eitaa logo
متی ترانا و نراک 🇮🇷🌷
316 دنبال‌کننده
48.7هزار عکس
22.1هزار ویدیو
90 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠دهان کثیف #مادر_شهید 🔹دوران کودکی اگر از جایی حرف زشت🚫 یاد میگرفت و در خانه #تکرار می کرد به او می گفتم: دهانت #کثیف شده برو آن را #بشورچون بچه بود باور می کرد و دهانش را می شست 😅 🔸یک بار حرف زشتی را #دوبارتکرار کرد. سری اول شست و برگشت سری دوم آن فحش را مجدد گفت🙊 تشر زدم که دهانش را خوب نشسته است. این بار رفت و با #مایع و صابون دهانش را کف آلود کرد و شست و پیش من آمد و گفت که حالا #دهانم_تمیز_شده. #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری صلوات 😭🌷
شست بارانـ🌧 همه ی کوچه، #خیابان ها را پس چرا مانـده #غمت بر دلِـ💔 بارانے من⁉️ #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری 🌹🍃صلوات
🌷 🌷هواى را داشت، تا جايى كه ميتوانست ميكرد. 🌷و نسبت به حرمتى كه بين بود نشان ميداد و بامعرفت💖 بود حتى نسبت به دوستانِ دوستانش و احترام قائل بود. راوی: دوست شهید 🌷 🍃🌹🍃صلوات
همه جور آمدنی رفتن دارد 💥الا #شهادت شهادت🌷 #تنها آمدن بدون بازگشت⛔️ است. #شهید که شدی می مانی😊 یعنی #خدا نگهت می دارد تا #ابــــــــــــد ...... #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری 🌹🍃صلوات
ای #صبح من از طعم کلامت شیرین هر لحظه به اعتبار #نامت شیرین😍 #لبخند بزن... بخند🙂 از قند لبت هر #صبح_بخیر و هر سلامت شیرین #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃صلوات
🍁صحبت از ↵دیروز و ↵امروز و ↵ نیستــــ❌ 🌷صحبت از و تو یعنی ❣همیشه❣ صبحتون شهدایی🌺
💠خواهر بزرگوار شهید #محمدرضا_دهقان 🔸دوسال پیش با هم رفته بودیم #بهشت_زهرا(س)، یکی از مهمترین تفریحات و عاشقانه هایش با شهدا💖 تمیز کردن سنگهای مزار و چیدن گل🌷 روی آن بود. 🔹رسیدیم به مزار #شهیدمحرم_ترک رفت نشست کنار مزار و گفت: "سریع اینجا از من عکس بنداز📸" با تعجب گفتم: "چرا اینجا⁉️ پاشو کنار #آقارسول ازت عکس بگیرم! " 🔸گفت :" نه! شهید ترک کلید #فتح شهدای ایران🇮🇷 توی سوریه ست. آقارسول و #آقامحمودرضا هم اینجا عکس دارن! ازم عکس بنداز که بعد از #شهادتم پخش کنی..." 🔹عکس انداختم اما به او خندیدم😄 و گفتم: اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران #شهید بودند!! ⭕️گاهی فکر می کنم چقدر لحظه پروازش🕊 را #دور میدیدم. حالا #سه_شهید کنار مزار شهید محرم ترک🌷 عکس دارند!!! #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری 🌹🍃صلوات
📖نوجوانی جهادگر شانزده سالہ بود ڪه از طرف دبیرستان بہ سفر جهادی رفت ؛ 😍 می خواستند برای بهتر شدن آبیاری آن روستای محروم استخر بسازند . زمین سفت و سختی بود ڪه باید خیلی انرژی صرف می شد . 😞 هر گروه وظیفہ خودش را داشت ؛ خیلے ها ڪم آورده بودند . اما او خستگےناپذیر بود و جاے چند نفر ڪار مےڪرد ؛ ڪلنگ مےزد ، بیل مےزد ، خاڪ را از جایی دیگر منتقل مےڪرد . بمب انرژی بود .✌️☺️ منبع : ڪتاب ابووصال 🌹صلوات
‍🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین ‍ 🍃 📚💌 شروع رفاقت ما، با کنار هم نشستن داخل کلاس بود... شاید در طول دوران تحصیلم با کنار دست نشستن ها، دوستان زیادی پیدا کردم.. اما تفاوت و جذابیت محمد برای من به شیطنت و هیجانش بود...☺️ شیطنت های دبیرستانمون با تقلب های نامه نگاری ثبت شد و از کنار هم بودن دانشگاه گوشی بازیهامون... طوری برامون عادت شده بود که گروه دو نفری زده بودیم کنار هم با هم چت میکردیم! و یا سر رکورد های بازی مسابقه میذاشتیم! و یا جوک و کلیپ به هم نشون می دادیم... روزی رو یادم میاد که داشت با دقت به درس📚 منطق استاد گوش میداد و من نظرش رو به عکسی توی گوشیم جلب کردم... و خنده های زیر زیرکیمون باعث عصبانیت شدید استاد شد و این بار او کلاس رو ترک کرد... توقع داشتم محمد با شوخی و مسخره بازی جریان عصبانیت استاد رو منحرف کنه... ولی در کمال تعجب دیدم که ازم خواست پیش استاد بریم و ازش عذرخواهی کنیم. این در شرایطی بود که من اصلا اعتقادی به این موضوع نداشتم ولی با اصرارای محمد ناچار پیش استاد رفتیم و طلب بخشش کردیم. از شرمندگی محمد که تو این جریان تقریبا بی تقصیر بود تعجب میکردم... ولی حقیقت این بود که با تمام شیطنت هاش مقام احترام به بزرگان رو میدونست به خصوص اساتیدش... از مشاور و مسئول دبیرستان و پیش دانشگاهیش به خاطر شیطنت هاش خیلی سرزنش های تربیتی میشد و طبیعتا این سرزنش ها باعث لجبازی ها و عداوت های ظاهری محمد بود... ولی پای درد دل های دوستانه که میرسید بهم میگفت هر بار فلانی با من بدرفتاری میکنه احساس میکنم بیشتر دوستش دارم... و من در کمال تعجب فهمیدم که محمد با تمام شیطنت هاش مقام چوب استاد رو فهمیده... روایتی از دوست 🌷 صلوات🌷🍃
🍃همنشین شهدا و یادشان که باشی زلال می‌شوی؛ ✨ آنقدر زلال که جز شهادت 🕊 و یادِ رفیق شهیدت، چیزی آرامت نخواهد کرد🌿 🌷 🌷 یاد شهدا ذکر صلوات 😭🌷🍃
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 [یا خیر المریدین] . چند وقت پیش تعدادی عکس📷 جدید از برادرم به دستم رسید... بین عکس ها می چرخیدم و مست از تماشای او بودم که این عکس توجهم را جلب کرد. جای زخم روی صورتش... یادم آمد سوال همیشگی ام را از محمد. همیشه محرم ها از او می پرسیدم چرا صورتت زخمی و کبود است؟ 🤔 و جواب همیشگی او: خورده به جایی! اطمینان دارم این عکس کمی بعد از محرم گرفته شده.📸 هرسال از شب هفتم محرم به بعد صورتش یا کبود بود یا زخمی.💔 با خودم می گفتم نکند محمد در مراسماتی شرکت می کند که در آنها از سر افراط خودزنی می کنند!؟؟؟ یک سال از سر کنجکاوی، برادر کوچکترم را همراه خودم و محمد راهی چیذر کردم. ماموریت داشت ببیند محمد در هیات چگونه است؟🍃 به اول روضه که رسیده بود، محمدرضا برادرش را رها کرده بود! آخر سر هم آقا محسن اورا گوشه هیات پشت یک پرچم 🏴پیدا کرده بود. می گفت چنان در حال خودش بود و جوری گریه می کرد که آدم دلش می لرزید! 💔😭 بعد از آن شب، زخم های محمد برایم زیبا شده بود...🌷 🌷 نقل از خواهر شهید یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
❤️ سعی ڪن مدافع قلبت باشی از نفوذ شیطان، شاید سخت‌تر از مدافع حرم بودن مدافع قلب شدن باشد . شهید مدافع حرم ...🕊 ‌🌹🍃یاد شهدا و امام شهدا حضرت امام خمینی ره ذکر صلوات 🌷🍃