویر پایین :
#محمّد_علی فرزند #شهید_صدرزاده در آغوش #شهید_مرتضی_عطایی بر سر مزار #شهید_حسن_قاسمی_دانا
#دفاع_همچنان_باقیست
#شهدائنا_مع_الحسين
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🌹🍃🌹🍃
🍃بسم رب شهدا والصدیقین 🍃
#ۺـہـود_عـۺق 🌷
در تمام زندگی بیست ساله اش،
یک بار برات کربلا
را گرفت. هر چند پایان عمر این دنیایی اش،🌍
مصادف شد با سر گذاشتن بر دامن مادر سادات
(س) و شب زیارتی حضرت سیدالشهداء (ع)
ومهمانی ارباب در کربلا.🕊
ماه مبارک رمضان 🌙
سال نود بود که بین الحرمینی شد برایمان...
حرکت ساعت نُه صبح بود. ما احتمال می دادیم
که به تعویق افتد، لذا سحری خوردیم... از همان
ابتدای سفر در اتوبوس🚌،با اینکه هم سفرها را نمی شناخت،ملحق شد به جوانهای ته اتوبوس.
دیگر اول اتوبوس پیدایش نشد.
حدود ساعت ⏰یازده صبح بود که از حد ترخص
گذشتیم.همان موقع بود که از ته اتوبوس آمد کنار
مادر و گفت: «خب دیگه! وقت افطاره!»
- محمد! ما سحری خوردیم! لااقل بذار وقت ناهار
بشه!❗️
_ «نه دیگه! حد ترخص گذشت. خدا اجازه داده
بسه دیگه! شما طولانیش نکن!» 😄و شروع کرد به
افطاری خوردن!
یکی از ویژگی های بارزش همین بود؛فقط از یک
نفر خجالت می کشید، از یک نفر به طور کامل
اطاعت می کرد، محدودیت های یک نفر را بی چون و چرا می پذیرفت و واقعا به آن پایبند بود.
وقتی در کاری جواز از پروردگارش داشت،
محدودیت های سخت گیرانهی سایرین را قبولنمی کرد.
وقتی شرع به او اجازه ی کار درستی
را می داد،برای عرف و نگاه مردم،خواست بقیه ارزش قائل نبود.
_ «از خدا جلو نزنید!!!»
#نقل_از_خواهربزرگوار_شهید 🍃
#مدافع_حرم
#شهیدآقامحمدرضادهقانامیری🌷
#سوریهحلبالعیس
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌷🍃 🇮🇷
دنیا مشتش راباز کرد...
تو #گل بودی..
ومن #پوچ..
خدا تورا برد؛
وزمان مرا
ای #شهید
مارا دریاب
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌷😭🍃
#زیارتگاه_شهیدفیروزآبادی
🌷 #هر_روز_با_شهدا_
#صحنههایی_که_هرگز_فراموش_نمیکنیم!!
🌷زمانی که به نیروگاه اتمی بوشهر حمله شد، فوراً با یک تیم به طرف نیروگاه حرکت کردیم و صحنههای جانگدازی را دیدم که هرگز فراموش نمیکنم. مثلاً حملههای راکتی که شروع شد، من آنجا بودم. سر بلند کردم و دیدم بدنی بدون سر در حال دویدن است. وحشت زده و متعجب شدم.
🌷بعداً متوجه شدم راکت به سرش اصابت کرده ولی هنوز جان در بدن داشت. ما با چنین صحنههایی مواجه بودیم که حتی شنیدن آن برای همه رنجآور است اما با اینحال به مداوای اولیه و اعزام مجروحان به بیمارستان مشغول شدیم....
راوی: خانم سیده شاهرخ غدیری، پرستاری که از ابتدا تا پایان جنگ تحمیلی به مراقبت از مجروجان جنگ پرداخت.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
🌷 #هر_روز_با_شهدا_
#وقتی_دلم_لرزید....
🌷عمهها آمده بودند و خانهمان شلوغ بود، همه بودند ولی من دائم در اتاقها با نگاهم احمدرضا را دنبال میکردم، وسایلی را جمع میکرد و انگار او میهمان بود و مهیای رفتن، جلو رفتم و گفتم: «احمدرضا جان! مادر، میهمان داریم. کجا قصد کردی بروی که داری وسایل جمع میکنی؟» آرام و مطمئن نگاهم کرد: «امروز عصر اعزام داریم، من هم با بچهها میروم.» با ناراحتی گفتم: «امشب عمهها هستند نمیخواد بری.» لبخند زد! یعنی همه بروند من برای میهمانی بمانم، همه دوستانم بروند من بمانم و خوش بگذرانم. از کمان نگاهش قصدش را خواندم.
🌷رفت، آرام نداشتم. راه افتادم ببینم با کدام گردان و به کجا میرود، دوستان همرزمش چه کسانی هستند، وسیلهی ارتباطی نبود اما میشد از طریق رزمندگان دیگر خبر گرفت، دوربینهایی بود که از اعزام نیروها فیلم میگرفت و با آنها مصاحبه میکردند. احمدرضا را دیدم مثل آدمی که سرما آزارش میدهد، کت نظامیاش را روی صورت کشیده بود. میخواست تصویری از او نباشد. سوار ماشین که شدند دوستانش برای خداحافظی آمده بودند، نگاهش میکردند و تکرار میکردند: «شفاعت، احمدرضا شفاعت» دلم لرزید!
🌷....گفتم: «مادر مگر میخواهی شهید شوی که میگویند شفاعت شفاعت....» لبخند آرام و مهربانی زد: «نه مادرِ من، بین بچههای جبهه مرسوم است طلب شفاعت کردن.» همیشه برای رفتن عجله داشت، من احمدرضا را تکهای از وجود خودم میدانستم. رفتنش سخت بود اما او هدیه و امانت موقتی بود که زندگی ما را زیبا کرده بود و زیباتر از آمدنش، رفتن او پیش پروردگارش بود. با چهرهای تابان و شوقی وصفناپذیر و پروازی لبریز از عشق به سوی معشوق!
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز احمدرضا احدی رتبه اول کنکور پزشکی سال ۶۴
🔰 تنها وصیتنامه به جا مانده از شهید احمدرضا احدی👇
«بسم الله الرحمن الرحیم
فقط، نگذارید حرف امام به زمین بماند همین
والسلام
کوچکترین سرباز امام زمان (عج الله)
احمدرضا احدی»
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
بسم رّبّّّ اّلّشّهّـّבّاّءّ פּّّ اّلّصّـّבّیّقّیّنّ"ّ
به مناسبت سالروز شهادت
شهید_حنیف_بهبودی
تاریخ تولد : ۱ فرودین ۱٣۴۶
تاریخ شهادت : ۱٨ تیر ۱٣۶٧
🕊محل شهادت : منطقه شیرسورکوه عراق
🥀مزار شهید : امام زاده هاشم رشت
می گویند *اشک* راز شهادتِ عاشقان است؛ زمانی جاری میشود که دل سوخته باشد! عجیب هوایی شده و به سمت خدا پرکشیده باشد!
دل حنیف هم همیشه پرِ پرواز داشت و اشک هایش درنماز سوز درونی اش را آشکار میکرد، او خوب میدانست باید چه کند تا خدا خریدارش شود؛ تا اورا برگزیند و در آغوش بکشد!
قطره های روان شده از چشمانش دل مادر را به درد می آورد و آنقدر بیتابی های فرزندش را دید که زیر آسمان دست به قنوت برداشت و با تمام وجود حاجت روایی فرزندش را از خدا طلب کرد. بعدها بود که فهمید حنیفش غرقِ شهادت شده و دیگر میلی به دنیا ندارد!
عاشق باب_الحوائج نیز بود! آقایمان امام کاظم(ع) را میگویم! در خاکریز دفاع از کشور، میان بوی باروت و خمپاره؛ این مداحیِ هفتمین خورشیدِ ولایت بود که قلب میقرارش را تاب میبخشید...
عشق به موسی بن جعفر(ع) بعد از شهادتش نیز هویدا شد، آنجا که پیکر مقدس وبی جانِ او روی دستان مردم در کاظمین مهمان حضرت شد و شال سبزی از مرقد مولا بر کمرش بسته...
او فاتح عملیات غرورافرین مرصاد است! بی سیم چی بودن عجیب به او می آمد و زمانی چهره اش جهان را نور بخشید که با تیر مستقیم دشمن شهد شهادت کامش را شیرین کرد! شهادتت_مبارک بی سیم چیِ مرصاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_در_قهقهه_مستانه_شان_و_در_شادی_وصلشان_عند_ربهم_یرزقون_اند
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌷🍃
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
💠بســـــــم رب الحسین علیه السلام💠
💠به مناسبت سالروز تولد
💠شهید_محسن_اسلامی_مهر
💠تاریخ تولد : ٢۰ /۴/ ۱٣۴۰
💠تاریخ شهادت : ٢۱ /۱۲/ ۱٣۶٣
🕊محل شهادت : جزیره مجنون
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🌷شهدا عندربهم یرزقون _اند🌷
همانهائے ڪه نام مبارڪشان قوّت قلب گــ🌷ـل لاله است.
ڪسانے ڪه ترنّم گفته هاشان زینت بخش جزیره مجنون است ولطافت ڪلامشان نوازشگرآسمان شهرمےشد🌷
🌷شهید محسن اسلامی مهر، سال ۴۰ درخانه ای از اهل معرفت ساکنان شهر ری به دنیا آمد. مرز تحصیلاتش از دیپلم گذشت، دانشجوی رشته_پزشکی در کشور انگلیس شد.
🌷با شنیدن طبل جنگ صدام به ایران برگشت. با مرام سپاه پاسداران آشنا شد، همراه برادرانش رضا و حسن به عنوان یک نیروی سپاهی با سمت مسئول مهندسی به مدت چهار سال در جبهه خدمت کرد.
🌷تقدیر الهی چنین شد که دانشجوی رشته پزشکی به جای درجه پزشکی، تاریخ ۶۳.۱۲.۲۱ درجه شهید، کنار نامش حک شد. برادرانش رضا و حسن به درجه جانبازی نائل آمدند و در نهایت به شهید محسن رسیدند.
✨روحشان شاد، مرامشان پررهرو باد.✨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_در_قهقهه_مستانه_شان_و_در_شادی_وصلشان_عند_ربهم_یرزقون_اند
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌷🍃
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
⚘بسم رب الحسین سیدشباب اهل الجنہ⚘
.
💝به مناسبت سالروز🎈ولادت
🍥شهید:محمد رضا تورجی زاده
🍥تاریخ :تولد1343/4/23
🍥تاریخ :شهادت1366/2/5
🍥نحوه شهادت:اصابت ترکش به پهلو....
⚘محمدرضا تورجی زاده در سال ۱۳۴۳به دنیا آمد.از همان کودکی عشق فراوانی به اهل بیت(ع) داشت و در مجالس خاندان نبوت و امامت حضور می یافت.
⚘محمدرضا تورجی زاده همراه با تحصیل علم در مغازه ی پدرش کار می کرد.پدرش به دلیل مذهبی بودن و علاقه ی بسیار به دین او را در 📘مدرسه ی احمدیه ثبت نام نمود.
⚘باتوجه به اینکه آخرین سال دوره ی راهنمایی تورجی زاده مقارن با قیام مردم🕌 قم بود با تعدادی از دوستانش تظاهراتی در مدرسه شکل دادند.
⚘در زمان انقلاب با چندتن از دوستانش در مسجد ذکرالله فعالیت های سیاسی انجام دادند و از اینرو مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.محمدرضا تورجی زاده از فعالان مبارزی بود که علیه 👹گروهک های ضدانقلابی و بنی صدر فعالیت کرد.
⚘او علاقه ی خاصی به آیت الله خامنه ای و آیت الله بهشتی داشت.
تورجی زاده در دبیرستان هاتف تحصیل کرد و در همان جا به 🎤مداحی و روضه خوانی می پرداخت و صدای👌 بسیار زیبایی داشت.
⚘در سال ۱۳۶۱به جبهه رفت و در تیپ نجف اشرف خدمت کرد و در عملیات های محرم،والفجر و کربلا شرکت نمود.در جبهه نیز به 🎤مداحی و نوحه سرایی پرداخت و در آنجا نیز بسیاری از رزمندگان مجذوب صدای گرم و زیبای او شدند به طوری که وصیت نمودند 📖دعای کمیل مراسم هفته های آن ها را بخواند.
⚘علاقه ی فراوان محمدرضا تورجی زاده و درخواست رزمندگان دیگر باعث شد که آن ها هیئت گردان یازهرا را 📗تاسیس کنند و این هیئت بعدها در اصفهان با نام هیئت محبان حضرت زهرا(س) و هیئت✌ رزمندگان اسلام به فعالیت خود ادامه داد.
⚘تورجی زاده به طور مداوم در جبهه مجروح می شد و قبل از آنکه به طور کامل بهبود یابد مجدد به جبهه می رفت.
⚘محمدرضا تورجی زاده در پنجمین روز 🍀اردیبهشت سال ۱۳۶۶در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در حین فرماندهی گردان یازهرا در سنگرش از ناحیه ی پهلو،بازو جراحت و ترکش هایی دید و به مقام شهادت نائل شد.
🚩🚩🚩
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_در_قهقهه_مستانه_شان_و_در_شادی_وصلشان_عند_ربهم_یرزقون_اند
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🌹🍃🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌸بســــــــــم ربـــــــ الـــــــزهــــــــرا🌸
💓ســــــــــــــلام الله علیــــــــها💓
🌸به مناسبت سالروز 🎀تولد
🌸شهیده_طیبه_واعظی
🌸تاریخ تولد : ٢۴ /۴/ ۱٣٣٧
🌸تاریخ شهادت : ٣ /۳/ ۱٣۵۶
🕊⚘محل شهادت : تهران
🕊⚘مزار شهید : بهشت زهرا
🍃🌸🍃
💥شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج کرد و طی یک مراسم مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و 💉تفسیر_قرآن پرداخت.
🍃🌸🍃
💥بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که 👹ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند.
🍃🌸🍃
💥دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله 🔥شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب حجابش بود.
🍃🌸🍃
👌گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش🐏 گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد.
🍃🌸🍃
✨ روحش_شاد و راهش پر رهرو باد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_در_قهقهه_مستانه_شان_و_در_شادی_وصلشان_عند_ربهم_یرزقون_اند
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#شهيد مدافع حرم محمد امين كريميان
وقتی که سختی ها به یک مجاهد فشار بیاورد آن مجاهد باید لذت ببرد که در راه خدا سختی را دارد تحمل می کند و این سختی است که برای خداست
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات😭🌷🍃
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🕊 #دوستان_شهدا 🕊
شهـادت ....
اجر کسانی است که در زندگی خود
مدام در حال درگیری با نفساند
و زمانی ڪه نفس سرڪش خود
را رام نمودند،
خداوند به مزد این جهاد اڪبر،
شهادت را روزی آنان خواهد کرد...
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#شهیدان_رجایی_باهنر
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 😭🌷🍃
✍خوابیڪه سردارسلیمانی پساز شهادت سردار مهدیزینالدیندیدن :
📌هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهیدنشدی؟همینچندوقت پیش،توی جادهیسردشت...»حرفم رانیمهتمام گذاشت.اخم ڪوتاهیڪردوچین به
📌پیشانیاشافتاد.بعدباخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام.مثلاینڪه هنوز باورنڪردی شهدازندهن.»عجله داشت. میخواستبرود. یكباردیگر چهرهی
📌درخشانشراڪاویدم.حرفباگریه از گلویم بیرون ریخت: «پسحالاڪه
📌میخوایبری،لااقلیهپیغامی چیزیبدهتا بهرزمندههابرسونم.»رویم را زمیننزد. قاسم،من خیلیڪاردارم، بایدبرم. هرچی میگم زودبنویس.هولهولڪی گشتم
📌دنبالڪاغذ.یكبرگهیڪوچك پیدا ڪردم.فوری خودڪارمرا ازجیبم درآوردم وگفتم: «بفرمابرادر! بگوتا بنویسم.»بنویس: «سلام، من درجمع شما هستم»
📌همین چندڪلمهرابیشترنگفت
موقع خداحافظی، بالحنیڪه چاشنیِ التماس داشت،گفتم: «بیزحمت زیرنوشتهرو امضاڪن.»برگهراگرفتوامضاڪرد. ڪنارشنوشت: «سیدمهدی زینالدین» نگاهیبهتزدهبهامضا ونوشتهی زیرش كردم.باتعجبپرسیدم:«چی نوشتی آقامهدی؟توڪه سیدنبودی!»اینجابهم مقامسیادت دادن.
ازخواب پریدم.موج صدایآقامهدیهنوز تویگوشم بود؛«سلام،من درجمع شماهستم»
📚برشی از ڪتاب "تنها؛ زیر باران"
روایتی ازحاج قاسمسلیمانیدرباره شهید مهدیزین الدین
#لبیک_یا_امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#لبیک_یا_ شهدا
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 😭🌷🍃
#خاطرات_شهدا 💌
کار هر شبش بود...✨
با اینکه از صبح تا شب کار و درس 📚و فعالیت میکرد نیمههای شب بلند میشد #نماز_شب میخواند!
یک شب به او گفتم: یکم استراحت کن، خستهای با همون حالت خاص خودش گفت:
تاجر اگر از سرمایهاش خرج کنه بالاخره ورشکست میشه، باید سود به دست بیاره تا زندگیش بچرخه...
ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم🙂!
#شهیدمصطفیچمران🌷
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌸
#|اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ای همه #عاشوریان باید که قربانی شویم
با نوای حیدری، غرق رجزخوانی شویم✊
پای درس #فاطمه، در مکتب خون خدا
عاشق♥️پیر خمین، باید جمارانی شویم
دل به دریاها زد و بر اهل دنیا دل نَبست
بحر اقیانوس ها🌊بایدکه طوفانی شویم
#کربلا درس اطاعت بود، از سالار خود
ای خوشا در کوی جانان، مرد میدانی شویم
منبری ها، روضه خان ها، سینه زن های #حسین
صبح که آمد ، عازم پیکار پایانی شویم✌️
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات😭🌷🍃
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#شهید_حضرت_زهرایی..🌹🍃
بخشی از #وصیت_نامه
#شهید_محمد_عبدی 🌷🕊
اگر پهلوی من مثل #مادرم زخمی نشده بود به من شهید نگویید
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 😭🌷🍃🇮🇷
اولین شهید روحانی مدافع حرم
🌹شهید محمد مهدی مالامیری🌹
ایشان بسیار پاک و صادق بودند. پیش از آن که طلبه شود، طبق حدیث قدسی همیشه با وضو بود. مادرش که از سادات جلیله حسینی است، همیشه می گفت: محمد مهدی آن قدر خوب است که آخر شهید می شود.
شهید خود نیز عاشق جهاد و شهادت بود و پیش از ازدواج، برای جنگ با اسرائیل عازم لبنان شده بود ، ولی در نیمه راه مجبور به بازگشت شد.
هرچند بخش قابل توجهی از زندگی ایشان به مطالعه و غور در مباحث علمی اختصاص یافته بود اما فعالیت های تبلیغی را از تا هنگام شهادت به عنوان تکلیف و وظیفه شرعی بی هیچ بهانه و توجیهی انجام می داد.
#شهید_محمد_مهدی_مالامیری
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات😭🌷🍃
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خبرنگارازشھیدابومھدیپرسید:شما
ڪهعربهستیدچطوراینقدرقشنگفارسۍ
صحبتمیڪندایشوندرپاسخگفتند:
عربۍزبانقرآناستوفارسۍزبانانقلاب!:)
#شهیدابومهدیالمهندس 🌷
#امام_زمان
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
🌱اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 😭🌷🍃
از خانه عاشقان خبر آوردند
با شوق وصال چشم تر آوردند
در راه مزار حاج قاسم بودند
ناگاه سر از بهشت در آوردند
#شب_جمعه🌙
#ایران_تسلیت💔
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات💔
<💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا
نام : اکبر
نام خانوادگی : شهریاری
نام پدر : خیرالله
تاریخ تولد : ۱۳۶۳/۱/۱ - تهران🇮🇷
دین و مذهب : اسلام شیعه
وضعیت تأهل : متأهل
شـغل : پاسدار
ملّیـت : ایرانی
تاریخ شهادت : ۱۳۹۲/۱۱/۱ - دمشق🇸🇾
مزار: بهشتزهرا سلاماللهعلیها-قطعه ۲۶
کتاب : «کمی بیشتر بمان»
توضیحات : حافظ کل قرآن ، مداح اهلبیــــت علیهمالسلام ، متخصص نقشــــهخوانی جنـــگهای نامنظــــم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🌷 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 😭🌷🍃
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🤲