شهيد اسامه مغاری #كودک ۲.۵ سالهای بود که به گفتهی پدرش #آرزو داشت روزی استاد زبان عربی بشود. او عاشق حیوانات بود و یک پرندهی خانگی داشت. در نهایت ارتش اسرائیل به او اجازه نداد به #آرزوهایش برسد و اسامه را به همراه ۲۳ نفر از اعضای خانوادهاش در حملهی هوایی به شهادت رساند
#جنگ_با_آرزوها
#غزه
#کودک
@jangbaarezouha
پدرش نام او را کارمل گذاشت. همنام کوههای کارمل در حیفا. به این #امید که بتواند در روز آزادی فلسطین همراه دخترش از آنجا دیدن کند.
شهید کارمل علاء حمدان کمتر از یک سال داشت که در مقابل چشم پدر و مادرش، در اثر موشکباران به طرز غم انگیزی به شهادت رسید.
#جنگ_با_آرزوها
#غزه
#کودک
@jangbaarezouha
شهید سلما جابر #کودک چهارسالهای که همهی زندگی پدرش بود.
۵ دسامبر پدر تلاش کرد سلما و بقیهی اعضای خانوادهاش را به مکانی امن در غزه ببرد. اما عمر #آرزو های سلما دوامی نداشت. در جریان حملهی هوایی ارتش اسرائیل وقتی سلما در حال دویدن بود، ترکشی به گردنش خورد و بعد از لحظاتی بر زمین افتاد و شهید شد.
#جنگ_با_آرزوها
#غزه
#کودک
@jangbaarezouha
شهید بتول محمد الحسنی دختربچهی هشت سالهای بود که #آرزوهای زیادی داشت. او عاشق حیوانات خانگی بود و از نقاشی کردن لذت میبرد.
بتول پس از حمله هوایی اسرائیل به خانهشان در اردوگاه آوارگان الشطی، بهسختی از زیر آوار نجات پیدا کرد و با معجزه توانسته بود دوباره طعم آغوش امن مادر را بچشد. اما در نهایت بتول و خانوادهاش در حمله هوایی به خانهای در منطقه القراره که به آنجا #پناه برده بودند، در 25 اکتبر 2023 به شهادت رسیدند.
#جنگ_با_آرزوها
#غزه
#کودک
@jangbaarezouha
شهید شمس مشتهی #کودک دو سالهی شیرینی بود که همه او را عروسک صدا میزدند. پدر و مادر شمس عاشق بچه بودند و با تولد شمس شادی و نور بزرگی به خانوادهی آنها بخشیده شد. مادر شمس تازه به شیرین زبانی های دخترش دلخوش کرده بود و آرزوهای زیادی برای شمس داشت ولی جنگ همهی این #آرزو ها را کشت. در ۱۸ فوریه ۲۰۲۴ هواپیماهای دشمن خانهی شمس را هدف قرار دادند و شمس را به همراه مادرش به شهادت رساندند. پدر شمس وقتی با پیکرهای زیر آوار ماندهی همسر و دخترش روبهرو شد از شدت غم و رنج دنیا بر سرش خراب شد.
#جنگ_با_آرزوها
#کودک
#غزه
@jangbaarezouha
شهید لین غباین تنها یک سال داشت. به زیبایی میخندید و به تازگی توانسته بود چند کلمهای حرف بزند و برای پدرش شیرین زبانی کند. لین خیلی عاشق بازی کردن بود و به پدرش بسیار وابسته بود. باسل به خوبی اولین روزهایی که لین زبان باز کرده بود و بابا میگفت را به خاطر دارد. پس از شروع جنگ خانواده غباین برای امنیت بیشتر همگی به خانهی پدربزرگشان، مازن غباین پناه بردند تا کنار همدیگر باشند.
۱ ژانویه ۲۰۲۳ نیروهای کودک کش با موشک خانهی مازن غباین را مورد هدف قرار داد و هفت نفر از خانوادهی غباین در یک لحظه به شهادت رسیدند. باسل غباین در آن انفجار همسر و دخترش لین را از دست داد. او که عاشق دخترش بود در فراقش اینگونه نوشت: «دختر شهیدم شمع کوچکی از عشق و #امید در زندگی من بود و رفتنش دنیا را تلخ و تاریک کرد. دخترم تو همیشه در قلب من خواهی ماند و خاطرات زیبای تو ستارهای خواهد شد در شب های تاریک آسمان زندگیام.»
لین در یکسالگی به شهادت رسید، قبل از اینکه بتواند کامل صحبت کند، به مدرسه برود و برای زندگیاش #آرزو کند.
#جنگ_با_آرزوها
#کودک
#مازن_غباین
@jangbaarezouha
دوران کودکی ماریا با کودکی بقیه فرق داشت.
ماریا ابوحطب کودکی زیبا و شیرین زبان بود که بسیار به پدرش علاء وابسته بود و این وابستگی پس از سال ۲۰۲۱ بیشتر شد. در سال ۲۰۲۱ زمانی که ماریا همراه پدر و مادرش و چهار خواهر و برادرش در خانهشان بودند، ارتش دشمن با شش موشک خانه و محلهی آنها را ویران کرد. در آن حمله مادر و چهار خواهر و برادرش به شهادت رسیدند و ماریا هم در زیر آوار محبوس شد تا پس از چند ساعت زنده بیرون کشیده شود.
ماریا بعد از آن اتفاق آسیب های روحی و روانی بسیاری دید و با وجود درمان هیچگاه نتوانست آن اتفاق را فراموش کند. ماریا دائم از پدرش میپرسید: «بابا آیا من میتوانم به بهشت بروم تا دوباره مادرم زنده شود و او را ببینم؟»
ماریا بسیار دلتنگ خواهر و برادرانش بود و دائم به پدرش میگفت که دوست دارد یکبار دیگر در آغوش مادرش آرام بگیرد. ماریا ۱۴ فوریه ۲۰۲۴ به همراه پدرش به شهادت رسیدند و به آرزویش رسید.
#جنگ_با_آرزوها
#غزه
#کودک
@jangbaarezouha
شهید حمزه البحیصی فرزند ۷ سالهی، پرستار امدادگر نادر البحیصی بود.
حمزه عاشق پدرش بود و رابطهی بسیار خوبی با او داشت. همچنین بسیار فوتبال بازی کردن را دوست داشت و با دوستانش هر روز فوتبال بازی میکردند. با شروع جنگ پدر حمزه به عنوان پرستار آمبولانس دائم در حال امدادرسانی بود و حمزه را کمتر میدید.
۱ فوریه ۲۰۲۴ دشمن اردوگاه دیربلح را بمباران کرد. نادر البحیصی برای امدادرسانی به آن منطقه اعزام شد، دقایقی نگذشت که هواپیمای دشمن در بمباران بعدی خانهی نادر البحیصی که در نزدیکی اردوگاه بود را هدف گرفتند و حمزه به شهادت رسید. نادر البحیصی که چند دقیقهی قبل فرزندش را در آغوش گرفته بود حالا باید جنازهی او را از زیر آوار بیرون میکشید.
#جنگ_با_آرزوها
#کودک
#غزه
@jangbaarezouha
کریم ابو شماله دانشآموز کلاس چهارم دبستان، عاشق ریاضیات بود و بهتازگی میتوانست اعداد طولانی را ضرب و تقسیم کند و از این بابت خیلی خوشحال بود.
کودکی خلاق و با انگیزه که #آرزو داشت مانند پدرش فیلمنامهنویس شود. در چند فیلم کوتاه که پدرش برای ماه مبارک رمضان ساخته بود بازی کرد. علاوه بر بازیگری به دوبلوری هم علاقه داشت و ساعت های زیادی را در استودیوی صداگذاری تمرین میکرد.
کریم برای دهمین جشن تولدش هیجان زده بود و از قبل پسر عموها و دوستانش را دعوت کرده بود تا با هم جشن بگیرند. ۲۵ اکتبر ۲۰۲۳ ده روز قبل از تولدش، در بمبارانی کریم در کنار پدربزرگ، مادربزرگ، عموها و پسر عموهایش به شهادت رسید.
#جنگ_با_آرزوها
#کودک
#غزه
@jangbaarezouha
جنگ با آرزوها
رایان سلیمان 🔸روایت کوتاهی از ۴۵ روز زندگی در دنیا بخوانید: https://eitaa.com/jangbaarezouha/113
زندگینامه مختصر
🔻 نوشتن از ۴۵ روز زندگی هر انسانی میتواند بسیار پربار و طولانی باشد. سفرنامههای متعددی در عالم نوشته شدهاند که روایت یک سفر بودهاند، حتی سفرهایی کمتر از ۴۵ روز. میشود از ۴۵ روز زندگی در جنگل، کوه، بیابان و ... محتواهای متعددی ساخت و نوشت.
🔻 روایت این متن اما خیلی پربار نخواهد بود. همه اطلاعات پیشرو رو شما میدانید. اصلأ نوشتن یک زندگینامه ۴۵ روزه برای یک نوزاد چه فایدهای میتواند داشته باشد؟ کودکی ۴۵ روزه شهید شده است. مردم! کودکی ۴۵ روزه زیر بمبهای هواپیما شهید شدهاست، زیر آوار مانده است و نمیدانم چه بلایی سر بدن او آمده است. ۴۵ روز را برایتان بگویم:
به دنیا آمد، در یک بیمارستان، پسر بود، گریه میکرد، شیر میخورد، دست و پا میزد خشک و ترش میکردند، آرام داشت رشد میکرد، میخوابید، بیدار میشد. هر روز صدای هوایپما، گریه، پدر و مادرش، برادرش که بالای سر او با او بازی میکرد و صدای مرگ را میشنید. آخر هم شهید شد. این داستان خیلی طولانی نخواهد بود
🔻 شهید ۴۵ روزه ما برادری هم داشت. نادر اسم برادر او بود. خودش رایان نام داشت، البته آن هم برای ۴۵ روز، تنها ۴۵ روز. نادر ناصر سلیمان پدری داشت که روزی عالم بر سرش خراب شد. جگرش سوخت و کودکان کوچکش شهید شدند. ۷ سال خاطره زیر خاک رفت در کنار یک خاطره کوچک ۴۵ روزه. ۱ ژانویه، ۴ ماه بعد از اکتبر، بعد از اینکه کودکی را در میان دود و آتش به دنیا آورد همه آرزوهایی که برای کودک خویش داشت سوخت و تمام شد.
🔻 پدرشان در مصاحبهای این چنین مصیبت خود را بیان میکند:«با دلهایی که به اراده و تقدیر الهی ایمان دارند، فرزندانم و ارواح جگرم، شهدا و مرغان بهشتی، دو قمر، الیمن نادر سلیمان (7 ساله)، رایان نادر را به برترین جاها می سپارم. عمه هایشان ربا و راما ولید شمع چشم ها اشک می ریزد و دل ها غمگین و غمگین از فراقت خدا رحمتشان کند و قبولشان کند و به ما صبر عنایت فرماید. ثواب بجویید و در مصیبت ما پاداش دهید و بهتر از آن به ما عطا کنید ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم و خدا ما را بس است و او بهترین پشتیبان است».
#جنگ_با_آرزوها
#فلسطین
#کودک
@jangbaarezouha
26.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 دختر اسکیت صورتی
🔻 هر دقیقه که میگذرد، داستان وحشتناک تری اتفاق میافتد، رویاهایی که به پایان رسیدهاند و کودکانی که در فجیع ترین شرایط به شهادت رسیدهاند.
سه روز قبل دختربچهای به نام طلا ابوعجوا در حالیکه اسکیت بازی میکرد توسط این ارتش کودککش به شهادت رسید و به همراه او تمامی آرزوهایش نیز کشته شدند. نکند مرگ او مورد توجه ما قرار نگرفت به دلیل اینکه تعداد زیادی از این جنایات روزانه در غزه در حال رخ دادن است؟
#جنگ_با_آرزوها
#کودک
#دختر_اسکیت_صورتی
@jangbaarezouha