eitaa logo
منتظِرِمنتظَر
32 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
430 فایل
کانال تبلیغی معارف دینی(حجت الاسلام سجادجمشیدی) برای ارتباط بامدیرکانال 09185417288
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مُنتظِرِمنتظَر
مناظره امام صادق علیه السلام باطبیب هندی امام صادق به مفضل فرمودند: طبیبی بود اهل یکی از شهرهای هندوستان که زیاد پیش من می‌آمد و همیشه درباره عقیده خود با من بحث می‌کرد یک روز در حالی که مشغول کوبیدن هلیله بود تا برای دارو آماده شود بازسخن های سابق را پیش کشید و گفت: جهان همیشه بوده و همیشه خواهد بود درختی می روید و درختی از بین می‌رود یک نفر متولد می‌شود و دیگری می‌میرد. او گفت: با توجه به اینکه تنها راه شناخت حس است شما از چه راهی برای شناخت خدا استفاده می کنید؟ امام: از راه عقل و دلیل های عقلی طبیب: بدون حواس پنجگانه هیچ چیز را نمی توان درک کرد بنابراین عقل شما به وسیله چشم خدارادیده؟ یا به وسیله گوش آوازش را شنیده؟... امام: پیش از اینکه وارد بحث شویم یک سوال از تو می کنم تو منکر خدا هستی و من معترف به وجود او ناچار در واقع یکی از ما راست می گوید و دیگری دروغ فرق دیگری هست؟ طبیب :نه امام: اگر در واقع عقیده تو درست باشد من خطری در پیش دارم؟ طبیب: نه امام : اگر در واقع عقیده من درست باشد آیا اینطور نیست که من قطعاً هیچ خطری در پیش ندارم و با انکار خدا هلاکت و بدبختی گریبانگیر تو شده است؟ طبیب :چرا بله امام : بنابراین کدام یک از ما دور اندیش تر و به نجات نزدیک تر طبیب: تو..…. مناظره ادامه دارد.... جواب ها کانال منتظِرِمنتَظَر @montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتظِرِمنتظَر
قسمت دوم: ادامه مناظره امام صادق با طبیب هندی در رابطه با خدا طبیب : عقیده تو به وجود خدا بر اساس ادعای تردید است ولی عقیده من به نبودن خدا بر اساس علم و یقین است. زیرا هر چیزی که با حواس پنجگانه قابل درک نباشد وجود ندارد و خدا با هیچ یک از حواس قابل درک نیست امام تو چون با حواس پنجگانه نمی‌توانی خدا را درک کنی وجود او را انکار می کنی ولی من چون با حواس پنجگانه نمی‌توانم خدا را درک کنم به وجود او اعتراف می نمایم. طبیب : چطور؟ برای اینکه چیزی که با حواس پنجگانه قابل درک باشد مانند اجسام رنگ‌ها و صداها تغییر پذیر و از بین رفتنی است و امکان ندارد که آفریدگار هم مانند آفریده قابل دگرگونی و زوال باشد. طبیب: این حرفی است ولی دلیل وجود خدا نمی شود چون معتقدم که تنها راه شناخت حس است و بدون حس امکان ندارد چیزی را درک کند. امام : این ایرادی که به من داری به خودت وارد است چون می گویی هر چیزی را که درک نکنند وجود ندارد. طبیب: چطور نفهمیدم امام: به من ایراد گرفتی که ادعای من به وجود خدا بدون دلیل است این ایراد به تو هم وارد است زیرا دلیلی بر نبودن خدا نداری بر فرض عقیده تو درست باشد که هر چیزی که حس آنرا درک نکند وجود ندارد مگر تو سراسر جهان را جستجو کرده ای؟ و خدا را نیافته ای که می‌گویی چون او را احساس نمی کنم وجود ندارد طبیب: نه من چنین جستجویی نکردم امام: بنابراین چه میدانی شاید این چیزی را که عقل تو آنرا انکار می‌کند در بعضی از آن مواردی که حواس تو درک نکرده و تواحاطه ی علمی نسبت به آنجاها نداری وجود داشته باشد؟ طبیب: نمی‌دانم شاید در آنجاها مدبری وجود داشته باشد و شاید هم وجود نداشته باشد. امام : بنابراین حرف اول خودت را پس گرفتی تو میگفتی من یقین دارم خدایی وجود ندارد و اکنون می‌گویی شاید باشد شاید نباشد پس از مرز انکار خدا بیرون آمدی و به مرز شک رسیدی اکنون امیدوارم که از مرز شک هم بگذری و خداشناس گردی. ادامه دارد..... #انتظار کانال منتظِرِمنتَظَر @montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتظِرِمنتظَر
قسمت پنجم ادامه مناظره امام صادق علیه السلام با طبیب هندی طبیب: از کجا معلوم که هلیله و سایر موجودات خودشان طراح و سازنده خود نباشند؟ امام: با توجه به نظام دقیق و حکیمانه ای که مشاهده کردیم تصدیق نمیکنی که سازنده هلیله و سایر موجودات باید حکیم و دانا باشند؟ طبیب : چرا تصدیق می‌کنم امام: آیا امکان دارد طراح حکیم و دانای جهان ِهستی خود پدیده باشد؟ طبیب : نه امام : این هلیله را هنگام پدید آمدند و پس از اینکه فاسد می‌شود و از بین می‌رود ملاحظه کرد ه ای؟ طبیب : آری ولی من اعتراف کردم که هلیله پدیده است نگفتم صانعی نمی شود پدیده باشد یا نتواند خود را بیافریند امام : تو ابتدا گفتی که آفریننده ی حکیم ممکن نیست پدیده باشد و بعد اعتراف کردی که هلیله پدیده است نتیجه این دو اعتراف این می‌شود که هلیله مصنوع است و خداوند صانع و سازنده آن اکنون اگر برگردی و باز بگوییم هلیله خودش را ساخته و به آنچه انکار کردید یعنی پدیده بودن صانع اعتراف می کنی علاوه بر اینکه تو با اعتراف به سازنده حکیم و دانا اعتراف به خدا کردی ولی در نامگذاری اشتباه می کنی طبیب : چطور؟ امام : چون تو به وجود داشتن یک موجود حکیم و با دقت و تدبیر اعتراف می کنی ولی وقتی از تو می پرسم که آن کیست میگویی هلیله به وجود خدا اعتراف می کنی ولی در نامگذاری اشتباه می نمایی و نام خدا را هلیله میگذاری و اگر دقت کنی میفهمی که هلیله کمتر از آن است که بتواند خود را بیافریند و ناتوان تر از آن است که بتواند مدبر خود باشد طبیب که خود را از پاسخ نا توان دید گفت: آیا جز این دلیل دیگری هم داری؟ ادامه دارد.... کانال منتظِرِمنتَظَر @montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتظِرِمنتظَر
قسمت ششم ادامه مناظره امام صادق با طبیب هندی در مورد خدا طبیب که خود را از پاسخ ناتوان دید گفت : آیا جز این دلیل دیگری هم داریم؟ امام: آری بر اساس گفته تو باید هلیله بتواند طراح و سازنده خود باشد و باید بداند که چگونه خود را بسازد. بنابراین چرا خود را کوچک و ناتوان و ناقص ساخت؟ و چرا از شکستن امتنان می کند و مانع از خوردن خود نمی شود چرا خود را پست، قابل خوردن، تلخ،بی طراوت و خشک ساخت؟ طبیب : چون بیش از این قدرت نداشت و یا قدرت داشت ولی مایل بود خود را اینطور بسازد امام : بگو ببینم چه وقتی این هلیله خود را ساخته و به تدبیر وجود خود پرداخته آیا پیش از اینکه وجود پیدا کند یا پس از وجود پیدا کردن؟ اگر بگوییم پس از وجود پیدا کردن خود را آفریده که این سخن از روشن ترین محال هاست چگونه میشود هلیله موجود باشد و مصنوع سپس باز دوباره خود را بسازد؟ بنابراین نتیجه کلامت این می‌شود که هلیله دوبار وجود پیدا کرده باشد و اگر بگوییم پیش از وجود پیدا کردن خود را آفریده و تدبیر نموده بطلان این سخن نیازی به توضیح ندارد زیرا هلیله قبل از وجود چیزی نبوده تا بتواند خود را بوجود آورد تو چطور به من ایراد میگیری که می‌گویم چیزی که وجود داشته ( خدا) چیزهایی را که وجود نداشته اند به وجود آورده ولی به سخن خودت ایراد نمی گیری که می‌گویی: چیزی که نیست(هلیله قبل از وجود) چیزی را که وجود ندارد به وجود می‌آورد فکر کن ببین عقیده کدام یک به حق نزدیک‌تر است؟ طبیب: عقیده شما امام : بنابراین چه مانعی دارد که با من هم عقیده شوی؟ طبیب: ..... ادامه دارد.... کانال منتظِرِمنتَظَر @montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتظِرِمنتظَر
مناظره امام صادق با طبیب هندی قسمت هفتم امام: بنابراین چه مانعی دارد که با من هم عقیده شوی؟ طیب: تاکنون برایم روشن شد که موجودات مختلف و از جمله هلیله طراح و سازنده خود نیستند ولی این مطلب به ذهنم رسید که درخت سازنده ی هلیله است زیرا هلیله از آن بیرون می‌آید. امام: بنابراین درخت را چه کسی ساخته؟ طبیب: هلیله ای دیگر امام: بالاخره چی؟ رشته هلیله ها و درختانی که آنها را به وجود آورده دنبال می‌کنیم تا به اولین درخت برسیم یا باید بگویی اولین درخت را خدا ساخته و یا باید بگویی بی نهایت درخت و هلیله وجود داشته است که اگر صورت دوم را انتخاب کنی از تو سوالی دارم طبیب : بپرس امام : تصدیق می کنی که تا دانه هلیله در دل خاک نرود و هستی خود را از دست ندهد درخت از آن به وجود نمی‌آید؟ طبیب: درست میفرمایید امام : پس از اینکه هلیله هستی خود را از دست داد درخت صد سال زندگی می‌کند بنابراین مدبر و مربی درخت در این مدت کیست؟ چاره ای نداری جز اینکه بگویی آفریننده درخت زیرا اگر باز بگویی هلیله با فرض اینکه در مدت مذکور هلیله ای وجود ندارد منافات دارد طبیب: نه نمی‌گویم مدبر درخت در این مدت هلیله است امام: بنابراین به وجود خداوند به عنوان آفریدگار و سازنده پدیده‌ها اعتراف می کنی یا باز هم تردید داری؟ ادامه دارد..... کانال منتظِرِمنتَظَر @montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتظِرِمنتظَر
ادامه مناظره امام صادق با طبیب هندی قسمت هفتم امام: بنابراین به وجود خداوند به عنوان آفریدگار و سازنده پدیده‌ها اعتراف داری یا باز هم تردید داری؟ طبیب: توقف دارم امام که می‌دانست علت توقف او حل نشدن مسئله شناخته است و طبیب چون راه شناخت را تنها حس می‌پندارد نمی‌تواند به وجود خدا اعتراف کند به همین جهت سخن را به مسئله شناخت کشاند و فرمود: برخلاف آنچه تو میپنداری که عقل برای شناخت موجودات نیازمند حس است من معتقدم که حس برای شناخت موجودات نیازمند به عقل است. طبیب: من این مطلب را بدون دلیل روشن نخواهم پذیرفت امام: این را می‌دانیم که گاهی تمام حواس یا بعضی از آنها موقتاً تعطیل می شود و روح تدبیر بدن را به عهده می‌گیرد طبیب : این سخن شبیه به دلیل است ولی مایلم توضیح دهید امام : این را قبول نداری که روح پس از تعطیل شدن موقتی حواس در بدن باقی است؟ طبیب: چرا ولی وقتی حواست شد دیگر عقل نمی تواند چیزی را درک کند امام : آیا خواب دیده ای که مشغول خوردن و آشامیدنی؟ به طوری که احساس لذت کنی؟ طبیب: آری امام: خود را در خواب در حال خنده یا گریه و یا در حال گردش در شهرهایی که قبلاً آن را دیده ای یا اصلاً آن را ندیده ای مشاهده کرده ای به طوری که مشخصاتی را که از آن شهرها میدانی در خواب ببینی؟ طبیب :آری امام: آیا یکی از اقوام و خویشاوندان خود را که مرده است در خواب دیده ای که مانند پیش از مرگ آنها را بشناسی؟ طبیب: خیلی زیاد امام: در حال خواب به کمک کدام یک از حواس عقل تو مرده ها را شناخته و با آن ها سخن گفته واز غذای آنها خورده و در شهر گردش کرده و خنده یاگریه نموده؟ طبیب : نمی‌توانم بگویم با کدام حواس این کارها در حال خواب از حواس ساخته نیست چون حواس در حال خواب مانند مرده می شوند که نمی شنوند و نمی‌بینند امام: پس از بیدار شدن آنچه در خواب دیده ای کاملاً به یاد داری و برای دوستان نقل می کنی طبیب: همینطور است امام : کدام حس سبب می‌شود که آنچه را در خواب دیده ای در حافظه تو بماند تا پس از بیداری یادت باشد؟ طبیب: در این این امر حس دخالت ندارد امام : باز هم اعتراف می کنی که در حال خواب امور مذکور را روح که مرکز عقل است درک می کند؟ امام به سخن ادامه داد و گفتگو طول کشید تا آنجا که هیچ شعبه‌ای در مسئله شناخت خدا در دل طبیب نماد و با کمال صراحت اعلام کرد : گواهی می دهم خدایی جز الله وجود ندارد و یکتا و بی همتاست. (بحارالانوار جلد ۳ صفحه ۱۵۲ تا ۱۹۳) کانال منتظِرِمنتَظَر @montazeremontazar59