💠دهان کثیف
#مادر_شهید
🔹دوران کودکی اگر از جایی حرف زشت🚫 یاد میگرفت و در خانه #تکرار می کرد به او می گفتم: دهانت #کثیف شده برو آن را #بشورچون بچه بود باور می کرد و دهانش را می شست 😅
🔸یک بار حرف زشتی را #دوبارتکرار کرد. سری اول شست و برگشت سری دوم آن فحش را مجدد گفت🙊 تشر زدم که دهانش را خوب نشسته است. این بار رفت و با #مایع و صابون دهانش را کف آلود کرد و شست و پیش من آمد و گفت که حالا #دهانم_تمیز_شده.
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
صلوات 😭🌷
💢شاید دور از حقیقت نباشد وقتی می گویند همه #شهدا شبه هم هستند👥 نگاه به زندگی مهدی عزیزی که عزیز محله ای بود خالی از این واقعیت نیست؛ واقعیتی که گره خورده به #نامش شد در ساخت مسجد محل، مکبر بودنش و روزه هایی که بر خود از 9 سالگی #واجب کرد.
💢فعالیتش هایش در #بسیج او را شیفته حضور در سپاه کرده بود لذا پس از پیش دانشگاهی در دانشکده افسری #سپاه ثبت نام کرد📝 و تا سال سوم ادامه داد. آنطور که #مادر_شهید می گوید مهدی تنها متعلق به خانواده اش نبود❌ بلکه برای همه دلگرمی بود.
💢هیچ وقت از کارهایش که برای #رضای_خدا انجام میداد سخن به میان نمی آورد و هر بار خانواده از او جویای #کارهایش می شدند حرف را عوض می کرد☺️
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃صلوات
#عشق_مادر_و_فرزندی
نمیآید به چشمم #هیچکس
غیر از تو👤 این یعنی ...
به لطفِ عشـ♥️ـق
تمرین میکنم #یکتاپرستی را!
#مادر_شهید
#روزهای _دلتنگی💔
آرامش دل خانواده شهدا و یاد شهدا صلوات 😭🌷🍃
#شهید_جهاد_مغنیه
🍃یک هفته قبل از #شهادتش از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه #جهاد می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر #سجاده مشغول دعا و گریه است و دارد با #امام_زمان صحبت میکند. دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام.
.
🍃صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم. گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم .
دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم!
مرا بوسید و بغل کرد و رفت...
.
🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به #خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر #التماس برای چه بوده است !.
راوی: #مادر_شهید
🌺به مناسبت سالروز شهادت #شهید_جهاد_مغنیه
🌹🍃صلوات
❁﷽❁
#کلام_الله_در_جانش_بود
.
🔰 #مادر_شهید : حاج آقا همواره به من توصیه میکردند که بچه ها رو با وضو شیر بدهم
🔸️برای جواد هم همین مراقبت ها را انجام میدادم.
🔸️پدرش هم در حلال بودن لقمه ها و درآمدهای خانه بسیار دقت می کردند.
🔸️از کودکی به آموختن قرآن تحت تعلیم پدر بزرگوار و برادرش حاج محمدرضا پرداخت و کم کم با هم مسجد و پایگاه بسیج امام محمدباقر(ع) را سر و سامان دادند.
🔸️یک #واحد_فرهنگی هم در همان جا راه اندازی کردند تا پیوست قوی فرهنگی را کامل کنند.
🔸️دیگه #آقا_جواد خودش بخشی از کلام الله شده بود(برادر شهید)
.
#راه_و_رسم_شهید_شدن
#شهید_جواد_الله_کرم
#بچه_مسجدی
#اینگونه_باشیم
صلوات 🌹🍃
❣ #عند_ربهم_یرزقون
خیلی ساکت و مظلوم بود خیلی هم نظم داشت هر وقت از مدرسه میآمد خانه اولین کاری که میکرد پلهها را تمیز میکرد و کفشها را دستمال میکشید بعد دستهایش را میشست و جلوی آفتاب خشک میکرد بسیار کمک حال من بود طوری که وقتی مهمان میآمد لذت میبردم از اینکه همه چیز یکدست و سفره منظم چیده شده. خودش غذا نمی خورد تا مهمانها غذایشان تمام شود.
#مادر_شهید
#شهید_محمد_بلباسی
🌹🍃🌹🍃صلوات
اوایل که تازه با شهید رسول خلیلی آشنا
شده بود، با کلی ذوق و شوق عکسهایش را
به من نشان میداد و میگفت: ببین ما چقدر
شبیه هم هستیم. خیلی جدی نمیگرفتم.
حتی عکس این شهید را روی صفحه کامپیوترش
گذاشته بود. یکبار آن را دیدم و گفتم که تو
چقدر خود خواهی! عکس خودت را گذاشتی اینجا!
خندید و گفت: دیدی نتوانستی تشخیص بدهی
من نیستم، شهید رسول خلیلی است.
#مادر_شهید
#شهید_محمدرضا_دهقانامیری
شهدا رو یاد کنید با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
🍃💐🍃
آن روز که #پسرش می رفت
نگاهش به قد و بالا و عزم راسخش بود
آن روز که برگشت
پیکر خونی پسر
قاب عکس چشمان مادر شد
و #امروز ،نگاهش به ماست
که چگونه قرار است
بایستیم و ادامه بدهیم ؟!
شهید #سید_اصغر_موسوی
#فاطمیون
#مادر_شهید
🇮🇷#بحق سیدالشهدا و بنام شهدا 😭🌷🍃✋
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#شهید_سیدے_ڪہ_دو_مزار_دارد...
✍راوے: #مادر_شهید
📌 آخرین مرتبهاے ڪه مےخواست به جبهه برود از تمام اقوام و دوستان خداحافظے ڪرد ..
نامه عجیبی نوشته بود ڪہ «هرگاه من به منزل برگردم مرا نمےشناسید» و همان طوری ڪه نوشته بود، مانند جدش امام حسین(ع) و برادرش حضرت ابوالفضل(ع) بی سر و بیدست به خانه برگشت.
پیڪرسیــد صاحب را از روی شلوار پلنگے اش شناسایے کردیم ؛ سید صاحب دو مزار دارد یکی در بهشت زهرا(س) و یکی هم در سه راهے کوشک...
پاهایش در بهشت زهرا(س) و سرو بدنش که درسه راهے ڪوشڪ پودر شده بود به همراه پیڪرهای ۴ شهید سادات دیگر درهمان نقطه دفن شد.
یادمان شهدای خمسه سادات در سہ راهے ڪوشڪ امروزه محل زیارت کاروانهاے راهیان نور است..
#شهید_سیدصاحب_محمدی
#روحش_شاد 🌹🍃
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🍃
#سیدهسلام_بدرالدین🌸🌱:
او همیشہ با من دربارہ ے شهادت صحبت میڪرد ڪہ من نباید ناراحت بشوم بہ من میگفت من یقین دارم ڪہ قوے و #صـــبــور میباشے.
در خواب دیدم ڪہ آمدہ بود و من رو باخودش برد.خوشحال بود
از او پرسیدم مامانے حالت چطورہ خوشحالے قربونت برم
در خواب از او پرسیدم چہ احساسے داشتے هنگام #شهادت
بہ من گفت:من خیلے خوشحال هستم و(در آن لحظه)هيچ احساسی بہ غیر خوبے نداشتم.
هنگامے ڪہ بہ نزدیڪے مسیر قبرستان رسیدیم؛گفتم من از لحظہ #مرگ خیلے میترسم.
بہ من گفت:نترس من با یک حس خوب منتظرتم❤
#مادر_شهید♥️✨
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل
مادرم مرا
یکبار به دنیا آورد
اما برادرم را ۳۶ سال است
هر صبح به دنیا میآورد
بزرگ میکند ...
به جنگ میفرستد
و او هر بار بر نمیگردد
...
🌱وقتی بخشی از قلب ما آسیب میبیند گویی همه وجودمان میلرزد و به درد میآید. شاید به همینخاطر است که میگویند بین مادر و فرزند ارتباطی ماورایی برقرار است. روزی که برادرم شهید شد، مادرم خیلی منقلب و بیتاب بودند. آنقدر که من به ایشان گفتم چی شده چرا اینقدر منقلبید؟ گفتند امروز احساس میکنم دستهایم مال خودم نیستند و اصلا جان ندارم. خیلی دلم شور میزند، انگار چیزی از قلبم کنده شده است. من گفتم چیزی نیست نگران نباشید. بعدا فهمیدیم در همان ساعتها برادرم شهید شده بود. انگار ارتباط مادر و فرزندی بسیار قویتر از تصور ما است.
#به نقل از خواهر شهید
#مادر_شهید و روزهای دلتنگی
#جاویدالاثر_حمیدرضا_شفیعی😭🌷🍃
#اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 🌹🍃