#امام_رضا
"آخر ماه صفر، اول ماتم شده است
دیدهها پر گهر و سینه پر از غم شده است
آه ای ماه، که داری به رخت گرد ملال!
رنگ رخسار تو، همرنگ محرّم شده است
عرشیان، منتظر واقعهای جانسوزند
چشم قدسینفسان، چشمهٔ زمزم شده است
شب تودیع پیمبر، شهدا میگفتند:
آه از این صبح قیامت، که مجسم شده است
تا که برچیده شد از روی زمین سایهٔ وحی
آسمان، ابری و آشفته و درهم شده است
::
مجتبی گلشنی از لاله به لب، کرد وداع
داغ او، داغ دل عالم و آدم شده است
باغ، لبریز شد از زمزمهٔ یاس کبود
لاله، دلتنگتر از حجلهٔ ماتم شده است
::
میهمانی، که خراسان شد از او باغ بهشت
میزبان غم او عیسی مریم شده است
از همان روز، که زد سکّه به نامش در طوس
شب، پی کشتن خورشید مصمم شده است
تا بسوزد دل ذریهٔ زهرای بتول
زهر در ساغر انگور فراهم شده است
راستی تا بزند بوسه بر ایوان طلا
کمر چرخ به تعظیم شما خم شده است
پایتخت دل صاحبنظران است اینجا
مشهد انگشتنمای همه عالم شده است
گر چه بسیار خطا دیدهای از ما، اما
سایهٔ مهر تو، کی از سرِ ما کم شده است؟
گر چه من ذرّهٔ ناقابلم ای شمس شموس!
باز پیوند من و عشق تو محکم شده است.."
#محمدجواد_غفورزاده_شفق
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_رضا علیهالسلام
ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
شویندۀ تمام گناهانِ قبل و بعد
بارانِ مستجابِ شفاعت، زیارت است
هم ضامنِ گذشتن ما از پل صراط
هم سایهبانِ امن قیامت، زیارت است
ای چشمها که کورتر از چاه ماندهاید
راهِ شما به سمت بصیرت، زیارت است..
دنیای بیخدا، خفقانآور است و سخت
اوّلقدم به سوی طراوت، زیارت است
دیگر نگو به نقطۀ پایان رسیدهام
وقتی شروعِ حرکت و برکت زیارت است
سردرگم است کهنهکلافِ تفکرت
پنهان نکن که چارۀ کارَت، زیارت است
آن حالِ عاشقانه که بعد از شبِ دعا
میآورد پگاهِ اجابت، زیارت است
تسبیح و مهر و عطر، ببر هدیه کن ولی
سوغاتِ راستینِ زیارت، زیارت است
تنها به سبز و سرخ نباید بسنده کرد
یک جلوه از بهارِ ولایت، زیارت است..
تاریخ را گشودهام، این فصل هشتم است
از باغِ خود سلام بچین، فصل هشتم است
::
آورد از مدینه، هزاران هزار گل
چندین چمن طراوت و چندین بهار گل
هر جا که رفت، چشمه به او گفت: اَلسّلام...!
تقدیم کرد باغ به او بیشمار، گل
سنگ از شنیدن سخنانش لطیف شد
رویید بر لبانش از این افتخار، گل..
در سالگردِ آمدنش، در مسیر او
از خاک، سبزه روید و از خارزار، گل
ای آسمان! به یاد غریبانِ سبزپوش
بر ما بپاش برکت و بر ما ببار گل
ما از بهارِ آل محمد شکفتهایم
ای عشق! در ولایت دلها، بکار گل
در مقدم نجیبِ جگرگوشۀ رسول
مثل بهشت میدمد از این دیار، گل
آمد به مرو، قافلهای خوشقدم، که داشت
هم در میان خود، گل و هم در کنار، گل
مأمون، دروغ بود و فرا خواندنش فریب
میخواست سرشکسته شود مثلِ خار، گل
پاییزوار بُرد به کاخش امام را
تا بلکه زرد و زار شود در حصار، گل
او مکرِ محض بود که با دستِ دوستی
برکَند دشمنانه از آن شاخسار، گل
در لحظههای سرد و غریبانۀ وداع
آهسته میگریست و بیاختیار، گل..
بر روزگارِ کهنه بیارید، ابرها
حال و هوای تازه بیارید، ابرها
::
دنیا سیاه شد، نفسش را بلا گرفت
اما امام معجزه کرد و شفا گرفت..
وقت نماز و خواندنِ باران رسیده بود
دریا قیام کرد و دلِ ابرها گرفت
صحرا اقامه بست، نمازِ امام را
گل کرد التماس و دعا در دعا گرفت
شکی حقیر و آن همه ایمان... که ناگهان
باران گرفت هر دم و... مأمون عزا گرفت
باور نداشت عالم آل محمد است
آن بیخِرَد که خُرده به آل عبا گرفت
اما امیرِ علم، مجالِ کلام را
از اسبهای چوبیِ بی دست و پا گرفت..
در مجلس مباحثه از نور دانشش
ذات و صفات و جاه و جلالش، جلا گرفت..
در شهرِ کاتبانِ حدیث طلاییاش
با دستِ خویش کاشت نهالی که پا گرفت
فرمود: این درخت، زمانی که گریه کرد
برای عزا برای «رضا»ی خدا گرفت
شیون کنید، ضربۀ شمشیر فرق کرد
سَمّ، جان گرفت و شیوۀ تزویر فرق کرد
::
بر سر کشیده بود عبا را غریبوار
خورشید زیر ابر، نه پنهان، نه آشکار
میآمد از ضیافتِ خاموش تشنگی
روشنتر از نجابتِ آرامِ جویبار
میرفت و ابرهای زمین میگریستند
چشمان داغدیده و دلهای اشکبار..
وقتی رسید، از همه سو درد میرسید
میسوخت خانه از خبری تلخ و بیقرار
درهای حُجره بسته و درهای غیب، باز
تنها امام بود و اباصلت و انتظار
حتی دری گشوده نشد بر کسی، ولی
ناگاه آفتاب برآمد در آن حصار
در پاسخ سؤالِ اباصلت و بُهت او
فرمود با زبانِ ادب، آن بزرگوار:
«وقتی خدا اراده کند، باز میشود
دیوارهای بیدر و درهای قفلدار
آورد از مدینه، به یک دَم مرا به طوس»
دشوار نیست با قدمِ عشق، هیچ کار
پس هشتمین امام جوادالائمه را
با منزلت نشاند صمیمانه در کنار
آن شالِ سبز را که نشان ولایت است
بخشید مثل برگ به آن بهتر از بهار...
غسل و حنوط و عطر و کفن، خواندن نماز
دنیا سیاهپوش شد و عشق سوگوار
فریادِ «یا رضا» همه جا را فرا گرفت
خورشید و ماه، مثل دلِ ما عزا گرفت
::
خورشید، بین مردم دنیا غریب نیست
هرجا غریب باشد، اینجا غریب نیست
تا خاستگاهِ مهر، خراسانِ غیرت است
هرگز امامِ هشتمِ دلها غریب نیست
دیروز در حصار تبرّا اسیر بود
امروز در بهشتِ تولّا غریب نیست..
بر سفرهاش غلام و غنی در کنار هم
این سنت از بزرگیِ مولا غریب نیست
زائر کجا و حس غریبی کجا؟ که او
رود است و رودِ رفته به دریا غریب نیست..
مولای ما که روزِ شهادت غریب بود
امروز قرنهاست در اینجا غریب نیست
آری! غروب، غصۀ سرخ غریبهاست
اما طلوعِ روشنِ فردا غریب نیست..
با آنکه در سیاهیِ دنیا غریب زیست
در روشنای عالمِ بالا غریب نیست..
شهری چنین غریب و چنین آشنا، کجاست؟
این خاک، خاستگاه کمال است، کیمیاست
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
نه پی دانه و آبم ،نه پی ایوانم
من فقط کفتر جلد حرم سلطانم
مثل یک ابر، پر از گریه ی بی پایانم
ولی از این همه بخشندگی ات حیرانم
در هیاهوی حرم باز صدایم کردی
بی قرارِ سفرِ کرب و بلایم کردی
به خودم گفتم اگر داغ فراوان شده است
وقت پابوسی سلطان خراسان شده است
درد هایم همه با دست تو درمان شده است
آنکه ایوان تو را دیده مسلمان شده است
سفره ی هیچ کسی مثل تو بی منت نیست
بی سبب نیست که صحن تو دمی خلوت نیست
چشمم از دیدن صحنِ تو ندارد سیری
گنبد و مرقد و گلدسته...عجب تصویری
بهتر از خادمی ات نیست دگر تقدیری
که سه جا می رسی و دست مرا می گیری
جز غبار قدمت تاج سری نیست که نیست
هیچ جا جز حرم تو خبری نیست که نیست
#احسان_نرگسی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
بی وصل توست لذت دنیا حرامِ ما
زهر است بی توشهدِبهشتی به کامِ ما
هرصبح وشام خیل ملائک روانه اند
می آورندسمت ضریحت، سلامِ ما
ازچشمه های ناب تو درصحن انقلاب
پر گشته از شراب مُلوکانه جامِ ما
من از"حدیث حِصن"شنیدم ولای توست
شرط قبولِ ذکروصلات وصیامِ ما
ما خادمان درگه نورانی توایم
زین منصب است گشته دوعالم غلامِ ما نه
وقتی برای صحن تودلتنگ می شویم
درخیل زائران توثبت است نامِ ما
فرموده ای به داد دلم میرسی سه جا
اینگونه است آخروحسن ختام ما
درحبّ وبغض،مرجع ومعیارماتویی
این است حرف اول وختم کلام ما
"هرگزنمیردآنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است برجریده ی عالم دوامِ ما"
#انسیه_اسمعیلی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_رضا علیهالسلام
آسمان خشک و خسیس، ابرها بیضربان
ناودانها خاموش، جویها بیجریان
حسرت جرعۀ آب، روی لبهای سفال
غنچۀ یک روزه، خاک شد در گلدان
آن همه گندمزار، جز نمک خوشه نداد
دست بر زانو داشت، پیرمرد دهقان
ناگهان جار زدند: آی مردم! فردا،
میرود دریایی به نماز باران
ای تو معنای حیات! گام بردار که مَرو
این زمینخورۀ پیر، شده از شوق جوان
میرسد سوز صدا، بود سرگرم دعا:
«رَبِّ اَنزَل مَطَرا دائماً بِالاِحسان»
ابرها غریدند، آسمان در مدحش،
خطبهای غرا خواند، بارشی بیپایان
با نگاهش جوشید، با دعایش نوشید
آب از هر چشمه، باغ از رود روان
ریشههایی بیتاب، خوشههایی سیراب
بس که نوشید از آب، مست شد تاکستان
بیم از خشکی نیست، چون تویی رحمت ابر
بیم از طوفان نیست، چون تویی کشتیبان
داشتم کنج حرم، جامعه میخواندم
ناگهانی آمد، باز هم آن باران
#محمدمهدی_خانمحمدی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_رضا_ع_شهادت
عبا به روی سر خود کشید و هِی اُفتاد
همینکه زهر، جگر را درید و هِی اُفتاد
سرِ مبارک و چشمان تار و سنگِ مسیر
میانِ راه زمین را ندید و هِی اُفتاد
چه کرده با جگرش زهر، مادرش میدید
چگونه تا درِ حجره رسید و هِی اُفتاد
گرفته بود اباصلت از بغلهایش
نشست و پاشُد و آهی کشید و هِی اُفتاد
برای زهر نه در کوچه یادِ مادر بود
صدای نالهی زهرا شنید و هِی اُفتاد
گذاشت دست به در ، میخِ شعلهور را دید
گذاشت دست به پهلو خمید و هِی اُفتاد
رضا نبود، حسن بود و پارههای جگر
به خاک، خون زِ لبانش چکید هِی اُفتاد
به یادِ روضهی یابن الشبیب و یادِ سر و
لباس کهنه و آنکه برید و ... هِی اُفتاد
زِ خیمه تا به بلندی، زِ تل سویِ گودال
چقدر عمهی ما هِی دوید و هِی اُفتاد
نکرد رحم حرامی به طفلِ بی بابا
که پابرهنه دوید و بُرید و هِی اُفتاد
به من دهید که سر را برایتان ببَرم
شما که هِی نوکِ نیزه زدید و هِی اُفتاد
#حسن_لطفی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_رضا
شاعری دل داده ابراز ارادت می کند
درکنار دفتر شعرش عبادت می کند
هر که می آید به شوق حضرت از باب الجواد
بیشتر از دیگران بر او عنایت می کند
یک نشان سبز در دستان خدّام حرم
تا بهشت نور زائر را هدایت می کند
دل شکسته می رسیم اینجا ولی این مهربان
با مرام خود دل ما را مرمّت می کند
در نگاه هر مسافر می توان فهمید که...
می رسد روزی که سمت توس هجرت می کند
شاعری میگفت که خورشید هنگام زوال
بر سریر زرد گنبد استراحت می کند
"حجت الله" است و بین ما به نامی مستعار
"ضامن آهو" شده ما را اجابت می کند
تو ولیّ نعمت ما هستی! و پروردگار
با ولای تو به ما اتمام نعمت می کند
وعده هایی را که بر زوّار کویت داده ای
زائرین را سخت مشتاق زیارت می کند
مثل تو سلطان ندیدم من که در اوج جلال
باز هم حال رعیّت را رعایت می کند
زیر و رو می کرد دل ها مگر در زیر و بم
قاری نقاره ات قرآن قرائت می کند
آن مریض لاعلاجی که سراپا درد بود
بعد شب ها پیش تو یک خواب راحت می کند
رد شده ساعت ز هشت و عاشقی آشفته حال
ناامیدانه نگاهی سمت ساعت می کند
با خودش می گفت اگر آقا جوابش را نداد
ساعت نُه با جوادش عرض حاجت می کند
گوشه ی صحنت مگر یوم الحساب دیگری است
پنجره فولاد هم دارد شفاعت می کند
دست هایی پینه بسته، دست در دست ضریح
بعد یک سال آمده تجدید بیعت می کند
گاهی از اوقات هم یک پیک اهلی می رسد
از زبان جمع حیوانات صحبت می کند
درحرم، وقتی که درهای اجابت باز شد
هرکه از تو جز "تو" را خواهد خسارت می کند
جالب است آقا که در کوی شما خورشید هم
از سوی پائین پا قصد زیارت می کند
خادم کوی تو را نازم که با قدری نمک
دردهای لاعلاجی را طبابت می کند
چهار بست و پنج راه و شش حیات و هفت حوض
بر رئوفی شه هشتم دلالت می کند
من نمی دانم چرا در پیش ایوان طلا
هر لبی از مرد سلمانی حکایت می کند
ضامن آهو شدی! روح غزل پرواز کرد
عاشقی دارد به آئینی سرایت می کند
ای رئوف ای مهربان این شاعر شوریده جان
از حضورت آرزوی درک خدمت میکند!
#سید_روح_الله_مؤید
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
سلامم را که پیش از لب گشودن در جواب آمد؟
دخیلم را چه کس پیش از گره بستن گشود اینجا؟
نمازم را که پیش از بستنِ قامت، امامت کرد؟
دعایم را که پیش از عرض حاجتها شنود اینجا؟
چو خیل زائران خاکیاش در آمدوشدها
ملک شانه به شانه در فرود و در صعود اینجا
ولایت چشمهای دارد که در این خانه باید دید
کرامت معدنی دارد که باید آزمود اینجا
هدایت کوکبی دارد، از این مشرق شده طالع
نبّوت موکبی دارد که میآید فرود اینجا
تو در بازار دل چشمی مهیّا کن چه میدانی
به هر آیینه چندین جلوه خواهد رو نمود اینجا؟
تو همّت خواه از این سلطان که در حاجترواییها
ازل را تا ابدها نیست رنگِ دیر و زود اینجا..
قرار اینجاست، یار اینجاست، کار اینجاست، بار اینجا
کرم اینجاست، لطف اینجاست، فضل اینجاست، جود اینجا..
چنان جانهای پاک انبیا صف بسته بر این در
که آدم دارد از خاتم تقاضای ورود اینجا
مسیح اینجا، کلیم اینجا، خلیل اینجاست، نوح اینجا
شعیب اینجاست، شیث اینجاست، لوط اینجاست، هود اینجا..
منم مور و سلیمان هم به لطفش کرده مهمانم
وگرنه من که میدانم که جای من نبود اینجا
مگر شمعی شوم در گوشهای از این حرم، گریان
که جز با اشکِ عجز، آیینهای نتْوان فزود اینجا
شفایم میدهی با دستهای روشنت، آنجا
به خاکت میتپد گلهای اشکِ من، کبود اینجا..
هزار آیینه آوردم به سودای بهارانش
ولی یک غنچه لبخندش مرا از خود ربود اینجا..
خلائق را نسیم روضۀ «دارالسلام» این در
ملائک را ز ابواب زمین «باب السجود» اینجا
ببین حج تمام اینجا، نماز اینجا، امام اینجا
طریقت را عماد اینجا، شریعت را عمود اینجا
کلید خانۀ سبزِ بهشتت در کف است ای دل
توان در مدح اهلالبیت اگر بیتی سرود اینجا
#محمدسعید_میرزایی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#پایان_ماه_صفر
#امام_حسین_ع
ظلمت آلوده و در حسرتِ قدری نور است
دل به غفلت شده مشغول و عجب مغرور است
رفت با روضه محرّم-صفر و بعدِ دو ماه
باز وضعیتِ پروندۂ من ناجور است
این گدا هیچ ندارد! وَ همینکه او را
راه دادی به عزاخانۂ خود مسرور است
گریه انجام-وظیفه ست و یقیناً هر کس
به همان کار که تقریر شده مأمور است
غبطه خوردم همهٔ عمر به آنکس که حسین(ع)
به برافراشتنِ سیرهٔ تو مشهور است
اربعین رفته و داغش به دلم مانده هنوز
چه کنم؟! راهِ من از کرب و بلایت دور است
حیف شد! قدر ندانستم و مثل هر سال
نوکرت باز هم از دست خودش رنجور است
آمدم تا که فدایت بشوم! چون بی شک
علت خلقتم آقا به همین منظور است
به خدا مزد نمیخواهم و ارباب فقط-
-عزتم داده؛ شهیدم کن اگر مقدور است!
#مرضیه_عاطفی
eitaa.com/jannatolmahdi
t.me/janatmahdi
#وداع_با_محرم_و_صفر
از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
محرم از سفر آغاز شد با کاروان دل
صفر با رفتن خیرالبشر، دل میسپارد جان
محرم زخمهای جاودان بر دل مکرر زد
صفر پاشید طوفان نمک بر زخم بیپایان
محرم کاروان زخمها مهمان صحرا شد
صفر بار دگر آورد سمت کربلا مهمان
محرم هفتگردون روضهخوان آل طاها شد
صفر شد هفتدریا غرقِ خون دل در این طوفان
محرم با حسین فاطمه ماه شهیدان شد
صفر با قلب تنهای حسن شد درد جاویدان
محرم سورۀ کهف از لب خونین تلاوت شد
صفر شمسالشموس عشق شد تفسیر الرحمان
محرم تا صفر مشکیست یکسر رنگ شهر ما
حسینیه، خیابان، تکیه، مسجد، کوچه و میدان
مگر اشک غزل در روز محشر آبرو باشد
وگرنه ما کجا و نام پاک آبرومندان
#نغمه_مستشار_نظامی
eitaa.com/jannatolmahdi
t.me/janatmahdi
#پایان_ماه_صفر
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
پای تو دو ماه، عاشقی کرده دلم
دل کندن از این کتیبهها آسان نیست
#سیدعلیرضا_شفیعی
eitaa.com/jannatolmahdi
t.me/janatmahdi
#امام_رضا_علیهالسلام
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
به دست لطف تو روزی کم فراوان است
که درحریم تو "دارالکرم" فراوان است
زبان گریهی بیاختیار میگوید؛
"و یَسمَعونَ کَلامی" که غم فراوان است
به کیمیای تو هر قطره میرسد به کمال
کنار آبخوری جام جم فراوان است
قرار شد که کنار تو بشکند تبعیض
اگر که هم عرب و هم عجم فراوان است
نمونهاند سلیمان و حاتم طائی
گدا برای تو از این رقم فراوان است
قسم به جان جواد تو میدهم گرچه
برای عرض نیازم قسم فراوان است
به شعر سادهی من هم صله عنایت کن
اگر چه دور و برت محتشم فراوان است
دو دست خالی و بار گناه آوردم
به بارگاه تو آقا پناه آوردم
خوشا به حال هرآنکس که شد مسافر تو
که جنّ و انس و ملک بودهاند زائر تو
تمام ثروت عالم نصیب آن دل شد
که مشهدی شده و آمده مجاور تو
دل کبوتر صحن تو شاد خواهد شد
دمی که پر بزند در حریم طاهر تو
رضای توست رضای خدا امام رضا
گذشته است اگر از همه به خاطر تو
چقدر در دل خود با تو حرفها دارد
که بین قافیهها گم شدهست شاعر تو
حدیث جابر پیغمبر است مدرک ما
به کافری هرآن کس که بوده کافر تو
به لطف توست که ما گریهکن شدیم آقا
هزارشکر که شد رزق ما شعائر تو
تو مشرفی به غم کربلا، تو روضه بخوان
تو روضهخوان حسینی، بیا تو روضه بخوان
دلم گرفته از این روزگار یابنشبیب
چرا که رنگ خزان شد بهار یابنشبیب
به هوش باش که "ان کنت باکیا لشیء"
فقط برای حسینم ببار یابنشبیب
همان که از اثر تشنگی به چشمانش
شد آسمان و زمین چون غبار یابنشبیب
همان که آب شد از آن زمان که بر نی دید
که شد به نیزه سر شیرخوار یابنشبیب
حجاب عرش خداوند بود عمهی ما
که شد به ناقهی عریان سوار یابنشبیب
از اهلبیت اسارت نرفته بود زنی
علیالخصوص در آن گیرودار یابنشبیب
ولی بدان پسرم انتقام میگیرد
کشیدهایم اگر انتظار یابنشبیب
دعاکن این شب غمدیده را سحر برسد
زمان غیبت مهدی ما به سر برسد
#مجتبی_خرسندی
eitaa.com/jannatolmahdi
t.me/janatmahdi
اى نفس صبحدم! دعاى که دارى؟
بوى خدا مىدهى، صفاى که دارى؟
عطر بهشتى، ز خاک پاى که دارى؟
مژده چه آوردى و براى که دارى؟
تا بفشانیم جان، تو را به خوش آمد
ماه ربیع است و نوبهار کرامت
ماه شکوفایى کمال و شهامت
در تن هستى دمید، روح سلامت
از برکات طلوع، روز امامت
باز گشودند باب لطف مجدّد
صبح دلان صبح صادق است ببینید
باغ بهشت از شقایق است ببینید
جلوهٔ ربالمشارق است ببینید
روز تجلّاى خالق است ببینید
وز رخ زیباى جعفر بن محمد...
نور ولایت دمیده از نظر او
چشمهٔ کوثر رهین چشم تر او
باقر دریاى علم و دین، پدر او
هم پدر او امام و هم پسر او
نور دل حیدر است و وارث احمد
نهضت علمى که آن امام به پا کرد
کارى چون خون سیدالشهدا کرد
از سر اسلام دست فتنه جدا کرد
آنچه رسالت به عهده داشت ادا کرد
شاهد حسن ازل نشست به مسند
گر همه عالم قلم به دست برآرند
تا به قیامت مدیح او، بنگارند
یک ز هزاران فضیلتش نشمارند
آن که به شاگردیاش چهار هزارند
جمله به فقه و کلام و فلسفه، ارشد
ز آن همه یک چند چهرههاى درخشان
عالم و آگاه در معارف قرآن
مؤمن طاق و هشام و جابر حیّان
زادهٔ مسلم، دگر مفضّل و صفوان
کان همه بودند چون زراره سرآمد...
من که به لب، نغمهٔ ثناى تو دارم
هر چه که دارم من از عطاى تو دارم
دست به زنجیرهٔ ولاى تو دارم
پاى به زنجیرم و هواى تو دارم
دست برون آور و بگیر مرا یَد...
#سیدرضا_مؤید
eitaa.com/jannatolmahdi
t.me/janatmahdi
#امام_عصر_عج
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو
«حاجت روا شوند هزاران هزارها»
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها...
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها...
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها
شبها بدون آمدنت صبح ظلمتاند
برگرد ای توسل شب زندهدارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند
ای أیّهاالعزیز تمام ندارها
#علی_اکبر_لطیفیان
eitaa.com/jannatolmahdi
t.me/janatmahdi
من با صلوات وآیه های قرآن
دارم به محمد وکتابش ایمان
آتش به کتاب و لوح قرآن زده اند
این فرقه ی نانجیب حزب شیطان
حامد اصفهانی
eitaa.com/jannatolmahdi
t.me/janatmahdi
#امام_علی علیهالسلام
#لیلة_المبیت
فرازی از یک #مثنوی
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم، مسلمان میشد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بیزره آمده در معرکه یکبار دگر
تا خودِ صبح، خطر دور و برش میچرخید
تیغِ عریان شده بالای سرش میچرخید
مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
«جگر شیر نداری سفر عشق مکن»...
باز هم یک نفر از درد به من میگوید
من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید:
«من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم»
طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست
شِقشقیّهست و سخن گفتن از آن آسان نیست...
#سیدحمیدرضا_برقعی
eitaa.com/jannatolmahdi
t.me/janatmahdi
.
#ربیع_الاول
منظومه #ماه_ربیع
ماه رسالت و ولا ماه ربیع الاول است
ماه طلوع انما ماه ربیع الاول است
ماه ولا و ماه دین ماه هدایت و یقین
ماه رهایی از خطا ماه ربیع الاول است
ماه علی و فاطمه ماه نوا و زمزمه
ماه کرامت و سخا ماه ربیع الاول است
ماه امام مجتبی ماه عزیز مرتضی
ماه بهار مصطفی ماه ربیع الاول است
ماه حسین و زینب و ماه طلوع مکتب و
ماه رسول کبریا ماه ربیع الاول است
ماه نبی ، مه حسن ، ماه گل و مه چمن
ماه تجلی وفا ماه ربیع الاول است
ماه خزان غنچه و ، ماه مسیر کوچه و
ماه وقوع صد بلا ماه ربیع الاول است
ماه جنون و ماه دل ماه دوباره آه دل
ماه نوای لاله ها ماه ربیع الاول است
ماه شهادت حسن ماه خزان یاسمن
ماه غم آور عزا ماه ربیع الاول است
ماه نسیم رحمت و ماه شمیم عزت و
ماه نزول هر عطا ماه ربیع الاول است
ماه طلوع صبح نور آینه دار هر سرور
ماه ز غم شدن رها ماه ربیع الاول است
ماه ولادت نبی ماه تجلی علی
ماه بهار آشنا ماه ربیع الاول است
ماه شکوه اهل دین ماه رسول آخرین
ماه صداقت و صفا ماه ربیع الاول است
ماه امید سائلان ماه وصال بیدلان
ماه صلابت و بقا ماه ربیع الاول است
ماه امامت گل و ماه به گل توسل و
ماه حدیث هل اتی ماه ربیع الاول است
ماه امام عاشقان ماه پیام عاشقان
ماه طلوع مقتدا ماه ربیع الاول است
ماه ولی کردگار آن گل سرخ انتظار
ماه نگار جانفزا ماه ربیع الاول است
ماه عروج انبیا ماه تمام اولیا
ماه علی مرتضی ماه ربیع الاول است
ماه نیاز "یاسر" و ، ماه فروغ خاطر و
ماه تبار مصطفی ماه ربیع الاول است
محمود تاری «یاسر»
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
#مدح_حضرت_زهرا
آفرینش ز دولت زهراست
کعبه مات عبادت زهراست
نخل های فدک که چیزی نیست
دوجهان ملک حضرت زهراست
همه خدمت گذار فضه شدند
فضه اما به خدمت زهراست
پدرش هم که رفت تا معراج
شک ندارم به دعوت زهراست
گرچه با آب روزه اش وا شد
نان عالم ز برکت زهراست
زهد اورا ببین که کهنه حصیر
بالش استراحت زهراست
فاطمه در حمایت علی است
و علی در حمایت زهراست
"طاعت مفترض" که میخوانیم
در حقیقت اطاعت زهراست
ولی امر ماست مثل علی
شیعه دینش ولایت زهراست
شرح و تفسیر داده مادر را
عمر زینب روایت زهراست
راضیه عالمه اغیثینی
مادرم فاطمه اغیثینی
#سید_پوریا_هاشمی
eitaa.com/jannatolmahdi
t.me/janatmahdi
ای اشک سینهسوز اثری داشتی چه شد؟
ای آه آتشین شرری داشتی چه شد؟
پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل
یا مرتضی علی پسری داشتی چه شد؟
پر زد سپس به وادی بطحی و داد زد
امّالبنین تاج سری داشتی چه شد؟
کس نیست پرسشی کند از شاه کربلا
ای آفتاب دین قمری داشتی چه شد؟
ای نور عین فاطمه با قد خم چرا
چون سرو راستین کمری داشتی چه شد؟
آه از دمی که زخم زبان زد ستمگری
ای شاه باز بال و پری داشتی چه شد؟
#ولیالله_کلامی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
گر نخیزی تو ز جا کار حسین سختتر است
نگران حرمم آبرویم در خطر است
قامت خمشده را هر که ببیند گوید:
بیعلمدار شده دست حسین بر کمر است
داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولی
بیبرادرشدن از داغ پسر سختتر است
دست از جنگ کشیدند و به من میخندند
تو که باشی به برم باز دلم گرمتر است
نیزهزار آمدهام یا تو پر از نیزه شدی؟
چو ملائک بدنت پرشده از بال و پر است
پیش من با سر منشقشده تعظیم نکن
که خدا هم ز وفاداری تو باخبر است
علقمه پر شده از عطر گل یاس بگو
مادرم بوده کنارت که حسین بیخبر است؟
به تو از فاصله یکقدمی تیر زدند
قد و بالای رسا هم سبب دردسر است
اصغر از هلهلهکردن بدنش میلرزد
گر بداند که تو هستی کمی آرامتر است
تیرباران که شدی یاد حسن افتادم
دستت افتاده ز تن فرق تو شقّالقمر است
وعده ما به نوک نیزه به هر شهر و دیار
که به دنبال سرت خواهرمان رهسپر است
#سعید_خرازی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
گر گنبد ائمّه طلای منوّر است
در چشم ما مزار شما خاک آن زر است
صحن و سرای و مرقدتان خاک شد چه باک
این قلبها ضریح قبور مطهّر است
امروزتان غریب و فردایتان عزیز
آری به لطف حضرت حق این مقدّر است
ذکر سلامها که فرو مانده در گلو
فردا نثار همره الله اکبر است
میبینمت بقیع که در فصل نوبهار
در موج باد پرچم سبزت شناور است
#مجتبی_ربیع
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
بیشک گدای خانهات آقا شود حسین
هر قطره زود پیش تو دریا شود حسین
فیض گدایی تو به هر کس نمیرسد
باید که زیر نامهاش امضا شود حسین
هر کس شنید کار گنهکار با شماست
خواهد که روسیاه دو دنیا شود حسین
وقتی که درب خانه لطف تو در دل است
ما سینه میزنیم که در وا شود حسین
در روضهها به قرب خداوند میرسیم
شبهای هیئتت شب احیا شود حسین
آقا جوان سینهزنت حاجتش شده
در کاروان کربوبلا جا شود حسین
از کودکیم تا دم مرگم به روی لب
تنها حسین بوده و تنها شود حسین
ای کاش وقت مردن من وقت احتضار
ذکر مدام بر لبم آنجا شود حسین
#سینا_نژادسلامتی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#شعر_پایداری
یک عمر زنده باش ولیکن شهید باش
هر دم پی حماسه و عزمی جدید باش
حتی اگر تمام جهان غرق تیرگیست
چون ماه در سراسر شب روسفید باش..
یک لحظه از امید دلت را تهی مکن
اما ز هرچه غیر خدا ناامید باش
چون سرو، سرفراز میان ستمگران
در خلوت و نماز ولی مثل بید باش..
بر دست اهل صدق بزن بوسه چون نسیم
بر قامت نفاق چو توفان، شدید باش..
در ماتم حسین علی گریه کن ولی
در فکر محو این همه شمر و یزید باش
#افشین_علا
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#مناجات_با_امام_حسین
آن روز كه به داغِ غمت مبتلا شديم
دل خون تر از شقايق دشتِ بلا شديم
ما يادمان كه نيست ولي راستي حسين
با درد غربت تو كجا آشنا شديم؟!
ممنون از اينكه آمدي آقاي ما شدي
ممنون از اينكه نوكر اين خانه ما شديم
شكرِ خدا كه فاطمه ما را خريده است
شكر خدا كه خرج بساط شما شديم
غربت سراي ماست عزاخانه ي شما
با گريه بر تو بود عزيز خدا شديم
ما را خدا به عشق تو مي بخشد عاقبت
ما عاقبت به خيرِ تو در روضه ها شديم
گم می شویم تا که تو پیدایمان کنی
نوکر شدیم تا که تو آقایمان کنی
شاید دلت به حال دل ما بسوزد و
فکری برای روز مبادایمان کنی
ما یک برات کرب و بلا لای پوشه ایم
ساکت نشسته ایم تو امضایمان کنی
چیزی ز شاه بودن تو کم نمیشود
در بین نوکرانت اگر جایمان کنی
ما را هدف ز نوکری ترفیع رتبه نیست
مجنون نمیشویم که لیلایمان کنی
چندیست مرده ام ز انفاس قدسیت
اصلا بعید نیست مسیحایمان کنی
حتی غزل تغزلتان را بیان نکرد
باید عنایتی به غزلهایمان کنی
بی جذبه ی عصا که به جایی نمیرسم
یک جذبه کن که حضرت موسایمان کن
#مصطفی_متولی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi