eitaa logo
جلسات معرفتی
426 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
298 فایل
صفحه نشر بیانات و سلسله مباحث اخلاقی، عرفانی و تربیتی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا یوسفی. کلاس اخلاق : روز های دوشنبه و جمعه بعد از نماز مغرب و عشاء، پیرامون بیان احادیث و قرآن کریم و مطالب معنوی توسط حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا یوسفی.
مشاهده در ایتا
دانلود
توسل به آیه وجعلنا 🔺کبری سیل پور؛ همسر شهید: 🔹محرم سال ۱۳۵۱ در قم ساکن بودیم. پدر و مادرم را که خانه ما را بلد بودند، دستگیر کرده بودند و آنها بالاجبار خانه ما را معرفی کرده بودند. 🔸ساعت ۱۲ شب بود که دل دردی داشت و رفت درمانگاه. زنگ خورد رفتم دم در. دیدم خانه تحت نظر است. 🍁ساعتی بعد آقا با همان لباس طلبگی به خانه آمدند. خیلی تعجب کردم. ▫️گفتم: مگر خانه تحت نظر نبود؟ ◾️گفت: وقتی که می آمدم مأموران جلوی در خانه بودند. «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» (سوره یس آیه ۹) را خواندم. آنها مرا نمی دیدند و وارد خانه شدم. ⚡️ غروب روز بعد وسایل خانه را جمع کردیم و رفتیم. 📚، نویسنده: حمید داود آبادی، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۷۶. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
🔺داستان خرید اسلحه! ▫️سیدمحسن اندرزگو فرزند شهید 🔹پدرم قصد داشت برود از افغانستان اسلحه وارد کند. پول نداشت. به یکی دو نفر از دوستان بازاری‌اش مراجعه کرده بود آنها هم نداشتند. سرانجام از خانه یکی‌شان دو عدد قالیچه برداشت و با پول فروش آنها رفت مرز ایران و افغانستان و همسر باردار و فرزند خردسالش را هم خودش برد. 🔸در روستای مرزی زابل، اتاقی از یک روستایی را اجاره کرد تا خانواده‌اش یک هفته آنجا بمانند و او برود افغانستان سلاح تهیه کند و برگردد. ⚡️مادرم می‌گفت: غیبت او از یک هفته به دو ماه کشید. یک روز صحبت‌های صاحبخانه و زنش را می شنیدم که مرد می‌گفت:«بگذار بکشیمشان تا باعث درد سرمان نشوند» اما زن ممانعت می‌کرد. 🍁یک شب اضطراب عجیبی به جانم نشست و یقین کروم صلح کشته می شوم. به حضرت زهرا (س) متوسل شدم. صبح زود کسی آمد سراغم که سرش را با عبا پوشانده بود. گفت سریع وسایلت را جمع کن و بدون نگاه به اطراف با من بیا. 🔻ادامه در مطلب بعد👇 ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama